بانوی نیلوفران ریشه در آب


Share/Save/Bookmark

بانوی نیلوفران ریشه در آب
by Massoud Vatankhahi
30-Aug-2007
 

بانوی رنگ
دست در دل آسمان می ِکشی
با پنجه های پر از تردید
تا بپوشانی بوم برهنه ات را
از خون جاری خورشید

بانوی روشنا
دست تو در تطور تاریخ
در نیاز تُرنجی شکسته است

تو بانو-
اندوه دلت را
در کنار پاشوی پارسو
به ماهیان سرخ و بید مجنون ِپریشان در آب
هدیه ده
زیراک در هر زخمه ی رنگت
فریاد عاصی یک زن
ماه شبانه را
مشوش و تاریک می کند

اینجا نشانه ای از سکوتِ باطل انسان است
اینجا شهادت کوچه است در بی پناهی امید

و تو – در مرز قاب یک تصور
تصویر دشت های بی پرنده را
بر آسمان خاطره می سازی

آه – بانوی رنگ
اینک - بی درنگ
بشکن، بوم و صدا و خاطره و زنجیر را
ذهن طویل خودت را برداروُ به کوچه زن

ببین باران چگونه
کوچه های پر ازدحام را
هاشور میزند
و زمین را شاداب میکند

بیرون برو - و خیس شو، خیس
خیس خیس

تا شکوفه بشکفد
در کف دستان رنگیت
تا یک امید
برویاند ترانه ئی خوش را
بر لب های بسته ات

آی – بانو، بانو
در زیر شرشر باران شو
بیدریغ شو
و گاز بزن آن سیب سرخ را
و بباران عطوفت را
بر ساقه ی علف های تشنه ی تابستان

بانوی رنگ
دست های رنگی ات را
سوی خودت بگیر
تا که بهار از پنجره ی نگاهت
داخل شود به حجره ی قلبت

بانوی نیلوفران ریشه در آب
بر بوم برهنه ی خاموشت
رنگ راستی - افشان
شفاف شو، چهره ی آبیت را
نمایان کن
بانوی نیلوفران برکه ی هستی


Share/Save/Bookmark