آمريكا،
اى گسترده پهندشت قدرت و مكنت جهان
وى بيشه سبز سبزينه دلار،
اى كه جنگل شيشه و پولاد افراشته اى
وز اوج بلند آن
سينه سپهر خراشيده اى.
اى كه آبى آسمان و سپيدى ستاره را
با رنگ سرخ خون آميخته اى،
و نقش آن
برپرچم خويش انگاشته اى.
از مشعل آزاديت
دود و بوى استخوان سوخته پراكنده است،
و چون عنكبوت هزار بازو
تار نامرئى سلطه خويش
بر خاك و آب و آسمان عالم تنيده اى
و در كنج كنج گيتى
خواب وآرام از چشم آزادگان ربوده اى.
آمريكا،
ديرى نبود شنيدم در كوچه پس كوچه هاى شهر
فرياد انبود مردمان را
مردان خشمگين
خروشان زنان را.
فرياد، فرياد:
".بگذار و بگذر
ايران ما را.
اين سرزمين
آزادگان را.
نابود شايد
تسخير نشايد."
مادر آرش و بومسلم و بابك و ستار
هرگز نخوابد.
بيهوده در كمينگاه
به انتظار مباش .
آمريكا،
از خاطر مبر آن دعاى چند هزار ساله را
آن را كه گفت:
"هرگز مباد
دست دشمن و دروغ و خشكسالى
بر اين سرزمين."
هرگز مباد، هرگز مباد.
زيراك، هر بيگانه اى پاى بر اين خاك نهاد
چه به زور و زر و يا تزوير
پيشانى و زانو
سر انجام بر خاك نهاد.
آمريكا،
خواهى بدانى كه پايان روز كامكاران چونان به سررسيد؟
رم را بياد آر و پارس را
و سلحشوران تازى تبار را.
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
How can we continue?
by Sahameddin Ghiassi on Mon Mar 09, 2009 12:33 AM PDTدلم میخواهد که این نوشته را به دانشجویانی ایران تقدیم کنم چه آنان که افتخار تدریس شان را داشتم و چه آنان که دیگر نتوانستم برایشان معلمی دلسوز باشم. اکنون هم که من بسبب تهمت های ناروای یک دوست خاین از دانشگاه اخراج شدم و آواره سرزمین های بیگانه گشته ام. ولی دل من در همان دیار و در کنار همان دانشجویان مهربانم هست. و با وجود دوری بسیار هنوز هم میخواهم که دوستی مهربان برایشان باشم آنان که با شوق و ذوق بکلاسهای من میامدند و مشوق من بودند که بهتر و بیشتر درس بدهم. من از کودکی عاشق معلمی بودم و با اینکه هم مادرم و هم دایی مه اصرار داشتند که من معلم نشوم ولی مثل اینکه آرزوی دایی مهربان که خودش هم دبیر بود و مادرم هم که سالیان دراز به تدریس گذارنده بود در انتخاب رشته من تاثیری نداشت. من در ایران در دانشگاه تهران تنها در رشته ادبیات پذیرفته شدم ولی به رهنمایی دایی و مادرم به آلمان رفتم که در آنجا بتوانم در دانشکده پزشگی تحصیل کنم. البته نظر من این بود که پس از پایان تحصیلات پزشکی معلم دانشکده پزشکی بشوم نه اینکه به درمان مردم بپردازم. با مقادیر زیادی قرض با بهره سنگین از شرکت نونهالان که یک شرکت بهایی بود با اتوبوس تی بی تی به کشور متمدن و آرزوهایم آلمان رفتم. در استانبول ترکیه مدت سه روز میبایست صبر میکردیم تا اتوبوسهای آلمانی بیایند و مارا ببرند. در آنجا با دانشجویان ایرانی که در ترکیه مشغول درس خواندن بودند آشنا شدم و بعضی ها مرا تشویق کردند که چرا به آلمان میروم همانجا در استانبول بمانم که مخارج ارزان تر است و میتوانم که رشته دلخواهم که مثلا پزشکی بود ادامه دهم. ولی من فکر میکردم که آلمان بهتر و تحصیل در آنجا گرامی تر است. دانشجویی از طبقه متوسط ایران که همطراز دانشجویان فقیر آلمانی بود و به مناسبت داشتن فرهنگ دیگری مورد لطف آلمانهای طبقه متوسط هم نبود حالا میبایست با مشگلات دیگری هم دست و پنجه نرم میکردم. برای زندگی در آلمان آنروز حداقل ماهی پانصد مارک احتیاج داشتم. ولی حقوق مادر من تنها هشصد مارک بود. و برایش خیلی سخت بود که علاوه بر دوری از من که مثلا مرد خانه بودم ماهی پانصد مارک هم حواله کند. تازه در آن ایام پول فرستادن به خارج بسیار سخت بود. و دلالان واسطه و ارز فروشان و یا کسبه و صرافان مبالغ زیادی برای ارسال ارز آزاد میخواستند. ولی کم که محو زیبایی خیره کننده آلمان شده بودم فکر میکردم که به سرزمین موعود رسیده ام. این بود که با انرژی یک جوان بیست ساله میخواستم به آرزوی مادرم و دایی هم جامعه عمل بپوشانم. با نهایت ذوق و شوق به دنبال گشتن اتاق پرداختم و با لبانی خندان و روحیه ای شاد به سراغ روزنامه رفتم تا آدرس کسانی که اتاق اجاره میدهند را پیدا کنم. بایست بگویم که من دوسال در دانشکده ادبیات زبان آلمانی و انگلیسی خوانده بودم و از نظر زبان اشکالی زیاد نداشتم. درست است که همه متون و سخنان را نمیفهمیدم ولی لااقل تمامی لغات را میدانستم و میتوانستم با سر هم کردن لغات معنای جمله را پیدا کنم و یا نزدیک به مفهوم را بفهمم. ولی طولی نکشید که رویای آلمان من تبدیل به سرابی شد. اولین زن مسنی که درب خانه اش را زدم و خواستم که از او جویای گرفتن و اجاره اتاق شوم با کلمه نیسکس درب را بست . یعنی هیچ و برو. او حتی بمن اجازه نداد که جمله ای که با تمامی علاقه خود ساخته بودم برایش بازگو کنم. او از اینکه یک نفر خارجی شرقی درب خانه اش را زده بود و میخواست تقاضایی کند. نا مهربان و خشمگین شده بود. بعدا دوستان ایرانی بمن گفتند که آنها از شرقی های بیزار هستند زیرا با دخترانشان رابطه بر قرار میکنند و بعد دختر را ول میکنند. بالاخره از جستجوی اتاق نا امید شدم و به یک پانسیون سر زدم و البته با قیمتی گرانتر یک اتاق دو نفره در یک پانسیون اجاره نمودم. این اولین باری بود که اینطور بخاطر ملیت تحقیر میشدم. و اینطور که بقیه ایرانیان مگفتند ما داریم چوب پسرهای دختر باز را میخوریم. که با دختران آلمانی رابطه بر قرار کرده آنها را آبستن نموده و بعد هم به کشور خود که همان شرق باشد رفته اند و با یک دختر چشم و گوش بسته ازدواج کرده اند. دوستان دیگری هم میگفتد که این مسلمانان هستند که مورد نفرت هستند اگر مثلا بگویی که مسلمان نیستی بتو کاری ندارند و شاید هم اتاق بتو اجاره دهند. بعد من هم یادم آمد که موقعی که در سلسبیل قصردشت خانه داشتیم هر چند گاه بچه و یا جوانان در خانه ما جمع میشدند و هو میکردند و سگ بابی مگفتند و فحش های رکیک جنسی میدادند. و با سر وصدا و پرتاب سنگ و کلوخ شیشه ها یمان را میشکستند و تا کلانتری خبر شود و مامورین بیایند. آنها خسارات زیادی وارد کرده و رفته بودند. پدر من هم که سرهنگ شهربانی بود و زن دیگری هم داشت همیشه بخانه ما نمیامد. و در این فاصله بود که مثلا اشرار زمان لازم داشتند که بما زیانهایی وارد کنند. شبها هم دزدان محله که میدانستند پدرم خانه نیست برای بردن آفتابه و فرش و سایر وسایل منزل از دیواریمان بالا میرفتند و با نردبانهای بلند به خانه ما دستبرد میزدند. آنها نه تنها مرا که پدر بزرگ مرا هم آزار میدادند و وی که حدود هشتاد و پنچ ساله بود هر وقت از خانه بیرون میرفت مورد تهاجم جوانان بیکاره و لات قرار میگرفت. مثلا روزی شلوار پیر مرد بینوا را همراه با تنکه اش پایین کشیده بودند و پیر مرد نالان و گریان با حالتی زار خود را بخانه رسانیده بود. مادرم به پدرم شکایت کرد که وضع این چنین است کاری بکن. وی هم گفته بود که تقصیر خودتان است بگویید که بهایی نیستید و در آنصورت کاری که بکارتان ندارند بلکه مورد احترام هم هستید. و یک روز هم گویا سر راه پدرم را گرفته بودند که شما که مسلمان و پدرتان آیت الله است چرا به همسرتان نمیگویید که مسلمان شود. پدرم هم گفته بود که وی معتقد به این دین است و حاضر است که حتی در این مورد کشته شود اوکه نمیتواند دروغ بگوید که مسلمان شده است. حالا من مثلا به یک کشور متمدن پیشرفته صنعتی آمده بود م که تحصیل کنم و حالا بایست بار ملیت و نفرت مردم را تحمل میکردم. در حالیکه بین مسلمان و بهایی فرقی چندان در اصول دین نیست و فقط در فروع دین است که با هم اختلاف دارند. مثلا هر دو دین در اصول کلی مثل نخوردن شراب و یا پاکیزه گی و یا داشتن عقیده به پیامبران یکی هستند و تنها در امور اداری مثل تساوی مرد و زن و یا تساوی در ارث بین دختر و پسرو یا نشستن روی صندلی و نداشتن روحانی و غیره با هم فرق دارند. البته که مسلمانان شیعه منتظر حضرت قایم موعود امام دوازدهم هستند و باب ادعا میکند که او امام غایب میباشد و تعدارکثیری از همان روحانیون به او میگروند و در ابتدا آنان از خود با شمشیر حتی دفاع هم میکردند و با دولت وقت ناصری چندین پیکار جانانه هم کردند وسنگرهایی میساختند و به جنگ های طولانی مبادرت مینمودند. مثلا یکس از آنان بنام ملا حسین بشرویه ای بقدری جنگ آور بود که میگویند با شمشیر درخت و کسی که پشت آن پنهان شده بود را بدو نیم کرده بود. جنگهای بابیان با دولت قاجار که یکی از آنها در قلعه ای بنام شیخ طبرسی بود در تاریخ مشهور است. و کشته شدن ده ها هزار بهایی و بابی از برگهای تاریخ ایران است. البته گروهی میگویند که این دین ساخته دست روس ها و انگلیسی ها بوده است تا در میان ملت ها تفرقه بیاندازند. آنچه که مسلم است این دولتهای استعمار گر نمیخواستند که مردم ما متحد باشند و باحتمال زیاد به این تفرقه ها و دشمنی ها دامن میزدند. زیرا هنگامیکه مردم سرگرم زد و خورد های مذهبی بودند آنان با خیال راحت اموال و ثروتهای ملی ما را تاراج میکردند. با رهنمایی یک دوست ایرانی بیک خانواده آلمانی بهایی آشنا شدم و آنان یک اتاق بسیار کوچک را بطور موقت بمن دادند و خیلی بمن محبت کردند و مرا با آلمانی های بهایی آشنا نمودند و به جلسات خود بردند برای من خیلی خوب بود زیرا هم زبان آلمانی یاد میگرفتم و هم آنان بغضی نسبت بمن که ایرانی بودند نداشتند بلکه میگفتند که این هموطن حضرت بها الله است و یک نوع حرمت برای من در نظر میگرفتند ولی از آنجاییکه من معلومات بهایی نداشتم و پدرم بمن اجازه نداده بود که به درس اخلاق و کلاسهای بهایی بروم و یا حتی دوستان بهایی داشته باشم بعد از مدتی معلومشان میشد که من سواد و یا معلومات بهایی ندارم. و باز هم مشگل مالی پیش میامد زیرا مادرم مجبور بود که ارز آزاد از صرافان و فرش فروش ها بخرد و انها هم مارکی که مثلا هیجده ریال بود میخواستند به بیست دو ریال و یا حتی بیشتر بفروشند و اینها که تاجران بهایی بودند نرخ بالاتری میخواستند بدین ترتیب من مجبور بودم که برای دریافت نرخ ارزان تر به تاجر های مسلمان ایرانی مراجعه کنم. مثلا یک آقایی بود بنام معنوی که میخواست مارک را بمن بیست پنج ریال بفروشد و چون مادرم توسط بهایی های ایران بوی پول داده بود او حاضر نمیشد که مارک رابه نرج منصفانه تری بمن بدهد. و چون مبلغ دریافتی من بسیار کم میشد که من هم تصمیم گرفتم که بوی بگویم که پول را پس بفرستد زیرا یک تاجر ایرانی فرش بمن گفته بود که حاضر است مارک را به قیمت نوزده ریال بمن بدهد. البته میبینید که پس فرستادن ارز و دوباره ارسال آن نیز کاری راحت نبود. بالاخره مشگلات وارسال ارز آنقدر مشگل شد که من مجبور شدم که در یک شرکت ساختمانی کاری بگیرم. ولی با کارهای بدنی نمیشد که درس خواند . این بود با مشورت دوستان و خانواده برای ادامه تحصیل به استانبول بازگشتم این یک شهر بزرگ بود و کنسولگری ایران هم در شهر خوب کار میکرد. بطوریکه یک کنسول ایران با من دوست شد وگفت بمادرت بگو که بحساب من در تهران پول واریز کند و من بتو اینجا با قیمت ارزان لیره ترک میدهم. آقای دکتر ناصر امینی کنسول ایران با من مثل یک برادر بزرگتر رفتار نمود. هنگامیکه قرار بود شاه ایران به استانبول بیاید. همه دانشجویان ایرانی دعوت شدند که به کنسولگری برای دیدار شاه و صرف شام بروند. دانشجویانی که تا دیروز به شاه بد میگفتند و باصطلاح مخالف بودند نیز آمده بودند و همه آنها دستهای شاه و فرح را ماچ میکردند. ولی من که از شاه بدی نگفته بودم تنها به شاه دست دادم و حاضر نشدم با تملق دستهای او را ببوسم. این برای ایرانیان مخالف و دانشجویان خیلی عجیب بود. که آنان که مخالف بودند به دست بوسی رفتند و من که مخالفتی نکرده و حرفی نزده بودم ایستاده حتی بدون خم شدن با آنان تنها دست دادم . فرح یک لباس صورتی بتن داشت. و هر دوی آنها خیلی نرم و مهربان بودند. مشگل مادی همچنان پا برجا بود و مادرم هم نوشته بود که با گران شدن کالا در ایران نمیتواند مبلغی برای من بفرستد زیرا تا آن روز مجبور شده بود وامهایی زیاد بگیرد که پس دادن آنها سخت تر شده بود. چون من هم زبان آلمانی بلد بودم و هم ترکی بعنوان کمک با کنسول اتریش دوست شدم و کم کم به من کاری در کنسولگری و سپس در مدرسه دادند و من توانستم که کمک خرجی داشته باشم. ولی چون کار زیاد بود مجبور شدم که از پزشکی صرف نظر کنم و ادبیات آلمانی و ترکی بخوانم. و وقتی شاه از من پرسید که چه رشته ای میخوانم و توقع داشت که مثل همه بگویم پزشکی که من گفتم ادبیات ترکی و آلمانی هم او و هم دو سپهبد کوتاه قدی که کنار شاه ایستاده بودند پوز خندی زدند. بعد ها من در مدرسه آلمانی معلم شدم و برای کار دوباره به آلمان رفتم برای خودم اینطور دلیل میاوردم که این بار من دانشگاه دیده هستم و مدرک تحصیلی فوق لیسانس دارم و نیز سالها در مدارس آلمانی تدریس کرده ام. این بار آلمانها بمن احترام میگذارند و من زندگی خوبی خواهم داشت. همینطور هم شد اولین مدرسه آلمانی که دارای یک رییس جوان بود از استخدام من استقبال کرد و مدتی هم در آنجا بکار پرداختم تا اینکه از تف تف کردن آلمانها خسته شدم و با یک بهانه که یک معلم آلمانی با من روشی بد انتخاب کرده بود و دانش آموزان را بر علیه من تحریک نموده بود به ایران برگشتم. با وجود اینکه با خودم شرط کرده بودم که دیگر بهیچ عنوانی از میهن خود بیرون نروم و به ایران تنها خدمت کنم. باز در دانشگاه و مدرسه آلمانی مشغول کار شدم تنها علاقه من همان تدریس در دانشگاه بود که آنهم با تهمت و وسوسه دوست صمیمی ام که باو کمک کرده بودم. و مبالغی کلان باو دستی داده بودم که ساختمان خود را ترممیم و رهن بدهد و بیست روزه پولهایی که برایش گرفته بودم پس بدهد ولی او در عوض پس دادن پول و تشکر به دادگاه های مختلفه میرفت و هر روز یک شکایت علیه من میکرد. بطوریکه من هرروز بایست در یک کلانتری و دادسرا حضور پیدا میکردم. و بالاخره هم با ارسال یک اظهار نامه سراسر دروغ و افترا باعث شد که من از دانشگاه اخراج بشوم و نتیجه خدمت من بوی به آوارگی و غارت اموال من سرانجامید. از سر ناچاری مجبور شدم قول خود را بشکنم و به ایالات متحده آمریکا بروم . دوباره اینجا از صفر شروع کردم تا معلم دبیرستان و کالج شدم متاسفانه باز همان نفرت بین اقوام دوباره دامن گیر من شد و به علت کم لطفی بعضی از شاگردان و والدین محترمشان از تدریس تمام وقت محروم شدم و معلم نیمه وقت شدم. همه جا این نفرت از دین و ملیت دامن گیر من شده بود. من که چاره ای نداشتم و با حقوق معلم نیمه وقت نمیتوانستم زندگی کنم باز با رهنمایی اورانژ کانتی یک مدرسه شبانه روزی باز کردم . دو سالی خوب بود و بهره ها پایین و درآمد کفاف مخارج را میداد ولی این بار با دو برابر کردن مالیات و بیمه و با لغو اجازه مدرسه که گفتند اشتباه کرده اند و از اول نمیبایست بمن اجازه تاسیس مدرسه را میدادند مرا بسوی ورشکستگی هدایت کردند. این کار آنان باعث شد که من حدود هشصد هزار دلار زیان کنم که البته اکثر آن پول وام بانکی بود. من باز برای اینکه بتوانم درآمدی داشته باشم مجبور شدم که ساختمانها را به خانواده های آمریکایی اجاره بدهم. آنان هم که اجاره ندادند که هیچ ساختمانها را ویران کردند و آنچه هم میتوانستند دزدیدند. حالا من ماندم و یک دنیا قرض و غارت اموال و تخریب ساختمان و بمن چه بمن چه دادگاه ها و پلیس و دزدی و شرکت های غارتگر بیمه که هزاران دلار از من برای بیمه گرفته اند و حاضر نیستند که یک دلار هم کمک کنند. تنها راه من شکایت به دادگاه ها است که آنهم مشگل وکلای گرانقیمت را دارد که جلو پول میخواهند. این هم سرزمین امکانات که سرمایه های بازمانده مرا بغارت و چپاول برده است. آیا شما فکر نمیکنید که بایست رابطه ای بین این دزدیها وجود داشته باشد آنان که میخواهند طبقه متوسط را تار و مار و نابود کنند و همه را محتاج به دست های گناهکار خود نمایند تا برده وار ما را بکارهای ناشایست وادار نمایند و اسلحه ها و مواد منفجره و مواد مخدر خود را بازاریابی کنند. راستی چرا جوانان بایست به مواد مخدر پناه ببرند و چرا دختران زیبا بایست به تن فروشی روی آورند. آیا دستی نامریی این همه ظلم و جنایت را برنامه ریزی نمیکند و همه مردم را آواره و سرگردان نمیکند. پس بیایید که با وحدت واتحاد ما هم یک نیروی انسانیت مدار باشیم که با محبت و لطف و نه با بی تفاوتی دستگیر مستمندان شویم و برایشان کار وتحصیل و تولید فراهم آوریم. من یک مزرعه تولیدی دایر کرده ام که شاید از این راه بتوانم کمکی هر چند کوچک برای غارت شدگان نظیر خودم باشم. شاید روزی ما هم بتوانیم با کار و کوشش و تولید مرحمی بر روی زخم قربانیان جامعه بگذاریم.
