احتمالات آینده

آینده ایران در قرن بیست و یکم


Share/Save/Bookmark

احتمالات آینده
by Arash Monzavi-Kia
01-May-2009
 

برخلاف تصور و توهم  ایران– مرکزی اغلب ما، کشورمان اقلیمی کوچک است که قریب به یک درصد سطح خشکیهای زمین مساحت دارد، تقریباً یک درصد جمعیت انسانی در آن ساکن هستند و کمتر از یک درصد تولید ناخالص جهان را ایجاد میکند. از 75 میلیون ایرانی، حدود 45 درصد زیر سطح فقر زندگی می کنند و قریب به 30 درصد بزرگسالان بیسواد هستند. میزان بیکاری گسترده است و حدود 25 درصد کل نیروی کار و 50 درصد جوانان را شامل میشود. ایران از یکی از بالاترین میزان فرار مغزها در جهان، با مهاجرت بالغ بر 150 هزار تحصیل کرده دانشگاهی در سال، رنج میبرد. سرانه زایمان کشور حدود 6/1 درصد است که با احتساب 6/0 درصد مرگ و میر و 4/0 درصد مهاجرت، رشد جمعیت را در حد 6/0 درصد، یعنی نصف رشد متوسط جمعیت جهان، کنترل ساخته؛ اما رشد انفجاری دهه 1980 همچنان ایران را یکی از جوانترین کشورهای جهان می سازد، که نیمی از جمعیت آن کمتر از 25 سال عمر دارند.

 درآمد سرانه ناخالص ایران (8500 دلار در سال) تقریباً معادل 85 درصد میزان متوسط جهانی است؛ که کشور را در کنار ممالکی مثل ترکیه و برزیل، در جمع ملل متوسط الحال جهان قرار میدهد. قریب به یک سوم درآمد سرانه و 90 درصد درآمد ارزی کشور از نفت و گاز طبیعی منشاء می گیرد، که لاجرم اقتصاد را بشدت وابسته آن ذخایر می سازد. ذخایر نفت خام ایران با سطح مصرف و صادرات کنونی، حدود 90 سال دیگر به اتمام خواهد رسید. بخاطر طبیعت خشک و ناسازگار، تنها 10 درصد زمینهای کشور قابل زراعت هستند و بخش کشاورزی با وجود اشتغال 30 درصد از نیروی کار، تنها 11 درصد تولید سرانه را حاصل می نماید. لاجرم، ایران حدود یک سوم محصولات غذایی مورد نیاز خود را وارد می سازد.

حکومتهای ایران معمولاً ناپایدار و کم عمرند. در مقایسه با رژیم های متکاملی مانند انگلستان و آمریکا که قریب به 300 سال عمر بی وقفه دارند، حکومتهای ایران در قرن بیستم چهار بار ساقط شده اند. در مجموع، ایران قریب به 25 سال از قرن گذشته را در موقعیتهای دشوار جنگی یا انقلابی گذراند، که موجب هلاکت و معلولیت میلیونها انسان گردید. در مقایسه، در همان دوره صدساله، ایران کمتر از 20 سال را در شرایط آزاد و دمکراتیک بسر برده است. کشورهای همسایه نیز مجموعه ای نا آرام و بی ثبات را تشکیل می دهند؛ که اغلب حکومتهایشان کمتر از 20 سال عمر دارند و همگی در 25 سال اخیر درگیر کودتای نظامی، جنگ داخلی یا انقلاب بوده اند. در مقیاس جنگ و بحران، منطقه فلات ایران از تمام مناطق دیگر جهان بجز آفریقای مرکزی، خطرناکتر است!

ایران مانند هر کشور دیگری با دسته ای از چالش های عمومی و اختصاصی روبروست. نیمی از این مشکلات گریبانگیر هر حکومت ایرانی در قرن بیست و یکم خواهد بود، ولی نیمه دیگر بیشتر مختص شکل ناهنجار رژیم جمهوری اسلامی است. اعظم چالش ها ریشه های درونی و بنیانی دارند، اما نیروهای خارجی نیز عامل و منشاء دسته ای مهم از مخاطرات سیاسی و نظامی اند.

در زمینه جمعیتی، مهمترین مسئله اشتغال جوانان است که گریبانگیر اغلب دول جهان سوم می باشد. اقتصاد ایران در حال حاضر از عهده اشتغال زایی برای نیمی از جوانان برنمی آید. متاسفانه کثیری از ایشان هم بهترین سالهای جوانی و نیروی فکری و جسمی خود را مصروف کسب مدارک  دانشگاهی یا درجات دینی کرده اند، که برای مشاغل سنتی و تولیدی مناسب نمی باشد. بیکاری و سرخوردگی جوانان به نوبه خود به جرایم، فحشا، اعتیاد مواد مخدر و لاجرم اعتراضات  سیاسی و اجتماعی، منجر می گردد.

در بُعد اقتصادی، فقر و بیسوادی همچنان گریبانگیر کشور است. اختلاف طبقاتی به همراه تعداد ولگردان، دزدان و گدایان در حال افزایش است. قیمت کالاهای مصرفی و مسکن در تهران عملاً به سطح دنیای غرب رسیده، در حالیکه قدرت خرید عامه تنها یک پنجم آنست. کمبود زمین زراعی و ناچیزی ذخایر آب موجبات فقر روستایی را فراهم می آورد. کمبود سرمایه گذاری صنعتی، فرار پولها و مغزها، و سوء مدیریت دولتی به بازده پایین تولیدی منجر گردیده است. جلب سرمایه گذاری خارجی در شرایط فعلی سیاسی نامحتمل است و روند تحریم های اقتصادی نیز بر فقر عمومی و تورم قیمتها می افزاید.

از جهت فرهنگی، ایران از آغاز قرن بیستم دچار معضل گردیده است، که ناشی از اختلاط عناصر شرقی و غربی می باشد. پیامد ناگزیر آن اختلاط، گسلی عظیم در روحیه فردی، اجتماعی و حتی حکومتی ایران بوجود آورده و آنرا کاملاً دو شخصیتی نموده است. تلاش عنصر ثروتمند و مادیگرای غربی نتوانست اکثر جمعیت ایران را در سالهای 1906 تا 1979 به شکل اروپایی مبدل سازد؛ و اقتدار عقیدتی و آرمانی عنصر شرقی هم از برگرداندن کشور به شرایط سنتی و اسلامی عاجز مانده است. اگر چه تلاشهایی در جهت امتزاج و همزیستی ایندو فرهنگ و شخصیت انجام گرفته، اما متاسفانه اندیشه و عزم غالب در جهت حذف یکی توسط دیگری بوده است. در سالهای اخیر نیز، تضاد و تقابل فرهنگی میان عقیده شرعی و عرف غربی نه تنها توسط تلقین و تکرار در مدارس کاهش نیافته، بلکه به حد خنده (یا گریه) آوری رسیده است. ایران در عنوان و ظاهر کشوری اسلامی است اما در عمل، میزان مصرف مشروب الکلی و روابط بی بند و بار جنسی در تهران، قابل مقایسه با کشورهای غربی می باشد!

از لحاظ اجتماعی و حکومتی، تمرکز قدرت سیاسی و سرکوب آزادیهای اجتماعی در ایران بصورتی مستبدانه ادامه دارد. این روش حکومتی که البته در قرن نوزدهم کارساز بود، در قرن بیستم و با رشد دانش، ثروت و جمعیت شهری، چندین بار مورد هجوم و تبدیل قرار گرفت؛ که متاسفانه جملگی ناموفق بودند. هر بار، شکل جدیدی از حاکمیت استبدادی بعد از دوره ای کوتاه از آزادی و رقابت سیاسی به قدرت رسید و عامه مردم را از داشتن حق رای، آزادی عقیده و فعالیت سیاسی محروم نمود. فشار این حکومتهای بسته هم به نوبه خود منجر به رفتار ضد اجتماعی مردم، از قبیل فساد مالی، جرایم خرد و کلان و بی تفاوتی عمومی و تخریبی گردیده است.

در زمینه سیاست خارجی، تضاد و تقابل با قدرتهای بین المللی و کشورهای همسایه، ایران را در قرن بیستم چندین بار در معرض تاخت و تاز لشکرهای بیگانه قرار داد. این خطر همچنان باقی است؛ بخصوص که همسایگان ایران بی ثبات هستند، دولتهای مقتدر غربی به ذخایر نفت منطقه محتاج می باشند، و درآمد نفت موجب انباشته شدن بی نظیر سلاح و تجهیزات نظامی در خلیج فارس گردیده است. متاسفانه با وجود اشغال دو کشور همسایه توسط اتحادی غربی برهبری آمریکا، برخورد دولت ایران با مسایل خارجی همچنان عقیدتی وانحصارطلبانه می باشد. گسترش این تضاد و تقابل می تواند مجدداً منجر به رویارویی مستقیم ایران با نیروهای نظامی بیگانه گردد و حتی فجایع قرن بیستم را تکرار نماید.

