بدون آزادی، انتخابات آزاد نیست

متن سخنرانی در کنفرانس بلژیک در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران


Share/Save/Bookmark

بدون آزادی، انتخابات آزاد نیست
by Niloofar Beyzaie
07-Jun-2009
 

"انتخابات در ایران آزاد نیست" این سخن را بارها گفته ایم و شنیده ایم. اما در چندین مقطع از این دوران سی ساله ی حاکمیت ایدئولوژیک اسلامی کسانی حتی از میان خود ما مخالفین وضع موجود به این جمله یک "اما" افزوده اند و از این طریق به توجیه چرایی ضرورت شرکت در انتخابات غیر آزاد پرداخته اند:

می گویند: درست است که این انتخابات آزاد نیست، اما در این مقطع و بلافاصله کلمه ی "حساس" و "تاریخی" را نیز بر آن می افزایند، و ادامه می دهند: شرکت یا عدم شرکت به سرنوشت ایران گره خورده و برای نجات ایران باید احمدی نژاد را به عقب راند تا کسی، و تاکیدشان بر موسوی است ، به صحنه بیاید . آنچه در نظر دارند سیاست خارجی به غایت فاجعه بار دولت احمدی نژاد است و منظورشان استفاده از فرصتی است که بقدرت رسیدن اوباما برای نزدیکی به غرب ایجاد کرده است.

می گویم: آنچه مسکوت می گذارید این واقعیت مهم است که تصمیمات اصلی در مورد سیاست خارجی ایران نه در دفتر ریاست جمهوری که در بیت رهبری گرفته می شود. حتی اگر موسوی دمکرات ترین امکان موجود این نظام هم باشد، با دادن آدرس اشتباه نه تنها این سرزمین را از سقوط نمی رهانید بلکه با توهم سازی، در مهندسی این سقوط سهیم می شوید.

و می پرسم: کدام مقطع را در این تاریخ سی ساله سراغ دارید که حساس نبوده باشد آنهم با وجود حکومتی که با بحران و بحران زایی زنده است.

می گویند: آمدن موسوی یا کروبی توازن قوا را به سود جامعه ی مدنی تغییر می دهد و منشورهای رنگارنگ حقوق بشر و حقوق زنان و غیره را گواه می آورند.

می گویم: براستی آیا کسانیکه با شرکت در قدرت و حذف دگر اندیشان، سیاه ترین دوران سرکوب جمهوری اسلامی را رقم زده اند و امروز با سکوت و حتی نفی حضور خود در دستگاه سرکوب، بروشنی دروغ می گویند، صلاحیت ارائه ی منشور حقوق بشری دارند؟

می گویند: این به انتخابات و شرکت در آن ربطی ندارد و مبحثی جداست.

می گویم :  شما امروز با  پشتیبانی از آنها نه تنها بدانها اعتبار می بخشید، بلکه در مسکوت گذاشتن فجایعی که آفریدند، شراکت می کنید و در سقوط عظمیتری که همانا سقوط فرهنگی ، اخلاقی و نقض اصل مسئولیت شهروندی که همانا دفاع از حقوق بشر است سهیم می شوید. با چنین حمایتهایی و با شرکت در تداوم سکوت در مورد نقض بی رویه و مداوم حقوق بشر در دهه شصت توسط  کسانی که مدعی پرچمداری اصلاحات در ایران هستند و در آن زمان در مقامهای کلیدی حکومتی قرار داشتند، شما که مدعی جمهوری خواهی و دمکراسی خواهی و خواست تغییر و جدایی دین از دولت هستید، اگر صدها بیانیه و برنامه هم در دفاع از حقوق شهروندی بدهید،  بی اعتبار خواهد بود . از سرمایه ی نیروی خواهان تغییرات ساختاری و برقراری دمکراسی در ایران به کیسه ی کسانی می ریزید که با نقابهای رنگارنگ مفاهیمی چون آزادی ، دمکراسی و حقوق بشر را به سخره گرفته اند و مثله کرده اند.

می گویند: آنها امروز تغییر کرده اند و خواسته های نیروهای دمکراسی خواه را به منشور خود بدل ساخته اند.

می گویم: وقتی جامعه ی مدنی کعبه ی آمال باصطلاح اصلاح طلبان یعنی آقای خاتمی سر از مدینه النبی در آورد، انتظار دارید در درک موسوی اصولگرای اصلاح طلب از حقوق بشر، منشور کورش به ذوالقرنین منسوب نشود؟

می گویند: همینکه امثال موسوی امروز از حقوق بشر می گویند باید به فال نیک گرفته شود. آنها حتی اگر این فضای بسته را کمی بگشایند نیز کافیست.

می گویم: گشوده شدن فضا و ایجاد امکان تنفس برای مردم به خودی خود خواسته ی مثبتی است. اما دفاع از کسانی که با اندیشه ی صدقه دهی چنین می کنند و حق شهروندی را تنها تا جایی برسمیت می شناسند که با منافع باند خودشان در تضاد قرار نگیرد و بیش از همه سهم این صدقه را در اختیار نیروهایی قرار می دهند که حامی آنها هستند، آنهم از سوی نیروهایی که نزدیک به سه دهه است از صحنه ی سیاسی ایران حذف شده اند کاری به نهایت نادرست است. اگر مردم در داخل ایران به این امید به پای صندوق رای بروند، بسیار قابل درک تر است تا اینکه نیروی اپوزیسیون حذف شده ی تبعیدی بدون اشاره به حقوق نادیده گرفته شده ی انسانی و شهروندی تبعیدیان، آنها را به شرکت در این رای گیری تشویق کند. نیازی نیز به این کار نیست. تیمهای صد نفره و دویست نفره ی مهندسی فکری جناحهای گوناگون حکومت که در وسط صحنه هستند کارشان همین است. مهندسین فکری نظام ولایت فقیه خود در ساختن فضاهای هیجانی و شبه انقلابی که از درون آن بی استعداد ترین و بد فکر ترین مهره های نظام هم بعنوان قهرمانهای ملی بیرون می آیند در این کار استادند. شما می توانستید در چنین شرایطی حد اقل خواسته های بخش حذف شده و سرکوب شده ی جامعه ی ایران را نمایندگی کنید، اما گویا ترجیح می دهید که همگام با همان متوسطها و بی استعدادهای ایدئولوژی زده در حین ادعای عقل گرایی همان فضاهای تهییجی بی منطق را تقویت کنید. نه تنها عرصه را به آنها واگذاشته اید، بلکه در فضای پوپولیستی و مشارکت در پراگماتیسمی که حکومتیان آن را با درایت تمام در جهت تحکیم مبانی ایدئولوژیک حکومت اسلامی بکار می گیرند، گاه گوی سبقت را از آنها نیز می ربایید.

می گویند: عدم شرکت در انتخابات دوره ی پیشین باعث بقدرت رسیدن احمدی نژاد شد.

می گویم: نه، عدم شرکت دوره ی پیشین نتیجه ی مستقیم شرکت وسیع در رای دادن به آقای خاتمی بود. کسی که امیدها به او بسته بودند و در عمل نشان داد نه تنها حکومت اسلامی در ایران اصلاح ناپذیر است، بلکه آن بخش از درون این حکومت که نام اصلاح طلب را یدک می کشد ، در تداوم این نظام منافع دارد و میان اصلاح و حفظ حکومت ایدئولوژیک دینی، دومی را برمی گزیند.این جناح خود را نه وامدار رای ملت که بسیار بیش از آن وامدار بنیانگذار حکومت اسلامی می داند. در عین حال تاکید می کنم که تمامی این شعارهای زیبا در وصف آزادی و حقوق بشر و حقوق زنان دقیقا برای جلب رای همان تحریمیها بکار گرفته می شود و نتیجه ی همان عدم شرکت است.

چند سال پیش در مصاحبه ای گفتم:

      هيچ انسان آزاديخواه و دمكراتي با اصلاحات مخالف نيست و با گشايش فضا و پيشرفت بسوي دمكراسي نه تنها سر عناد ندارد، بلكه از آن استقبال هم مي‌كند. منتها در نظام تمامیت گرای ایدئولوژیک آنهم از نوع ديني‌اش كه استفاده ابزاري از باورهاي ديني در جهت مسخ مردم و تحكيم قدرت سياسي را در دستور كار قرار مي‌دهد، هر واژه و خواسته‌اي (از جمله اصلاحات، دمكراسي و حقوق بشر) را در جهت تحكيم تسلط خويش بر مردمان تعريف و تحريف مي‌كند ، ما موظفيم تا با حفظ فاصله از روابط پيچيده و مافيايي درون قدرت، اين تناقضها و پيچيدگيها را روشن كنيم و از افتادن در دام عوامفريبي پرهيز كنيم و نه اينكه با ساده كردن اين پيچيدگيها و سهل انگاري، خود شريك اين توهم سازيها شويم.

      اصلاحات در نظامی با چنین ساختار اقتدارگرا و تمامیت خواهی همانا حذف ولایت فقیه و نظارت استصوابی ، حذف شورای نگهبان ، جدایی دین از حکومت است.

      اصلاحات در چنین نظامی آزادی تحزب، برگزاری انتخابات آزاد، تضمین آزادی بیان برای همگان، حذف نهادهای موازی و دستگاه تو در توی اطلاعاتی، آزادی پوشش، تضمین حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای تمامی طیفهای فکری جامعه، تامین آزادیهای فردی و آزادی حق انتخاب نوع زندگی است، اصلاحات در چنین نظامی خروج دستگاه فکری شرع از حوزه ی قانونگذاری است.

      تحقق اصلاحات در ایران نه از مجرای تنگ دستگاه رسمی و دولتی که از مسیر مقاومت مدنی و استقلال کامل جنبشهای مدنی از بدنه ی حکومت می گذرد.

      می گویند: انتخابات محصول انقلاب مشروطه است و عرصه تحقق یکی از خواستهای ملی و بدین دلیل باید از حق شرکت در انتخابات و گزینش استفاده کرد.

      می گویم: آری، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن یکی از آرمانهای صد ساله ی این ملت بوده است. حقی که نه در نظام پیشین و نه در نظام کنونی به ملت ایران واگذار نشده است. آنچه امروز در ایران انجام می گیرد نه یک انتخابات مطابق استانداردهای جهان دمکراتیک بلکه ایجاد شبهه ی برگزاری انتخابات است. اما حق انتخاب شدن تنها در انحصار طیفهای  اسلامگرایی است که در سی سال گذشته در درون بافت حکومت دینی قرار داشته اند. انتخابات یکی ستونهای اصلی نظامهای دمکراتیک است در حالیکه در حکومت دینی تنها برای نمایش میزان محبوبیت حکومت در میان مردم از آن استفاده می شود. بخشهای اصلی تصمیم گیرنده ی سرنوشت سیاسی ملت ایران در این نظام نه در حوزه  ی انتخاباتی مردمی  بلکه از سوی بالاترین مقام نظام که او هم از جانب ملت انتخاب نشده منتصب می شوند. ولی فقیه طبق قانون اساسی حق دارد رئیس جمهور را برکنار کند و کل مجلس را منحل اعلام کند. کاندیداهای ریاست جمهوری از سوی نهادهای انتصابی تایید یا رد صلاحیت می شوند و تنها انتخاب کاندیداهایی به رای عمومی گداشته می شود که از سوی نهادهای انتصابی انتخاب شده اند. از این منظر تمامی کاندیداهای ریاست جمهوری مورد تایید ولی فقیه هستند . در نظامهایی که انتخابات آزاد در آنها برقرار است هر شهروند صاحب حق انتخاب می تواند در صورتی که بخواهد به تمام اطلاعات مربوط مراحل برگزاری انتخابات دسترسی داشته باشد و صحت و سلامت انتخابات برگزار شده را مورد بررسی قرار دهد. در چنین نظامهایی امکان تقلب در انتخابات تقریبا صفر است در حالیکه در حکومت اسلامی احتمال عدم تقلب در انتخابات تقریبا صفر است.

      بدون وجود آزادی احزاب، انتخابات آزاد نیست. آنچه در ایران انجام می شود، نه یک انتخابات ، بلکه به رای گذاشته شدن افراد انتخاب شده توسط نهادهای انتصابی است.

متاسفانه در این نظام پیچیده و ایدئولوژیک که منافع جناحی نیز در آن نقش اساسی بازی می کند، استفاده ی ابزاری از هنرمندان، روشنفکران، نیروهای اجتماعی تحت ستم و تبعیض، مدیون کردن آنها به جناح خود، دادن امتیازاتی در برابر طلب کردن پشتیبانی و تبلیغ برای آن جناح به یک اصل بدل شده است. نظام حاکم بر ایران یک نظام ضد دمکراتیک است. پشتیبانی از هر بخش آن بمعنای اعتبار بخشیدن به تمامی آن است. عدم شرکت در بازیهای جناحی حکومت نه بمعنای انفعال بلکه بمعنای عدم تمکین است به سرنوشتی است که نظام اسلامی تلاش دارد پذیرش آن را ناگزیر جلوه دهد: پذیرش استبداد و حتی توجیه آن به بهای استمرار بقا.

چند سال پیش در پاسخ به سوالی چکیده ی افکارم را در مورد وضعیت ایران با طرح یک پرسش  توضیح دادم . امروزنیز سخن پایانی ام را با طرح دوباره ی آن با شما در میان می گذارم:

            بر ما چه مي‌رود و ما چه مي‌توانيم انجام بدهيم. منظوراز اين “ما“ يك مجموعه‌ي بسيار ناهمگون است. چه در بعد اجتماعي و فرهنگي، چه از نظر زباني، مذهبي، عقيدتي و چه از لحاظ بينشي كه در كشوري بنام ايران متولد شده‌اند. تعريف ما مردم از ايراني بودن بنا بر خاستگاههاي گوناگون، تعريفي يكدست نيست. يكي از مركزي‌ترين عوامل تعيين معناي ايراني بودن، عرصه‌ي سياست است. منظور من در اينجا  قدرت سياسي و نظام حقوقي است.  دولت حداكثري يعني و در عين حال چند دست و غير قابل كنترل نظام ايدئولوژيك كنوني در اين دو دهه تمام تلاش خود را به كار برده تا تمامي عرصه‌هاي حيات انسان ايراني را تابع تعريف خود از مفهوم ايراني بودن بكند و در اين راه در بسياري زمينه موفق هم بوده است. يكي از اصلي‌ترين اين اهداف مترادف شمردن ايراني بودن است با اسلامي بودن. اما از يك نكته غافل مانده است و آن اينكه روياي تحت حاكميت در آوردن كليه‌ي شئون حيات انساني، همان رويايي كه تمام حكومتهاي توتاليتر در سر مي پرورانند، در عمل و بتمامي قابل اجرا نيست.  يعني در عمل نتوانسته‌اند تمام وجوه حيات انسان را بتصرف خويش در آورند. اما اين تصور شايع در ميان بسياري از ايرانيان كه گويا قدرت سياسي هيچ نقشي در شكل‌گيري فرهنگ و تبعات آن ندارد  نيز تصوري از پايه بي اساس است. دل خوش كردن به اينكه ايران و فرهنگ ايراني اصالت خاص و تغيير ناپذير دارد، عدم درك مفهوم زمان از يكسو و نقش اساسي قدرت سياسي از سوي ديگر است.

            واقعيت تلخ اين است كه حكومت اسلامي در نزديك به سه دهه‌ي اخير توانسته با به كارگيري امكانات وسيع خود از دستگاه تبليغاتي گرفته تا نظام آموزشي... تعريف خاص خود را از ايراني بودن به ايرانيان و جهانيان تحميل كند. حتي از اين حد فراتر رفته و نوع مخالفت با خود و نوع بكارگيري كلمات و نوع استفاده از واژه‌هايي كه از دستگاه فكري خودش برنيامده‌اند، بلكه مفاهيمي سكولار هستند را دخل به تصرف و از مضمون تهي كند. سخن من اين است كه اگر نمي‌خواهيم تن به اين تحميل بدهيم، نمي‌بايست اجازه بدهيم تا نظريه‌پردازان حكومت ديني از ما بعنوان مهره‌هاي بازي شطرنجي بهره بگيرند كه تمام قواعد آن در زمين بازي آنها تعيين مي‌شود.  

نیلوفر بیضایی
6 ژوئن 2009


Share/Save/Bookmark

 
MiNeum71

Yeah

by MiNeum71 on

And I'm glad that there are still Iranians who don't sit on their fat, lazy, hopeless, disillusioned asses the whole day teasing the brave and politically active and dedicated pats.

 


Parham

Shabgir

by Parham on

You can say that again!


default

بدون آزادی، انتخابات آزاد نیست

شبگیر (not verified)


خدا را شکر، که هنوز ایرانیانی وجود دارند که شورشان را با شعورشان تعویض نکرده اندو همه چیز را هزار بار تجربه نمیکنند.


Darius Kadivar

BRAVO Mme Behbahani and Monsieur BaniSadre

by Darius Kadivar on

At least they are Alert !

VIVE LE SOLIDARNOSC A L'IRANIENNE !


Parham

Thank you so much

by Parham on

Whoever posted Simin Behbahani's note on the elections.


default

No difference between BAD and WORSE

by Abolhassan Banisadr (not verified) on


Abarmard

????

by Abarmard on

I like Googoosh very much, the old googoosh, and I expressed my opinion about plastic surgery and style. Hope did not hurt your feelings and your love for her. Again, it was my own personal feeling.


default

هرچه کردم که خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد

Simin Behbahani (not verified)



Souri

:)

by Souri on

Thanks Old news :)

I got this in an email on June 4. I just posted it here as an opinion among others, because it was related to the subject and in response to one opinion which was made here previously.

I didn't post it in the news section, dear!! If this was the case, then you would have every right to object. Tolerance my dear, tolerance :)


default

To Souri

by Old news (not verified) on

Dear, this is two weeks old!

Besides, she has to say that because she is scared of going back to Iran (with Ahmadinejad, she'll surely end up in jail by going back) and her husband is forbidden to travel outside Iran. She's just venting off her furstrations with Ahamdinejad.

Maybe with Moussavi, she can get a chance to go back to Iran to visit her ailing husband or they let her husband out!!!


default

To Abarmard: As usual, u're only speaking for yourself!

by ???? (not verified) on

How about her putting on a chador and Maqna'ah to please you and your ilk?!!

Look at Cher! she is over 60 years old and looks like she is 30! Look at Ajda Pekkan of Turkey!
what's wrong with looking young and trying to appeal to the younger generation?!

why? she is pathetic to you because she doesn't kiss your mullahs' butt like you do 24/7 on this site and bend backwards to please them?

Googoosh has always been and will remain a unique irreplaceable phenomenon and an inspiration to all ages in Iran!


Souri

Mehrangiz Kaar's view on Election (w/o opinion, just posting)

by Souri on

من و انتخابات: مهرانگیز کار

بی‌ بی‌ سی‌

مهرانگیز کار: جذب گزافه گویی نامزدها شده ام

البته که رای می دهم. صحنه رقابتهای انتخاباتی پر از انرژی و نوآوری است. اگر از
این انتخابات که از نگاه من تبدیل شده است به یک پل برای عبور به سلامت
گذر کنیم و افراطیون با یک اقدام غیر منتظره پنجره ای را که دارد آهسته
آهسته باز می شود نبندند امیدهای بر باد رفته باری دیگر به دلها بازمیگردد.

ممکن است همین درجه از تحول تحمل نشود. ممکن است همین درجه از نوآوری در شیوه های رقابتی تحمل نشود و دستور تعطیل بازی گرمی که ویژگیهای ابتدائی دموکراسی به آن راه یافته صادر بشود.

حرکات بازیگران که همان کهنه کاران سی سال اخیر هستند تغییر کرده است.

ایرانیان با تحریم و دیگر کنش های رفتاری که چهار سال پیش صحنه انتخابات را تغییر
داد به آنها آموخته اند باید به گونه ای دیگر بازی کنند.

باید برای جلب و جذب مردم خطر کنند. نمی توانند پس از پایان انتخابات بگویند صدا و
سیما به ما سهم عادله برای معرفی و تبلیغ نداد. نمی توانند پس از پایان
انتخابات بگویند تقلب شده است. جای این قبیل حرفها همین امروز است و اصرار
بر نظارت نامزدها و نمایندگان نهادهای مدنی بر انتخابات همین امروز است.

جامعه ایران یکدست نیست آنگونه که جماعتی ادعا می کنند. در این جامعه اصولگرا ،
میانه رو ، سکولار و طرفدار جدائی دین از سیاست فرهنگ و تمدنی را ساخته
اند که هرگاه به یکی از آنها بی اعتنائی شده جامعه تعادل و سلامت از دست
داده و جمع بزرگی در پاسخ به این بی اعتنائی که عین بی سیاستی است از
حکومت آشکارا فاصله گرفته اند.

واکنش ها را در دوران شاه شاهد بوده ایم و پس از آن چه بسیار که نمونه اخیر آن در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری خود را نشان داد.

اینک بازیگران کهنه کار به جبران خوش خیالی های گذشته و افشاگری های با تاخیر دارند به جد می کوشند تا به هنگام مردم را از خطراتی که در راه است با خبر کنند.

هنوز معلوم نیست مردم چگونه به آنها پاسخ می دهند.اما صحنه رقابت های انتخاباتی
با وجود همه کاستی ها که عمدتا از قوانین غیر دموکراتیک سرچشمه می گیرد،
در حدود امکانات کنونی همان است که باید باشد.

هرچند سرخوردگی ها و ناامیدی ها به قوت خود باقی است و بسیار سخت است مردمی را که اعتماد از دست داده اند و فاصله گرفته اند باری دیگر با همان مهره ها جلب و جذب کرد. اما امید به دخالت مردم در شکل دادن به انتخاباتی که در محاصره محدودیت
ها گرم است و نامزدها از خطر کردن سر باز نمی زنندغیر ممکن هم به نظر نمی
رسد.

من سوای همه ناباوری ها رای می دهم. جذب گزافه گوئی نامزد ها شده ام، هرچند
نمی دانم با کدام امکانات در دسترس ادعاهای خود را اجرائی می کنند.

برای من در شرائط کنونی رای دادن نوعی تاکید است بر شناسنامه ایرانی، اقدامی
است مانند تمدید گذرنامه ایرانی . صحنه من را جذب کرده است.

در گذشته ام به کرات مخالفت با مکانیسمی که من و همفکرانم را از مشارکت ممنوع می کند ثبت شده است.

بر آن مخالفت ها باقی هستم. نامزدهای حاضر در صحنه من و همفکرانم را نمایندگی نمیکنند. اما در سالهای دوری از ایران به این شناخت رسیده ام که دموکراسی های کنونی راه درازی پیموده اند تا به این جا رسیده اند.

تازه در این مرحله هم پیاپی در تداوم مبارزات گذشته دارند کار می کنند. برای
بستن یک زندان و مخالفت با شکنجه کمتر از ما کار نمی کنند. مجموعه تجربه
ها در ایران و امریکا به من آموخته که هر فرصت کوچکی را برای وصول به
دموکراسی باید دو دستی چسبید. راه طولانی است. اگر نبود انتخابات پر شور
محمد خاتمی و اگر نبود آن همه خطاها که پشت سر داریم. اگر نبود تنش های
داخلی و خارجی در دوران محمود احمدی نژاد ، اینک از ائتلاف و همگرائی و
تاکید بر صیانت از آرا خبری نبود.

در انتخابات شرکت می کنم. از اعلام این نگرانی هم پرهیز نمی کنم که بسیار ممکن است همین درجه ازاصرار نامزدها در بیان موانع و مشکلات که انتخابات سالم را خدشه دار می کند تحمل نشود.

اختلاف افتادن در روحانیت مبارز ، در اصولگرایان، درطرفداران اصلاحات و در مجلس شورای اسلامی شکاف هائی است که می تواند نوید دهنده حرکتهای تکامل یافته دموکراتیک در آینده بشود، همچنین رویدادهائی است که ممکن است خشم نیروهای بازدارنده را برانگیزد تا جائی که همین درجه از تحول را به بهانه ای متوقف کنند.

شاید رای دادن و مشارکت و کمک رسانی به انتخاباتی که بازیگران سعی می کنند به استانداردهای جهانی نزدیک بشوند تنها کاری است که در شرائط موجود در حد توانائی هر ایرانی است.



Abarmard

Darius Kadivar

by Abarmard on

Even googoosh couldn't dance with her own music. Has no charm

Also I am all for living life to the fullest, but I would have liked to see googoosh graceful and proud of her wrinkles. It's not bad to have wrinkles and one doesn't have to be attractive to 16 year olds. She had a large middle aged and older fan base that she could have targeted her art to.

It's my opinion that I see her pathetic (And many other 70's pop singers).

Sorry :(


default

To Dariush: So far they have resorted to the dirtiest tricks

by Integrity (not verified) on

Considering Googoosh's immense popularity among the youth in Iran, I am surprised that Moussavi people have not YET taken advantage of this Googoosh's song and video to publicize for themselves!

Mullahs have taken advantage of and used Dariush Eghbali's patriotic songs in their favor before.


Darius Kadivar

My Song Tribute to An IRANIAN SOLIDARNOSC

by Darius Kadivar on

With the Hope of Getting there One day ...


default

رژیم اسلامی و "انتخابات" رنگارنگ

شهلا عبقری (not verified)


