هوشیارتر از کفشهای سهراب


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
20-Jul-2009
 

من فیزیک نمی دانم

ریاضی هم نمی دانم

حتی نمی دانم چند اتم به دور یک الکترون می چرخند

حتی نمی دانم چند خورشید به دور کره ماه می گردند.

شنیده ام هزاران کهکشان به دور شکمبه های مردارخوار جهانخواران بی وقفه سجده ها ی کشدار می نمایند.

باور بیاورید

من حتی نمی دانم چند کیلو نیوتن زور لازم است

تا یک لنگ کفش نمره ده را تا یک وجبی دماغ قدرتمند ترین جانور دوپای روی زمین پرتاب کند.

من شرمسار بیسوادی خود هم نیستم.

 

شاهان و صاحب منصبان کبیر هم درس بیسوادی خوانده اند؛

با این تفاوت که من کارگری فقیر و بی قدرتم

و ایشان حاملان ثروتمند القاب و خدم و حشم

و به همین خاطر است که به ستایش کفش های نانآوری فقیر بسنده می کنم.

بیچاره نان دمکراسی نخورده  است.

دولار و میلیارد را هم نمی فهمد.

 

به عبارتی:

من به ستایش کفشهایی میروم

که شیواتر از هر شاعری می سرایند

و گویاتر از میلیونها زبان سخن می گویند

و از بزرگترین بمب ها ی عمو سام هم مخربترند؛

و حتی از ترازوی سردر دیوان قضا هم دادگرتر.

مردی را می شناسم که همپای شباهنگ تا بامداد گام می کوبد.

او دروج را خوب می شناسد

و راستی را می کاود

از هیچ گزمه ای هم نمی هراسد.

شعر را در ترازوی عراقی و چهارگاه و اصفهان و شور

تا واپسین ماش می سنجد.

هیچ کس نمی تواند فریبش بدهد

و هیچ زرشماری نمی تواند با پاره نانی و وعده ای

او را رشوتخوار کند.

هیچ دیهیمی هم چشمان او را نمی بندد.

وزاین سبب است که تا بامداد راستین گام می کوبد

با خوشه های زمردین نخجیر هنرمندانه ی سخن.

 

من کفشهایی را می شناسم

که حتی از کفشهای سهراب هم  هوشیار ترند؛

راه را می دانند 

و مانند شهابسنگها

ابلیس را ماهرانه نشانه می روند.

آنها سخن هم می گویند

ترانه هم می سرایند 

و جهانی را به سخنگویی وا میدارند.

کفشهای من خوی دلاوری را از خورشید سوزان میانرودان آموخته اند

و از آب فرات.

کفشهای من ترازوی سنجش حیات و مرگند.

دروغ هم نمی گویند.

زارهم نمی زنند؛

بلکه هوا را پاره کرده،

فریاد می کنند

آیه های جاری زندگی را که بر دجله می شتابند؛

و تا ابدیت آبی خلیج پارس و اقیانوس هند

موج بر موج مرزها را می نوردند

با قداست آب پاکی که از پرستشگاه ناهید

به ارث برده اند.

 

این چکامه متاثر از واقعۀ پرتاب لنگ کفش توسط خبرنگار عراقی به جورج بوش دوم رئیس جمهوری وقت امریکا طی کنفراس خبری اش در بغداد در اوایل دیماه  1387  است که در پاسخ به دوستی در بخش دیدگاه شعر دیگری  نوشته شده بود؛ و در اینجا به صورت یگ نوشتۀ مستقل آورده می شود.

سی و یکم تیرماه1388

اتاوا 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia