کِش

کِش یک دل نه صد دل عاشق نخ شد


Share/Save/Bookmark

کِش
by Mehran AS
04-Sep-2010
 

(از مجموعه داستانهای تلخ و شیرین. اثر مهران )

«کِش»
---------

ترس از کشیده شدن مشکلی بود که کِش با خودش داشت. شب و روز این کش مکش روحی را با خودش حمل می کرد. یک روز کنار دریا دراز کشیده بود که نخ از کنارش رد شد. کِش یک دل نه صد دل عاشق نخ شد و نخ با تنازی که داشت، کش را به دنبال خودش کشید.

«پیشو»
---------

روز سیزده بدر بود و همه اهالی محل برای تفریح بیرون رفته بودند که سیزده بدر را جشن بگیرند. پیشو در حال راه رفتن روی حره دیوارها بود که صدایی به گوشش رسید: پیشو ... پیشو ...

پیشو چند بار سرش را به چپ و راست برگرداند ولی چیزی ندید، می خواست راهش را ادامه دهد که دوباره یکی صدایش زد: پیشو...، منم ماهی قرمز.

پیشو این بار دقیقتر نگاه کرد و یک ماهی قرمز را تو تنگ آب دید. پیشو کنجکاو شد، پرید تو حیاط و رفت نزدیک تنگ ماهی قرمز.

ماهی قرمز گفت: پیشو اگه می شه منو از این تنگ در آر. من حوصله ام دیگر سر رفته از بس تو این تنگ کوچک شنا کردم.

ماهی قرمز این حرف را زد و شروع کرد به اشک ریختن.

پیشو دلش برای ماهی قرمز خیلی سوخت و تصمیم گرفت به ماهی قرمز کمک کند. دور خیزی کرد و محکم خودش را به تنگ آب زد. تنگ شکست و ماهی قرمز آزاد شد.

سقف پرواز
------------

لاکپشتی به کبوتری گفت: خوشا به حالت که هر جا دلت می خواهد می تونی پرواز کنی.

- اینطوری هم که می گویی نیست.

- چطور؟

- آخه من سقف پرواز دارم.

- سقف پرواز دیگه چیه؟

کبوتر می خواست جواب بدهد که دوست لاک پشت که قورباغه باهوشی بود جلو آمد و گفت: سقف پرواز همونی است که هواپیماها دارن؛ تا یک ارتفاع معین بیشتر نمی تونن پرواز کنند.

لاک پشت پرسید: آخر چرا نمی تونن بیشتربالا برن؟

کبوتر: چون بالای زمین لایه ای وجود داره به نام «اوزون» که نمی شود از آن بالاتر رفت.

لاک پشت: آهان اوزون! همونی که می گن یک سوراخ بزرگ پیدا کرده؟

کبوتر: آره، همون.

لاک پشت: پس تو از این سوراخ نمی تونی رد بشی؟

قورباغه: آخه یک کبوتر فقط یک کبوتره. ولی آپولو از اون سوراخ رد می شه و هر چقدر دلش خواست بالا می ره.

لاک پشت: وقتی آپولو بالاتر می ره، منظورم اینه که وقتی از اون سوراخ رد می شه، به کجا می رسه؟

قورباغه: مثلا به ماه.

لاک پشت: جناب کبوتر معذرت می خواهم، یک سوال خصوصی تر داشتم. شما تا حالا به ماه رفتین؟ یا اقوام شما، مثل عقاب اینها؟

کبوتر: من تا حالا این سوال را از عقاب نکردم.

قورباغه: ولی من صد در صد مطمئنم که آپولو به ماه رفته.

لاک پشت: خیلی دوست داشتم پرواز کنم و هی بالاتر و بالاتر برم تا به ماه برسم. آدم حتما اگر از اون بالا به پائین نگاه کنه، زمین زیر ماه مثل یک توپ کوچک می مونه.

کبوتر: فکر نمی کنم اینطوری که می گی باشه. مگه تو تلویزیون ندیدی؟ وقتی بری روی ماه، ماه می شه زمین، زمین می شه ماه.

لاک پشت: منظورت چیه« ماه می شه زمین، زمین می شه ماه»؟!

قورباغه: منظورش اینه که وقتی بری روی ماه، باز باید سرت رو بالا بگیری تا بتونی زمین رو ببینی.

لاک پشت: من که سر در نمی آرم، ولی خوب ماه می شه زمین، زمین می شه ماه. بعد که ما می تونیم از اونجا پرواز کنیم به کرۀ دیگری که بالای ماه ایستاده بریم. اونجا که دیگه سقف پرواز نیست.

قورباغه: چه باشه، چه نباشه، فرقی نمی کنه. رو ماه بعدی که بری، باز ماه دومی می شه زمین و زمین دومی می شه ماه.

لاک پشت یکهو گفت: حتماً رو ماه سومی بری، ماه سومی زمین می شه، زمین دومی که قبلا ماه بود، دوباره ماه می شه و ماه سومی می شه زمین...

لاک پشت می خواست ادامه بدهد که کبوتر حرفش را برید: من حوصله ام سر رفت، می روم یک دوری بزنم.

قورباغه به شوخی: می خواهی بری ماه؟

کبوتر: من که گفتم سقف پرواز دارم.

مهران
www.2mehran.com
www.namabook.com


Share/Save/Bookmark

Recently by Mehran ASCommentsDate
مرِگِ خاکستری
-
Jul 11, 2011
دونده
-
Jan 18, 2011
میزِ گرد
-
Dec 24, 2010
more from Mehran AS
 
Monda

you had me right @

by Monda on

ترس از کشیده شدن مشکلی بود که کِش با خودش داشت


Souri

Thank you

by Souri on

I liked the three stories. Very nice. Thanks for sharing.