جنده های اسب سوار از راه رسیدند و بی آنکه به اسب هایشان آب و یونجه ای بدهند در انباری بزرگ را باز کردند و با موهای سیاه و قهوه ای و طلایی شان لباس از تن کندند و در رختخواب بزرگ کف انباری با لودگی و عشوه با بزرگ ترهای دهکده شروع به عشق بازی کردند.
این سکس و تن فروشی از روی عادت نبود - مسابقه ای برای بهترین عشق بازی بود .پیر و جوان دهکده کار خودشان را می کردند و کاری هم به هیچ صدا و حرکت و نگاهی نداشتد. عشق بازی بود و بس! بی هیچ عشق واقعی.
آمادئوس پیر هم آمده بود گرچه در نود و هشت سالگی رمقی به تن نداشت ولی خب باید می آمد و آمده بود .یکی از جنده ها از روی رختخواب بلند شد و دسته ی خر آمادئوس را به دهان گرفت و همه ی نگاه ها را به خود جلب کرد. پیر مرد هم انگار وحی به او نازل شده باشد پیامبر وار سکوت اختیار کرد و با چشمانی بسته و بدنی مطیع هر آنچه را که جنده می خواست انجام داد.
فیلم بردار ها و منشی صحنه با کارگردان بیست و سه ساله فریم به فریم تصویر برداری کردند . مدیر جشنواره محلی هم چانه به سر نگاه می کرد و هرازگاهی نت بر می داشت. خانم رئیسی که کار پردازی کرده بود کیسه پول خرد و اسکناس ها را مرتب می کرد.
قطار محلی که از اسب هم کندتر راه می رفت با به صدا در آمدن سوتش نشاط خود را اعلام کرد وزغال های سیاه انداخته شده به کوره اش به خوبی آتش گرفتند و لوکوموتیو ران پیر با شهوت و هیجان دم به دم سوت قطار را د ر آورد .جنده ی وسطی که بیشتر از سیزده سال نداشت پس از یازدهمین عشق بازی از جا بلند شد کوزه ی آب را برداشت و یک نفس سر کشید . با دستمال پارچه ای کثیفی شرمگاهش را پاک کرد و با نگاهی شهوانی به مرد سی و هشت ساله ای نگاه کرد که بی زن مانده بود .صدایش کرد و بی آنکه پولی از او بگیرد شروع به لیسیدن بدن بی موی مرد کرد.
خانم رئیس با نگاهی غصب ناک جنده ی سیزده ساله را مورد شماتت قرار داد و سکه ای از مزدش را به کیسه ی پول خودش انداخت. انگار این کار خانم رئیس برای دخترک تازه گی نداشت. کار خودش را با مهارت انجام داد و پس از آن مرد را به کناری زد و با آمادئوس و جنده ی دیگر کارش را ادامه داد. آمائودس خم شد و از جیب شلوار ش که در کنارش افتاده بود کاغذی در آورد و گفت : ”واقعیت اینه که دارم پیر می شوم .این را من نمی گویم این را کسانی می گویند که دارند نگاهم می کنند”
دو جنده لحظه ای از عشق بازی دست کشیدند و با انگشت اشاره به دهانش زدند و گفتند ”پیر مرد هیچ مصیبتی بدتر از این نیست که آدم در تنهایی بمیرد” آمادئوس حرف شان را تائید کرد و شلوارش را بالا کشید و به سمت کیسه پول خانم رئیس رفت و با صدایی که دیوار صوت انبار را می شکست سکه های خرد و ریز را به هوا پخش کرد و از انبار بیرون زد. همه دست از عشق بازی کشیدند و با شرمگاه های جنده های اسب سوار خداحافظی کردند تا به وقت بهار سال دیگر - دوباره به استقبال سکس و هوا دریده گی بروند.
Recently by hadi khojinian | Comments | Date |
---|---|---|
ابرهای حامله از باران | 4 | Jul 28, 2012 |
مادام بوواری | - | Jul 07, 2012 |
دیوارهای روبرو | 6 | Jun 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
پیشنهاد می کنم
کاوه (not verified)Sat Jan 31, 2009 06:12 AM PST
پیشنهاد می کنم کتاب اراده به دانستن میشل فوکو رو حتمن بخونید. خیلی زیبا و ریزبینانه درباره ی این که چرا ما این قدر به س.ک.س می پردازیم صحبت کرده.
Good example
by Jahanshah Javid on Tue Jan 20, 2009 03:31 AM PSTSee Parinaz Samii's "Havas" to see what I'm talking baout:
//iranian.com/main/2009/jan-25
سپاس
hadi khojinianTue Dec 23, 2008 09:30 AM PST
فواد عزیز دقیقا با نظر تو موافقم .بلند فکر کردن مهم ترین چیزه .ولی به یاد داشته باش داستان نویسی با مقاله نویسی و یا خود روزنامه نگاری فرق دارد .جالبه سر کار که بودم به همین خانمی فکر می کردم که تو اول تخت طاووس منتظر تاکسی هستش و ساعت هم نه شبه .انبوه ماشین ها منتظر سوار کردنش هستند برای تصاحبش .آن هم در مملکت اسلام و مسلمین . ولی انچه جالب هست ترس و واخورده گی ما ایرانی هست .آدم های چند لایه و گاه دروغ گو .به قول رفیقی هزاران سال دیکتاتوری و اختناق به ما اجازه ی درست فکر کردن نداده .کدام حاکمیت مردمی اصول درست و بهینه فکر کردن را به ما یاد داده .کدام مدرسه و دانشگاه در کمال آزادی زندگی کردن را آموزش داده .فکر می کنی مشکل ما ایرانی ها تصاحب کردن فاحشه ها و زن های زیبا چهره هست .مگر زن ها منتظر تصاحب مردهای زیبا رخ نیستند .تازه مگر زندگی همه ما از صبح تا شب عشق بازی کردن هست ومگر ما کار و کاسبی نداریم .ولی به شدت مومن به این مسئله هستم که اگر بتوانیم عریان بنویسم و عریان ببینم شاید افاقه ای بکند .بحث پورنو نوشتن با اروتیک نوشتن خیلی فرق دارد .چند درصد ما از فیلم سکسی لذت واقعی می بریم تا فیلم اروتیک دیدن .از بازی های سیاسی که بگذریم .امیدوارم نقدهای درست و اصولی فکر کردن پشتوانه ی ما باشد .هیچ کدام از دوستانی که کامنت گذاشتند اشتباه ننوشتند از مهستی شاهرخی گرفته تا سوری و دیگران .من هیچ حقی ندارم که به همه شان اهانت بکنم.هر کسی مختار هست حرفش را بزند ولو غلط و نادرست .تیمی فکر کردن کار درست هست .از هر زبانی می توان نکته ها آموخت .امید ان دارم من هم کاری نکنم که به اشتباه تفکر غلطی را درست موجه بدهم .شب و روز خوبی برایت ارزو می کنم رفیق جان .
هادی جان اسمم
Ajab Rajab (not verified)Tue Dec 23, 2008 06:17 AM PST
هادی جان اسمم رجبه دیگه! متاسفانه یا خوشبختانه ملت تو این وبسایت یا از بیکاری یا از بیحوصلگی از زمین و زمان حرف میزنند و گاهی اوقات هم ممکنه حرفهائ بزنند که خودشون هم میدوننن غلطه یا اصلا بهش اعتقاد ندارند.
باری به هر جهت، مردم تو زندگی عادی باری به هر جهت هستند ولی اینجا همه متخصص و لجباز و الله و للاه که اینی که من میگم باید باشه. خوده من نمونش! خجالتمون نده. منتظر مقالهٔ بعدی همون جور که قول دادی هستیم، فقط یادت باشه از اون درشتاش سوا کنی!
سکس/سیاسیت/...
فواد (not verified)Tue Dec 23, 2008 12:55 AM PST
من نویسنده نیستم.اما نظرم را شفاف می گویم.دمکراسی به انسان اجازه ی آزاد بودن و آزاد اندیشیدن را می دهد.یا از نوشته های شما خوشم می آید یا از انها متنفر و بیزارم.در هر دو حالت مختار و مخیر هستم که یکی از این دو راه بر انتخاب بکنم.شاید عریان فکر کردن و عریان تر نوشتن مقبول بسیاری از مردمان نباشد. اما نمی توان به دلیل مخالف بودن با نظرات ما نویسنده را از نوشتن افکارش محروم کرد.شما می نویسید و ما می خوانیم .اگر خوشایندمان بود که باز هم با شما هستیم و اگر با موازین اخلاقی ما مغیار بود می توانیم راه کج کرده و به مطلبی دیگر خیره شویم.اما یک چیز را هرگز فراموش نکنیم و آن این است که ما ایرانی ها برا خلاف افسانه ها و داستانهایمان ملتی هستیم به غایت ترسو.حتی جرات ابراز عقایدمان را هم نداریم.حتی اگر در دیاری آزاد هم باشیم باز هم چونان ترمز ای بی اس لگام افکار خود و دیگران را محکم خواهیم کشید.سوالی دارم:براستی کدامیک از ما در خلوتمان و یا فرهنگ زبانی خودمان از این سه کاف مشهور استفاده نمی کنیم.کمی واقع گرا باشیم.با نقاب به چهره زدن و تظاهر به اخلاق گرا بودن نمی توانیم لااقل به خودمان دروغ بگوییم.راستی فراموش کردم این را بگوییم:در ایران نمی بینید چقدر ما متخلص به اخلاقیم و ذره ای بی اخلاقی قابل مشاهده نیست.فقط گاهی وقتی خانمی کنار خیابان برای سوار شدن به تاکسی ایستاده است یک صف چند ده متری از مردان اخلاق گرا و غریتمند ایرانی ردیف برای تصاحب آن خانم بینوا چشم درانیده اند.حالا اگر شما از ...سوارکار ننویسید هم باز در این مملکتبر همان پاشنه خواهد چرخید.جناب هادی عزیز یه نکته واجب تر از نان شب:
هنرمند برای خودش نمی نویسد بلکه برای من و ما و دیگران می نگارد.امید دارم که اندکی ساده تر بنویسی تا ما مردم عوام هم شیر فهم بشویم.ضرورتی ندارد خیلی در خفا و لفافه بنویسی.مهم بلند فکرکردن و ابراز آن است.
لطافت های زبانی
hadi khojinianMon Dec 22, 2008 03:00 PM PST
خانم سوری عزیز ! بسیار ممنونم که این قدر قشنگ نوشتید .بگذارید یک چیزی بگویم .اگر نوشتم کنایه به سیاست زده ام ادا نبوده ولی حرفم را پس می گیرم چون از وقتی که به جزیره آمده ام انگار دوباره متولد شده ام .به هیچ عنوان دلم نمی خواهد کسی را آزار بدهم و یا خدای نکرده توهینی .من در این نوشته و نوشته های دیگرم خودم را باز پروری می کنم . برای من سکس و عشق بازی کردن یک بهانه ی بزرگ است .به اندازه ی کافی در سیاست غوطه خورده ام .زندانش را کشیده ام و هزاران درد دیگر ولی هیچ وقت سعی نکرده ام از بک گراندم برای خوش خدمتی و یا اعانه جمع کردن برای کودکی گم شده ام استفاده سوئ بکنم .بببیند .من هم اخبار سیاسی را دنبال می کنم .به خوبی و با قدرت هم می توانم در وبلاگم همه چیز را بنویسم .از اعدام جدیدترین ها تا اخبار شعبده بازی های خاتمی و دیگران .من حالم از سیاست بازی به هم می خوردولی خودم را که نمی توانم گول بزنم .ببیند انچه برای نسل من بسیار دلهره آور بوده این است که با سادگی آب خوردن کودکی اش را از دست داد .بی هیچ اخطار و زنگی .بازی های زمانه وادرم کرد فقط بخوانم و بنوبسم .آخ اگر این نوشتن نبود به سادگی می مردم .یک فقط فکر نکید دارم بازی می کنم .نه رفیق کل زندگی همه ی ما بازی ست .پس اجازه می خواهم از هلنا بنویسم و از دنیای به شدت آرمانی خودم .اجازه بدهید اگر وارد بازی های کلامی جنسی می شوم .راحت باشم ولی این راحتی دلیل بر بی احترامی و یا ساختار شکنی نیست .همان طور که خودتان گفتید در کشور ازادی زندگی می کنم .دلم می خواهد اگر نویسنده می خوانید مرا آنچه را بر انگشتانم جاری میشود را بنویسم .هنوز هم شاگردم و آرزوی آن را دارم که حرف ای تر بنگارم .ممنون که به حسم احترام گذاشتید .ای کاش ما ایرانی ها کمی لطیف شده تر زندگی می کردیم .شب و روزهای زیبایی برایتان آرزو می کنم
Dear Mr Khojinian
by Souri on Mon Dec 22, 2008 02:34 PM PSTYes you're right, I got angry, and I apologize for that. I shouldn't. Actually I was already angry after Ms Shahrokhi's post. I was waiting for your own explanation to see if really we deserved so much insult and injuries because we seemed to be the "idiot" who didn't get the main point of your political masterpiece (according to Ms Shahrokhi)
I have nothing against you as a writer, nor I dislike your stories for what they are. You have a good talent, and you have a special style and as you observed yourself, I usually read all your stories and poems. This, by itself, is a sign that I observe your work.
But I got mad when I read your first post on this blog, after 3 days. It seemed to me that you too, you like to make us believe that the story had a political purpose and the explicit scenes were indeed to cover some political observation.
Maybe this was not your intention, but I just added your post to what has been said on here before and, I got mad. Again, sorry, but I was just expecting you to come clean about that aspect which got us, the readers, through some trouble.
Good continuation.
خانم سوری عزیز
hadi khojinianMon Dec 22, 2008 02:04 PM PST
خانم سوری عزیز .به قول خودتان چرا عصابی هستید .شما که سری مطالب من را دنبال کرده اید بهتر از من حال و هوای کارهای منو می شناسید .در کشور ازادی زندگی می کنم بی هیچ سانسوری .آنچه را دوست دارم می نویسم و بازی هم نمی کنم .نه زیگ زاگ می روم و نه به هیج عنوان بازی .خود شفیته هم نیستم .اجازه بدهید سیاست مال سیاست بازان باشد و ادبیات و هر نوع روزنگاری از دوست دخترها و معشوقه ها و هر انچه که دوست می داریم ما همه ما .قصد هیچ توهین و ادایی را هم ندارم .دوستم خانم شاهرخی حرفش را زد و رفت .هر کسی نظر خودش را دارد .این مطالب هم ارزش خرید هم ندارد .حالا کی خواست بفروشدش .در وبلاگم هم داستان های خودم را می نویسم حالا هر کسی دوست دارد بخواند .دنیا دنیای آزادیه مگه نه ؟ پس اجازه بدهید مطالبم را بنویسم و اگر دوستش داشتید بخوانید وگرنه سطل زباله زیاد هست .در پایان باز هم ممنونم که می نویسند .
enough is enough
by Souri on Mon Dec 22, 2008 01:49 PM PSTMr. Khojinian, with all due respect, your story was just a story, nothing else. It was not a very brilliant one, but knowing your style of writing, this one was also one of the series. This was not bad by itself, but please, please do not intellectualize it. Don't try for a minute to sell it as a meaningful story which had political messages for us, we don't buy it.
Please have the decency to stay true to your style, which is a normal one, nothing bad, but do not play zigzag with the readers.
your friend, Ms Shahrokhi tried to tell us the same thing, we don't get it. If you want to talk politic, write a good, comprehensive story with somes alineation toward political notion.
We know your other stories about your girl friend, having sex, or making cake.....all those are beautiful, but they have never beard any political message. You live in a free land, writing in a free wesite, why should you need to go through all this to talk about the political prostitution and so on ?? Please make it clear, but absolutely clear for your readers, what was the main message of this story ? What did you wanted to explain here, if you had any intention of this kind.
رفیق جانم
hadi khojinianMon Dec 22, 2008 01:38 PM PST
عجب رجب جان ! ببخش اسمت رو که نمی دونم چیه که ؟ ولی اول باید بگم که من هم از سینمای ایران خوشم میاد و حواشی های جالبش .در ضمن این خانم امریکایی انگار خوشش نمیاد از این حرف ها بزنیم .دومما .چشم بازم داستان می فرستم ولی جدا از شوخی فکر می کنم این کامنت ها داره رو مسیر درستش می افته ! از تو هم خوشم اومده رفیق ! رفیق خوبی هستی دمت گرم ! من هیچ ادعایی هم ندارم .هزاران نوشته بهتر از من نوشته شده و نوشته خواهد شد .در رابطه با رئیسم هم باید بگم رئیس خوبیه .مثل انگلیسی های دیگه نیست .با کارمندهایش رابطه خوبی داره تازه به قول تو چه کسی بهتر از ایرونی های همه چیز دان .ماشالله همه فن حریفند .هم خوب نقد می کنند و هم خوب می نویسند هیچ نقصی هم ندارند .همه اسرار عالم رو هم از برند ولی نمی دونم با این همه کمالات رژِیم اقا امام زمانی گیرشون افتاده .بگذریم رفیق .باز هم ممنون .شب خوبی داشته باشی
Just from a different perspective...
by American Wife on Mon Dec 22, 2008 01:12 PM PSTbecause I'm not Iranian, my use of words is merely trying to blend in or to become familiar. I use simple words and phrases every day and can't wait to know more. But my point is that MY meaning of Persian words differ than yours. There are many English words for breasts for example. Most are just plain silly but some are offensive to me. I HATE the word "tits". And I will not allow the "c" word to be said around me. They all mean the same thing... what is the difference, you say. So I use "kos" and "kir" with abandon. They sound cute to me... and easy to say. Am I being vulgar using them? No body uses the words penis and vagina... except your doctor. It's typical to use more familiar words... or personal... or whatever turns your partner on.
.
by Flying Solo on Sun Sep 27, 2009 11:02 PM PDT.
هادی جان والله
Ajab Rajab (not verified)Mon Dec 22, 2008 12:49 PM PST
هادی جان والله ما هم همین حرف را زدیم. گفتم مگر خارجیها چپ و راست کیر و کس میکنند. جهانشاه خانی که شما باشید یک کلمه ابسترکت انداخت وست و خلاصه ابسترکتش کرد که نه اصلا ما ایرانیها خجالتی هستیم! کی خجالتیه؟! کیی؟ کجا؟ کی؟!
ما تا اونجا که یادمون میاد از اون بچگی این چیزها ورد زبون بود. کامنت من هم در اول که گفتم چرند والا این نظر شخصی من بود که خیلی ابسترکت بود. من کارهای بهتر از شما دیدم.
بحث هم بیراه نرفت. مخملباف و حرف از سینما ایران همیشه خوبه، به نظر من.
حالا بالا غیرتا از اون کیسه ماریتون که پر از این داستانهاست یکی از اون دروشتشو که کیر و کس گفته باشه جدا کن و برای جهانشاه بفرست که چاپ کنه.
راجع به اون رئستون، والا چه عرض کنم؟ آدم با رئیسش شام و شراب میخوره؟! کیه که از ایرانیها خوشش نیاد؟
خوردن شراب با رئیسم
hadi khojinianMon Dec 22, 2008 12:19 PM PST
ببین رفیق جان ! من در جزیره ای زندگی می کنم که عادت نوشتن به ثانیه در من نهادینه شده ! از این نوشته ها تا دلت بخواهد دارم و برای جهانشاه دوباره می فرستم .آنچه مهم هست این است که باید نوشت و نوشت و کامنت ها را خواند و خواند بی آنکه نارحت شد و یا شاد .مشکل ما این نیست که کلمه درست بنویسیم یا غلط .همین حالا داشتم برای کارولاین رئیسم کامنت ها را می خواندم کف کرده بود .می گفت حالا چه فرقی داد کیر بنویسی یا کس .مگرما انگلیسی ها در بیست و چهار ساعت زندگی مان این حرف ها را همش تکرار می کنیم .گفتم رئیس جان ! هنوز ما ایرانی ها را نشناخته ای .ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم .با پازولینی و مخلمباف مشغولیم .نمی دانیم جنده های اسب سوار پیاده شده اند یا که نه .راستی مگر جنده بودن زن و مرد دارد .داستانی نوشتم و گذاشتم تا ملت نقذم بکنند ولی کامنت ها به حاشیه رفت .خدا کریم هست ! دم جهانشاه گرم .با عکسی که انتخاب کرد کلی آمار بادید بالا رفت نه به خاطر داستان بل به خاطر پیرمرد دول خوابیده ای که ایستاده نگاهمان می کرد .ولی راست و حسینی ! ملت با حالی هستیم .جدان از همه ی کسانی که کامنت گذاشتند ممنونم .اوه داشت یادم می رفت .کارولاین می گفت این دختر فاحشه تو داستانت حالا چرا گیر داد به آمادئوس ! نمی شد به جوان تر حال بکند .گفتم رئیس جان این فقط یک داستانه ! کنایه به همه چی زده ام از رژیم معطر به عطر اقا امام زمان تا خانم بیارها ووووو .شراب اسپانیایی را از کمد آش پزخانه در اورد و گفت هادی جان بیا شرابمان را بخوریم .وای که چقدر از شما ایرانی ها خوشم می یاد .فکر می کنی چرا این حرفو زد؟
Hadi jan water under the
by Ajab Rajab (not verified) on Mon Dec 22, 2008 11:57 AM PSTHadi jan water under the bridge! As long as you promise to send another article with these imfamous Farsi words used literally so JJ and others can see those writings exist too!
آشتی کنان
hadi khojinianMon Dec 22, 2008 11:49 AM PST
جهانشاه و مهستی و دوستان خوبم .فکر نمی کنید بهتر هست به جای همه ی این حرف .کمی خوش باشیم ..
Nazy
by Ajab Rajab (not verified) on Mon Dec 22, 2008 08:20 AM PSTI don't agree with Mahasti's view about takht-to taaz. What is wrong about takht-o taz anyway?! It is good only if one can do it him/herself?!
While Iranian movies don't have a rating system to diffrentiate between an R or G movie, they do talk about sex all the time. In fact, sex is their number one subject! They talk about sigheh (temporaty marriage) in Hemlock and in a lot of movies there is always a reference to a prostitute or prostitution or bad men wanting to bother the woman subject of the movie and mistaking her for a prostitute where the man of the film comes in and beats them up! The actual sex part you have to imagine.
As I said in my response to JJ we have so much bigger problems that freedom of talking about human genitalia is not one of them! There is plenty of Iranian literature using these words for those who are interested. I know so many funny and vulgar songs. I had this cassette with all kinds of vulgar songs that my friend stole from me. If I had it I'd have sent it to JJ and he'd have published it and would have asked why this is so controversial!! It is normal everywhere else!
JJ
by Ajab Rajab (not verified) on Mon Dec 22, 2008 08:06 AM PST"I think it's interesting how the photo of a nude man has become such an issue. I wonder if it would have gotten the same reaction if it was a standing nude woman. I doubt it."
What are you talking about?! Has there EVER been a photo of a nude man OR woman that has not gotten the same reaction? (In this website). It seems you were thinking of cheshm baste gheyb goftan but got lazy and resorted to old cliché statements such as I wonder if a nude photo gets any reaction! Ajab!?!
Now about your interest of having these words used more easily in Iran, I see this as another lame cheshm baste gheyb goftan! Sorry but I can't help it.
In America they went through the same stuff. They couldn't say pregnant in TV and pretty much nothing before that and today then they had "waldrobe malfunction". Few years from now it won't be "waldrobe malfunction" in a video or something.
How can you say these words should be norm where there are FAR more things to be achieved in Iran?! I don't see any need for scholars to come together and "resolve" this problem. They already had. You get satisfaction about this stuff only when reading foreign literature?! You have never seen or heard these words used in Iranian literature? You quoted some. There are those who are not legally published in Iran but there are out there. Then there are the thousands of funny jokes and stuff we use, read and hear about every day.
How many read these foreign literature just for the sake of hearing or reading these "words"? Of course this is really not an issue and you seem to be wanting to just make a general point but you also seem to be saying ba halva halva dahan shirin mishe!
Eshghgah
by Jahanshah Javid on Sun Dec 21, 2008 03:22 AM PSTSalam Mahnaz. "Eshghgah" is a nice name. Another friend said she describes the vagina as "bazmgah".
The only problem, and it's a major one, is that these names sound artificial. If a name is not in common use among the public and you read it in a story, it kind of ruins the natural feel and flow of the story. It's like reading a story in English and suddenly seeing words like "love hole" and "love pole" instead of vagina and penis. It seems like we're too shy to say the real or commonly spoken words.
To me, a story, or a film is most interesting and effective when it is closest in reflecting real life, when it "speaks" to you in a language that is most familiar, not alien and artificial.
I do not know about you and others, but in my experience "kir" and "kos" have been uttered during lovemaking and seemed very real, natural and passionate. Now if someone took those words out of our most intimate moments in bed and wrote them in a novel, it could seem real and natural and passionate as well.
Of course I may be completely wrong. I'm just speaking as one person, and certainly not one who's an expert in literature or lovemaking. I'm just objecting to the status quo.
جی جی جان
جنده’ اسب سوار تک روی خودشیفته (not verified)Sat Dec 20, 2008 10:41 PM PST
جی جی جان. چطوری؟ مکزیک چطور است؟
من یک اسم بسیار خوب برای آلت تناسلی زنان و مردان دارم (بله یونی سکس است) و میخواهم آن را به دوستان فارسی نویسم توصیه کنم.
من فکر می کنم باید به آن بگوییم "عشق گاه" یا "هوس گاه." من خودم عشقگاه را بهتر می پسندم. نمیدانم به فارسی کلایتوریس چه میشود ولی میشود به آن گفت "لب عشقگاه." همانطور که میدانی در لاتین و انگلیسی پزشکی هم به آن لیبیا یا لب یا لبه می گویند. بر همین منوال، میشود به اسکروتوم مرد هم گفت پوست زیر عشقگاه. تورو خدا قشنگ نیست؟ اگر تو زحمت ترویجش را بکشی من چشمداشت دیگری ندارم.
جان من راستش را بگو که خوشت آمد یا نه.
مهناز
why so rude?
by IRANdokht on Sat Dec 20, 2008 06:52 PM PSTObviously you don't need to use foul language to be extremely rude and unpleasant.
what a shame.
IRANdokht
Let it be...
by Souri on Sat Dec 20, 2008 05:09 PM PSTNazy jan, don't worry. We are not psychologist nor therapist . Here's a forum and we talk about any subject which is presented. I'm very surprised by Ms Shahrokhi's reaction, but I believe she has to take more time to think of her own side.
She seems to be frustrated because she had planed to talk about the real meaning of the story, about politics and so on, but her main point remained un-noticed and some how forgotten.
Your comment here, not only was valid but also gave us very useful information (indeed in response to JJ's objection)
It's good to see the own reaction of some "intellectual" for believing to the words like "khod shifteghi" and also 'tak gouee" ....otherwise I would never understand what those words mean at all :D)))
Dear Jahanshah:
by Nazy Kaviani on Sat Dec 20, 2008 04:47 PM PSTFirst, my apologies to Mr. Khonjian for having to leave a comment which isn't related to the discussion of the past couple of days...
As I'm sure has been clear, I have left two comments directly related and in response to your thoughts on state censorship, self-censorship, and the effects of social taboos on Iranian literature and film. I have been addressing you in both my comments. I don't understand what the problem is here.
Do you think it is right for a commentator to insult me and other women commentators on this thread by calling our remarks "taakht-o taaz-e jendeh ha-ye asb savar?"
What a serious stoop from a discussion about literature!
Strange !
by Souri on Sat Dec 20, 2008 04:16 PM PSTCan someone please explain me why this khanoum Shahrokhi seems so Asabaani ? What's wrong ?
She is teaching us to keep the limit (???) of the conversation and she does ghahr saying that she will no more leave any message in IC !!!
I didn't get it . Nobody disrespect her, what's going on ?
شب یلدای شما مبارک!
Mahasti ShahrokhiSat Dec 20, 2008 02:28 PM PST
جهانشاه و هادی عزیز
بحث سینمای مخملباف را من پیش نکشیدم چون بی ربط به نظر می رسد. هادی جان باقی را در پیام خصوصی برایت می فرستم چون همان طور که شرحش را داده ای اینجا شده جای تاخت و تاز ... اسب سوار!
یلدای تان مبارک. همییشه حد و مرز حرف و بحث را حفظ کنید و گرنه با افراد پراکنده گو و تک گویی افراد خود شیفته به هیچ کجا نمی رسیم. بحث که بر سر سینمای مخلباف را کی پیش کشید؟ و آیا سانسور در سینما بحث ما بود؟ بود؟
بایست از اول شروغ کرد و اول حرف زدن و چگونه و چطور جرف زدن را به افراد یاد داد و از سوی دیگر افراد به نام آزادی بیان هر شکری که دلشان بخواهد میل می کنند و امشب بلندترین شب سال است و من خیلی خسته ام و شب بخیر!
دیگر در سایت ایرانیان پیام نمی گذارم و این را به احترام آآزادی بیان" برای خودم می گویم و گرنه تاخت و تاز سوارکاران ادامه دارد
خدا نگه دار!
On Kissing
by Nazy Kaviani on Sat Dec 20, 2008 01:50 PM PSTAnd I agree with you about how ridiculous it is to keep sensual and sexual scenes from Iranian films, but what can I say? Iranian filmmakers cannot show a scene with a husband and wife inside their home without the woman wearing hejab! I have seen scenes showing a man in his death bed, talking to his mother, and the two actors were unable to touch and kiss one another!
In his movie, Noon-o-Goldoon, Mohsen Makhmalbaf protests this beautifully. The story is that his cousin, who was his sweetheart and partner in carrying out the terrorist act of his youth, is now married to another man and her daughter is the girl who would be playing her role in Makhmalbaf movie about the memory. He goes to her house to pick up her daughter. Naturally, a cousin and a childhood sweetheart would not have hejab when talking to her cousin, but he can’t show her like that. So instead, he talks to her through the wall/intercom and she is never shown. He couldn’t be faithful to his story and show her like that, so he didn’t, but not without making his point of protest.
During the Shah’s time sex was shown in movies but mostly between prostitutes and ordinary men. A few movies had started to show sensual sex between ordinary people in the 1970’s but all of that went by the wayside with the advent of the Islamic rule.
You speak of Bertolucci’s films and kissing, and I am reminded of the scene in Cinema Paradiso where in the 1940’s Sicily, the priest viewed all movies before general screening and omitted the kissing scenes. This is a road Italians have travelled and have emerged as master filmmakers. Maybe one day Iranians will, too. Cheers and this one’s for you!
Porn vs art
by Jahanshah Javid on Sat Dec 20, 2008 01:15 PM PSTThanks Mahasti. The photo is a sculpture by Evan Penny, a South African/Canadian artist who makes super realistic sculptures of real people.
New words
by Jahanshah Javid on Sat Dec 20, 2008 01:09 PM PSTThanks Nazy. I agree. It would be most appropriate for Farhangetsan scholars to come up with new words for genatalia that are neither offensive no ridiculously childish. But neither our scholars, nor the current or previous regimes seem to be willing to do that. It's a combination of fear and denial.
