عاشقانه

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
01-Oct-2008
 

دلآراما؛ بکُش من را به باغ سبز چشمانت

به خون آغشته کن قلبم به تیرتیز مژگانت.

به لبخندی شب تار مرا چون روز می گردان

بخند اکنون که مشتاقم به نو دیدار دندانت.

شکر سازان دگر هرگز نبات خویش نفروشند 

چو مبینند به لبخندت کنون قند فراوانت.

به فرمانی ببازم سر برای سبزی چشمت 

به ابرویی اشارت کن؛ بود چشمم به فرمانت.

خلاف مسلک مهر است تلخی گفتن از دلدار

به هر صورت ثنا گویم؛ به هر حالت دعاخوانت.

به هر سویی که می گردی نظر سوی تو می دارم

تویی آن نو گل خوشروی و من مرغ غزلخوانت.

به زندان تو و در سر هوای روز آزادی؟

مبادا هرگزم آزادی از دژهای زندانت.

 

شانزدهم دیماه 1384

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

Ali Jaan;

by Manoucher Avaznia on

سپاس.


Ali P.

WoW!

by Ali P. on

Reminded me of Shahriar's poetry.

Beautiful!

 

Ali P.