محمود احمدینژاد شش سال است که به عنوان رییس جمهور اسلامی ایران بر این کشور حکومت میکند. او که خرافات و ماجراجویی را با سیاست آمیخته و در بلوف و ادعا و از رو نرفتن دست هر سیاستمدار ماکیاولی را از پشت بسته است، در طول سه دهه گذشته پلکان قدرت را یکی پس از دیگری طی کرده، و در دو رأیگیری پر مناقشه ۱۳۸۴ و ۸۸ حریفانی مانند هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی و میرحسین موسوی را پشت سر گذاشته و به پیش تاخته است. اکنون او با ولینعمت سیاسی خود یعنی علی خامنهای نیز درگیر شده و بحرانی بیسابقه در ساختار قدرت نظام حاکم ایجاد کرده است. در این رویاروئی، طیف بزرگی از روحانیت و اصولگرایان حاکم که پیشتر به اشاره خامنهای از او دفاع میکردند در برابر او قرار گرفتهاند. فشار این گروهها و تلاش میانجیگران برای وادار کردن او به اطاعت از ولی فقیه تا به حال به جایی نرسیده است. مقاومت احمدینژاد در برابر خامنهای و روحانیت حاکم توجه تحلیلگران و کنشگران سیاسی و بسیاری از مردم عادی را به خود جلب کرده و این سؤال را در برابر آنان قرار داده که محمود احمدینژاد چه پدیدهای است.
احمدینژاد تا خرداد و تیر ۱۳۸۴ به لحاظ سیاسی کسی نبود. او توانسته بود به عنوان فرماندار این جا و استاندار آن جا مناصبی را اشغال کند و معروفیتی در همان محدودههای شهری و استانی به دست آورد. سپس او از شهرداری تهران سر بر آورد و مردم پایتخت از جمله با شعارهای مضحکهآمیز امام زمانی او که میدانهای شهر را پر کرده بود آشنا شدند. وقتی در ۱۳۸۴ او نامزد انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شد کمتر کسی میاندیشید که از بین ۸ نامزد که غالب آنان سابقه ریاست و وزارت و وکالت داشتند، او در برابر هاشمی رفسنجانی به دور دوم برسد و از او ببرد. ولی خوشحالی ولی فقیه و بیت او از بر آمدن احمدینژاد برای بسیاری تردیدی باقی نگذاشت که این معجزه از آنجا سرچشمه گرفته است. ولی فقیه پس از ۱۶ سال که مجبور شده بود با هاشمی رفسنجانی و خاتمی به نحوی مماشات کند اکنون با آدم بیریشهای (در ساختار قدرت) سر و کار داشت که سر به اطاعت او گذاشته بود، دست او را میبوسید و در ولایت ذوب شده بود. رییس جمهور ایدهآل ولی فقیه.
در چهار سال اول حکومت احمدینژاد، در این تصویر خدشه چندانی وارد نشد. او غالبا به رجز خوانی در برابر غرب مشغول بود، سنگ انرژی هستهای را به سینه میزد و آن را به «حق مسلم» مردم ایران تبدیل کرده بود، محو اسراییل از صفحه روزگار را نوید میداد، و در سازمان ملل دعای فرج امام زمان را میخواند و ظهور او را به جامعه جهانی هشدار میداد. اینها همه البته او را نزد ولی فقیه و روحانیت مقلد طلب خرافهپراکن عزیزتر میکرد و آنان به حمایت از او ادامه میدادند. در این دوره، تنها در موارد معدودی روحانیت از کردار و رفتار او گله و انتقاد کرد و یکبار او با گفتن این که (نقل به مضمون) کار حکومت با دولت است و نه روحانیان در برابر این انتقادات ایستادگی کرد. ولی این ایستادگی اثر چندانی در رابطه او با روحانیت حاکم نگذاشت، و آنان همچنان از او حمایت میکردند و حتا دولت او را نظر کرده امام زمان میدانستند. علاوه بر این، او با بیاعتنایی و مقاومت در برابر فشارهای جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری، دست قاضیان و محتسبان و سرکوبگران و شکنجهگران و اعدامکنندگان و آمران و مجریان سنگسار و قصاص و قطع دست و اعدام بزهکاران خردسال را باز گذاشته بود - و آمار اعدام را به صورت تصاعدی بالا برد - و این البته که او را نزد روحانیت قرون وسطایی ایران بیشتر محبوب میکرد.
این سابقه، حمایت ولی فقیه و روحانیت حاکم از او را در رأیگیری ۱۳۸۸ تضمین میکرد، و این تضمین به صورت معجزهآمیزی به برآمدن او از صندوق رأی برای دور دوم ریاست جمهوری اسلامی منجر شد. این بار، تدارکچیان انتخابات حاضر نشدند ریسک دور دوم رأیگیری را به خود بخرند، و او با «اکثریت قاطعی» (۲۴ میلیون رأی در برابر ۱۳ میلیون رأی که به نام موسوی خوانده شد) در همان دور اول به ریاست رسید. تثبیت او به عنوان رییس جمهور، اما، در این دوره هزینه بسیار بزرگتری به همراه داشت و حاکمیت با سرکوب اعتراضات مردمی که سر به میلیونها میزد و قتل و جرح و زندان و شکنجه و اعدام در مقیاس بزرگ، از «پیروزی» احمدینژاد حمایت کرد. علاوه بر این، شخص خامنهای با تمام قوا برای حمایت سیاسی و عملی از احمدینژاد به میدان آمد و از تمام قدرت و موقعیت خود در این جهت مایه گذاشت. هیچگاه در تاریخ جمهوری اسلامی، ولی فقیه با این صراحت از موضع سیاسی یک رییس جمهور حمایت نکرده بود و یا مستقیما به سرکوب و کشتار مخالفان او و معترضان به انتخاب او دستور نداده بود. حاکمیت در این دوره تمامی سرمایه خود را برای حمایت از احمدینژاد به کار گرفت.
با توجه به این سابقه است که درگیری چند هفته اخیر بین احمدینژاد و خامنهای باعث شگفتی شده است. اگر این درگیری روزی بین دو عنصر «سنگینوزن» در درون حاکمیت (مثلا خامنهای و رفسنجانی) در میگرفت، کمتر مایه تعجب بود. ولی، احمدینژاد نه از تبار روحانیت است و نه در برآمدن این نظام و حفظ آن در فراز و نشیبهای ۳۰ ساله گذشته نقش قابل توجهی داشته است. برآمدن او عمدتا مرهون حمایت باند خامنهای است، و زندگی سیاسی او بدون حمایت خامنهای تقریبا صفر بود. اکنون چه شده است که او دست غذادهنده خود را گاز گرفته و در برابر انواع فشارها و دشنامهایی که طرفداران خامنهای بر او وارد میکنند ایستاده است؟ او به اتکای چه قدرتی در برابر باند ولی فقیه مقاومت میکند و چه انگیزههایی او را به این کار واداشته است؟ سرانجام این اختلاف به کجا خواهد کشید، و صرف نظر از این که در نهایت کدامین طرف در این مصاف پیروز شود، آیا این بحران نقطه عطفی در حیات جمهوری اسلامی خواهد بود؟
صرف نظر از طرفداران و هواداران دو سوی درگیری، دیگران و مشخصا مخالفان حاکمیت پاسخهای گوناگونی به این سؤالات دادهاند. گروهی هنوز بر این پندارند که این امر جنگی لفظی یا دعوایی زرگری بیش نیست. این ادعا پایه چندانی ندارد، و تنها نگاهی به عملکردهای احمدینژاد در عزل و نصب وزیران و دخالت مستقیم خامنهای در این امر و ادبیاتی که هواداران دو طرف و دست اندرکاران جریان علیه یکدیگر به کار میبرند روشن میکند که مسئله به مراتب عمیقتر از اینها است. درگیری جدی است و به سختی میتوان تصور کرد که این درگیری بدون حذف یک طرف از معادله قدرت حل و فصل شود. غالب مخالفان رژیم با تأیید این واقعیت، اما، آن را در برخورد دو دیکتاتور با یکدیگر خلاصه میکنند و با کاربرد منطق «ز هر طرف که شود کشته، سود اسلام است» به نظاره این مصاف نشستهاند. این موضع علاوه بر این که از یک تحلیل سطحی حکایت میکند در بهترین وجه چیزی بیش ازیک برخورد فرصتطلبانه نمیتواند باشد.
