نقطۀ پرگار

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
07-Jul-2009
 

ای دوای سینۀ بیمار ما؛

بامداد آمد دم دیدار ما.

بیهُشی را ما فرو بگذاشتیم

تا که آمد حالت هشیار ما.

قصه را کم کن که: "ما را کس ندید".

ذوالجلالی گشته است غمخوار ما.

پرتوخورشید پیا پی می رسد

روشنای دیدۀ بیدار من.

درغنای مسکنتها سرخوشیم

پس چه باک از دست بی دینار ما.

قطره ای از آب دریا گم نشد

گرچه  گرید مرغ بوتیمار ما.

ما نداستیم که این ره چون رویم

دلبر آموزد ره و رفتار ما.

ای که یکصد خور کم از یک پرتوت؛

پس کجا شد بخت برخوردار ما؟

ما در این وادی بی خویشان منه

در میان خوف روز تار ما.

چهری؛ این راه مضرّس چون روی؟

دلبر آمد نقطۀ پرگار ما؟

ما شبانه راه پنهان می رویم.

عالم حیران گشته اندر کار ما.

 

شانزدهم تیرماه 1388

اتاوا

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia