نسبت ما با احمدی نژاد چيست؟

آيا براستی حکومت اسلامی و احمدی نژاد هم بخشی از «هويت ملی» ما بشمار می روند؟


Share/Save/Bookmark

نسبت ما با احمدی نژاد چيست؟
by Esmail Nooriala
05-Oct-2007
 

[LISTEN]

هيچ از خود پرسيده ايد که آدمی به نام محمود احمدی نژاد (که بر خلاف شيوهء معمولم، دوست ندارم واژهء «آقا» را بر سر اسمش بياورم)، يعنی همانی که، بر اثر گردش غريب و هميشه غافلگير کنندهء ايام، دو هفته پيش بعنوان رئيس «جمهوری اسلامی ايران» به نيويورک آمد، در دانشگاه کلمبيا و مجمع عمومی سازمان ملل سخن گفت، و با ادعای پيروزی به ايران بازگشت، با شخص شما چه نسبتی دارد؟ چقدر از وجود او را در خود می يابيد و تا چه حد حس می کنيد که با او همراه و همپيونديد؟

اين پرسش را از آن روی مطرح می کنم که بنظر من طی دو هفتهء گذشته، ماجرای سفر اين شخص به نيويورک بطرز جالبی مبدل به سنجه ای شده است که هر يک از «ما» بتوانيم به کمک آن واقعيت مواضع فکری کنونی خود را محک زده و به خودشناسی ناياب و عميقی دست بيابيم؛ امری که گاه عمری از اشخاص می گذرد و هرگز چنين فرصتی بدستشان نمی افتد. به کلام ديگر، از نظر من، آنچه در اين سفر، بخصوص در دانشگاه کلمبيا، پيش آمد دارای همهء مشخصات التقاطی و پيچيده ای بود که هستی سياسی ـ اجتماعی تک تک ما را، در هر طيف سياسی و فرهنگی که جای داشته باشيم، شکل می دهند و، لذا، اين واقعهء پيش پا افتاده را شکلی از محاکاتی هستی شناسانه بخشيده و ما را در برابر پرسشی عميق دربارهء خودمان می نشانند.

در ميان ايرانيان البته بسيارانی هستند که خود را با آنچه احمدی نژاد معرف آن است يکی و همدل و دارای پيوند های مختلف می يابند. در اين شکی نيست و نوشتهء حاضر هم کاری به آنها که از اين جهت، و به اين ترتيب، تکليفشان روشن است ندارد. از اصلاح طلبان اسلامی گرفته تا طرفداران شان در خارج، هيچ کدامشان هرگز جزئی از مخالفان واقعی حکومت اسلامی نبوده اند که اکنون قرار گرفتنشان در کنار احمدی نژاد و خود را هم هويت يافتن با او تعجبی بر انگيزد. اما بحث بر سر کسانی است که همواره ادعا کرده و کوشيده اند نشان دهند که، بصور مختلف و از ديدگاه های گوناگون، با حکومت اسلامی و منصب ولايت فقيه مشکل دارند، آن را نمی پسندند و، حتی اگر نکوشند، لااقل آرزو می کنند که شر اين هيولای ماقبل تاريخ از سر ملت ما کنده شود و، آنگاه، سخنان رئيس دانشگاه کلمبيا باعث شده که حس کنند به شخص آنها اهانت شده است.

بطوری که می بينيم، «سفر احمدی نژاد»، همچون «کاتاليزور» ی کارآمد، وجود اختلاف و تفاوت عميق در بين اعضاء همين گروه «مخالف» را بصورت دردناک آشکار کرده است بطوری که برخی از آنها، عليرغم ژست های هميشگی شان، يکباره و بعنوان افرادی ضرر ديده، ادعای خسارت و لزوم پاسخگوئی به جسارت رئيس دانشگاه کلمبيا را سر داده اند. بدينسان طرح اين پرسش نابهنگام نيست که: براستی چگونه برخی از آنها که عموماً مدعی مخالفت با حکومت اسلامی هستند، هنگامی که در برابر کاربرد سنجهء سخنان رئيس دانشگاه کلمبيا قرار می گيرند، از شمول «مخالفان» خارج می شوند؟

در دو هفتهء گذشته، ايرانيان سراسر جهان، با هرگونه تابعيتی که دارند، همگی به چشم خود ديدند که براستی با احمدی نژاد در نيويورک بد رفتاری و به او اهانت شد؛ رئيس دانشگاه کلمبيا با شديدترين کلمات بر او تاخته و فهرستی از بدکاری های حکومت اسلامی اش را به رخش کشيد. بسيارانی از مخالفان جمهوری اسلامی حس کردند که اين رئيس دانشگاه حرف دل آنان را می زند، اما چگونه شد که اکنون برخی از انديشمندان و نويسندگان ايرانی هم (که تا حدوث اين واقعه بنظر می رسيد جزو همين «مخالفان» هستند) از اين سخن می گويند که دامنهء اين «اهانت» به شخص احمدی نژاد و ـ در مرحلهء ثانوی ـ به حکومت تابعه اش ختم نشده و به تمام ايرانيان گسترش می يابد و ما ناگزيريم آن را اهانت به همهء ايرانيان تلقی کنيم؟ (آدرس دادن لازم نيست، مقاله ها هنوز روی سايت های اينترنتی وجود دارند).

