دوا درمان فراوان می شه، آقا
تمام بیمارا می شن مداوا
همه دیوانه ها معقول می شن
به کار وکاسبی مشغول می شن
چکهای بی محل هم پول می شن
فاسدها مثل من معزول می شن
کریه المنظران مقبول می شن
ودکاها، ویسکیها معمول می شن
مصدومان مواد شیمیایی
موجیهای تکِ تیز هوایی
همه شان سرخوش و آباد می شن
بی نیاز از جا و آماد می شن
شهرها هم خالی از آوار می شن
سگان کوچه خانه دار می شن
دو سه تا وزیر و پاسدار سابق
ز مشرق می رسن چون صبح صادق
کنار رئیس جمهور معلّق
که می گه یک قبا داره و یک دلق
حالی داره سیاست ورزیِ ما
زبان سرخ ما، سرسبزیِ ما
سیاوش گشتن و گودرزیِ ما
برادر وار دشمن ورزیِ ما
تمارض کردن و بیماری ما
پشیمان گشتن و غمخواریِ ما
تماشا کن ندانمکاریِ ما
حکایت دارد این هشیاریِ ما
سخن با بوقای بیگانه گفتن
کلامی سبز از ایشان شنفتن
سفره دلهامونو خوش باز کردن
نی و کمانچه هم آوازکردن
دمی از کوی و از برزن گرفتن
با یک ناباوری دو زن گرفتن
جهانخواران رند و با مهارت
تا تهرون می دون واسه تجارت
ما هم یک سهم از قدرت می گیریم
واسه ثروت مثل چهری می میریم
ز جامی، عنصری، تا ابن فندق
خوب و تمیز می زاریم توی صندق
رنگش هم می زنیم یک سبز یشمی
به دورش هم می ریزیم خورده پشمی
با سوت و هو به افرنگ می فرستیم
تمیز و پاک و با رنگ می فرستیم
چهری هم ساندویچ پیچیدنش را
کار روز مزدی و شعر گفتنش را
زمین می ذاره و می ره تو جنبش
با کله می پره توی کشاکش
لباس سبز سرخابی می پوشه
طعم سبز دمکراسی می نوشه
آقا جان مست می شه؛ مرگ می خواد؟
چو می بینه دهاتو سبز و آباد
ز کابوس غریب وای نفسا
توی خواب می بینه یاری پریسا
خلاصه، جشن گرگ و میش می گیریم
راه عذرخواهی رو در پیش می گیریم
که آقا ما غلط کردیم سی سال
آقا این تخت و دیهیم و اینم مال
همه آنِ خودت ای مرد خوشحال
نه تنها که همین سال؛ بلکه هر سال
بی خیالش یه میلیون کشته دادیم
ناز شستت ز کشته پشته دادیم
بدو می ریم تو آغوش عمو سام
که نازمون کنه از شام تا بام
تخت جمشید و کاخ صد ستونو
کرمانشاهان و کوه بیستونو
می دیم اونها که رند انگلیسن
چموشند و همه تاریخ نویسن
ز نو تاریخ خوشگل بنویسند
چونکه از همه بهتر سبز-ریسند
تا کورش را ز گورش در بیارند
بجایش راست بالایی بکارند
بگوییمش که سبز جاودانیم
براش "یار دبستانی" بخوانیم.
ابن فندق : نویسندۀ کتاب تاریخ بیهق
راست بالا : نام فارسی درخت سرو است
پانزدهم آبان1388
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Interesting
by Abarmard on Sat Nov 07, 2009 12:38 PM PSTNice poem. We do need to think carefully and stop being "kolangi" society :)
Thanks.
پوزش
Manoucher AvazniaSat Nov 07, 2009 09:49 AM PST
مصرع ششم از بند دوم از پایین باید اینگونه نوشته می شد:
نه تنها که همین سال، بلکه هر سال
سپاس