اسفند من کجاست؟


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
04-Dec-2010
 

مِه بر فراخنای شهر

دامن فشانده بود:

برزن در انجماد؛

بستان کبود و سرد؛

لب بسته هر هزار؛

در غم غنوده بود

سیمای گلسِتان.

 

آموزگار دی

فرمانروا؛ دلیر؛

حکمش روان به دشت

بر کوه و آسمان

جاری چو کوه باد.

 

یادم آمد چهرۀ خورشید و دنیایی سراپا نور

آنزمان کاندر میان برکه می رقصید قویی نرم

و هزاری می سرود آواز دلداری سر شاخی

سبزه هم سیراب باران بود و می بالید سبز و گرم

دیدگانم میهمان صد هزاران برگ پرلبخند.

پرسشی در ذهن من انگیزه ساز کار پویش شد:

"اسفند من کجاست؟"

 

پس, با هزار امید وام ستانده ز ایمان و عزم خویش

با یک یقین خجسته, اما هراسناک

تا دور دست ناشناس خیابان شتافتم

در جست و کاو پرتو پنهان آفتاب.

 

در خواب ساکنان غم آلود کوچه ها

با سوز باد و هیاهوی پارسدار

جستم کنار و گوشۀ بن بست و کویها.

اما زمان گذشت.

مهرم نهفته بود.

 

گفتم که با تلألو اندیشه بامداد

خورشید نودمیده ز خاور بر آورم

روزی ز نو کنم؛ وزنو درخششی؛

دیگر پرستشی؛

تا آیدم ز در

اسفند و مهر نو

بهمن به پایشان

افتاده در نماز؛

ارچه زمان گذشت؛

مهرم نهفته ماند.

 

چهاردهم بهمنماه 1389

اتاوا

 

 

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia