مداد جادویی ام را از قفسه بالای دیوار چوبی خانه بر می دارم تا دریای ما بین مان را از وسط نصف کنم. فرقی هم نمی کند توفانی باشد یا که آرام در بستری از صلح. نه! دیگر نمی خواهم بیش از اینها در خرافه های زنگار بسته زندگی کنم.
دلم می خواهد بشقاب ماهی خودم را روی میز بگذارم و از مغازه های سیار ، بسته های تاریخ دار ماهی نخرم. دلم می خواهد شکاف میان دریا را درست نقاشی کنم تا هم برای تو ماهی باشد و هم برای من.
خودت بهتر از هر کسی می دانی کودک درونم مثل همیشه بازیگوش و سر حال است با این تفاوت که متاسفانه دارم بزرگ می شوم و زنگ های هشدار را این بار به خوبی می شنوم. خب! صدایش این روزها هم گوش نواز شده و هم دل پذیر. با این تفاوت که این بار صدایش را خفه نمی کنم چون از ادب دور است که صدای کسی را در نطفه خفه کنی.
دارم دوباره متولد می شوم با این تفاوت که دیگر بچه ای نیستم که پیر به دنیا آمده و عقربه های ساعت زندگی اش بر عکس کار می کند درست مثل براد پیت!! این بار کودکی هستم که درست متولد شده و سزارین هم نشده و به طور طبیعی چشم هایش را به روی دنیا باز کرده و هیچ چیزی را از تیررس نگاهش از دست نمی دهد.
خودت بهتر از من می دانی که زیاد فکر کردن هم خیلی خوب نیست درست حرفی که رفیق لندنی ام زد گاهی اوقات باید عمل کرد به آنچه که در طول زندگی فرا گرفته ای!!
چشم های نیمه بازت را به طور کامل باز کن لطفا!! اجازه نده پروانه های سرگردان جلوی نگاه کردنت را بگیرند! اجازه بده ماهی های زنده و چاق و چله در میان دریای شمال جولان بدهند. اجازه بده به وقت آرامش زندگی شان را ادامه بدهند تا زمانی که صلح درونی شان را از دست بدهند و هر یک از ما با قلاب و تور ماهیگیری به سراغشان برویم تا هوا را از آنها بگیریم گرچه شاید خنده شان صید نشدنی باشد!!
تا یادم نرفته این جمله از من نبوده ها، مال یکی دیگه هست!!!
اوه ، ابرهای جنوب غربی دارند به جزیره نزدیک می شوند تا چند دقیقه دیگه حتما باران خواهد بارید . اجازه بده یگانه چترم را دور سرت بگیرم تا خیس نشوی!!!
Recently by hadi khojinian | Comments | Date |
---|---|---|
ابرهای حامله از باران | 4 | Jul 28, 2012 |
مادام بوواری | - | Jul 07, 2012 |
دیوارهای روبرو | 6 | Jun 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
My lovely friends
by hadi khojinian on Sat Sep 05, 2009 01:45 PM PDTجهانشاه جان ! مکالمه ما بین من و تو و دو دست لندنی مان محشر بود . خودت می دانی که چقدر دوستت دارم چون ادم دل نشین و مهربانی هستی و ادا و اطوار خیلی ها رو نداری . چیزهایی که به تو گفتم دقیقان درسته باور کن حس می کنم دارم بهتر از قبل می شوم .دارم یاد می گیرم بیشتر از اینا باید یاد بگیرم !! و این نعمتی است که جزیره به من داده .ای کاش زمانی برسد هیچ کسی کودکی و نوجوانی خودش را در بسترهای سیاست گم نکند .ای کاش زمانی برسد که ما انسان تر بشویم و سعی کنیم تمامی دوستان و حتی دشمنان خودمان را دوست داشته باشیم .گرچه شاید رویایی بیش نباشد ولی به قول آلیسون استاد دانشکده ام گاهی اوقات باید اگر بشود در رویا زندگی کنیم چون واقعیت زندگی گاهی هراسناک و وحشت ناک است . . ابی جان تو همیشه لطف داری سعی می کنم ناخن خشکی نکنم . شب و روز خوب ارزانی تو باد رفیق جانم
Daram adam misham
by Jahanshah Javid on Sat Sep 05, 2009 08:54 AM PDTReading this story after our conversation in London gives it more meaning. You spoke about being reborn, about becoming a new human being, becoming yourself... Love your writing.
Hadi aziz
by ebi amirhosseini on Sat Sep 05, 2009 08:35 AM PDTنوشته ای زیبا و دلنشین همچون سایر کارهایت.کم کار شدی عزیز ؛
ناخن خشک نباش و ما رو منتظر نگه ندار؛خدا رو خوش نمیاد.
سلامت باشی.
Ebi aka Haaji