پرستشگاه


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
10-Jun-2009
 

کور باد آن دیده ای کز روی کین

یک نگاه انداخت بر ایرانزمین

سرنگون باد آن سر طغیان زده

کآرزوها پرورد دون اینچنین

قطع باد آن دست و بازوی پلید

کآید آسیمه برون از آستین

بشکند آن پا که بردارد قدم

یا بجوید زرم ما بر پشت زین

 

ای که تزویری دمادم می کنی

چشم خود بگشای و روشنتر ببین

دام تزویر ترا در می دریم

زانکه داریم مُهر آرش برجبین

ما هزاران پور دستان زاده ایم

کوهکن رادان گُردی آفرین

جان نثاران وطن از چپ و راست

از فراز و از فرود؛ پیش و پسین

همچو چوبینه شویم آزاده سر

ار نباشد باورت، "شو آن ببین"

ما چو فرهادان ز مهر میهنیم

از وطن ما را بود آیین و دین

 

هان که خودخواهی و دم از "من" زنی؛

در گمانهای خودستی تیزبین

در عمل در آتش دشمن دمی

گرچه خود برخورده ای از آن زمین

زین سبب آسان خریدت آن عدو

جای زر پرداخت مسکوکی مسین:

قلب آن دشمن برای ما نسوخت

کار ما از ما گشاید؛ نازنین،

پشت لبخند تملق بیز او

تیر صد کینه نشسته در کمین

تا که این همبستگی را بشکند

او کشیده نقشه های سهمگین

تا بیاشوبد زمین همدلی

بذر خون می پاشد او در این زمین

گلسِتان همدلی را می کّنَد

تا نماید خون و گوهر جانشین

 

ما نمی ترسیم ز پیکار عدو

سرو بالایان بمانیم راستین

سربداران وطن خواهیم ماند

گز ز تبریزیم؛ اگراز باشتین

در تبار، اسفندیارانیم ما

جمله رویین تن، مقدس، آهنین

درفداکاری چو رستم در خروش

روز و شب اندر نبرد و در کمین

دیدۀ چهری؛ پرستشگاه خود

در جهان جز ساحت ایران مبین

 

بیست و یکم خرادماه 1388

اتاوا 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

مهرناز گرامی؛

Manoucher Avaznia


بسیار زیبا سروده ای.

 

من نمی افزایمش دیگر سخن

چون که گفتارت بود روشنترین

 

دست مریزاد 


MEHRNAZ SHAHABI

منوچهر عزیز

MEHRNAZ SHAHABI


چهری ار دیوان هیاهو می کنند

زخم دارند و غرند از روی کین

لوءلوء ژاله بدّرد پرده شان

 ترس ترسان می کنند آنها کمین

 پشت نام آریا و رستمان

 می درند ضحاک گون گرد آفرین

لیک ما شیران و خورشیدان به مهر

می بسازیم آن زمین راستین

شیر ما نامش علی، نامش نریمان یا زنی

 شیر سیرت، نیک بانو، دختر این سرزمین

 شیر ما شیر دلیران، مهر ما چون آفتاب

 گسترد گفتار سعدی تا به پردیس برین

 مهر آرش بر جبین و شعر مولانا به دل

می بشوییم این ددان از چهره ایران زمین

  کو در آن مسلم، یهودی و گبر

 اصل خود دانند از نوع بشر

 

با سپاس

مهرناز 


Manoucher Avaznia

Soroosh Geraamee;

by Manoucher Avaznia on

I dearly appereciate your comment, though I am humbled to your Iranian heritage.  I pay humage to what is our Iranian and Islamic heritage that has given a beautiful birth to what is called Iran nowdays.  If you studied, I do not mean to imply that you have not studied, our humiliation as a nation  by Aneeraanee forces until rcently; you would have understood what I mean.  We are a people with an identity with all our beautiful differences and a legacy until we were depleted from it by some forces who intended to subjugated us to superifial forces of  `solteh`.  Do you understand what I mean.  Whoever we are; we are someone.  This is the heart of the matter; not what others, uselessly, try to define us to be. We should not even care what they think of us; as they will never think  of us as a people of equal rights.

 

Sepaas


default

Poem

by Ali A. Parsa (not verified) on

Aafarin Manuchehr Khan, Aararin especially for using rhyme in your beautiful poems. I look forward for more!