و همين ماجرای «اهانت به ملت ايران» است که اکنون من و شما و دوست و دشمن را يکجا در گير اين ماجرا کرده و آن را برای تک تک ايرانيان بصورت امری خصوصی در آورده است. و در همين ساحت نيز هست که برخی از نويسندگانمان، که ساليانی است تاريخ و افتخارات تاريخی ما را فراموش کرده اند، يکباره به ياد آورده اند که ما هميشه ملتی سرفراز بوده ايم که در دو هزاره و نيم سال پيش، وقتی که بيشتر جهان علفزار و باغ وحش بوده است، به تمدن (يا فرهنگ مدنی) دست يافته و زيباترين انديشه های بشری را از زبان زرتشت و کورش مان به جهان ارزانی داشته ايم؛ وحشيان شبه جزيرهء عربستان و خون ريزان آسيای مرکزی را با رنج بسيار دست آموز خويش کرده ايم؛ تمدن اسلامی را بنا نهاده ايم؛ تمدن يونانی را از دل گرد و خاک تاريخ آن سرزمين بيرون کشيده و آن را نو ـ نوار شده به مغرب زمين ارزانی داشته ايم؛ و حالا اين آمريکائی تازه به دوران رسيدهء نان خورده بر سر سفرهء تاريخ انديشهء ما، که کسوت رياست دانشگاهی در آمريکا را به تن دارد، رسماً و در روز روشن و جلوی انظار جهانيان، به ما اهانت می کند و ما را خار می شمارد!

چه چرخش قلمی! آيا هيچ توجه می کنيد که چگونه، در پيچشی روانشناختی، گروهی از جمع «ما» خود را در قامت «احمدی نژاد» ديده و توهين به او و مشرب و فکر و رفتارش را توهين بخويش يافته و در بوق «اين همانی» شگرف و بی سابقه ای می دمند که، پيش از آگاهی، ناخود آگاه آدمی را هدف قرار داده است و، در نتيجهء آن، با سعی بليغ می کوشيد تا، بقول مشروطه چی ها، «احساسات مليه» مردم ايران را عليه بيدادی که بر آنها رفته است بيدار کنند؟ آيا هيچ از خود پرسيده ايم که اين حس از کجا در برخی از جمع «ما» آفريده شده که اهانت به احمدی نژاد را با اهانت به خود يکی تلقی کرده ايم؟ اين دودلی و ترديد، يعنی اينکه زمانی خود را مخالف و متفاوت با او و از او بدانيم و زمانی اهانت به او را اهانت بخود تلقی کنيم، از کجای روانشناسی اين «برخی از ما» سرچشمه می گيرد؟ آيا علت اين دو دلی و دوپارگی ذهنی از آنجا سرچشمه نمی گيرد که برخی از ما نتوانسته ايم هنوز تکليف خود را نه تنها با احمدی نژاد که با خود حکومت اسلامی روشن کنيم؟

تکليف مردمی که سرزمين شان را بيگانه اشغال می کند با آن بيگانه و با دولتی که بر مقدرات آنها حاکم می کند روشن است. اگر مردمان با اين دولت «دست نشانده» ی دشمن مبارزه نکنند لااقل اين هم هست که آن را متعلق به خود نمی دانند و آنچه بر دولت منصوب اشغالگران می رود را به حساب خودشان نمی گذارند. اما تکليف مردمی که خودشان به دست خود عده ای از هموطنان خود را به قدرت رسانده و به حاکميت شان حقانيت بخشيده اند چه خواهد بود وقتی که که اين به قدرت رسيدگان با مردم ولينعمت خويش، درست همان رفتار حاکمان بيگانه و تحميلی را پيشه می کنند؟ اينجاست که وضعيت ذهنی آدمی صورتی مبهم، دو گانه و دو دلی آفرين می يابد. و اينگونه است که نمی دانيم احمدی نژاد را در دانشگاه کلمبيا با چه عينکی نگاه کنيم. آيا براستی او با عنوان رئيس جمهور حکومت کشور «ما» از فراز اوقيانوس ها و قاره ها پريده و سفر کرده است تا در اين سر دنيا کشور «ما» را در جمع نمايندگان کشورهای ديگر جهان نمايندگی کند؟ اگر پاسخ به اين پرسش مثبت باشد آنگاه ناچاريم قبول کنيم که بخشی از او با دهندهء پاسخ مثبت به پرسش ما همسانی و پيوند دارد و اهانت به او اهانت به پاسخ دهنده نيز هست.

اما آيا براستی در ذهن ما چنين است يا چنين می تواند باشد؟ آيا حکومت اسلامی و احمدی نژاد هم بخشی از «هويت ملی» جمع «ما» بشمار می روند، همانگونه که کورش و زرتشت و حافظ و سعدی هستند؟ به اعتقاد من، پاسخ ما به اين پرسش است که گوهر فکر و ريشه های موضعگيری های سياسی و فرهنگی امروز ما را در جهان معاصر روشن می سازد.

مثالی بياورم: آيا وقتی ملوسويچ را به دادگاه بين المللی بردند تا او را بجرم جنايت عليه بشريت محاکمه کنند مردم کشورش ـ در عين تصديق جنايات او ـ بايد اين عمل را نوعی اهانت بخود تلقی می کردند؟ قصد من از آوردن اين مثال آن است که به يادتان بياورم که ما اکنون در کجای تمدن جهانی و در دل کدام شبکهء تنگاتنگ روابط بشری ايستاده ايم. مگر نه که اين سير تفکر خردمدار بشری است که انسان امروز را به آنجا کشانده که ارزش های عام و ناوابسته به نسبيت های منطقه ای (همچون حقوق بشر) را در نظر بگيرد و تجاوزات آشکار به اين ارزش ها را اموری «درون منطقه ای» بشمار نياورد؟ مگر نه اين است که حکم دادگاه ميکونوس هنوز همچون شمشيری بر فراز سر هاشمی رفسنجانی معلق است و جرأت خروج کشور را از او سلب می کند؟ والا چه بسا که او هم راهی سخنرانی در سازمان ملل می شد. و يعنی اگر روزی رفسنجانی هم پا از ايران بيرون نهاد و پليس بين المللی دستگيرش کرد تا به محاکمه اش بکشد بايد به «عرق ملی» ما بر بخورد؟ و نه اينکه چون قلم بر می داريم تا از «اهانت» ی که به ما رفته است بنويسيم و صدا بلند می کنيم تا عليه اين «بيداد» سخن بگوئيم در واقع داريم يک بار ديگر رأی تازه ای را به نفع حکومت اسلامی در صندوق رأی گيری اش می اندازيم؟

نيز آيا اين فريب دادن خود نيست که بگوئيم اگر قرار است سران حکومت اسلامی مورد اهانت قرار گيرند يا محاکمه شوند اين کار بايد فقط به دست خود «ما» انجام شود؟ اگر به اين اصل اعتقاد داريم چگونه است که روز و شب صدای ناله مان از بدکاری های همين حکومت در جای جای اين جهان پهناور بلند است؟ چرا به سازمان ملل و يونسکو و سنای آمريکا و مجلس اتحاديهء اروپا و روزنامه های سوئد و نروژ و تلويزيون های هلند و آمريکا متوسل می شويم تا جهانيان را از بيدادی که بر ما می رود مطلع کنيم؟

حالا هم بفرمائيد! آقای رئيس دانشگاه کلمبيا که اطلاعات خود را از عالم غيب و کرهء ماه به دست نياورده است. خبرنگار و خبرگزار او نيز خود ما بوده ايم. پس چرا حالا که «وقت درو» ی آنچه کاشته ايم فرا رسيده است برخی از جمع «ما» اخم و بغض می کنيم و باورمان می شود که به ما اهانت شده است؟ اين رئيس دانشگاه اگرچه بسيار کم گفت اما مگر فقط بخشی از آنچه هائی را نگفت که ما خود به او انتقال داده بوديم؟

و چگونه است که همين «بخشی از ما» از ظهور و حرکات و سخنان آدمی، که مسلماً اگر بی هوا از جلوی هر پزشکی قانونی رد شود حکم ديوانگی اش را صادر خواهند کرد، در قالب رئيس کشورمان و در صحنه های عمومی جهان احساس توهين شدگی و اشمئزاز نمی کند و خجالت نمی کشد، اما از سخنان يک رئيس دانشگاه که نه جز حقيقت می گويد و نه به ارزش های واقعی فرهنگ و تاريخ ما اهانت می کند می رنجد؟

آيا اين احساس ناشی از همان روانشناسی ديرينهء قبايل ابتدائی نيست که همه چيز و همه کس دنيا را به دو نيمهء خودی و ناخودی تقسيم می کند و حاضر است تا، در برابر «ناخودی» ها، پای جان حتی مدافع آن «خودی» سفاکی باشد که بيشترين مصائب را بر سر او آورده است؟ آيا اين همان تعصبی نيست که جهان را در داخل مرزهائی تکه تکه می کند که به دروغ «ملی» خوانده می شوند اما مسلماً با مرزهای عقب ماندگی و جهالت های تاريخی مطابقت دارند؟

چگونه است که برخی از ما، در عين اعلام مخالفت خود با سياست حکومت اسلامی در تقسيم جامعه به «خودی» و «غير خودی»، همين کار را در مورد جامعهء بشری می کنيم و هنوز بر مدار اين سخن می چرخيم که «چهار ديواری، اختياری»؟ و دوست نداريم که «رخت چرکمان را در سر بازار بشوئيم» ـ که اتفاقاً در اينگونه شستن ها هميشه مهارت کافی داريم اما طاقت ديدن نتايجش را نه!

آيا هيچ انديشيده ايم که احساس اهانت شدگی، به دليل سخنان رئيس دانشگاه کلمبيا خطاب به احمدی نژاد، ما را درست در همان قايقی می نشاند که او و جلادان اوين و جنتی وحشی صفت و خامنه ای جنايتکار در آن نشسته اند و در آنجا هم، چون رئيس و حاکمند، از ما می خواهند که همچون بردگان دوران روم باستان پاروها را بدست گيريم و برای خارج کردن آنها از مهالک اوقيانوس در تلاطم فرهنگ مبتنی بر شناخت حقوق بشر، مجدانه و با تمام قوا پارو بزنيم و آنان را به ساحل نجات برسانيم؟

بگذاريد حال که سخن به اينجا کشيد يک نکته را هم گفته باشم. من فکر می کنم که اگر همين «سخنان جسارت بار» را رئيس دانشگاه آکسفورد انگليس يا سوربن فرانسه خطاب به احمدی نژاد گفته بودند اين همه حساسيت در نزد عده ای از آن «برخی انديشمندان و نويسندگان ما» بر انگيخته نمی شد و حتی شايد تحسين آنها را هم بهمراه داشت. نيز فکر می کنم که بستر بسياری از اين اعتراضات در حس عميق ضديت با آمريکا است که به مدت هفتاد سال بوسيلهء شوروی استالينيستی در عمق جان برخی از ما نشانده شده و از همهء ما سربازان متوهم ضد «امپرياليسم به سرگردگی آمريکا» ساخته است. و آيا اين درست همان خط فارقی نيست که حکومت اسلامی، هنوز و عليرغم تجربهء تلخ چپ ايرن در دههء اول انقلاب، به نفع خودش از آن سود می جويد و از انبار احساسات ضد امپرياليستی برخی از ما، که ذيرکانه به ضد آمريکائی تغيير ماهيتش داده اند، استفاده می کند؟ و نه تنها برخی از مای عدالتخواه و شورنده عليه ظلم را با خود هم پيمان می سازد بلکه، در بازی های دردناک شطرنج سياسی اش برای معامله با همان امپرياليست ها، از همين احساسات پاک و «ملی» استفاده می کند؟

صادقانه گفته باشم: من يک موضوع را برای خود روشن کرده ام و آن اينکه، در هيچ شرايط و موقعيتی، در خود پيوند و اشتراک منافعی با حکومت اسلامی نمی بينم و از هر اقدامی برای افشای دروغ و تزوير و خطر جهانی آن استقبال می کنم و از اين نمی هراسم که چه کسی، کی، در کجا، و چرا فهرستی را که من خود به دست او داده ام خطاب به نمايندگان اين حکومت بدکاره بر می خواند و آنان را به محاکمه ای مجازی يا واقعی می کشد.

من يقين کرده ام که برای کشورم هيچ چيز زشت تر و مهلک تر و خطرناک تر از اين حکومت «بيگانه صفت» نيست و به هيچ روی حاضر نيستم، حتی برای مبارزه با «امپرياليسم»، از يکسو کنار اين جرثومه های جنايت قرار گيرم و، از سوی ديگر، آنقدر کوته بين شوم که امپرياليسم را فقط در قامت آمريکا ببينم و فراموش کنم که چگونه هم اکنون کشورم در چنگال امپرياليسم اروپا و روسيه و چين اسير و گرفتار است. اين «کوری داوطلبانه» را من اهانت اصلی به خود و وطنم تلقی می کنم.

لابد اين «مبارزان ضد امپرياليسم به سرکردگی آمريکای جهانخوار» به من خواهند گفت که، اما، اين آمريکاست که به عراق و افغانستان لشگر کشيده و اکنون هم پشت درهای ايران منتظر ورود و ويرانگری است و، در نتيجه، تضعيف مواضع ايران در قبال آن به جنگی خانمانسوز می انجامد که اگر در گيرد هم اين حکومت تقويت می شود و هم ما ـ اگر اندکی عشق وطن در دلمان باقی مانده باشد ـ ناگزير می شويم در صفوف آن با دشمن مهاجم بجنگيم.

من اما اعتقاد دارم که اتفاقاً اگر خواستار توقف تهديدهای جنگی هستيم، بجای قرار دادن ملت مان در کنار نامردان نابخردی که کشورمان را ـ آن هم به سودای برقراری خلافت رعب آور شيعی خود ـ به چنين موقعيت خطرناکی کشيده اند، بايد صدا بلند کرده و، از طريق تأييد رفتار رئيس دانشگاه کلمبيا، حساب ملت خود را در انظار جهانيان از حساب اين حکومت اشغالگر جدا کنيم؛ نه اينکه بکوشيم خطوط تفکيک ملت ايران از حکومت اسلامی را مبهم و مخفی و پاک کرده و افکار عمومی غربی ها را درست در همان راستائی تقويت کنيم که ماشين جنگی اين به زعم برخی از ما «امپرياليسم» می خواهد.

من اعتقاد دارم توفيق در اين موضوع هم به هوشياری خود ما بستگی دارد و هم به اينکه ببينيم آن شخص و آن رسانه ای که عليه حکومت اسلامی سخن می گويد آيا حساب ملت ايران را از اين حکومت جدا می کند يا نه؟ اگر نمی کند آنگاه اين وظيفهء ما محسوب می شود که عليه اين متوهم سازی افکار عمومی نيز اقدام کنيم.

در واقع، بنظر من، تنها راه جلوگيری از جنگ، ايجاد اجماع جهانی به سود مردم ايران و عليه حکومت اسلامی است و راه آن هم از مسير افشای وسيع بدکاری های اين حکومت و اعوان و انصارش، و ناتوانی ملت ايران از دفع شر اين الخناسان، از تريبون های پر شنونده ای همچون همين دانشگاه کلمبيا و همين رسانه های فراگير می گذرد.

من، بعنوان يک نويسندهء ايرانی تبعيدی، بصدای بلند آنچه را که رئيس دانشگاه کلمبيا خطاب به احمدی نژاد گفت تأييد می کنم و آرزو دارم که «ما» اين توانائی را می داشتيم که از اينگونه وقايع بيشترين بهره را برای آگاه کردن مردمان جهان از داستان اسارت مردم کشورمان در دست رژيمی عقب مانده و جنايتکار و ضد بشر می برديم.

فراموش نکنيم که حکومت اسلامی حاکم بر کشورمان اتفاقاً خود در ايجاد «توهم اين همانی با ملت ايران» بيش از هر کس ديگری کوشا ست، و می خواهد به جهان بباوراند که صدايش صدای واقعی ملت ايران است و نمايندگانش از جانب اين مردم سخن می گويند و اقدام می کنند. و تا آنجا پيش می رود که می کوشد گناه «اتم خواهی پنهانی» خويش را هم به گردن «ملت ايران» بياندازد و از آن بعنوان پروژه ای «ملی» نام ببرد؛ تو گوئی که ملت ايران خود به اين نياز پی برده و دولت خويش را مأمور پاسخ گوئی به آن کرده است. و حالا هم همين ملت است که سينه سپر کرده و از دشمن غدار مبارز می طلبد و از بمب و آتشش پروائی ندارد.

براستی چگونه ممکن است که ما نمايندهء چنين حکومت از دشمن بدتری را چنان از آن خود بدانيم که اهانت به او را اهانت به «ملت شريف و کهنسال ايران» تلقی کنيم؟ زهی ره گم کردگی و باطل انديشی. براستی برخی از «ما» را چه می شود که، وسط کارزار مبارزه عليه حکومت اسلامی، يکباره از اهانت به احمدی نژاد خونشان به جوش می آيد و رگ غيرت شان بيرون می زند و تا آنجا پيش می رويند که او را هم جزو «نواميس» خويش به حساب می آورند؟ از آنها که ريگی به کفش دارند باکی نيست اما، بيش از هر چيز، موضع گيری های کودکانهء برخی از مخالفان صادق حکومت اسلامی است که دل آدمی را خون می کند. و به اينگونه از همرزمان است که سخن حافظ را يادآوری می کنم، آنجا که گفته است: «نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد».

برگرفته از سايت اسماعيل نوری علا


Share/Save/Bookmark

more from Esmail Nooriala
 
jamshid

Re: Kamangir

by jamshid on

You forgot to mention he is part monkey too...


jamshid

Re: Kamangir

by jamshid on

You forgot to mention he is part monkey too...


default

What does the word "Agah" mean and imply?

by Question Man (not verified) on

Question from Esmail Nooriala.

The word Agah" seems different than Mister and Sir. It bears a very repressive connotation.

With all due respect, what does the word "Agah" mean and imply?


default

RE: to identity crisis

by Kamangir on

Listen fellow: The ones taking back Iran to 1000 or 2000 years ago are your own friends.

Say hello to the half arab half mogol ahmadinejad

Sepas (not tashakor)


jamshid

Well Said Mr. Noorialaa

by jamshid on

As always your articles spoke the mind of the majority of leaderless opposition to the IRI. Thank you.


default

Listen to this man!

by Shadi Kamal (not verified) on

Please everybody, listen to this man with wide opened ears. He is putting his fame and honor on the line to tell us what most of our intellectuals are too timid to say it loud.
Thank you iranian.com for providing the audio file so that people like me who cannot read Farsi alphabet easily can benefit from Dr. Nooriala's words of wisdom. This has added a new dimention to your e-magazine, building a bridge between us Iranians who have grown up outside Iran and understand the language but have never has a chance to learn this difficult way for writing and reading it.


default

The Subculture by Kamangir

by IdentityCrisis (not verified) on

The Subculture
by Kamangir on Sat Oct 06, 2007 06:01 PM PDT

Where did you come from to Iran - India or and unkown river bank ?

Give up these nonsense.

If you leave in the US, You are part of society and you need to uphold society's civil code. You naturally become part of that culture. The rest is racism and does not belong to modern civil society, unless you like to take the society back 2500years.


default

Yes; They are part of Iran's

by IdentityCrisis (not verified) on

Yes; They are part of Iran's History. BUT, You and I who live long life outside ARE NOT!

Do I make sense!?!


default

Be toop nagoo hendoone

by Kamangir on

Your ahmadinejad and you still 'be toop migin hendoone'

Pakistan and India already got their own nuclear self-sufficiency long ago. Besides wanting an atomic bomb, the arabo-muslim in Iran want to build a road for their mehdi or imam zaman or whatever they call him. They're so dumb, that they have to kiss russian's asses to do the job for them. So yes! be proud of Iran and your ahmadinejade jonoobshahri.

Regards


default

The Subculture

by Kamangir on

Ahmadinejad is just one of the many millions living in Iran. They are simply the descendants of the many Arabic tribes that moved to Iran after the fall of the Sassanids. They may be considered Iranian, yes because they have been in Iran for the last 1400 years, however they do not represent Iran and are not persian at all.  Ferdowsi makes clear references to this group which he considers a mix of Tazian(arab) Mogols and persian. This group of people represent the arabo-muslim backward presence in Iran and it so happens that 'used' to have a very high concentration in southern tehran, but this not the case anymore, as for the last 30 years they have stablished themselves in the very best areas of Iran. They are very close to Omar, Hussain and Hassan and other arabs (don't tell them otherwise!!)and very unfortunately just as their arab ancestors did, they are really against Persian culture and the pre-islamic Iran (these are the same people who decided to bulit the Sivand dam and who have expressed publicly their disgust of pre-islamic Persian culture. They have tried to abolish the very few Persian and Iranian events we still practice by replacing it with arabo-muslim crap (look at the Iranian calendar, for instance...) Ahmadinejad belongs to Basora or Habashe, they do not belong to Iran. The arabic tribes stablished in Iran many centuries ago, did not dissapear, you can see them everywhere with heavy presence in southern tehran and their current leader is nobody but ahmadinejad (race of ahmed)

The great ferdowsi already noticed their presence and said: Ze Irano torkano tazian, nejadi padid ayad dar mian, na dehghano torko tazi bowad, sokhanan be kerdare bazi bowad.


default

Do not live a lie!

by Shir va khorshid (not verified) on

Nothing good comes from jonub-shari, bakh-bargashte & mostazaf Ahmadi. He is a low class, poor & psycho (not to mention full complex). He is not an Iranian president; he is a puppet of moula Ali Khameni. Such a shame that we have to call him an Iranian. He is a disgrace to human race. I left Iran as a young girl but I am fluent in farsi (reading, speaking & writing). So, you do not have a right to "label" people just because they live away from Iran. Broun-marzee people know about all the sick policies & situation in Iran and are FREE to talk about it. Droun-marzee people are scared to talk about the current issues. Islamic Republic is killing freedom in Iran. Do not live a lie! Freedom is a right to choose for yourself & by yourself. Javid parcham shir va khorshid :)


default

Mr. JR: Midwesty is one of

by Anonymousz (not verified) on

Mr. JR: Midwesty is one of the chief propagandists of the IR on this site and does it in a very subtle way by creating doubts and non-sequitur questions and answers. It's a very interesting method of propaganda often used to create distraction and diversion.
More on Propaganda different methods and techniques:

//www-tc.pbs.org/weta/reportingamericaatwar/t...


default

Re: Mr. Rashidian

by Midwesty (not verified) on

Mr. Rashidian,

As Bollinger said clearly he has EXHIBITED all the SIGNS of a petty and cruel dictator. What you said is exactly in continuation of what Bollinger said. What you two have in common is that you’ve never met the guy before and trying to judge him based on his LOOK or through what you’ve heard from the media. As Ahmadi himself answered, your vaccination is an insult to the audience’s judgment and knowledge. People of Iran had to be completely out of their mind to elect a man with all the serious psychological symptoms that you mentioned and what it makes it even more ironic is that Iranians are even more stupid since they’ve seen his clone, Khomeinie, before and never tried to learn from the first experience. Bottom line, in your comment you have two supporting factors for your claims. One that Ahmadinejad looks like a dictator and whose image is most damaging than Hitler? I thank our Israeli friends for inventing and spreading this image against Ahmadinejad since Shimon Perez was the first one to notice the sign. And the other one is that he is Islamist and since he is Islamist, he becomes automatically a radical fundamentalist extremist. Thanks again to our Israeli friends we have no problem accepting this fact either. I want to ask you one thing. Have you tried to analyze Israeli leaders such as Sharon the same way that you’ve done Ahmadinejad? He is religious too. He is a fundamentalist also. And unlike Ahmadinejad he has Sabra and Shatila in his score card. Bertrand Russell, the famous modern philosopher, was denying the god for all his life, you probably have read his works. What strikes me the most is that when he was dying he was holding tight on his chest a Bible. Probably he was too suffering from schizophrenia. If you are not a psychologist and sociologist you are not in the position to criticize Ahmadinejad in the context of psychology or sociology. If you are, it doesn’t make you a good one if you try to judge him without studying him thoroughly. You did not study him thoroughly because your knowledge is weak and reflects what you’ve heard from the media and in your case you are the media. I’ve read your articles. Ahmadinejad and his family are coming from a small town near Tehran. They moved to Southern Tehran “Meydane Khorasan” where they have small community of migrants from the same town. This particular community along the native Tehranies in Meydane Khorasan, worked and lived around Tehran’s grand Bazaar. These guys since 1340s H.S. or 1960s been supporting Khomeinie long before has anybody heard about Khomeini. So this completely contradicts your fundamental claim that he is a “lumpanist”. He is from a right wing family and he is in right wing now. He’s been living materialistically poor and he still lives the same way. Unlike other Iranian president he hasn’t move to the northern Tehran yet. So if you excuse me I have a deck to paint. Regards


Jahanshah Rashidian

Ahmadinejad

by Jahanshah Rashidian on

 

Mr. Midwesty

I do not know Mr. Jamshid because I live thousands of kilometres far from “Tehrangeles”, namely in Germany.

However, I accept his views and now add mines to answer your question:

  

Ahmdinejad is a by- product of both Islamism and lumpanism combined.

