تلاش

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
10-Jun-2008
 

عاشق آسا در دل شبهای تنگ و تار خویش

رازها بسیار می گفتم به یار غار خویش

هر سحر با چشمۀ خورشید اندر چشم خود

سر به خوزی بردم از هر کشتۀ بی بار خویش

میوه ها چیدم به شادی از درخت عمر خود

جملگی تلخ آمده از مزرع انکار خویش

تا زلال روشنی آید ز انفاسم برون

سالها کوشیده ام در صیقل افکار خویش

طبع من آنروز بگشود در بر روی نظم

که دل آزاد آمدم از کینۀ سرشار خویش

عاقبت، بردم نصیبی حاصل ابرام سخت

در درون خویش دیدم راه ها هموار خویش

چهری، آن روزی شوی از قید بیش و کم رها

که وحیدی یابی اندر بیهش و هشیار خویش.

 

هفدهم نوامبر 2004

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Abarmard

Very smart

by Abarmard on

poem