دنیا خانه ی من است

دنیای ذهنم بزرگتر شده ولی دیگر تن به جغرافیا نمی سپارم. دیگر ملیت و زبان برایم معنای خودش را از دست داده


Share/Save/Bookmark

دنیا خانه ی  من است
by hadi khojinian
19-Feb-2010
 

احساسات جنسی یک زن در چنبره ی مداواهای اجتماعی گم و گور می شود همان طور که حس مردان به سادگی در هیاهو محو می شود.

نظم جاری جامعه بی آنکه با هشداری توامان باشد مرد و زن را به یک سوق می راند.

آنانی که طمع ازادی درونی را چشیده اند به خوبی می دانند در گذر از روز مرگی ها و قانون های نوشته و اجرا شده ها به سادگی نمی توان مقاومت مصالع روحی را بالابرد. توان بالایی می خواهد.

نه با شربت های تقویتی می توان رشد کرد نه با پزشکی گیاهی و سنتی.

نمی توان به همه ی آدم ها اعتماد کرد.

نمی توان دل سیر و گوش شنوا پیدا کرد و هانسل و گرتل وار رد همه ی نان ریزه ها را دنبال کرد بی آنکه بی حواس به پرنده های گرسنه بود.

سیاست زدایی از رد انگشتان و بهت نماندن به هنجارهای سوخته کار هر کسی نیست.

می توان کتاب و لغت لمباند و هزاران ساعت فقط خواند و در فرصت پاره شده از زمان نوشت.

خیزاب ها و موج ها ی پشت سد روح را می توان با آب بند بست ولی به وقت درو شاید طوفان شکار کرد.

می توان سلانه سلانه راه رفت و بیداری شب ها را تحمل کرد.

می توان آرام گوش کرد می توان شعر خواند می توان دار و دسته راه انداخت و می توان های بسیاری تولید کرد.

آنچه در این روزها بیش از همه توان می گیرد اضافه فکر کردن است.

کادرهای باز و بسته را می توان هزار بار باز کرد و بست. آن وقتی کارایی خواهد داشت که با چشمان تمام بسته کادر باز انتخاب کرد.

می توان به همه ی اتفاقات روزمره اندشید. می توان طومار بزرگی نوشت از همه ی بایسته ها ونابایست ها. می توان شمع نذر کرد می توان به امامزاده های سیار دخیل بست. از این می توانستن ها بسیار می توان انجام داد. ولی آنچه این روزها مهمترین کار است خواندن و خواندن است.

یک اتاق ازآن خود به بزرگی همه ی دنیا تنها آرزوی من است.

سقف ارزوهایم روز به روز کوتاهتر می شود و به هیچ عنوان از کاهش زیاده خواهی ها افسرده نیستم.

دنیای ذهنم بزرگتر شده ولی دیگر تن به جغرافیا نمی سپارم. دیگر ملیت و زبان برایم معنای خودش را از دست داده.

دیگر به پایه های محکم فکر نمی کنم. دیگر به مذهب و چراهای این چیست و آن چیست؟ فکر نمی کنم. به مرگ هم توجه نمی کنم.

پیاده رو های کنار خانه ام را وجب به وجب اندازه گرفته ام و متر چوبی ام را با چکش شکسته ام. دیگر به اندازه ها توجه نمی کنم.

دیگر به این فکر نمی کنم که آیا باید درد ترا ودرد دیگری به آسانی از دست بدهم یا که نه. قالب های جدیدی برای تازه فکر کردن به دست آورده ام. دیگر فکر می کنم به خوبی می دانم پله ی بعدی ام در چه ساعت و مکانی جلوی پایم خواهد بود.

همه ی یادگاری های قبلی ام را قاب گرفته ام و دور تادور خانه به دیوار اویخته ام. هرازگاه نگاهشان می کنم تا یادم بیاید تا کجا پیش رفته ام.


Share/Save/Bookmark

Recently by hadi khojinianCommentsDate
ابر‌های حامله از باران
4
Jul 28, 2012
مادام بوواری
-
Jul 07, 2012
دیوارهای روبرو
6
Jun 26, 2012
more from hadi khojinian
 
hadi khojinian

رویای دیگر

hadi khojinian


ممنون هستم بابت لطف همیشگی ات .  به سامان باشی دوست نازنین من


Monda

functional wisdom

by Monda on

I am sorry for not having access to farsi keyboard, but I must say, I learn from your words each time you write them. I appreciate your presence here very much.


hadi khojinian

شادکامی

hadi khojinian


ممنون . کم و بیش پله های بعدی مو می شناسم و از این بابت حس خوشی دارم . به آینده فکر نمی کنم و سعی می کنم در لحظه هایم زندگی کنم . شاد باشی رفیق من


Princess

Peace

by Princess on

Sounds like you are finding peace by staying in the here and now.  

I love this line:

 قالب های جدیدی برای تازه فکر کردن به دست آورده ام. دیگر فکر می کنم به خوبی می دانم پله ی بعدی ام در چه ساعت و مکانی جلوی پایم خواهد بود.

Reading is an addictive pursuit and a very satisfying one. Thanks for this enjoyable read. 

 


hadi khojinian

مرسی

hadi khojinian


مرسی رفیق نازنینم


Tahirih

Just brilliant!

by Tahirih on

I am lost for words, just brilliant.

Regards,

Tahirih


hadi khojinian

رفیق جان

hadi khojinian


ممنون . زندگی کردن در اتاقی به وسعت دنیا محشره و توانایی   پیدا کردنش هم معرکه است رفیق جان


reRa

really true ...

by reRa on

really true ... I do  belive  in this so much as well ... living with this fact like


من توانایی زندگی تو همه کشوری رو دارم و اگر لازم باشه اینکار رو می کنم ... چون من هم باور دارم که ...همه جای دنیا سرای من است

cheerz


hadi khojinian

جهانشاه جان

hadi khojinian


تو همیشه لطف داری جهانشاه جان  .نگاه من به دنیای اطرافم بی هیچ اغراقی دارد باز تر می شود چون در جزیره ای که زندگی می کنم آدم ها را یک سویه نگاه نمی کنم و تنهایی خود خواسته ام  ، کمک کرده زندگی را قشنگ تر و در عین حال ساده تر بیینم و این برای من ایرانی نعمتی ست که در طی سالها زندگی در کشورم به این سعادت نرسیده بودم . وقتی  می گویم سعادت   درست می گویم . چون در داخل ایران انقدر فشار و اختناق بود که برای من نوعی ،  فرصتی برای باز یافتن خودم پیش نمی آمد . نمی خواهم بگویم دیگر کامل شده ام که نشده ام ! ولی لطافتی در ذهنم پیدا کرده ام که گاهی اوقات برای خودم هم وصف ناشدنی ست . این روزها واقعان احساس می کنم دنیا خانه ی من شده . چون خودت بهتر از من میدانی در دایره ای از همه ی ملیت ها زندگی می کنم و میزان سنج فکری ام را با عیار انها می سنجم . به خودم می گویم هی رفیق ! دیگر به حال خودت واگذار نشده ای و حالا تا می توانی بخوان و یاد بگیر که انسان تر بشوی . یاد بگیر که دنیا را تا نوک دماغت نبینی . سیاه و سفید به ادم ها نگاه نکن . رنگ های شاد را هم به روی بوم زندگی ات بپاشان . دنیا گاهی اوقات زیباست و گاهی اوقات دلهره آور . چون در داخل میهن مان مرگ بیداد می کند . برای منی که از مرگ گریخته ام جزیره ام نعمتی ست . خوش باشی رفیق جانم.


Jahanshah Javid

Loss and gain

by Jahanshah Javid on

Your outlook on the world is getting wider by the day. Unlike those who are getting more narrow-minded. Wish there were more like you.