پر پروانه هایی را که دور سرم می چرخند را می گیرم تا شاید بتوانند مرا از روی زمین بلند کنند ولی با خنده ی بلندی به خودم می خندم که چطور انتطار دارم این پروانه های رنگی این کار را بکنند. لیوان شراب را به سلامتی مارسیا بلند می کنم تا فضای درونم کمی تلطیف تر بشود. ابرهای گذری از جزیره را صدا می زنم تا راه رفتن شان را از داخل خانه ام عبور دهند.
این روزها هر کاری که دلم می خواهد انجام می دهم چون به جادوی بزرگی دست یافته ام که توان حتی به کلمه رساند نشان را هم در خودم نمی ببینم. اصلن چرا باید به زبان بیاورم وقتی این همه آسان پیچک درونم را باز می کند و کاری می کند که حس کنم راه نفس کشیدنم بازتر شده.
اصلن اجازه بدهید راحت تر حرف بزنم. این روزها حس می کنم خرفتی منگی را که در خودم داشته ام در حال دور انداختنش هستم. خواهش می کنم یک وقت فکر نکنید که به خودخواهی درونی رسیده ام و دلم نمی خواهد پوست درونم را بیرون بیاندازم و مثل دلقک های نمایش های محلی پیش و پا افتاده در حال نقش بازی کردن هستم. هر روزی که از تنهایی ام می گذرد حس می کنم قوی تر از روز قبل تنهایی ام شده. رویاهایم پخته تر شده اند و دیگر به حداقل هایی راضی شده ام که کفاف زندگی ام را می دهند.
به خوبی می دانم دنیا این روز بیشتر از سالها قبل ترسناک تر شده ولی هنوز تا به عصر حجر برسیم وقت کافی برای من باقی مانده که اوقاتم را جور دیری بگذرانم. سراب هایی که در بیابان برهوت زندگی ام می دیدم به کلی محو شده اند چون خودم با قدرت پاک شان کرده ام. این روزها رویین تن نشده ام. هنوز انقدرها احمق نشده ام که خودم را فریب بدهم. هنوز می دانم که جاده های یک طرفه دیگر وجود ندارند.
این روزها از دایره عادت گذشته ام خارج شده ام. به جاده ای پا گذاشته ام که اصلن به هیچ عنوان بی انتها نیست. مگر کره ی زمین بی انتهاست. هنوز می توان کمتر از هشتاد روز تمام دنیا را گشت و به سر خط اول برگشت ولی به خودم می گویم کافی ست هر روز رنگ تازه ای به زندگی ام بزنم تا خودم را راضی بکنم که امروزم حتمن با روز قبلم فرق دارد. مگر ما آدم ها نمی دانیم که می توانیم خودمان را گول بزنیم؟ ولی این روزها سعی می کنم خودم را گول نزنم بلکه با واقعیت های روبرویم صادقانه تر برخورد کنم.
این منی که از خودم شناخته ام با من چند ماه پیشم زمین تا اسمان فرق دارد. باور کنید آقا و خانم محترم!!!
Recently by hadi khojinian | Comments | Date |
---|---|---|
ابرهای حامله از باران | 4 | Jul 28, 2012 |
مادام بوواری | - | Jul 07, 2012 |
دیوارهای روبرو | 6 | Jun 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ابی جانم
hadi khojinianMon Jan 24, 2011 02:39 AM PST
مرسی داداش ابی جانم . آره من هر دو تای خودم هستم که در حال بالانسش هستم . اگر خدا بخواهد همه چی درست خواهد شد .
دلهره های ما
hadi khojinianMon Jan 24, 2011 02:37 AM PST
ممنون رفیق جان . این روزها بیشتر از آنکه به سیاست و مرگ دار و درفش فکر کنم به منی فکر می کنم که در حال گذار است . نه اینکه مثل کبک سرم را زیر برف بکنم ولی می خواهم بنویسم و بی هیچ سانسوری خودم را رو کنم . نه تظاهر احمقانه است و نه تراپی های روشنفکرانه . همین که دارم می نویسم خوشحالم . خد ا با صابرین است
Hadi Joon
by ebi amirhosseini on Sun Jan 23, 2011 06:55 PM PSTاین منی که از خودم شناخته ام با من چند ماه پیشم زمین تا اسمان فرق دارد. باور کنید آقا و خانم محترم!!!
This "you",That "you",both I love & will love,agar khoda bekhaad,:)))
Great read as always.
Ebi aka Haaji
Outstanding introspection
by vildemose on Sun Jan 23, 2011 05:46 PM PSTEvery now and then comes a blog/diary so special that reminds of why I never quit this place. This is one of those. Thank you,
مسافت های نابعید
hadi khojinianSun Jan 23, 2011 05:22 PM PST
آذرین عزیز . ممنون از کامنت قشنگت . هر کسی بعدی از راه ها را در خودش ذخیره کرده . یکی راست یکی چپ یکی دایره وار و یکی الهی به امید راهش را می کشد تا بالاخره به جایی برسد . من اما اصلن حال و حوصله راه پیدا کردن ندارم . چون این روزها فقط به خودم فکر می کنم . دنیا از ذهنیت من می گذرد . من در جزیره ای خودم را محبوس کرده ام که رابینسون وار همه ی اجزای خانه ام را پیدا می کنم تا بدور از همه زندگی کنم . نه اینکه تارکه دنیا شده باشم ها . با چشمان گاه باز و گاه نیمه باز به دریای روبرویم نگاه می کنم که هر روز تکه ای از اسباب های کشتی شکسته ام را به ساحل می آورد . همه ی ما ایرانی ها دنیای خودمان را داریم فقط خیلی سعی می کنند با مهارت نقش ادم های خوش بخت را بازی کنند ولی به جرات می گویم که من خوش بخت نبوده ام چون کودکی ام را گم کردم و در وطنم بازی کردم و در نمایش های زندگی سعی کردم شاد و سرخوش باشم تا بتوانم دنیا را در هشتاد روز مجازی دور بزنم . شاد باشی رفیق ساکن سرزمین خیلی خیلی دور
I wish to go around the world in more than 80 days...
by Azarin Sadegh on Sun Jan 23, 2011 04:52 PM PSTHadi aziz,
Such an inspiring piece!
I don't have a sense of direction, so for sure I would make it around the world in more than 80 days! ....And I'm sure that - so far -- i've taken many wrong roads...like most people!
Please don't feel bad about it! I'd say this is how we grow up and learn...There is no destination. Life is just the combination of all these wanderings..:-)
ماندا
hadi khojinianSat Jan 22, 2011 08:44 AM PST
خوشحالم که حس خوبی به تو انتقال داده ام رفیق نازنین من
Simply Enlightened
by Monda on Sat Jan 22, 2011 08:15 AM PSTReading your piece makes me feel relieved. As on good days, I share some of your descriptions. On the other days, out of sheer habit I am still testing the validity of my good days. Ultimately, my testing will stop :o)
My favorite is this:
سراب هایی که در بیابان برهوت زندگی ام می دیدم به کلی محو شده اند چون خودم با قدرت پاک شان کرده ام. این روزها رویین تن نشده ام. هنوز انقدرها احمق نشده ام که خودم را فریب بدهم. هنوز می دانم که جاده های یک طرفه دیگر وجود ندارند.