ایوان مخوف

از سقوط سرمایه داری خبری نشد که نشد


Share/Save/Bookmark

ایوان مخوف
by cyrous moradi
03-Jul-2011
 

فیلد مارشال آلفونس علی که فرزند مهاجری مسیحی لبنانی است و از سال 1988 با مرگ مشکوک ژنرالیسمو فرانسیسکو مولا، در کودتایی بدون خون ریزی زمام امور ایندولند را در دست گرفته، از بدو شروع ناآرامی های کشورهای دیکتاتوری حوزه کارائیب و آمریکای لاتین، آرام و قرار ندارد. با وجود آنکه دوستی و مودت ظاهری بین رهبران منطقه وجود دارد، حقیقت آن است که هر کدام سالانه بودجه های هنگفتی را برای خرابکاری در کشورهای همسایه هزینه میکنند. آلفونس علی سالی حداقل دوبار با هوگو چاوز دیکتاتور ونزوئلا، ایوا مورالس رئیس جمهور بولیوی و کیم ایل سونگ دیکتاتور کره شمالی دیدار کرده مقابل دوربین های تلویزیونی آنها را در آغوش میگیرد ولی در حقیقت به خونشان تشنه است. هر کدام از این دیکتاتورها فلسفه سیاسی خود را راهنمای رستگاری همه ملل جهان میدانند. به تقلید از مائو رهبر سابق چین کمونیست، آلفونس علی هم چند ماه پیش کتابی را تحت عنوان "راهنمایی انقلابی همه ساکنان کهکشان شیری" چاپ کرد که چند روز بعد از انتشار همه نسخه های آن را که با هزینه های گزافی در اطریش به طبع رسیده بود، جمع آوری و سوزانیدند. آلفونس علی در کتابش که در بین طرفداران به کتاب "سرخابی" معروف شد، روز 11 فوریه سال 2010، ساعت 12 و 11 دقیقه به وقت واشنگتن را لحظه سقوط سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکا عنوان کرده بود که چنین اتفاقی نیفتاد و در آن روز سرمایه داران آمریکایی، دوش گرفته، صبحانه خوردند، پیراهنی سفید پوشیده و کراواتی آبی زدند و کت و شلواری به رنگ سرمه ای تیره دوخت ایتالیا برتن کرده و در جلسات هیئت مدیره شرکت کردند با دوست دخترشان نهار خوردند و سرانجام گلف بازی کرده و شب هنگام با زنشان شام خورده برای ده هزارمین بار در باره وقایع روز خالی بسته و اخبار شبانگاهی NBC را تماشا کرده، به وزیر خزانه داری ناسزا گفتند و خوابیدند ولی از سقوط سرمایه داری خبری نشد که نشد.

همه طرفداران و نوچه های آلفونس علی دمق شدند. هنوز این مشکل حل نشده و به حیثیت انقلابی رهبر ایندولند در سطح نیروهای چپ جهان صدمه جبران ناپذیری وارد شده بود که نا آرامی های جمهوری Inagua شروع شد. جزیره ایناگوا در همسایگی ایندولند در قرن شانزدهم توسط دریانوردان فرانسوی کشف شد. این جزیره تا اواخر قرن نوزدهم تحت استعمار پاریس بود. چون در آن موقع هنوز نفت در این جزیره کشف نشده بود و دولت آمریکا آنقدر ثروتمند نبود تا آنجا را از دولت فرانسه درست مثل ایالت لوئیزیانا به نازلترین قیمت بخرد، دولت وقت فرانسه، جزیره را به حال خود رها کرد. یازده فوریه سال 1898 را تاریخ نویسان دولتی اینگوا، تاریخ به ثمر رسیدن نبردهای استقلال مبارزان جزیره بر ضد استعمارگران فرانسوی تبلیغ میکنند. در دوران جنگ سرد، مسکو چند دستگاه تانک های قدیمی T55و T72به دولت اینگوا داد و همین باعث شعله ور شدن آتش کینه و رقابت بین ایندولند و اینگوا گردید. تا کنون این دو کشور همسایه چندین جنگ را از سر گذرانیده اند و در دوران صلح مسلح به سر میبرند.

عصر جدیدی آغاز شده که مارشال آلفونس علی قادر به درکش نیست. در طول دو ماهی که از آغاز نا آرامی ها در کشورهای حوزه کارائیب می گذرد، مارشال در همه سخنرانی های خود که به طور متوسط سه ساعت و چهل و پنج دقیقه طول می کشد، علت این شورش ها را، تقاضای مردم کشورهای همجوار برای برخورداری از همه مواهبی میداند که مردم ایندولند به داشتنشان بر خود می بالند. این در حالی است که حزب سوسیالیست ایندولند تصمیم گرفته که یارانه ها را به صورت نقدی به شماره حساب های مردم بریزد. همزمان همه اقلام اساسی زندگی از جمله بنزین و نیشکر و نان و سیب زمینی قیمتشان در یک ماهه اخیر چندین برابر شده است. روزنامه گرانما، ارگان مرکزی حزب سوسیالیست ایندولند، همیشه به سبک روزنامه پراودا، ایندولند را در حال پیشرفت معرفی کرده و در هر شماره شعارهای تند ضد آمریکایی داده و باراک اوباما و ریچارد نیکسون را دو روی یک سکه معرفی میکند.

ژنرال رافائل دل ریگو رئیس سرویس های امنیتی ایندولند در هفته های اخیر روزهای سختی را میگذراند. الفونس علی دیکتاتور ایندولند وی را در جلسات خصوصی متهم میکند که عامل اصلی کشتار معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن سال 2009 است. چیزی که رافائل دل ریگو به شدت آن را رد میکند و خود را فقط مجری اوامر خونتای نظامی به رهبری آلفونس علی میداند. ژنرال رافائل دل ریگو بیم آن دارد که در صورت شدت گرفتن دامنه اعتراضات در جمهوری های موز آمریکای مرکزی، آلفونس علی برای نجات رژیم خود، وی را متهم به خشونت کرده و بعد از برپایی محاکمه ای فرمایشی، حکم اعدام برایش صادر و بلافاصله آن را اجرا کند. زمان به ضرر ژنرال رافائل دل ریگو در حال سپری شدن بود. دل ریگو به فکر استفاده از تشابهات سیاسی و فرهنگی ایندولند و روسیه افتاده و دارد به این موضوع فکر میکند که روسای KGBدر روسیه مشکلات مشابه را چگونه حل میکردند.

رافائل دل ریگو تصمیم گرفت دقیقاً مثل لاورنتی بریا Lavrenty Beria رئیس KGBدر دوران استالین که وقتی متوجه شد استالین قصد کشتن و تسویه وی را دارد، پیش دستی کرده وبا روشی کاملاً سنتی استالین را به قتل رسانید، وی هم تصمیم دارد، آلفونس علی را قبل از آنکه دیر بشود از سر راه بردارد. با این تفاوت که دل ریگو به روش های پیشرفته تری برای نابودی آلفونس علی و نجات جان همکارانش می اندیشید. در آن زمان استالین طبق عادت همه دیکتاتورها به همه اطرافیانش و در راس آنها بریا رئیس KGBظنین شده بود. استالین به یک انتقام گیری وسیع و بی رحمانه نظیر آنچه در دهه 1930روی داد، (محاکمات مسکو) می اندیشید. در اوایل سال 1953، روزنامه پروادا از چیزی خبر داد که بعد ها به " توطئه پزشکان" معروف شد. داستان ساختگی از این قرار بود که عده ای از پزشکان مورد اعتماد، قصد داشتند استالین را بکشند و در این میان همه نیروهای امنیتی و در راس آنها بریا باید مجازات میشدند که نتوانستند این نقشه ها را به موقع بر ملاء سازند. تا اواخر فوریه همان سال، بریا موافقت همه همپالگی های خود نظیر خروشچف و مالنکف و مولوتف را برای پیش دستی در اقدام به دست آورد. شنبه 28 فوریه 1953، همه نوچه های استالین برای خوردن شام و تماشای فیلم و رقص به داچا(ویلا) وی رفتند. استالین به فیلم های امریکایی به ویژه وسترن خیلی علاقه داشت. به گفته خروشچف، همه اطرافیان استالین با سرو صدای فراوان فیلم تماشا میکردند. آنها این فیلم ها را بر مبنای تئوری های مارکسیستی تفسیر کرده و به همه بانکداران و مزرعه داران بزرگ در فیلم های وسترن فحش های رکیک میدادند. از مجموعه بزرگ فیلم های وسترنی که در شش ماهه دوم سال 1951 ساخته شده بودند استالین به فیلم های وسترن The range Raider,Bonanza Town,South of Caliente,Valley of Fireعلاقه ای ویژه داشت و تفسیر پیچیده ای بر پایه نگرش های مارکسیست های روسی به هنر در خصوص این فبلم ها ارائه میداد که همه اطرافیان از ترس جانشان همه آنها را دربست قبول کرده و درست می پنداشتند. استالین برخی وقتها که سرخوش بود به اطرافیانش تکلیف میکرد که برقصند و به گفته خروشچف رقص همه آنها مثل دویدن گاو مست بر روی یخ بود. البته مولوتف به دلیل تبار اشرافیش یک استثناء بود و اغلب رقص های روسی را به درستی انجام میداد.

