خوزستان

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
15-Dec-2009
 

تا که زنجیر حوادث می گذشت

سال هم نوگشته، شد پنجاه و هشت

خاک خوزستان شدی میدان جنگ

صحنۀ آشوب و غوغا و تفنگ

نام مردم باز هم آمد به کار

تا که آرَد آر تیز کارزار

شورش آمد در وجود با تاب و تب

تحت نام خلق محروم عرب

نامهای شهرها دیگر شدند

مهره های غیر بازیگر شدند

نام آبادان دگر آواز شد

شهر اهواز هم احواز شد

کینه های کهنه ترهم نو شدند

تیره گیهای کهن پرتو شدند

رایت خلق عرب پس شد به پا

بس کمکها هم رسید ز مسایه ها

لوله های نفت ویران می شدند

مدعی خاک ایران می شدند

خاک خوزستان عربستان شدی

از هویزه تا ره بستان شدی

نام شیخ شهر آمد در میان

کو بُدی در حلقه خوار و بی زبان

نقشه های لوله های نفت ما

در دل روزنامه ها شد برملا

نام آزادی گرفت این کار زشت

بدتر از این می توان چیزی نوشت؟ 

 

ز مسایه ها : از همسایه ها

بیست و چهارم آذر 1388

اتاوا

 

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Anonymous Observer

nothing

by Anonymous Observer on

nothing.


Manoucher Avaznia

ژاله جان؛

Manoucher Avaznia


صد سپاس ازمهربانی شما

راستی را، اگر به انگیزۀ بیدارباش نبود این چند شعر را اکنون نمی نوشتم.  خود دانی، ایران استحکام و دوام تاریخی اش را وامدار ارزشهایی است که از درون تجربۀ تاریخی خود بدست آورده نه تبلیغات معمولا بی پایۀ. حس کردم برخی در فروکشیدن آن ارزشها و فداکردنشان بی توجه به مبادی ایجابی شان مسابقه گذاشته اند و بی مهابا می تازند. خواستم نکته ای چند یادآور شده باشم که کس درد ما بهتر نشناسد. البته، موضوع این چکامه ها حوادثی بود که در چند ماه پس از بهمن 57 پیش آمد، و راه را برای جنگ خانمان سوز عراق علیه ایران هموار کرد، که هنوز هم ازعواقبش کمر راست نکره ایم.  عده ای گمان می برند اکنون هنگام تاخت است و تنور داغ.  ما تنور داغتری تجربه کردیم و بسیار هم سوختیم و کمتر گفتیم.  به هر رو، بیش از چند چکامه گاه و بی گاه که با هدف امیدوار کردن گروهی که همه چیز را فاجعه، شکست، غم، و تاریکی می بیند و دات کام آقای جاوید ابزاری ندارم. و گاه هم هشداری داد ه ام و وصله ای از نامهای مستعار این سایت در یافته ام.  راهم را دنبال خواهم کرد؛ بگذار ایشان هم بگویند. بقول استاد ارجمندی از لرستان که در زمان جمهوری اسلامی اصرار داشت پارسی بگوید:  رو به روشنایی نشسته ام و هنر امید دارم.   

با درود


Jaleho

Dear Manoucher, thanks a lot!

by Jaleho on

for remaining one of the few people on this site who never forgets the sense of proportion!! I guess since you have fought for Iran and its ideals first hand, have seen hundreds of thousands killed and hundred of thousands more IRANIANS maimed in order to keep Iran 's integrity, you must be sick of ungrateful asses who do nothing but worthless shoaars!

I was reading your other poems about Torkman shara and Kordestan that I missed earlier. Please ignore former drunkard LOSERS like this Shazdeh who miss their clownish lodegi under Pahlavis. They best sit afar and bitch and moan while Iranians fight with their blood. The Iranians never forget the type of sacrifices that you and your kind have offered our country.