استمرار جمهوری اسلامی یکی از احتمالات آینده است. مذهب تشیع (پس از زبان فارسی) بارزترین وجه مشترک مردم ایران است. شکل حکومتی جمهوری نیز از لحاظ تاریخی بسیار پایدار می باشد. پس چه دلیلی برای عدم انطباق جمهوری اسلامی با شرایط ایران وجود دارد؟ اول آنکه، از جمهوریت تنها اسم و ظاهر آن موجود است و در حقیقت، رژیم کنونی یک استبداد بسته عقیدتی است. شکل استبدادی حکومت هم به عامه مردم خدمت نمیکند، بلکه آنان را خادم سیادت و سلطه خود می سازد. لاجرم با گذشت زمان، حاکمان مستبد بیشتر و پیشتر از نیازهای جامعه و واقعیات زندگی اجتماعی دور می شوند و در برابر مخدومین نافرمان، دست به سرکوب و آزار می زنند. دوم اینکه، اسلام و خرافات هزار ساله تشیع، اگر چه عاملی مهییج برای انقلاب و شورش بوده است، اما توانایی هدایت و راه گشایی در شرایط جهان مدرن را ندارد! دستورات خشک مذهبی عامه مردم را از شرکت فعالانه و خلاقانه در امور اجتماعی باز میدارد، و خرافات شیعی ذهن جوانان را مضطرب و بیمار می سازد. انحصار طلبی و بیگانه ستیزی دین اسلام نیز کشور را رویاروی جهان غیر مسلمان و حتی همسایگان دیگر مذهب مسلمان قرار میدهد.

اگر بخاطر ثروت باد آورده نفت و گاز نبود؛ ولایت مطلقه فقیه، ایران را به مسیری مشابه و ذلتی معادل کشور افغانستان می کشاند. تنها پول بی زحمت نفت است که به حکومت ایران اجازه داده تا در نهایت بی برنامگی، بیفکری و بی پروایی به اعمال و رفتاری دست زند که هر حاکمیت و هر کشور دیگری را تا بحال صد باره به خاک سیاه نشانده بود.

بخاطر همسایگی با ایران و اشتراک در مرزهای شمالی، افکار کمونیستی و روش رادیکال دیکتاتوری عقیدتی از همان ابتدای قرن بیستم وارد ایران شدند. در طول انقلاب مشروطه (توسط امثال حیدرعمواوغلی) سلطنت رضا شاه (توسط گروه ارانی)، جنگ دوم جهانی (بواسطه حزب توده) و دوران حکومت شاه (بکمک چریکهای فدایی و مجاهد) مرام کمونیستی شکل غالب مخالفت سیاسی رادیکال گردید. افکار و رفتار آن مسلک سیادت طلب، که خواستار برپایی جامعه ای بسته، دیکتاتوری طبقه مستضعف و منازعه ای بی امان با جهان سرمایه داری بود؛ در ایران بعد از انقلاب، بشدت گروه حاکم اسلامی را هم متاثر و متحول نمود. چنانکه، اولین دولت خمینی (مهندس بازرگان) لیبرال و آزادیخواه بود؛ ولی بسرعت توسط عوامل تندرو جایگزین گردید.

برخلاف اسم و ظاهرش، از لحاظ ساختار و عملکرد، جمهوری اسلامی تفاوت بنیانی با جمهوری شوروی ندارد؛ جز آنکه بهانه ایدولوژیک برای تثبیت استبداد عقیدتی از کمونیسم به تشیع مبدل گردیده. هر دو رژیم آغاز انقلابی بیرحمانه و خونینی داشته اند، با همان جنگ داخلی دهشتناک و همان اعدام های دستجمعی. هر دو طی جنگی طولانی علیه دشمنی خارجی آبدیده شده، علم و کتل شهدا را بهانه دیکتاتوری و استیلای خود ساختند. همان سرکوب کامل افکار و عقاید مخالف، همان سازمان امنیتی مخوف و ناپیدا، همان دخالت کامل طبقه حاکم عقیدتی (روحانی یا کمونیست) در تمام شئون زندگی اجتماعی، همان نارضایتی عمومی ولی سرپوشیده مردم و همان ضدیت آشتی ناپذیر با جهان غرب، بر این هر دو مثال تاریخی حکمفرماست!

حتی در ابعاد فرهنگی و عقیدتی هم تشابه این دو پدیده تاریخی فزاینده است. در شوروی، کمونیسم مذهب رسمی بود و مانند دینی الهی از گهواره تا گور تبلیغ می شد. خدایش پرولتاریا نام داشت، پیامبرانش مارکس و لنین بودند و صحرای کربلایش در نبرد استالینگراد. حتی کمونیسم شوروی برعکس مذاهب قدیم، بخود ظاهری "علمی" و اثباتی میداد؛ اما در واقع استبدادی عقیدتی بود که گروهی کوچک و فرصت طلب را به نحوی غیر قابل انعطاف و با زور سرکوب، بر جامعه ای عموماً ناراضی حاکم می ساخت. جالب آنکه، همانند جاذبه شوروی برای جنبشهای آزادیبخش کشورهای جهان سوم، ایران هم از دور دل ساده باوران جوامع اسلامی را میرباید؛ و روشنفکران مذهبی آنرا در مواجهه با انزجار مردم ایران از جمهوری اسلامی، متحیر میسازد! سرنوشتی مشابه سقوط شوروی بسیار محتمل می باشد.


Share/Save/Bookmark

Recently by Arash Monzavi-KiaCommentsDate
وابستگی، استقلال، همبستگی‌
-
Nov 04, 2012
The pain of living
1
Oct 21, 2012
The 2nd Year of Green
-
Jun 01, 2010
more from Arash Monzavi-Kia
 
Mehrban

Excellent Article

by Mehrban on

Mr. Monzavi Kia, thank you for fitting so many of the fundamental hazards of the present situation in Iran into such a compact article.  To all the ills that you have mentioned if I may add one more.  Given that 2/3 of the population is below 30 years old, I hate to think what the population of Iran may be in ten or fifteen years.    

With a government incapable and unwilling to devise and implement productive political and economic policies, we are headed for the abyss of being engulfed in the most complicated social and economic problems the likes of which some African countries are struggling with at the present.  


Majid

Lucifer.....

by Majid on

آیت اللّه‏ خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین می‏افتاد

?Really

I wonder why he did not use this weapon during Iran-Iraq war and instead he drank that Jaam-e zahr

جوون های ایران «شربت» شهادت میخوردند و در راه ایران میمردند ولی حضرت امام جام  «زهر» سر میکشید ولی روز بروز گردنش کلفت تر میشد!!

 


Arash Monzavi-Kia

SMHB: fascism & communism claimed the same "advancements" too

by Arash Monzavi-Kia on

1- Qajar and Pahlavi dynasty's role in Iran: please refer to the full text of my treatise, as linked in my website, as well as my articles and blogs just before this one.

2- Address the key fundamental issues confronting Iran prior to the 1979 revolution: same as 1. 

3- Since the author has used certain statistics I would like him to compare the illiteracy rate in Iran: It has been down throughout the 20th century, due to the Western influence during Qajar and Pahlavi too, when the Islamic Maktab-Khaneh was replaced with secular schools.

4- Is the author able to address the education and the high literacy rate of women in Iran after the revolution: Despite the fact that IRI would rather women locked in houses and under Chadoor!!! It is the momentum left by the liberating force of Western influence, as in 14 centuries of Islam, there was never such a movement toward women's education.

5- Is the author able to address the reduction in infant mortality rate after the revolution: Again this trend had been present all through the 20th century; i.e. Qajar and Pahlavi, as well. The real source of energy for all that is the WINDFALL OIL MONEY + Iranian intelligence, despite all the backwardness, dark ideology and neglect by IRI.

6- Is the author able to address the massive efforts at building infrastructure (roads, hospitals, clinics, ports, airports, primary / secondary and advanced educational facilities, cultural centers, parks and recreational facilities) and key industries after the revolution: No need to explain, because it does not exist! The Iranian industry, except for some military, chemical warfare and nuclear enrichment, has been in complete decline and retreat. Most industrial projects have been stalling at best. Most of the "completed" projects have been old and legacy projects from the Shah's period, which have been finished at 10 to 20 years over the schedule, 3 to 5 times over the budget, and now working at only 40% to 60% of capacity. E.g., today IRI has to import 50% of its gasoline usage from abroad, and at the current consumption and growth rate, by 2030, all the revenue from crude oil export will not be adequate for the required refined petroleum products!

7- Is the author able to address the huge and monumental advances in various fields of science after the revolution: medical, bio-medical, nano-technology, power engineering, aerospace, pharmaceutical, chemical, nuclear, psychology, neuro-sciences, ....: Show us examples of those advancements and I will try to explain! It is all propaganda and show-biz, just like the so called advances by North Korea!!!

8- Is the author able to address the significant and monumental achievements in design and manufacture of military hardware and firmware after the 1979 revolution to safeguard Iran's hard won independence: Yes, fascist and communist and such closed systems as IRI often put a lot of effort and money into militaristic projects. However, in case of IRI, even that is 90% fluff and propaganda.

9- Is the author able to enumerate for us what military hardware was actually produced domestically in Iran before the revolution that actually contributed to our security and independence: same as 8.

10- Is the author able to look at the huge agricultural imports before the revolution and compare the agri output between the two era's: Both are dismal, because the population and consumption growth have been incredibly rapid, and the land is arid. Over the last 40 years, on average, Iran has been importing 30% to 40% of its required foodstuff.

11- Is the author able to compare the number of university seats available to high school graduates before and after the revolution: The number and quantity of university seats have been increased without any respect to quality and substance, because IRI was from the start trying to undermine the educated class in Iran. They have infused huge numbers of their agents (basiji's, hezbollah, etc) into the universities, who have high school grades well below the normal acceptance level (17 to 18 during Shah's era). One can find numerous IRI agents in colleges and universities with GPA's in the 10 to 12 range. Those same agents receive preferential treatment upon education, for jobs in the state-owned industries (80% of positions), hence, creating a legion of unemployed and deserving doctors, engineers and graduates.

IRI is a rotten fascist state and no amount of statistics is required or necessary to dismiss it as such. Similarly, no data on industrial output, number of university seats, etc. would ever exonerate the likes of Hitler and Stalin!


default

interesting article, answer to smhb

by Iyzad (not verified) on

"4- Is the author able to address the education and the high literacy rate of women in Iran after the revolution."

Ill answer this on his behalf

Iranian economy is not able to create solid employment for its citizens. It also lacks proper gender equality which forces most women to remain in school and continue their studies much longer than men. In developing countries, a growing trend doesn't necessary portray development.

In this case female rates for education are increasing because marriage age is going up as most families find it hard to find a proper spouse of their daughters. Notice that i am not making any judgments and rather seek to argue the issue by taking Iran;s traditional backwardness into account.

As for the article, it is a solid analysis on Iran but I do disagree with author's comparison between Iran and Soviet union. Regardless of how similar they may be, Iranian state has been more successful in creating a nation-state (that is a country-wide national ethic) than that of Soviet Union. Though this does not mean that I.R has been successful. I agree with author's overall view on downfall of the regime.

@ commenter: That is the nature of developing countries
Do not compare Pahlavis to current regime, this is largely fallacious. Both regimes were backward and facing with major developing issues that they could not deliver. Hence proving that one is better than other will not reveal and solutions to current problems.


smhb

Iran's Future

by smhb on

I would very much appreciate the author explaining the or expanding on the following:

1- Qajar and Pahlavi dynasty's role in Iran's colonization and domination by foreign powers.

2- Address the key fundamental issues confronting Iran prior to the 1979 revolution.

3- Since the author has used certain statistics I would like him to compare the illiteracy rate in Iran from 1901 to 2009 and actually graph it.

4- Is the author able to address the education and the high literacy rate of women in Iran after the revolution.

5- Is the author able to address the reduction in infant mortality rate after the revolution.

6- Is the author able to address the massive efforts at building infrastructure (roads, hospitals, clinics, ports, airports, primary / secondary and advanced educational facilities, cultural centers, parks and recreational facilities, .......) and key industries after the revolution.

7- Is the author able to address the huge and monumental advances in various fields of science after the revolution: medical, bio-medical, nano-technology, power engineering, aerospace, pharmaceutical, chemical, nuclear, psychology, neuro-sciences, ....

8- Is the author able to address the significant and monumental achievements in design and manufacture of military hardware and firmware after the 1979 revolution to safeguard Iran's hard won independence.

9- Is the author able to enumerate for us what military hardware was actually produced domestically in Iran before the revolution that actually contributed to our security and independence.

10- Is the author able to look at the huge agricultural imports before the revolution and compare the agri output between the two era's.

11- Is the author able to compare the number of university seats available to high school graduates before and after the revolution.

Lets talk after these points are properly addressed in your next article.

Tnx


default

Khomeini was for sure the Satan himself

by Arash Kamangir (not verified) on

I enjoyed the article of Arash. To me if a priest can cheat a whole nation in this way that Khomeini has, then he must have been the Satan himself. You cannot find any better description for that evil.


Shazde Asdola Mirza

moment Lucifer moment

by Shazde Asdola Mirza on

Imam (god bless his soul) was not downing the US planes with his hand; it was another organ he was using :O))


default

احتمالات آینده احتمالات آینده آینده ایران در قرن بیست و یکم

lucifercus (not verified)


وقتی از وزیر دفاع وقت آمریکا درباره چگونگی شکست مفتضحانه عملیات نجات پرسیدند، گفت: «آیت اللّه‏ خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او، یک هواپیما به زمین می‏افتاد

و اوهنورهم ایستاده و تاانقلاب مهدی امت همیشه درصحنه راتنهانخواهدگذاشت تمت