American Wife, You're
by Farhad Kashani on Fri Nov 21, 2008 01:49 PM PSTAmerican Wife, You're absolutely right dear. In addittion to what you said ,these Islamist Leftist Iranians are masters in making outragous lies and re-writing history. Wehave seen that in Iran, and our country is suffering hardly because of those things.
However, what they don't realize is that no one buys their crap anymore, specailly Iranians. Maybe they can fool a couple of naive Americans who don't understand world politics and how regimes like IRI, Cuba, Russia, Chavez and others work, but certainly not Iranians.
Happy Turkey day to you too!
American Wife, You're
by Farhad Kashani on Fri Nov 21, 2008 01:49 PM PSTAmerican Wife, You're absolutely right dear. In addittion to what you said ,these Islamist Leftist Iranians are masters in making outragous lies and re-writing history. Wehave seen that in Iran, and our country is suffering hardly because of those things.
However, what they don't realize is that no one buys their crap anymore, specailly Iranians. Maybe they can fool a couple of naive Americans who don't understand world politics and how regimes like IRI, Cuba, Russia, Chavez and others work, but certainly not Iranians.
Happy Turkey day to you too!
BTW
by American Wife on Fri Nov 21, 2008 01:11 PM PSTI believe the author Manoucher is referring to is James Bacque. His two books have been challenged by many historians. Exaggerations and outright misrepresentation of facts are just two of the criticisms. Historians have acknowledged that there was abuse of germans after the war but have attributed the abuse to the Soviets, NOT the US.
//en.wikipedia.org/wiki/James_Bacque
Farhad
by American Wife on Fri Nov 21, 2008 12:36 PM PSTYou have to admit that it's amusing to read the "facts" stated in these comments. It's amazing how just a few people have decided to interpret history to their benefit. That's one thing about the internet... you can find a rebuttal to virtually anything. But I guess the rest of the world has just been in denial...:-)
Have a great weekend and a very Happy Thanksgiving... but don't eat any turkey! It's a vegan Thanksgiving this year...lol
Jaleho, How was it
by Farhad Kashani on Thu Nov 20, 2008 10:14 PM PSTJaleho,
How was it possible for the USSR to fight the Nazis by themselves when they needed the West’s help themselves??? Don’t you know about the history of your own country Iran where it was occupied briefly so the Western forces can send troops and ammunition to USSR in its fight against the Nazis and that’s why Iran was called the “bridge of victory”, and if it wasn’t for those Western helps, USSR would’ve fallen apart?
All that being said, the USSR was no less vicious and savage than the Nazis. Communism was as dark and regressive and inhumane as Nazism, and the genocides done by Hitler was copied by Staling and others, in many ways in more barbaric fashion, against the people of East Europe and former Soviet Republics.
And at the end of the day, U.S defeated both of those inhumane ideologies, and the world acknowledges that and is grateful for it.
Mr. Avaznia,
by Farhad Kashani on Thu Nov 20, 2008 10:05 PM PSTMr. Avaznia,
1- Again, any attempt to rewrite the history of WWII will result in a miserable failure.
2- Comparing WWII to Iraq is also baseless.
3- The atrocities committed by the Soviet Army in Germany and Europe is well documented. Even post Soviet Russians talk about it.
People like dear Mr. Kashani
by Jaleho on Wed Nov 19, 2008 08:36 PM PSTaccuse people like me of misrepresenting the history, and being brainwashed when I say that unlike the western repeated propaganda, it was the soviet Union which took the burden of fighting the Nazis, not the US.
Mister, SOVIETS lost over 23 MILLION fighting the Nazis, the US lost 400 thousands. Can you even comprehend the difference?!!
One country lost about 14% of its population, and the other .3%
//en.wikipedia.org/wiki/World_War_II_casualties
and you dare telling me that I re-write history?!!
"People like Jaleho and Michael666, the supporters of the murderous regime in Iran and the outdated, defeated and tyrannical ideology and system of Socialism and Communism’s attempt to re-write history and make outrageous lies and misinformation, is laughable and despicable at the same time! "
Mr. Kaashaanee;
by Manoucher Avaznia on Wed Nov 19, 2008 09:11 PM PSTBelieve or not, in early years of 1990 when I had recently arrived to Yeng'e Donyaa, a book was published in North America called "Other Losses". The author was repeatedly attacked and was accused of being a Neo-Nazi sympathizer. I even watched an interview on CBC television with the embattled author. According to him, with reference to available declassified American documents, close to one million Germans were starved to death when General Eizenhawer (Later President) was in command of American troops in Western Europe. Other losses in military terminology is referred to none-conbat related deaths. Now, you are free to attribute this to the situations after World War II, negligence, or any other factor; or just simply call it a lie. Iraq is present in front of your eyes right now. This is a lie too. People are still waiting to see the weapons of mass-destruction. Also, do not forget it was Nazi Germany which invaded Soviet Union in Mr. Ramsfield's now-a-day "Shock and Awe" style and occupied a land several times larger than Germany itself; and not other way around. Historically, the first defeat incurred on the Germans was inflicted in the eastern fronts that was Soviet front (combat of Stalingrad is well-known); and it was Soviet troops that defeated the Germans all over Eastern Europe.
People like Jaleho and
by Farhad Kashani on Wed Nov 19, 2008 07:21 PM PSTPeople like Jaleho and Michael666, the supporters of the murderous regime in Iran and the outdated, defeated and tyrannical ideology and system of Socialism and Communism’s attempt to re-write history and make outrageous lies and misinformation, is laughable and despicable at the same time!
After all the people who lived under the tyranny of Communism and Nazism themselves acknowledged U.S’ central role in defeating those two, now, after all this time, these misguided people are coming out thinking there are people out there who actually believes them !
Their lies are so hilarious, one doesn’t even know where to start responding : “starving Germans”..thats a good one! They can’t even make a half decent argument! America didn’t starve anyone (maybe you didn’t know, but today’s America, under Bush, is the single biggest donors of foreign aid to the world), America is not at fault for dictators (blame the people of those countries who supported those dictators and let them rule over them)..and the list goes on.
Actually, this is a bad time that you guys mentioned this topic, because there is just a movie out in Germany called “A Woman in Berlin”, which tells a true story of hundreds of thousands of German women getting raped by your beloved “Communist Red Army” soldiers! Maybe you can refer to that!
We have to congratulate them for their creativity, but stop them from representing us.
America is one of the, if not the, greatest countries in the history!
Jaleho, one point though: I don’t see everything in black and white. As I’ve said before, all countries in the world have skeletons in their closet, when we say America is a great country, we’re saying collectively, adding all the goods together and all the bads together, overall, America comes out as a magnificent nation. I think its you who is not looking at the gray.
Samsam111 jaan, great job.
It Depends...
by Danesh (not verified) on Wed Nov 19, 2008 11:11 AM PST-------------------Davaa---------------------
Your salary, benefit, and other life saving accomdations will all depend on your rank on status in the army once you got recruited...
The program is rigorous and demanding both physicly and mentally...
Allegiance...
by Mr. Abol Hassan Danesh (not verified) on Wed Nov 19, 2008 10:14 AM PSTThe war has begun...
On what side you stand and to which "ARMY" you belong...
--The line now is drawn--
killing of Germans a hoax??!
by Jaleho on Wed Nov 19, 2008 09:45 AM PSTJust check out the Bombing of Dresden alone, a non-military town. Between 25000-40000 killed (and by some estimate not accepted by all, in particular the VICTORS 250,000...between 13-15 Feb of 1945, 12 weeks before surrender:
//en.wikipedia.org/wiki/Dresden_bombing
I hope we don't have to give you info on Nagasaki or Hiroshima, those should be famous enough.
could it be more shameless than your piece
by samsam1111 on Wed Nov 19, 2008 08:11 AM PSTخواهى بدانى كه پايان روز كامكاران چونان به سررسيد؟
رم را بياد آر و پارس را
و سلحشوران تازى تبار را
Coming here talking about patriotism and taking pride in the "Selahshooraneh Taazi" Arabs massacring Iranian masses in Qadesiyeh ?!!..Do ommatis have any shame? No . Are You a hypocrite ? . Yes .
& killing 1 million German POW,s post WW2 is a hoax & allegation made by a lone writer James Bacq based on Tabloid helucination , chewed on by ommatists & leftists . Who fed the soviet sanctioned starved Berliners post war? . USA & Marshal plan .