بریا بعد از مرخص کردن همه خدمتکاران و کارکنان ویلای استالین به کمک پرستار زن مورد اعتمادش، ابتداء با پاشیدن مایعی به صورت استالین وی را بیهوش کردند و بعد با تزریق آمپولهایی که سازمان جاسوسی شوروی در تزریق آنها مهارت داشت، کاری کردند که در ظرف مدت کمتر از یک هفته استالین در حالی بمیرد که همه عوارض یک سکته مغزی را داراست. برنامه دقیقاً طبق سناریو پیش رفت و همه اطرافیان استالین از دستش راحت شدند. دل ریگو به روش بهتری فکر میکرد. 5 مارس 1953 بوی ادار استالین در همه ویلایش پیچیده بود. بزرگترین آرزوی ژنرال دل ریگو شنیدن بوی تند ادار آلفونس علی در یک روز آفتابی نزدیک ساعت 11 صبح بود.

دل ریگو خوب میدانست که زمان به ضرر آنها در گذر است.آلفونس علی از اتفاقاتی که در کشورهای حوزه کارائیب و همسایگی ایندولند می افتاد سخت ناراحت بود. دلش میخواست تا حداکثر دو ماه دیگر تعداد زیادی از دست اندرکاران را به جرم خیانت به کشور و ارتباط با سازمان جاسوسی سیا دستگیر کرده و محاکمات نمایشی برایشات ترتیب دهد. بدین وسیله آلفونس علی برای سالها می توانست خود را تبرئه کرده و زیر دستان خود را عامل کشتارهای سال 2009 معرفی کند. دل ریگو میخواست با استفاده از قدرت نرم فیلم های سینمایی مورد علاقه آلفونس علی این کار را انجام دهد. رهبر ایندولند به تماشای فیلم ایوان مخوف Ivan , The Terrible علاقه عجیبی داشت. این فیلم ساخته Sergi Eisenstein فیلم ساز مورد علاقه استالین بود. ایوان مخوف سلطنتش را با عوام فریبی شروع کرد و با خشونت و مرگ و کشتاربه پایان برد. دقیقاً همان چیزی که در ایندولند اتفاق افتاده است. وطن پرستان افراطی روس وی را موسس کشور نوین روسیه میدانند. منتقدان اغلب اعتقاد دارند که قراردادن آدم کش قهاری مثل ایوان مخوف به عنوان موسس یک کشور هیچگاه باعث جلب جهانگردان نخواهد شد. تاریخ ایندولند و روسیه از نظر خشونت انطباق عجیبی با هم دارند. دل ریگو دقیقاً می خواست با تکرار نمایش فیلم مورد علاقه آلفونس علی باعث سکته و مرگش شود. چهره ایوان مخوف در فیلم به اندازه کافی ترسناک است و فضای سیاه و سفیدش، بوی مرگ میدهد.

دل ریگو نمایش فیلم ایوان مخوف را از اواخر فوریه شروع کرد. روانشناسان مورد اعتمادش گفته بودند که هیچکس تکرار ده بار تماشای آن را دوام نخواهد آورد و مردی به سن آلفونس علی حتماً سکته مغزی خواهد کرد. شب اولی که بعد از سالها فیلم را در ویلای آلفونس علی نشان دادند، از شور و حال همیشگی خبری نبود. دیکتاتور ایندولند این بار درست مثل مفسران فیلم های سینمایی به دفاع از آیزنشتاین و فیلم پرداخت. وی گفت که در روسی به ایوان مخوف Ivan Groznyکه به معنای ایوان جان سخت است، می گویند و اطلاق صفت مخوف به وی که باعث وحدت روسیه شد، درست نیست. به ویژه آنکه وی پسرش را به دست خود با در سال 1581 یعنی درست سه سال قبل از مرگش کشت. Ilya Repin نقاش معروف روس سه قرن بعد در سال 1885 در تابلویی این صحنه را جاودانه کرد. آلفونس علی دقایق طولانی ساکت شد وبه دقت بر چهره تک تک همکارانش زل زد. چشمان همه به کپی تابلوی ایلیا رپین که بر دیوار نصب شده بود چرخید. ایوان مخوف چنان کارش را با مهارت انجام داده بود که انگار هرروز پسرش را می کشت. همه جلسه در سکوت سنگینی رفت. توطئه گران بیم آن داشتند که تمام نقشه هایشان لو رفته و مرگ دلخراشی در انتظارشان باشد. آلفونس علی پوز خند وحشتناکی زد و گفت، ایوان مخوف شطرنج باز ماهری بود و در 18 مارس 1584 به دلیل باخت در شطرنج سکته کرد و مرد. به همین سادگی. آلفونس علی، دو واژه شطرنج و ساده را خیلی راحت اداء کرد. همه توطئه گران با اشارات چشم به دل ریگو فهماندند که اگر زود نجنبد، آلفونس علی با چوب دستی آنها را خواهد کشت.

از شب سوم به بعد، آلفونس علی، دیگر تمایلی به تماشای فیلم ایوان مخوف نداشت ولی به دستور و فرمان مستقیم دل ریگو، خدمتکاران سر ساعت 10 شب، آلفونس علی را مجبور به تماشای فیلم میکردند. از شب چهارم به بعد، با شروع نمایش فیلم، احساس سرمای عجیبی به دیکتاتور دست داد. دائماً با خود نجوا میکرد و میگفت ظلم به رنگ سفید استپ های روسیه است و به سردی برف. خدمتکاران همه واکنش های آلفونس علی را به دل ریگو گزارش میدادند. همه چیز طبق پیشبینی های دل ریگو جلو رفت و درست روز 5 مارس ساعت 11 صبح بوی ادرار آلفونس علی در ویلایش پیچید. ژنرال دل ریگو سالها منتظر چنین صحنه ای بود. در سرسرای کاخ آلفونس علی که معماران کوبائی برایش ساخته بودند ایستاد و نفس عمیقی کشید و گفت: این بهترین بوی بدی است که در تمام عمرم شنیده ام. دکترهای سازمان اطلاعات مخفی ایندولند گزارشی تنظیم کرده و سکته مغزی را که باعث دفع ادرار به طور غیر عادی می شود، علت مرگ آلفونس علی اعلام کردند. دل ریگو و همه همدستانش نفسی به راحتی کشیده و اعلامیه مرگ رهبر بزرگ ایندولند را که مدتها قبل آماده کرده بودند، توسط گوینده ای سیاه پوش که مورد علاقه خاص رهبر فقید بود از شبکه رادیو تلویزیونی ایندولند پخش کردند. در همه کشورهایی که از ایندولند نفت و گاز مجانی دریافت میکردند، مرگ آلفونس علی عزای ملی اعلام شد.

تشیع جنازه با شکوهی برای آلفونس علی ترتیب داده شد و سنفونی شماره پنج بتهون که مورد علاقه اش بود در این مراسم نواخته شد. دل ریگو واقعاً سنگ تمام گذاشت ولی اشتباهی کرد که به قیمت جانش تمام شد. در حالی که ژنرال دل ریگو به سادگی می توانست خود جانشین بلا منازع رهبر فقید شود، مارشال هوایی آلبرتو فوجیموری را در ظاهر رئیس کشور اعلام کرد تا خود همچنان در پشت پرده قدرت واقعی را در دست داشته و صبح ها وان حمام را با کف صابون های خوش عطر پر کرده و به موسیقی محلی مورد علاقه اش "رقص چوپانهای قفقاز" گوش دهد. مارشال فوجیموری بی کارترین افسر ارتش ایندولند بود چون از سال 1958 که انقلاب ایندولند به پیروزی رسیده، واشنگتن هیچگونه هواپیمای جنگنده به این کشور تحویل نداده و با هواپیماهای یک موتوره شکاری دهه 1950، تاکنون سمپاشی مزارع نیشکر را انجام میدادند. ژنرال فوجیموری توطئه چین قهاری بود و هنوز 6 ماه از فوت آلفونس علی نگذشته بود که ژنرال دل ریگو طی کودتایی دستگیر و بعد از محاکمه ای نمایشی که طی آن دل ریگو به توطئه قتل رهبر بزرگ اعتراف کرد، تیرباران گردید.

رویدادهای دو کشور ایندولند و روسیه تشابه زیادی با هم دارند. بریای بی رحم فکر میکرد با مرگ استالین وی قدرتمندترین فرد شوروی خواهد شد. برای مدت کوتاهی هم همین طور بود. در رژه اول ماه مه 1953 بریا بر بالای بنای یادبود لنین در میدان سرخ ایستاد و رژه نیروهای مسلح شوروی را تماشا کرد. بریا فکر میکرد آدم ساده و ببوئی مثل خروشچف هیچگاه برایش دردسر درست نخواهد کرد. این بزرگترین اشتباهش بود. در دسامبر سال 1953، نه ماه بعد از مرگ استالین، بریا رئیس قدرتمند KGB با توطئه خروشچف و همپالگیهایش که قبلاً دستگیر شده بودند طی محاکمه ای محرمانه ای به مرگ محکوم شده و تیرباران گردیدند.

همان موقع Charles Bohlen(1904-1974) سفیر ایالات متحده در مسکو طی گزارش محرمانه ای به John Foster Dallas (1888-1959) وزیر امور خارجه آمریکا، به طرز کاملاً هوشمندانه ای چنین گزارش داد:

"شک نیست که در سرنوشت بریا و همکارانش در KGBعدالتی ابتدائی وجود دارد، اما مناسبتر بود که مجازات او را قربانیانش انجام میدادند نه شرکای جرم او"

یعنی اینکه خروشچف و یارانش شرکای جرم بریا بودند و جنگ قدرت و رقابت بین آنها بود که به مرگ بریا انجامید نه اجرای عدالت. تنها خانواده های قربانیان ستم استالین هستند که محقند بریا و خروشچف و مالنکف و وروشیلیف و دها اوف دیگر را مجازات نمایند. این نتیجه گیری در مورد ایندولند هم صادق است. ژنرال دیل ریگو به خاطر جنایاتش کشته شد ولی درست مثل مورد بریا، صحیح تر بود که این کار توسط خانواده های قربانیان صورت میگرفت.

در عصر قدرت بریا، بادمجان در قاب چینان و پاچه خواران اشعار حماسی زیادی را در مدح وی می سرودند که خواندنشان در حال حاضر تهوع آور هستند با این حال برای خالی نبودن عریضه ابیات آخر قصیده بلندی که در باره بریا سروده شده را اینجا می آورم:

"ما که سخت به پیروزی ایمان داریم

همراه سربازان و جنگجویان می خوانیم:

بگذار مدافع ما بریا

سالهای دراز کامیاب باشد"

قبل از اعدام ژنرال دل ریگو هم اشعار زیادی در مدحش سروده شده بود:

"تو مثل عقاب دو سر

در همه جنگها بودی

تو برای ملت پیروزی و رفاه آوردی

تو یاور همیشگی رهبری"

جالب اینکه دل ریگو اصلاً سابقه نظامی نداشت و درجه ژنرالی را با دسیسه و تقلب گرفته بود. تشابهات دو کشور روسیه و ایندولند آنقدرزیاد است که برخی از روسو فیل های دو آتشه ایندولند، اتحاد دو کشور را در قالب یک فدرسیون خواستارند.

الان سالهاست که دور باطل توطئه در ایندولند ادامه داشته و ظاهراً پایانی بر آن متصور نیست. در حال حاضر از روش های پیشرفته تری برای قتل و از میان برداشتن رهبر کشور استفاده میکنند. با اینحال 5 مارس هر سال از سوی طرفداران دو آتشه آلفونس علی در سراسر کشور مراسم بزرگداشتی بر گزار میشود. همین دو هفته پیش بزرگترین و آخرین مجسمه آلفونس علی از روستای محل تولدش برداشته شد و به جای آن مجسمه ای از انسان نئاندرتال گذاشته شد. فیلسوفان وزارت اندیشه و تحمیق های نوین ایندولند، جهان آینده را مارکسیستی ارزیابی می کنند. هم اکنون به گفته یکی از ناراضیان کشور ایندولند که خود در تاسیس سازمان اطلاعات و جاسوسی این کشور نقش تعیین کننده ای داشت ولی هم اکنون سالهاست به دلیل برخورد جسم سخت بر سرش، در فاصله بین زندان و بیمارستان و منزل در رفت و آمد است، بخش عمده بودجه سالیانه ایندولند صرف خرید و نصب دستگاه های استراق سمع و شنود در همه اطاقها و دستشوئی و حمام دست اندرکاران و مدیران رده بالای ایندولند می شود ولی به گفته این ناراضی سیاسی وقتی به نوارهای ضبط شده در سازمان جاسوسی ایندولند گوش میکنند فقط صدای گوز مخالفان شنیده می شود. این هم درست نظیر اتفاقی است که در شوروی افتاد. در جلسه محاکمه بریا که صورت جلسات آن هم اکنون موجود است، خروشچف، بریا را متهم کرده بود که بودجه کشور را صرف ضبط صدای گوز دگر اندیشان و طرفداران تروتسکی کرده است. این نشان میدهد که همه آنها از وجود چنین دستگاه های در منزلشان اطلاع دارند. در حالی که در همه کشورهای جهان در پی یافتن روش هایی برای غلبه بر بحران جهانی اقتصاد هستند، در ایندولند، سازمان جاسوسی این کشور در صدد کد بندی گوز مخالفان رژیم است تا با مطالعه دقیق تغییرات حجم و فرکانس آن به تمایلات ضد انقلابی آنها پی ببرد و علاج واقعه را قبل از وقوع کرده و آنها را بین ملت رسوا سازد. به گفته وزیر علوم ایندولند این فن آوری بعد از تکمیل به همه کشورهای دوست، از جمله لیبی و سوریه و ونزوئلا و کوبا صادر خواهد شد.

فن آوری FFSA(Fart Frequency Spectrum Analysis) در مرکز ملی مطالعات عالی گوز در لاس توناس پایتخت ایندولند، تکمیل شده است. این فن آوری بر پایه این فرضیه علمی ایندولندی قرار دارد که گوز هرکسی بهترین معرف شحصیت وی است و حتی از اثر انگشتان دست هم قابل اعتمادتر است. بنابراین هر کسی در ایندولند با عددی 18 رقمی تحت عنوان PFC(Personal Fart Code) شناخته می شود. یعنی این عدد کد ملی اتباع ایندولند است.

دولت ایندولند در حال حاضر PFC همه مخالفان را دارد. مخالفان سیاسی مجبورند هر ماه خود را به آزمایشگاه های مجهز اداره امنیت داخلی وزارت کشور معرفی کنند. در آنجا از آنها گوز نگاری Fartoghraphy به عمل می آید. هر گونه تغییری در فرکانس و دامنه گوز مخالفان نشان دهنده آن است که آنها برنامه ای برای تظاهرات زیر سر دارند. با مطالعه دقیق اسپکتروم PFC دولت ایندولند علاج واقعه را قبل از وقوع کرده و آنهایی را که مشکوک به تغییراتی در PFC هستند دستگیر وتا زمانی که PFCآنها به حالت عادی برنگشته از زندان آزاد نمی شوند. سازمان عفو بین الملل از دولت ایندولند تقاضا کرده که همه زندانیان PFC را آزاد کند. رئیس جمهور ایندولند این کار را دخالت در امور داخلی کشور خود میداند. به طور خلاصه ناظران سیاسی در لاس توناس پایتخت ایندولند معتقدند که تقویم توطئه برای 200 سال آینده ایندولند از همین حالا بسته شده است. ممکن است همه کشورهای جهان حتی بورکینافاسو سرانجام روی رستگاری را ببینند و لی تحقق این آرزو به دلیل توالی و تدام توطئه ها در ایندولند امری است غیر ممکن.


Share/Save/Bookmark

Recently by cyrous moradiCommentsDate
به صندوق رای ایمان آوریم
3
Nov 04, 2012
چه باید کرد؟
9
Oct 02, 2012
سازش تاریخی
2
Sep 03, 2012
more from cyrous moradi