The fact that Ahmadinejad is son of a blacksmith and was probably brought up in a poor family is his only shield against the hail of facts proving his ideological deviation from his social class. His political carrier has nothing to do with his social background. There is no doubt that such a character would join any other far right racist, fascist and sectarian groups when Islamism were not available.  Hitler and Mussolini were also from poor milieus, but by contrast to their social background, unexpectedly turned back to their social origin by becoming devoted capitalist right-wing activities. Many other examples can be found throughout the history that son of a rich family belong to the left, Fidel Casrto, Che Guevara, Engels, Chu En Lai were typical examples.  Ahmadinejad’s personality disorder is not only due to his family background or his hideous looks, which could, at worst, cause a Complex of Inferiority. Ahmadinejad’s characteristic is another phenomenon, a social characteristic deeply anchored in religiosity. As such, he is first an Islamist and, often, liked to it, a lumpen, a German word used by Marx describing a political thug. Both Islamism and lumpanism led to his character formation. No specific class or background seems to generate more psychopaths than others. The psychopaths can be as good looking and clever as the next person with an Ahamadinejad’s looks. We see similar personality disorder by some other religious seniors of the IRI. For example, Ayatollah Khomeini, the founder of the IRI, was sociopathic. Despite of many advisors, he never learnt to conform himself to normal norms; his stiff glance, his dumb and mechanical gestures, the lack of his emotional traits in face, the week command of his rhetoric were all symptoms of his personality disorder. Islamic seniors like Khomeini, Rafsanjani, Khatami, Khamenei, Bani sadr, Soroush, Moein… are traditionally right, conservative and retrograde, but in a common sense, they are not considered lumpen, as Ahmadinejad. What distinguishes Ahmadinejad from them is his ridiculous lumpanism. The lumpanism is his most outstanding characteristic. This is not his only vice, but added to it his Islamism makes out of him an Islamist lumpen, a phenomenon which can be psychopathically more dangerous. Ahamadinejad’s Islamism, cannot offer plausible rationalisations to the real problems. This brings him into increasing conflict with the realities. Ahmadinejad’s lumpanism remains the main factor of his rhetoric lapses and odd attitudes.  His constantly deteriorating behaviour can be threatening even for his surrounding and we can witness more and more about the consequences—his maniac depression, his grandiose sense of self-important, his odd attitudes are quite obvious. Ahmadinejad is mentally disordered: he suffers from schizophrenia and effective narcissism. However, I believe that Ahmadinejad-phenomenon is a typical problem of collective mangle, namely the lack of democracy due to the long influence of religiosity. The mangle can always create a number of fanatics who are similar to Ahmadinejad-phenomenon. Ahamadinejad sees the imminent emergence of the Twelver Imam, the Mahdi, for whom since more than one thousand years Shiites wait. The Imam is expected to appear to set aright a decadent and wretched world. Ahamadinejad views himself the direct vassal of the Imam, being in permanent contact with him and working closely with him.  What psychopathically more dangerous seems is Ahmadinejad’s belief in his task to hasten the Imam’s reappearance. According to the Shiite sect of Hojjatyeh, to which Ahmadinejad belongs, the reappearance requires much destruction and bloodshed, so be it. The more ills in the world, the more he and his sect can hasten Imam’s reappearance. It is clear that Ahmadinejad is an Islamist thug with all typical symptoms of both Islamism and lumpanism combined, but he is inspired from a collective irrationality, he is politically a product of the IRI, and he is a perfect symbol of political Islam.

 Regards

J. Rashidian


default

Ahmadinejad is in right!

by Ali (not verified) on

Man yek Irani hastam ke arezooye man sarbolandie iran mibashad.
Irani abad und ghodratmand.

Ahmadinejad dar morde masaele hastei kamelan hagh dare wa man motmaenam ke aksariate mellat iran ba oo moafeghand..

dar dakhele keshwar ham moshkelati hast ke bayad ma iraniha khodemoon hallesh konim

wa be hich ahadonnasi rabt nadare.

ghorbane shoma
ali


default

Re: jamshid

by Midwesty (not verified) on

First of all I didn't ask you. Do you guys know each other? Is it like bunch of you circling around a computer at jamshid's Baghalli in Westwood and surfing through iranian.com racing one another on how to insult everybody? Couldn't you finish your comment without an insult? Never mind! Since you guys are all typical Tehranjelesians it doesn't make any difference to me which one of you replied. Let me ask. How have you figured out all these things that you said about ahmadi while you've been out of the country over past 30 years. Perhaps you've got all your insightful news from "Iran experts" on Fox News and CNN. Tell me something that I've never heard it before. Don't try to gargle their hot air. However if you promise me to be a good boy I'll tell you things about ahmadi that you've never heard it from anybody else.


default

But there are no power stations

by Anonymousz (not verified) on

This technology is a 100-year old, outdated, and practically obselete Western technology. There are so many new advances in the area of nuclear technology so why is it the Islamic republic is not opting to invest in those? Why the heck the IR enriching uranium while there are no nuclear plants anywhere to be found?

Contrary to the IR's assertion, their nuclear program has nothing to do with generating electricity. There are no power stations in sight .The Iranian check list for civilian nuclear power has something significant missing, as the Guardian noticed on a tour of its facilities. Uranium? Check. Centrifuge cascade for enrichment? Check. National will to face down the global community to produce nuclear fuel? Apparently in spades. How about a nuclear power plant in which to use the fuel for civilian power? Oops. Iran Forgot to Build a Power Plant for Its "Peaceful" Nukes! (But MISSILES, It Has)

//www.guardian.co.uk/iran/story/0,,2137598,00...

//news.independent.co.uk/world/middle_east/ar...


default

Islam has hate written all over it

by Islam is poison for Iran (not verified) on


Majid

Dear BABAK

by Majid on

Since you are the one who brought  the issue of "nuclear" crap up, let me ask you a question Sir!

Do you realy think what this guy is suggesting  that " energi-e haste-i hagh-e mosallam-e maast" and SOME people blindly repeat it after him, is a true statement?

If your answer is yes (since you obviously  know Iranians so good"!

Can you explain to my dumb mind , if freedom of speech is or is not a "hagh-e masallam"

How about freedom of press ? how about women's right ? jury in the justice system , security in the society and on and on and on...

Do you think if the "nuclear energy WAS "hagh-e mosallam-e maa" the government would not take it away from us ? like other "hagh-e mosallam" that Iranian people deserve?

Or it's Ahmadi nejad's "hagh-e mosallam"?


default

ahmadinegad

by babak123 (not verified) on

i think the problem for iranain opposition who lives abord is that everyday they distance themselves from the reality in iran. they belive want they hear in edia and other opposition outlet, that is the reason they are all in such dispair. one of the best example is the opposition policy on iranian nuclear file. without the knowlwege of the popularity of the bomb in the people they start to say iran does not need nuclear industry, i have been to iran and it is popular, or ahmadinejad he got his support and american blunder in iraq has destroyed any sympaty for US. dr noorila is saying this government has invade iran, i think invation means somthing else such as america in iran, i think they look iranin and talk iranian.


jamshid

Re: Midwesty

by jamshid on

you asked why is Ahmadinejad is a "petty and cruel dictator a psychopth, a criminal Islamist"?

 

Here is your answers, but first let's see what these words mean by looking at a thesaurus:

 

Petty: minor, subordinate, inferiror in rank. Isn't Ahamdinejad just a puppet of higher rank akhoonds?

 

cruel: vicious, brutal. Does Ahamadinjad represent IRI or not? Isn't the IRI committing acts of torture, execution, stoning, etc? Are these acts considered compassionate or cruel?

 

dictator: Need I make any comments on this one?

 

psychopath: Deranged, nutcase. Ahamdinejad regularly visits the 12th emam place of hiding! In his dreanged mind, he thinks his actions are hastening the coming of emam Mehdi.

 

criminal: See curel above.

 

Islamist: Is he not an Islamist?

 

There Midwesty, since you are such a retard, you had to spoonfed with the truth.

 


default

Mr. J.Rashidian

by Midwesty (not verified) on

Please tell us how you came to this conclusion that Ahmadinejad is a "petty and cruel dictator a psychopth, a criminal Islamist"?


default

Too young

by J.Rashidian (not verified) on

Mr Radman,
As you mentioned "you are", too, "young" to understand the message of this article. If you understood Farsi, you would realise that the author does not consider Ahmadinejad "Iranian President", a "welcome" houseguest, but a "petty and cruel dictator" a psychopth, a criminal Islamist, a non-Iranian representative who can be for all these rightfully and deservedly denounced by any honest person in any place.


default

در این مقاله به

J.Rashidian (not verified)


در این مقاله به صراحت تاکید شده که احمدی نژاد و رژیم مردم ستیز او نماینده ایران و مردم ان نسیت و در نهایت میتواند نماینه بیگانگانی مانند امام زمان باشد.
این رژیم تحمل شنیدن عقاید مخالف خود را ندارد و این برخاسته از وحشی بودن و غیر متمدن بودن اسلامی ان است.
جامعه ای که در آن حقوق مردم رعایت میشود و مردم از رفاه نسبی برخوردار باشند نمیتواند یک جامعه اسلامی باشد، مردم در چنین جوامعی پیوسته حقوقشان ضایع شده است و در خواست ابتدائیترین حقوق دومکراتیک جرم محسوب میشود.
در این مقاله با کلماتی واضح هر نوع سازش با رژیم طرد شده است
فرهنگ کد خدا منشی مذهبی_فئودالی و یا نوع جدید تر ان, اپورتونیسم، که حاصل تاثیر
حزب توده در منش سیاسی بوده رسوا شده اند.


default

Iranian behavior can be explained mostly based on their ........

by Traveler (not verified) on

I agree with the main theme: that is, when we associate with, or feel sorry for, a person, we are, either willfully or unconsciously, identifying with that person. This brings us to the central psychological and sociological issue of Iranian identity problem they are apparently experiencing.

It is also mentioned the method that most Iranians separate oneself from others and related rightfully this issue to the pre-modern thinking pattern. If we accept that historically Iran has been inhabited mostly by tribes and nomad tribes and even Iranian government had been formed and eliminated by various tribes until early 20th century, then Iranian behavior can be explained mostly based on their environment and upbringing. Well, this is another sociological topic for Dr. Noriala.

I also liked the passage stating that imperialism is not limited only to the USA…….

While I agree with the main points of the article, I like to mention that the dangerous propaganda-strategy that sometimes persistency is followed by the media, especially the electronic media, e.g., Fox News. Simply, the strategy is first symbolizing a person for an evil act or a series of evil behavior, then dehumanize that person. As a result, everything that is associated with that person is dehumanized in the eyes of the average readers or viewers, and deserves the worst consequences. Just as a foot note, we should not let that happen to Iran and Iranian---Ahmadinejad should not be a symbol of Iran and Iranian.


default

Too deep

by Radman (not verified) on

Dear Dr. Nooriala,

As a young Iranian, I believe you are still making the mistakes you have been making for the past 28 years. From what I understood in this article, you are so deeply drowned in your ideology that you have lost your national identity. What the president of Columbia University did was not due to his "opposition" to the Iranian regime. It was quite literally a lack of education and humane manners in regards to an invited guest who currently is whether you like it or not, the President and representative of Iran. Therefore, I believe to have the flexibility within an opposition to see the wrongdoings of your supporters is an important quality to have, which I believe in your case is missing.


default

The fact is that Americans

by just me (not verified) on

The fact is that Americans or Europeans or any civilized democratic society would never perceive the comments made by a Colombia University professor as an insult to the whole Iranian nation..why would they? And why would we? the regime has done enough to show themselves as tyrants..it's true that the professor action was wrong but, I, as an Iranian citizen, i did not take it as a insult to me or to my country..


default

Dr. Noorlia: Most excellent

by Anonymousee (not verified) on

Dr. Noorlia: Most excellent and original. Please write in English too for those of us who have hard time reading Persian. Thanks.


default

Very true Dr. Nooriala

by ardeshir keyvan (not verified) on

Very true Dr. Nooriala


default

True, But not for this Site

by A reader (not verified) on

Hopefully, Iranian.com will learn from this instructive post!