My guess is that in this case, artists and writers themselves will eventually try out different words and in time, natural selection will sort it all out. Or perhaps the more likely scenario will be the gradual and more frequent use of "kir" and "kos" in the realm of literature. Who knows?
Also let's not forget that this hangup on sex and sexuality in Iranian literature is a relatively new phenomenon. Many of us have read and Obeyd Zakanie's stories in the privacy of our homes and sometimes libraries. Or Iraj Mirza. And we know Sa'di and a couple of other literary icons have poems about sex (hajviat?) which are not available to the general public. I'm just glad they aren't alive today.
As for sex in Iranian cinema, yes, it's very creative and in some cases very beautiful and artistic. But this creativity does not deny the fact that filmmakers are still extremely limited in what they can show.
I only ask: Why should it be wrong to kiss on screen? Or show male and female body parts? Or a lovemaking scene? Is it only wrong for us Iranians and not for others? Are we only going to be consumers of works by Bertolucci and the like?
موضوع عکس و داستان، هنری و ادبی است!
Mahasti ShahrokhiSat Dec 20, 2008 12:18 PM PST
جهانشاه سلام
من فارسی و یا فرانسه نوشتنم سریع تر از انگلیسی نوشتنم است و برای سرعت در این امر و
چون داستان به فارسی بود جوابش را هم به فارسی می نویسم. به هر حال، در
مورد عکس: ترا می فهمم و باز در مورد ذهنیت بالغ: باز هم ترا می فهمم.
گمان می کنم برای
نرسیدن به مرزهای پورنو و ابتذال و لوس بهتر است از عکس های هنری و
تابلوهای نقاشی استفاده کنیم. این طوری حداقل مطمئن هستیم داریم در زمینه
فرهنگی هنری کار می کنیم.
در مورد زبان داستان، چون مدتها پیش هادی از من خواسته بود که کارش را
بخوانم نظرم را برایش در همین جا نوشتم. در دنیای ادبیات البته همه چیز
آزاد است ولی نویسنده نمی تواند مدام یک دست به آلت و یک دست به قلم حرکت کند.
موضوع داستان هادی را دریافتم و موضوع اصلاً در مورد سکسوالیته نیست ولی
چون در روسپیانی از راه می رسند تا در طویله دهات به پیرمردان حال بدهند و
این جنده ها مأموریت دارند، پس زبان افراد (و نه زبان نویسنده) می تواند از صراحت و
وقاحت بیشتری برخوردار باشد
نکته نهایی: گمان نمی کنم بحث هادی راجع به فمینیسم باشد و در این
زمینه هادی ادعایی کرده باشد پس بحثهای جنبی به هیچ وجه به داستان هادی مربوط
نیست و خارج از موضوع به نظر می رسد. فکر می کنم برای این داستان تا همین جا کافیست! پس شب بخیر تا بعد
But everybody does talk about sex
by Nazy Kaviani on Sat Dec 20, 2008 11:50 AM PSTI think there needs to be a distinction between being vulgar and being descriptive in writing about human anatomy as pertains sex. Farsi has not developed new, kind words with which to describe genitalia. It’s either the street words for it or the convoluted references. There has been a recent wave of activity, most surprisingly by Iranian women, to break language taboos and to say the forbidden words. Well, though the effort is appreciated in a cultural context, the effect continues to be a little jarring and short of the requisite sensuality. This problem is not limited to sexuality, nor is it new, rendering Iranians as masters of concealing one set of words and meanings in another. Persian literature is full of things written by authors who seem to be telling a children’s tale, but who are really talking about oppressive rulers. This is an age-old tradition in Iranian poetry and prose.
In recent years, where talking about sex has become taboo in Iranian films, we see a whole new approach by Iranian filmmakers, where no words or sexual scenes are shown, but the viewer understands that there is sex or sexual desire happening in the sequence. In Rakhshan Bani Etemad’s movies such as Roosari Abi, and Banoo-ye Ordibehsht, she uses imagery and lighting to show sex between two people or a young man’s sexual fantasies, for example.
I think part of the reason we see the stagnation with the use of sex-related words in Farsi is because of a religious state in Iran which continues to censor language and artistic references to sex. In that light, three decades of opportunities to create and use new vocabulary about sex have been lost. I don’t believe Farsi is inflexible in accepting new words, however. Though not all new words introduced by Farhangestan-e Zaban-e Farsi are immediately accepted, many have been and are now a part of the utilized language. I believe that in time, those new words will be introduced and utilized, and this problem will be resolved. Until then, people who wish to express sexuality will have to do with what’s available. Another alternative, of course, is for a group of Iranian writers and experts outside Iran to think about the dilemma and attempt solving it.