Very nice Poem! & Michael6666
by Jaleho on Wed Nov 19, 2008 06:35 AM PSTGood check on Mr. Kashani's euphoric love affair with everything with America!
He forgets that in the past hundred years the US has had more wars and unjust foreign interventions than the number of those years! Also, your reminder about the western massacre in Germany, much less mentioned than Hitler's brutalities, the fact that the burden of fighting Nazis was taken mostly by the Russians NOT the west as advertised, American crimes in the WWII including the nuclear use in Hiroshima and Nagasaki, killing of MILLIONS in Vietnam alone.... one should not just remember history by the victors who wrote it later, but with what actually happened!
But then, I didn't understand your lack of respect and enthusiasm about American founding fathers?! American revolution, defeat of European colonialism and the system that was born out of it was one of the greatest events in the history of the world, no?
Why should one see everything in black or white only? America has great things, and has bloody things. Unfortunately most of the great things belong to the America's past and most of the heinous crimes to the present America. But hey, just as when we were all losing hope in the spirit of America, it gave us the first African American president in a country that those who lynched blacks are still alive!! You can not love that fact, can you?
Why not confine to issues like the poet does rather than using a wide brush?
Mr. Kashani is right
by Michael6666 (not verified) on Tue Nov 18, 2008 05:57 PM PSTonly if he adds that America has brought so many murdurers to power or has supported them, starved close to one million Germans to death after Germany was surrendered, many wars it has innitiated or supported, millions of people have sufered misery because of her policies, her leaders have been amongst the most lying leaders in the history of mankind. Only to remind Mr. Kashani that Nazi Germany was fully supported by the West in order to fight Communism in the Soviet Union and it did not work as they had originally planned. Biggest creditors to Nazis were Mr. Bush family. For his information, it was the Soviet Union that broke Nazis backbone and not the western democracies. The values which Mr. Kashani mentions were supporter by American only and only when they benefitted them financially, militarily, and politically. Look at the architecture of the White House and the Capitol. They are copies architecture of the Roman Empire. This tells volumes. Imperialism was what the founding fathers of this United States of America were after as it was the goal of their forefathers in the Roman Empire. Even today, they not support democracy or rule of law and human dignity unless this United States dominates them. Human rights are good as long as it helps the US to expand her sway in the world.
Mr Tavakoli
by Souri on Tue Nov 18, 2008 05:29 PM PSTThank you many many times for this great and wonderful poem. Sad aafrain bar shoma . Droud bar har che Irani paak seresht maanand shoma.
:True
زيراك، هر بيگانه اى پاى بر اين خاك نهاد
چه به زور و زر و يا تزوير
پيشانى و زانو
سر انجام بر خاك نهاد.
o-Sadness
by Professor Hassan Danesh, PHD (not verified) on Tue Nov 18, 2008 04:14 PM PSTo-My reading of Mohammadreza's poem about america is that he must be deeply depressed and sad and my wish is that hopefully one day he will retrieve his joyful spirit en route medicine somehow ...
Am I going to see his first volume of poetry? Let's wait and see?
o-Now let me go back and keep working on the fifth volume of stars light:
o-The Black Hole?
o-Do you think it is an appropriate title in post nine eleven era with all the california burn and ...or not?
to add... America is one
by Farhad Kashani on Tue Nov 18, 2008 03:46 PM PSTto add...
America is one of, in many ways the greatest, countries in the history of mankind. It has been, is and always will be, a beacon of democracy, an inspiration for billions and a sacrificer for the noble ideas of human freedom and dignity. Tens and tens of nations in the world owe to it for the sacrifices it did in defeating Communism and Nazism (And in the future Islamic fundamentlism), for liberating them. It has showed and inspired the world the idea of self liberation and a country based on equality for all, rule of law and respect for human dignity.
Nothing any leftist or Islamist can do or say to change that.
Long live U.S.A and long live Iran.
Reminds us of the pre
by Farhad Kashani on Tue Nov 18, 2008 03:01 PM PSTReminds us of the pre revolution so called "intelectual" leftists who used to write poems and articles bashing "U.S" and "Capitalism", and by that, they ended up destroying our country, and they themselves, fled the country to the same ol "U.S and other capitalist countries" they used to bash so much!
These guys are the ideologues who destroyed Iran.