شب میلاد

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
27-Oct-2008
 

در شب میلاد تو ای آفتاب

تاج زرینی به سر بر می کنم.

همچو خور اندر پگاهی سیمگون

با مهارت صید اختر می کنم.

تا بپردازم دلم را از منی

جاودان رزمی سراسر می کنم.

شور بارم بر جهان با نظم خوش

شاعران را من دهان پر شهد شکر می کنم.

کهنه دیوان حریم مهر را

با خلوص عشق از بر می کنم.

 خانه را تا باز پیرایم ز غیر

جانفشانیها چنان پیر کمانگر می کنم.

تا به منزل آرمت با صد جلال

بیقراریها میان کوه اخگر می کنم.

ای به دور از ساحت تو جمله حیلتهای من

ارچه می نالم؛ وگر فن فسونگر می کنم.

گر چه نا ساز است دنیا ای طبیب

با فروغ روی میمونت جهان سر می کنم.

 

ششم آبان ماه 1387

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

ابی جان؛

Manoucher Avaznia


دوباره ما را به فکر واداشتی استاد.  خودت بهتر میدانی.  فکر زیادی در سن و سال من خطرناک است.

 در هر صورت از گزیده هایت بهر میگیرم.

سپاس

 


Manoucher Avaznia

شراب سرخ؛

Manoucher Avaznia


شراب سرخ ما شاداب بهتر

میان دوستان من مانده کهتر 

خدایا قلب تنگش شاد گردان

که ماند رهنمای ما و مهتر

 

سپاس


Manoucher Avaznia

Souri Jaan;

by Manoucher Avaznia on

You are right.  I was at work until twenty minutes to twelve.  So, I am late to visit.  Happy to see again.


Souri

ebi jaan

by Souri on

kheili ghashang bood, thank you.


ebi amirhosseini

Malek-ol-Shoa'raa,Manucher aziz !!

by ebi amirhosseini on

اگه یک کمی از ذوق و استعداد شاعری خدا به من داده بود, اونوقت مجبور نبودم برات از حاصل کار دیگران استفاده کنم ! چه میشه کرد, امکانات نبود ....

سرمه ی خورشید 

 

***********

 

من مرغ کور جنگل شب بودم
باد غریب ، محرم رازم بود
 چون بار شب به روی پرم می ریخت
 تنها به خواب مرگ ، نیازم بود
هرگز ز لابلای هزاران برگ
بر من نمی شکفت گل خورشید
 هرگز گلابدان بلور ماه
 بر من گلاب نور نمی پاشید
من مرغ کور جنگل شب بودم
برق ستارگان شب از من دور
 در چشم من که پرده ی ظلمت داشت
 فانوس دست رهگذران ، بی نور
 من مرغ کور جنگل شب بودم
در قلب من همیشه زمستان بود
 رنگ خزان و سایه ی تابستان
 در پیش چشم من همه یکسان بود
 می سوختم چو هیزم تر در خویش
 دودم به چشم بی هنرم می رفت
 چون آتش غروب فرو می مرد
تنها ، سرم به زیر پرم می رفت
 یک شب که باد ، سم به زمین می کوفت
و ز یال او شراره فرو می ریخت
 یک شب که از خروش هزاران رعد
گویی که سنگپاره فرو می ریخت
از لابلای توده ی تاریکی
 دستی درون لانه ی من لغزید
 وز لرزه ای که در تن من افتاد
 بنیاد آشیانه ی من لرزید
 یک دم ، فشار گرم سرانگشتش
چون شعله ، بال های مرا سوزاند
تا پنجه اش به روی تنم لغزید
قلب من از تلاش تپیدن ماند
غافل که در سپیده دم این دست
 خورشید بود و گرمی آتش بود
 با سرمه ای دو چشم مرا وا کرد
 این دست را خیال نوازش بود
زان پس . شبان تیره ی بی مهتاب
منقار غم به خک نمالیدم
چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح ، ننالیدم
این دست گرم ، دست تو بود ای عشق
 دست تو بود و آتش جاویدت
 من مرغ کور جنگل شب بودم
 بینا شدم به سرمه ی خورشدت

**********

 

نادر نادرپور

Red Wine

...

by Red Wine on

منوچهر خان.خسته نباشيد.


شرمنده كه از فهم شعر مدرن فروغالنيمائي سخت به دور هستم ولي اين چند خط ،دل فلك زده دور از شميران من را به شادي فشرد.سپاسگذارم.


Souri

I like meymoons too !

by Souri on

I always wanted to keep one as a domestic pet at home, but my husband doesn't like it ! He said the monkey does damages everything, from the stairs to the sofa ...and I know he is right ! But still this animal is one of my favourite :D) Maybe that's why in Arabical Persian they called him meymoon (means mobarak) ? I don't know...


Manoucher Avaznia

Irandokht Jaan;

by Manoucher Avaznia on

It is a happy welcoming of the sun which is to brighten the world for me.  In more formal Faarsee the poor animal is referred to as "antar" or "boozeeneh".  Still, that creature, I believe, is among the great blessings of creation.

Thank you for the input.


Manoucher Avaznia

Souri Jaan;

by Manoucher Avaznia on

It was originally conceived for that purpose, though it is not a specific person. Today, yesterday, and tomorrow is not the birthday of any significant person in my household.


IRANdokht

sweet and loving

by IRANdokht on

Manoucher jan

I was really feeling good until I read the line:  با فروغ روی میمونت جهان سر می کنم  and that kinda made me cringe... maybe it's me, but "rooyeh meymoon" reminds me of an ugly face even though I know what it means.

The poem sounded more like you're expecting to bring a new baby home. Upbeat and happy. Beautiful!

Thanks

IRANdokht


Souri

Bravo !

by Souri on

What a wonderful poem, Manouchehr. I loved it.

Abaan 6, is either today or tomorrow (I'm not sure). Who is this lucky person who merit to get such a beautiful gift for his/her BD ?

Is that your son ?

Congratulation to you for having this great talent. You can say much beautiful words for anybody at any occasion. This is a gift.

Thanks for sharing.