آر برزین

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
28-Sep-2009
 

ای خنک روزی که دل در عشق شیرین داشتیم

زین نمط از بیستونی کیش و آیین داشتیم.

هر چه که گفتندمان: "یار تو همزاد دل است"؛

ما غلط ورزیده، چشمی سوی پروین داشتیم.

مهر و مه چون رخ نمودند بر مثال سیم و زر

صبح و شب از جلوه هاشان رخنه در دین داشتیم.

تا که سلطانیّ گیتی را به نام ما کنند،

یادگاری بر جبین زان بوس دوشین داشتیم.

با غم شب زنده داران تا که قدری خو کنیم،

با گروه دردمندان عهد دیرین داشتیم.

در گدایی شهرۀ گیتی بماندیم؛ ای شگفت،

از غنا گویی که تخت و تاج زرّین داشتیم.

ای جوان-آتش؛ کمال مردمان خاکستر است

همچو تو ما روزگاری آر برزین داشتیم.

جست و کاو چشمه سار است غایت رفتار ما

دیده بالا بسته ایم گر ره به پایین داشتیم.

کژ چرا اندیشد امشب چهری از حال زمان؟

بیژن رزم-آوری همراه گرگین داشتیم.

 

آر : آتش؛ واژه ایست کرمانجی و شاید کردی نیز

مراد از آرِ برزین آتش برزین مهر یکی از مقدسترین آتشکده های سه گانۀ زرتشتی است.  این آتشکده در خراسان بوده؛ احتمالا در نیشابور، مختص برزیگران.

 

ششم مهرماه 1388

اتاوا   


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Souri

جهان هر گونه اش را دارد؛ دل بد مدار.

Souri


Now I love this poem even more !

I told you but repeat again : More power to you.

I'm really in love with your poetry.


Manoucher Avaznia

سوری گرامی؛

Manoucher Avaznia


در غزل؛ بر خلاف قصیده، معمولا هر بیت بیانگر نکته ای و مفهومی جداگانه و ناپیوسته است.  با اندیشه، در نهایت، همه ی آنها را می توان زیر یک پوشش کلی موضوعی آورد. البته، گاهی چنین جمعبندیی بسیار دشوار است. به همین سبب معمولا غزل دارای نام وعنوان نیست.  نامگذاریهای اینجانب هم از روی قاعده نیست؛ بلکه برای ضررت فرم ایرانیان دات کام است. اینجا، چشمی به جستجوی پایان ناپذیر فطری و ابدی انسان در بارۀ مبدأ هستی داشته ام. پیامش در مصرع واپسین است که اگرچه گرگین فردی حسود و فریبکار است، بیژن جوانی پاکباخته و درستکار است.  جهان هر گونه اش را دارد؛ دل بد مدار.

 

سپاس


Souri

Manouchehr aziz

by Souri on

I don't have a special question. I would ask it if I had any (you know me:))

This is the message of the poem that I didn't get. I mean, I didn't get the general meaning. I can't see if it talks about a feeling of frustration, misguidedness or a hopeless ideal ?

I am confused. Not a big deal anyway since the general content was so beautiful.......... and I remember once you told me that you value the rhythm more than the message in your poems.

More power to you.


Manoucher Avaznia

سوری گرامی؛

Manoucher Avaznia


سپاس از مهربانی شما.  شاد می شوم اگر بتوانم پرسشی را پاسخ گویم.

سپاس


Souri

Manouchehr aziz

by Souri on

I loved the rhythm of this one, and also it's mystical aspect. It was a beautiful one again. Although despite having read it twice, it was harder this time to get the full meaning. Either I'm too tired (had a big day) or the poem was "lissance beh bala" :))

Thanks for sharing.


Manoucher Avaznia

پوزش

Manoucher Avaznia


در مصرع سیزدهم واژۀ "کمان" باید "کمال" شود.