پرواز

پرواز
by Farah Afshari
17-Feb-2012
 

کسی که پنجره را گشود و پریدنت را ندید
زندگی ندانست
پرواز ندانست
مگر به زیر پوستین شبی که ترا برد


من به بالهای تو بستم خاطر  خود را
نگاه کن که
چگونه هرگز ترا جدا نتوانستم


عشق پر از باورهای غریب است
پر از تو
وقتی که باران تنت را با خیسی دستانش بوسه میساید
وقتی که کوههای دور ترا چون مهربانی سپیدی بر سر میکشند
و در ان افق دور
رنگ قلب تو چون حقیقتی ثابت نشسته میماند


حقیقت چه بود ای دوست
جز انکه  انسان را باد میبرد
هر شب بربال یاس های خانه ما
و هر صبح نوزادی که تشنه باغچه یاس زده ماست
چشم میگشاید انگار به نور
اما به پروازی که در پر باد خفته است


حقیقت ای دوست
بازگشتنی ست به بی اغازی تو
به بی پایانی تو
به من گم شده که چشمهایم را در تو یافتم
و رفتنت منظره ام را برد


اه ای کسالت زندگی
که امروز ترا بیشتر از هر روز
باور میکنم
سلام من با تو خالصانه ست
چون با انکه دوستش میدارم
میخواهم باور بیاورم اما
به اینکه به راه اندیشیدن
اغاز صبحی ست ابدی


فرح افشاری
۱۳-۲-۲۰۱۲


Share/Save/Bookmark

Recently by Farah AfshariCommentsDate
راه
1
Jul 13, 2012
دیدار
1
Jul 07, 2012
سایه های روشن
1
Mar 04, 2012
more from Farah Afshari
 
Farah Afshari

thanks Anahid

by Farah Afshari on

thanks Anahid


Farah Afshari

thank you dear Azadeh.

by Farah Afshari on

thank you dear Azadeh.


Azadeh Azad

Profound and impactful

by Azadeh Azad on

The 4th stanza is a masterpiece. Thank you, dear Farah, for enriching my day.

Cheers,

Azadeh

Ps. The word Jasmine made me think that as "Yaas" and "Y'as" are written (almost) the same way in Persian, the possibility of playing both words in the same poem is enticing.


Anahid Hojjati

و رفتنت منظره ام را برد

Anahid Hojjati


 

به من گم شده که چشمهایم را در تو یافتم
و رفتنت منظره ام را برد

very nice. Thanks for sharing.