مردم ایران در آستانه انتخابات (انتصابات) دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری تماشاگر شگردهای مختلف جناح های مختلف حاکمیت هستند که چگونه با استفاده از بازی های سیاسی رنگارنگ سعی به جمع کردن آرای آنان به نفع خود دارند.
تجاربی که مردمان ایران در طی سه دهه گذشته با رژیم اسلامی داشته اند در بردارنده این حقیقت است که رژیم هیچگاه نخواسته به آراء و خواسته های مردم ایران بها دهد و از انتخابات فقط بعنوان وسیله ای برای به میدان کشیدن مردم استفاده میکند.
در هر اتنخابانی سعی میشود که با استفاده از شگردهایی انتخاباتی گوناگون توجه قشرهای مختلف جامعه جلب شود و در باغ سبز به آنان نشان داده شود، تا تجربه های تلخ گذشته مانع از حضور مردم در انتخابات نگردد و رژیم بتواند حداکثر آرای مورد نظر را به دست آورد. چه قدر خوب است که مردم به این دام نیافتند و از حافظه تاریخی خود استفاده کنند و چیزی را که بارها تجربه کرده اند دوباره نیآزمایند.
انتخابات ویژه کشورهای دموکراتیک و سیستم های دموکراتیک است. در کشوری که بر اساس قوانین الهی اداره میشود و در قانون اساسی آن به وضوح کلیه امور مملکت تحت اختیار مطلق ولایت فقیه است، انتخابات بی معنی است و نمی تواند غیر از جنبه نمایشی آن مفهوم دیگری داشته باشد. ممکن است این سوال برای ما پیش بیاید که چرا حکومت با صرف بیلیون ها دلار انتخابات را برگزار میکند. جواب روشن است. در شرایط جهانی امروز که همه جا صحبت از دموکراسی و حکومت مردم سالار است، حکومت های استبدادی خطر را احساس کرده اند و سعی بر آن دارند که نشان دهند که برای آرای مردم اهمیت قائلند و به اصطلاح حکومتی "مردم سالار" اند.
می بینم که رهبر مذهبی ایران آقای خامنه ای با استفاده از کلیه وسایل ارتباطات جمعی بطور دائم از حضور ملت در صحنه صحبت میکند و مردم را ملزم در شرکت در انتخابات می کند.
رژیم ایران با اجرای انتخابات هر چهار سال فرصتی برای خود میسازد تا به مردمان جهان نشان دهد که دارای حکومتی "مردم سالار" است و با آرای مردم برای خود حیثیت و آبرو کسب میکند. رژیم. از روش های گوناگون اعم از سنتی و مدرن استفاده میکند و هیچ ابایی از دروغگویی، صحنه سازی، تقلب و... ندارد تا مردم را بصورت امت حاضر در صحنه به جهانیان بنمایاند.
اگر قدری با دقت به فعالیتهای انتخاباتی در این دوره توجه کنیم می بنیم که در بسیاری موارد، کاندیدهای انتصابی رژیم سعی بر این دارند که با استفاده و کپی کردن شعارهای انتخاباتی و روش های مدرن کشورهای دموکراتیک ادای انتخاباتی دموکراتیک را در بیاورند. بطور مثال از شعارهای "ما می توانیم" و "تغییر" که شعار های انتخاباتی اوباما بود استفاده میشود. در ستاد های انتخاباتی از سربند، کلاه، بلوزهای مارکدار، پرچم و... به طوری استفاده میشود که کپیه برداری کامل از ستادهای انتخاباتی کشورهای غربی و دموکراتیک است.
استفاده از موسیقی برای جلب توجه نسل جوان و رساندن پیام شرکت در انتخابات از طریق موسیقی پاپ که مورد علاقه جوانان و نوجوانان است شگرد دیگری است که در انتخابات این دوره مورد استفاده گرفته است. موسیقیدانان موسیقی رپ که بنام موسیقی زیرزمینی جوانان شناخته شده در این دوره انتخابات بسیار فعال شده اند و ترانه های رپ زیادی برای حمایت از میرحسین موسوی بیرون داده اند. ترانه های "همه با هم رای میدهیم به آزادی، به تحول، به یک تحول سبز"، "مرد سبز"، "موج مثبت" و ...از این جمله است. این حرکت نو جوانان به احتمال زیاد از طرف ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی برنامه ریزی شده تا به زبان موسیقی به نوجوانان نزدیک شوند و آرای آنانی که به تازگی به سن رای دادن رسیده اند را جلب کنند. آقای شاهین نجفی (خواننده و اهنگساز موسیقی رپ مقیم آلمان) در مصاحبه ای با رادیو فردا (خرداد ۱٣٨٨) اظهار میدارد که "کل موسیقی رپ در ایران از کمبود دانش و فرهنگ سیاسی رنج میبرد . این جوانان قدرت تحلیل نسیت به مسایل سیاسی را ندارند و بسیار تابع احساسات هستند. این ترانه ها بازتاب احساسات آنان است که می تواند خودجوش باشد و یا از طرف ستاد موسوی رهبری گردد. نفع فردی و یا گروهی هم میتواند بسیار سهم داشته باشد."
یی مورد نیست که تصور شود ستادی انتخاباتی با استفاده از احساسات پرشور نوجوانانی که تازه پا به عرصه جوانی گداشته اند مقاصد خود را دنبال کند. اگر به دقت به اشعارترانه های رپ توجه شود دیده میشود که در لابلای اشعار همان پایبندی به قوانین الهی خفته است. دقت کنید به این ترانه رپ که در لابلای گفته ها این کلام تکرار میشود "با هم رای میدهیم به آزادی، به تحول، به یک تحول سبز" آیا جوانان به همان تحول سبزی رای میدهند که مقصود آقای موسوی است؟ برای جوانان "تحول سبز" به معنای سبزی است که نشانه از سرسبزی طبیعت، حمایت از محیط زیست و سبز و شاداب نگهداشتن جوانان دارد. اما آقای میرحسین مفصودش از "تحول سبز" برگشت ۱۴۰۰ ساله به زمان امام حسین است. و سبز نشان پرچم امام حسین است که ایشان در حال حاضر بدست گرفته اند. یعنی تلاش جناب رئیس جمهور، آقای موسوی در آینده نزدیک بر این خواهد بود که جوانان ما و جامعه ما را هم طراز با جامعه ۱۴۰۰ سال پس ببرد . آیا این را جوانان ما می خواهند؟
شاید این نوجوانان ما در دوران هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی کودک بودند و ندیدند که چگونه ایشان بر آرای ۲۰ میلیونی مردم سوار شدند تا به قدرت برسند ، و وقتی به قدرت رسیدند تمام قول هایی را که داده بودند فراموش کردند و تدارکچی از آب در آمدند. آقای خاتمی که سابقه ای پاک تر از جناب موسوی که در زمان نخست وزیری شان فرزندان شجاع و پاک ایران زمین ایران به گورهای دسته جمعی حواله شدند داشتند، نتوانست تلنگری به سیستم حاکم بر ایران بزند، زیرا که خود نیز برای حفاظت همین سیستم آمده بود.
در این شرایط حساس وظیفه ما مادران و پدران است که اگر خود در این تسلسل انتخاب بد و بدتر نیفتاده ایم به جوانان ما هشدار دهیم که بیشتر دقت کنند، تاریخ عمل کرد هشت ساله دولت خاتمی را مطالعه کنند و دریابند که خاتمی نه تنها نتوانست کاری برای مردم بکند بلکه همان او بود که در مورد تظاهرات ۱٨ تیر دانشجویان از آنان به عنوان اوباش نام برد .همان او بود که بدون پی گیری مستمر قتل های زنجیری، اجازه داد تا قاتلان بهترین و فرهیخته ترین فرزندان آزاده این آب و خاک هنوز در بین مردمان ایران باشند تا دیگر بار اگر فرصتی بدستشان افتاد باز دست به کا ر شوند.
با شناخت دقیق آنچه که بر سر ایرانیان در تحکیم حکومت زور و استبداد در دوران خاتمی آمد، داشتن انتظار از موسوی یا کروبی برای تغیر بسوی جامعه ای باز و دموکرات خواب و خیالی بیش نیست.
هشدار به تمام اقشار مختلف جامعه، زنان، جوانان، دانشجویان، معلمان کارگران و... که آزموده را دوباره نیازمایند و ارزش آرای خود را بدانند و با مطالعه و تحلیلی جامع از شرایط موجود از آرای خود استفاده کنند.
تحلیل کناره گیری خاتمی از کاندیداتوری انتخابات و یکباره به میان آمدن آقای موسوی که مورد محبت رهبر نیز هست کار مشکلی نیست. به آسانی با قدری دقت می توان به دلیل ورود ناگهانی آقای موسوی به صحنه انتخابات پی برد. آیا فراموش کرده ایم که در انتخابات قبلی باشهادت آقای کروبی، اعوام و انصار رهبر زحمت تقلب را به جان خریدند و با ریختن آرای تقلبی در صندوق ها احمدی نژاد را برنده انتخابات کردند تا منتخب رهبر زمام دار مملکت گردد. در این انتخابات هم نام شخص منتخب رهبراز صندوق بیرون خواهد آمد تا رهبر آسوده بخوابد و منتخب رهبر بیدار باشد و هشیار برای حکومت و عدل اسلامی.
برای بیرون آوردن نام منتخب رهبر از صندق آرا مشاوران رهبر سعی کردند که بسیار با برنامه تر ار انتخابات قبلی عمل کنند تا شاید دیگر احتیاجی به ریختن آرای تقلبی به صندوق ها نباشد. چرا که تقلب در انتخابات قبلی برملا شد و باعث سرافکنندگی جهانی رژیم اسلامی شد. طرحی را که مشاوران به مرحله عمل در آوردند این بود که از آقای خاتمی خواسته شود که ناخواسته از کاندیداتوری کنار بکشد و بلافاصله از آقای موسوی خواسته شد که کاندید شود. آقای موسوی بعنوان اصلاح طلب اصولگرا وارد صحنه شد. به این معنی که ایشان اصلاح طلبی هستند که میخواهند اصول ها را حقظ کنند که اگر بخواهند اصول را خفظ کنند اصلاح طلب نیستند واگر بدنبال اصلاح باشند نمی توانند اصولگرا باشند می بینیم که واژه اصلاح طلب اصولگرا فقط برای گمراه کردن مردم بوجود آمده تا تغیر در صف آرایی آرا بوجود بیاورد. مشاوران رهبر به آقای موسوی توصیه کردند که خود را اصلاح طلب اصول گرا بنامد تا هم بتواند مقداری از آرای محسن رضایی وهم آرای کروبی را کسب کند و به این ترتیب آرا طوری تقسیم میشود که تعداد کل آرا برای هر کاندید پایین تر رود و احمدی نژاد و موسو ی در رده بالای آرا قرار گیرند و یکی از ایندو برنده انتخابات شوند. برای رهبر هم فرقی ندارد که کدام از ایندو رییس جمهور شوند، هردو صد در صد تحت اوامر رهبر هستند.
اما انتخاب کروبی ممکن است مشکلاتی هرچند کوچک برای رهبر ایجاد کند و شاید در مواردی رهبر مجبور شود با استفاده از قدرت و اختیاراتش او را کنترل کند که این آرامش رهبر را بر هم خواهد زد.
طبق نظر سنجی امروز آرای آقای موسوی در رتبه اول قرار دارد. تبریک به مشاوران رهبر که برنامه ریزی آنان بخوبی دارد پیش میرود. بدا به حال ملت ایران که در دامی که برایشان تهیه دیده اند بیافتند و در انتصابی شرکت کنند که نتیجه آن از الان مشخص است. هر کدام از ما بعنوان شهروند حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که از بالا بردن کل آرا و آرای برنده بکاهیم تا در مشروعیت رژِیمی آزادی کش که در شکنجه و اعدام و بریدن دست و پا و... آماری بالا دارد سهیم نگردیم. خودمان را گول نزنیم که انتخاب بد از بدتر ما را در مسیر رهایی از این رژیم قرار می دهد.
برای رهایی و رسیدن به حکومتی سکولار که با قوانین زمینی اداره میشوند از پاره کردن همین زنجیر تسلسل و انتخاب بد از بدتر باید شروع کرد. تا زمانی که کلیه احاد ملت ایران به این حقیقت دست نیابند که انتخاب بد از بدتر ما را در راه دستیابی به یک حکومت دموکراتیک سکولار کمک نخواهد کرد همین تسلسل همچنان ادامه خواهد داشت.
به امید اینکه مردمان ما به ارزش ارای خود واقف باشند و برای انتخاب بد از بدتر پای صندوق رای نروند.

//shahlaabghari.blogfa.com/


default

I will vote

by Hakim (not verified) on

I will vote.
One step at a time, moving forward.


MiNeum71

Come On

by MiNeum71 on

Hanging president, Iranian Women Demand Change, Open Letter from Urumiyeh University, ...

Where are the ingenious brains claiming that Khatami and Ahmadinejad had the same impact on Iranian society? Come on, I'm waiting for you talking another hot air proving being Bee Savad and Na Fahm.

[There is NO, really NO excuse for Ahmadinejad's crimes. My point is that we have been discussing about the elections since March, and there are still some silly abroad Iranians who write ridiculous stuff like Khatami extended the life of this theocracy by eight years with neither advancing democratic rights for non-governmental political parties, nor furthering the quest for individual rights and freedoms in Iran. The same is going to happen under Mousavi. I want to show that there IS a difference between the conservative and the liberal forces in Iran, and that it' very important to try to go this one step, although I know it takes more than a vote for Mousavi to save Iran.]

 


default

پدر خوانده ها - ایرانی ها و دنیا را به بازی گرفته اند

امیر نورمندی (not verified)


سی سال است که پدر خوانده ها همه مارو به بازی گرفته اند
تنها زنان دلاور میهنمون هستند که در مقابل این دیکتاتورها ایستاده اند و در حال مبارزه رو در رو هستند
با سپاس از نیلوفر بیضایی برای یک نهیب دیگر
تا شاید وجدان خفته بیشتری از خواب بیدار شوند


hamsade ghadimi

پرهام

hamsade ghadimi


گفتن نداره، همساده قدیمی‌ (اونی‌ که نه بهتر) که دیگه اونجا نیست


Parham

بعله ولی

Parham


چطور این اسم؟ منظور این بود!٫


hamsade ghadimi

پرهام

hamsade ghadimi


همسادِه اصطلاح تهرونیه به معنای همون همسایه استفاده میشه: فُلانی همسادَمونه. طعن به "هم سایه" دیگر و هم به سادگی‌ دیگر


default

Chicken and egg?

by SmartAss (not verified) on

So does democracy bring about freedom or freedom brings about democracy?


Parham

همساده

Parham


حالا از کجا میاد این اسم؟؟
و ضمناً منظور از «دامبال و دیمبول» جار و جنجالیه که (بیشتر) برای موسوی راه انداخته اند!٫


Ostaad

Darius, I consider myself in the first camp of Anti-Zionists...

by Ostaad on

I believe Israel has a legitimate right to exist within its pre-1967 borders. Israel must be recognized by all after it marks its international borders, leaves the occupied territories, dismantles ALL illegal settlements inhabited by Zionist extremists and terrorists sent there by the government AND recognizes the Palestinians' right of return IN PRINCIPLE. Let me add there are a lot of racist pigs in various Israeli governments, especailly the current one, but that does not mean the country or the nation must be "wiped", just cleaned of its racist elements. 

Well, at least we're on the same page on that one.

 

Hamsade, don't worry about the quality of my blood. I won't suffer because of a character like you. What is obvious is that you don't seem to be able get it, that's all.

Try to have a nice day once you're done calling people names.

 


hamsade ghadimi

is it a slow day in the office?

by hamsade ghadimi on

 

استاد

اشکال نداره آنهایی که طرفدار رژیم خونخوار ایران هستند به اسم مولا زاده یا آخوند زاده صدا کرد. اگر طرفدار رژیم نیستی‌، خون خودت را کثیف نکن؛ با تو نبودم. به قول خودت هم که کسی‌ را تشویق نکردی که رای بده، پس باز هم با تو نبودم. اگر هم که هستی‌، حرف حسابت چیه؟


Darius Kadivar

Ostaad Blue would be Perfect ;0)

by Darius Kadivar on

Now regarding your Question is Everyone who is an Anti Zionist necessarily Anti Jewish ?

No I don't think they are.

All the more that the late President Anwar Sadat considered himself as an Anti Zionist. He even wrote in his book Those I have Known: "I am not an Anti Semit but I am an Anti Zionist" including after the Camp David Accords. 

You may even be surprised that The Shah of Iran also made a Pro Palestinian Statement during his reign: See My Pictory section below:

//iranian.com/main/blog/darius-kadivar/pictory-surprise-shah-and-sadat-pro-palestine-statement-1975

But What is Certain is that ALL Anti Jews are ALSO Anti Zionist and have the Support of Neo Nazi and Racist groups in Europe such as France's Jean Marie Le Pen or the Austrian Far Right Parties and coallitions, to name a few . This is why it is difficult to distinguish them in the lot.

But I think However that there are different types of Anti Zionists including on this site. I am not sure to which category you belong.

Those who think:

1) Israel is a Colonialist State: There are those who at worst consider that Israel is a Colonialist State that should stop colonizing and occupying extra territory. That there should be a two State Solution of seeing Israel and a Palestinian State live side by side. I personally share this point of view. But the State is One thing and the People another. I am not certain that all Israelis and Jews for that matter share the colonisation of the occupied territories.

2) Israel is a Racist State and should be wiped. Needless to say that I do not share this point of view given its own Racist interpretation.

3) Israel is not Only Racist but is a Dictatorship. Again I think that this is an absurd statement which does not mean that I do not claim that Arab Israelians are necessarily treated fairly or with equality as their jewish counterparts but I cannot claim the contrary either. I think one has to live in Israel to get make a proper opinion. But ISrael is certainly NOT South Africa during the apartheid years.


Ostaad

Hamsade, if lumping all of those, who are arguing for...

by Ostaad on

participating in Iran's (s)election for the specific purpose of ensuring Ahmadinejad's defeat, together by calling them "regime's agents" is not name calling, then you and I must be speaking two completely different languages. You're speaking Greek and I'm speaking Swahili.

Again, what convinces you those who argue for participating in the polls are "akhond zadeh"?! Do you know my family background, for example?

I haven't see a single post revolving aroung the issue of Iranian ex-pat voting, and I appreciate it if you point out examples of this on site . As far as I'm concerned I am striclty talking about the Iranian votes IN IRAN.

In summary, I'd like to know what gives you the urge to label people instead of coming
up with intelligent counter-points in a civic and valid discussion
about whether or not to participate in Iran's elections? That's what
I'm after.

 


Farhad Kashani

Ms. Beyzaie, Excellent

by Farhad Kashani on

Ms. Beyzaie,

Excellent piece. Thank you.

Absolutely right, if there is no freedom, there is no elections.

This is nothing but a sham. The world knows it, and most importantly, the Iranian people know it.

This is an insult to all free elections around the world.


hamsade ghadimi

پرهام

hamsade ghadimi


دادا، ناراحت نشدم؛ یادم رفت اِسمایلی فِیس بزنم. اسم منتخب من بعضی‌ هارو گیج می‌کنه، فکر می‌کنن منظورم همصداس و یا چه صیغه‌ایه