انگلیسی زبانها نمیتوانند "خ" را تلفظ کنند، به جای آن "ک" تلفظ میکنند.
احمدی نژاد یک روز تصمیم گرفت خون بدهد. وقتی به محل خون دادن، که درون یک چادر بود، رسید دید صف برای خون دادن بسیار دراز است، ولی وقتی مردم دیدند احمدی نژاد به آنجا آمده است به او گفتند بفرمایید جلوی صف، شما لازم نیست در انتهای صف وایسید. شما بفرمایید اول صف و هرچه زودتر خونتان را بدهید و به کارهای مملکت برسید. وقتی احمدی نژاد رفت جلوی صف، نفر اول صف گفت: " به به چه روز خوش آیندی! بفرمایید خونتان را بدهید."
احمدی نژاد با عرض تشکر وارد چادر خون دادن شد.
مرد پرستار خون کش وقتی احمدی نژاد را دید بسیار دستپاچه شد، چون انتظار دیدن چنین فرد متعصب مذهبی را نداشت، ولی خون سردیش را از دست نداد و گفت: "آقای احمدی نژاد من وقتی خون شما را میکشم مجبورم شما را لمس کنم، اشکالی ندارد؟"
احمدی نژاد گفت: "امام عزیز فرمودند اگر دستکش دستتان باشد و شهوتی نشوید اشکالی ندارد."
مرد پرستار خون کش گفت: "من دستکش دارم و از دیدن خون شما شهوتی نمی شوم."
احمدی نژاد خونش بجوش آمد ولی گفت: "بفرمایید خون من مال شما، هیچ اشکالی ندارد."
مرد پرستار خون کش گفت: "برای اطمینان از اینکه خون شما آلوده نباشد مجبورم چند تا سوال کنم و بعد خون شما را هم مثل بقیه مردم آزمایش کنیم، جسارت نشود."
احمدی نژاد گفت: "بفرمایید اشکالی ندارد. خون من از خون مردم ایران رنگین تر نیست."
مرد پرستار خون کش گفت: "آیا تا حالا خون داده اید؟"
احمدی نژاد گفت: "بله، من تا حالا صدها بار خون داده ام، به وژه در دوران انقلاب من خون زیاد میدادم، چون انقلابیون به خون احتیاج داشتند."
مرد پرستار خون کش گفت: "روابط همجنسی چطور؟ آیا تا حالا همجنس بازی کرده اید؟"
احمدی نژاد گفت: "نه اصلا! چنین چیزهای اینجوری اصلا در ایران وجود ندارد."
مرد پرستار خون کش گفت: "صد در صد خون شما پاکه ولی ما باید بپرسیم چون بیماری ایدز از طریق خون شیوع پیدا میکند. اگر مواظب نباشیم و ایدز بیشتر گسترش پیدا کند خونش بگردن ماست. "
احمدی نژاد با خون گرمی گفت: "بله، شما درست میفرمایید. خون من را هم مثل بقیه آزمایش کنید، ولی من یقین دارم خون من سالم است."
احمدی نژاد، بعد از اینکه کار خون دادنش تمام شد و بیرون از چادر رفت، دید مردم جمع شده اند که او را ببینند.
احمدی نژاد گفت: "ای ملت شهید پرور، خون دادن حق مسلم ماست. هیچ کشور خون مک زنی حق ندارد جلوی خون دادن ما را بگیرد. ما خون ستیز نیستیم ولی حتی یک ذره هم از خون دادن عقب نشینی نمی کنیم. ما بزودی به فن آوری غنی سازی خون پی خواهیم آورد و محتاج به خون هیچ اجنبی نمی مانیم. حتی اگر خونی هم بشویم از این حق مسلم نمیگذریم."
مردم شعار دادند: "خون دادن حق مسلم ماست، خون دادن حق مسلم ماست..."
Recently by Mazloom | Comments | Date |
---|---|---|
Killing Harriet | 7 | Jul 15, 2008 |
Love knows no partition | 2 | Jun 30, 2008 |
Green liberation | 8 | Jun 25, 2008 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Footnote:
by Mazloom on Sun Aug 24, 2008 01:21 PM PDTThere isn't a single inappropriate word in this story. What a reader might find to be inappropriate is by his/her own imagination.
کیلی کیلی کوب بود
انگلیسی زبان (not verified)Sun Aug 10, 2008 09:55 AM PDT
کیلی کندیدم
These days you can't find
by Sahand Elmi (not verified) on Sun Aug 10, 2008 05:18 AM PDTThese days you can't find the difference between a joke and reality in Iran! But I think this writing was for fun... well I'm not sure but I think so!;-)
Keep keeping on bro!
by AmirAshkan Pishroo on Wed Aug 06, 2008 11:14 PM PDTFor liberal intellectuals, there is no answer to the question "How do you decide when to give your blood (Koon) for injustice and when to devote your blood (Koon) to private project of self-creation?"
A very direct, correct, and delightful piece by Mazloom.
Keep keeping on bro!