برای یک موضعگیری مسئولانه و حساب شده باید پدیده احمدینژاد را بهتر شناخت و شکاف بیسابقهای را که حرکت او در ساختار جمهوری اسلامی وارد کرده ارزیابی کرد. احمدینژاد نشان داده است که، به رغم فرهنگ خرافی و اندیشههای امام زمانیش، سیاستمدار عامهگرا (پوپولیست) ماهری است. سیاست اتمی و ضد غربی او حتا برخی از ملیگرایان (افراطی) را به تحسین واداشته است، و سخنرانیهای عوامفریبانه او هنوز میتواند عده زیادی از مردم را به خود جلب کند. او همچنین نشان داده است که چگونه میتوان با مهارت در برابر ولی فقیه ایستاد و در عین تخطی از دستورات او همچنان خود را ملتزم به ولایت فقیه دانست. تقریبا قطعی به نظر میرسد که مصاف فعلی به حذف احمدینژاد از قدرت (یا تسلیم کامل او به ولی فقیه) منجر خواهد شد. ولی اگر این حذف فیزیکی نباشد، نباید آن را پایان حیات سیاسی او دانست. احمدینژاد ضد آمریکایی و مقاومت کننده در برابر ولی فقیه برای بسیاری مصدق (ضد انگلیسی و مقاومت کننده در برابر شاه) را تداعی کرده است. این قیاس البته مع الفارق است، ولی تردید نباید کرد که این تصویر در ذهن بسیاری نقش بسته است و او اگر زنده بماند (و جمهوری اسلامی پابرجا باشد) همچنان در صحنه سیاست این نظام مطرح خواهد بود.
روزی که احمدینژاد به لطف بیت خامنهای برای دومین بار سر از صندوقهای رأی بر آورد و خامنهای از او تجلیل و تقدیر کرد و در حمایت از او سنگ تمام گذاشت، کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند که در فاصله دو سال او در برابر خامنهای بایستد و تمامی ابواب جمع ولی فقیه را علیه خود بسیج کند. اکنون این وضع پیش آمده است. نباید اهمیت این کار را دست کم گرفت، و تنها به نظاره این مصاف نشست. درگیری احمدینژاد با خامنهای شکافی در درون نظام ایجاد کرده است که به سختی میتوان آن را ترمیم کرد. باید از این فرصت برای پیشبرد مبارزات دموکراتیک بهره گرفت. لازمه این امر شناخت هر چه بهتر و دقیقتر عوامل درگیر در این ماجرا است. اپوزیسیون جمهوری اسلامی شناخت نسبتا خوبی از ولی فقیه و شخص خامنهای دارد، ولی پدیده احمدینژاد هنوز خوب شناخته نشده است. احمدینژاد با سیاستهای پوپولیستی، ژستهای مسخره و فرهنگ خرافیاش بیشتر مورد مضحکه اپوزیسیون بوده و کمتر جدی گرفته شده است. وقت آن رسیده است که این مسئله جدی تلقی گردد و پدیده احمدینژاد بهتر شناخته شود.
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Dear No Fear
by areyo barzan on Mon May 23, 2011 04:48 AM PDTI believe people who have got it wrong are two types in this world
The first group are simply those who do not know any better. This might be trough misinformation or lack of knowledge.
One can always argue with this group and try to point them towards the light and if sincere, over time they will change their perception and accept the truth.
The second group are simply those who do NOT want to know and no matter how much logic and argument is provided, it would not have any effect. This is Beacuse they have already made their mind up and the last thing they are interested in is the actual truth.
That is why I believe this argument is going nowhere as you have already made up your mind and like the person whom you are siding with you also are not willing to accept your responsibilities and are always looking to an escape goat to dump your duties on a way to denounce your responsibilities.
I believe that in the end history will be the best judge and hence I leave it to her to prove who is right or wrong.
Let's leave it at that
Cheers
Areyo,
by No Fear on Fri May 20, 2011 04:17 PM PDTyou wrote ;
"It is about human right, fair trial and due process "
The introduction of " human right charter" is under the legislative power domain.
"fair trial and due process" is under the judiciary domain.
Why should the head of administration be responsible for that??
Oh, i see, you are looking for one strong reza shah figure to come and fix everything. i think i understand your point of view now. nice chatting with you.
ماهیت واقعی جناحهای درونی جمهوری اسلامی
Roozbeh_GilaniFri May 20, 2011 08:40 AM PDT
احمدی نژاد از عمق و دامنه بیزاری مردم از خامنه ای خبر دارد، اما در همان حال در ارزیابی از میزان نفوذ خود در میان مردم هم دچار توهماتی است. احمدی نژاد تصور میکند که توزیع یارانه نقدی بخشهائی از مردم فقیر را نمک گیر وی کرده است و گویا آنها در کشکمکش جاری قدرت جانب وی را خواهند گرفت. از اینرو در پاسخ به بی مهری خامنه ای، تصور میکند که میتواند از این حربه برای وادار کردن وی به عقب نشینی بهره برداری کند. در همین رابطه در نامه ای که نزدیکان آقای احمدی نژاد در حمایت از او نوشته اند و امضای تعدادی از استانداران را هم برای آن گرفته اند، هشدار داده شده بود که برخورد با آقای احمدی نژاد "منجر به نارضایتی آحاد مردم در سراسر کشور" خواهد شد.
سپاه پاسداران بعنوان رکن اصلی قدرت در ایران بطور سربسته موضع خود را در قبال اوضاع جاری اعلام کرده است. "جعفری" فرمانده کل سپاه در یک گفتگوی طولانی با خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران از موضع دستگاهی که در عمل بالای سر همه ارگان های حکومتی قرار دارد، با صراحت تمام تاکید کرد که سپاه برای حفاظت از رژیم هیچ قید و محدودیتی ندارد. جعفری با اشاره به وظیفه سپاه پاسداران بنا بر اصل 150 قانون اساسی گفت: "آنچه در قانون به عنوان وظیفه و رسالت سپاه آمده را میتوان جامع، کلی و در واقع همه جانبه قملداد کرد. سپاه یک سازمان امنیتی، فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و نظامی است و نقش خود را در همه عرصههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و اطلاعاتی ایفا کند. وی افزود:" طیف ماموریتهای سپاه گسترده است و در این مسیر هیچ قید و محدودیتی برای ایفای نقش یا رسالت سپاه نمیتوان قائل شد، هرچند این کار ظرافت و حساسیت خاص خود را دارد."
سپاه پاسداران که برای غلبه بر بحران اقتصادی موجود راه چاره ای ندارد هنوز زمان را برای اقدام قطعی خود در یکسره کردن کار اختلافات درونی رژیم مساعد نمی بیند، در شرایط فعلی به قدرت نمائی و تهدیدهای سربسته ای که در سخنان جعفری دیدیم اکتفا میکند. فرماندهان سپاه میدانند که در شرایط فعلی قادر به انجام هیچ نوع اصلاحات اقتصادی برای بهبود زندگی مردم و در نتیجه فرونشاندن آتش خشم فروخفته انها نیستند، بنابراین ارزش مصرف خامنه ای برای انها هنوز به پایان نرسیده است. شکی نیست که احمدی نژاد مهره ای است که به کمک سپاه پاسداران سر از صندوق های رای در آورد و طی 6 سال گذشته در موقعیت ریاست جمهوری به منافع سپاه خدمت کرده است. اما با همه اینها سپاه که استراتژی خود را برای آینده رژیم دارد ظرفیت های خود را در این زمینه برای نجات کلیت رژیم فدای پاره ای حرکات جاه طلبانه احمدی نژاد نخواهد کرد.
اما کشمکش های اخیر برای همه جناح های رژیم این خاصیت را هم دارد که چنانچه مانند جریان خرداد 1388 از کنترل خارج نشود و یا چنانچه مردم به دعوای درونی انها امید ببندند و خود نظاره گر اوضاع باقی بمانند، برای تداوم عمر رژیم میتواند مفید هم واقع شود. انتخابات مجلس در سال آینده مقدمه انتخابات ریاست جمهوری در سال بعد از آن خواهد بود. رژیم از هم اکنون خود را برای وارد شدن در این نمایش آماده میسازد. اما این اماده سازی چیزی جز بازار گرمی برای انتخابات نیست. روشن است که تکلیف تقسیم قدرت در بالای حکومت نه با رای مردم بلکه در ورای آن روشن میشود و بازار گرمی کردن برای انتخاباتی که همه طرفهای رقیب ماهیت آن را میشناسند، تنها با هدف نمایش دادن مشروعیت کاذب رژیم صورت میگیرد، که هر کدام از جناحها به سهم خود از آن بهرمند خواهند شد.
ماهیت واقعی جناحهای درونی جمهوری اسلامی پیش و پس از این اختلافات از لحاظ عمومی مردم حق طلب تفاوتی باهم ندارند. قرار نیست که از قبل پیروزی جناحی بر جناحی دیگر هیچ گشایشی در زندگی مردم پدید آید. آنها چه اختلافات خود را به آرامی حل کنند و چه به جان همدیگر بیفتند و به تصفیه خونین همدیگر بپردازند و از این طریق قدرت حکومتی خود را یک کاسه کنند، در هر حال چنانچه مردم مبارز برای بیرون کشیدن حقوق پایمال شده خود از گلوی آنها مستقیما دست به نبرد نزده باشند، از آشفتگی درونی رژیم سودی نخواهند برد و جناحهای رژیم از بالای سر آنها موجبات بقای حکومتشان را فراهم خواهند ساخت.
//www.payam.nu/2011/Maqalat-F/900217gf.htm
Deciphering Mahmoud
by پندارنیک on Fri May 20, 2011 06:07 AM PDTWe can only make a judgment on A.N. after the downfall of IRI. That's all we can do, and that's all we are good at; we've been doing it for the past 25 centuries.
No Fear
by areyo barzan on Fri May 20, 2011 05:22 AM PDTAgain my friend
You are totally missing the point. this is not about individual criminals.
It is about human right, fair trial and due process
All of which are at the moment missing in Iran. Now! if someone like AN find himself obliged to defend the right of Palestinian terrorists in a conflict that is not his business or responsibility at all, then why not defending the right of Iranian people and yes even the ones who committed crimes.
Punishment should always fit the crime and for the party claiming to be on the side of law it is a duty and an indisputable obligation to comply with the universal human rights of the defendant what ever the crime.
Furthermore the judgment needs to be fare proportional and in accordance with those right and values.
So as I told you before if you regard him as a powerless irrelevant loser then defending him will not do any good to your credibility.
On the other hand if he is in power and this is all happening under his watch then he is guilty as hell
areyo,
by No Fear on Fri May 20, 2011 04:51 AM PDTEven if we assume Ahmadinejad is a president with power, why does he have to care about the number of drug dealers being executed?
No Fear
by areyo barzan on Fri May 20, 2011 04:47 AM PDTSo what is your argument?
Are you saying that AN have no part in these crimes.
Well then! let me ask you one question.
Is he the president with power or not.
If he does not have any power or say in all these affairs then he is irrelevant and you are wasting you time supporting an irrelevant looser
Otherwise if he is in power and gives his consent to all these crimes against humanity or even if he chooses to ignore them to avoid conflict or just because it suits his position, then he is as guilty as the person who pulls the trigger if not even more.
So! My advice to you is: get real mate you are not dealing kid here
Good imagination .. keep it up.
by No Fear on Fri May 20, 2011 02:50 AM PDTI stopped reading the rest from here :
"او با بیاعتنایی و مقاومت در برابر فشارهای جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری، دست قاضیان و محتسبان و سرکوبگران و شکنجهگران و اعدامکنندگان و آمران و مجریان سنگسار و قصاص و قطع دست و اعدام بزهکاران خردسال را باز گذاشته بود - و آمار اعدام را به صورت تصاعدی بالا برد - و این البته که او را نزد روحانیت قرون وسطایی ایران بیشتر محبوب میکرد
How did Ahmadinejad increased the execution numbers?
Did he ordered the head of the judiciary to do so?
Did he take control over the prison system and executed them at will? Just how? please elaborate more.
ahosseini, It is a good
by MM on Thu May 19, 2011 06:31 PM PDTNever underestimate an enemy
by areyo barzan on Thu May 19, 2011 06:02 AM PDTIn my humble opinion we have taken AN’s stupidity too much for granted
Of course it is correct that his behaviour and words in the past few years has painted the portrait of an idiot of him.
But is he really an idiot or is this just a disguise used by him to hid his true nature while he is pushing his own agenda through. Regardless of what we think about IRI or AN we need to be realistic and cautious about the man and his real intention, methods or way of thinking.
Has any of you ever stopped and thought may be, just may be this is the way he wanted us to think of him.
Just think about it for a few moments, his behaviour persuaded Ali Geda to put all his support behind him and not only to challenge the will of people, an action that even alienated many IRI supporters, but also to turn his back on many of his natural allies. People like Rasmanjaani to whom he owes the very position he is holding.
This gamble made Ali Khamne-ey more isolated than ever and as he put all his eggs in one AN basket he is now caught between a rock and a hard place. Getting rid of AN will alienate another group of IRI supporters (Hojjati-ye) and keeping him on is making life a hell for AK and other mullahs
As for the direction that AN is taking it is my humble opinion that having support of Sepah and security service behind him he is going to get rid of all the mullahs one way or another and will change the political climate in Iran into a military dictatorship.
If he succeeds to have his way we will end up with a regime like North Korea or Pakistan a regime that not only just bears the name Islamic and Republic as only a hollow title (as does now), but he will all the Islamic or Democratic looks, pretences and slogans being dumped as well. This will only makes the work of the opposition harder
That is why we need to be in high alert and fce up to him as a serious and dangerous enemy
Dear MM
by ahosseini on Thu May 19, 2011 12:27 AM PDTThis article is really good and we should thank Mr Bagherzadeh for such a valuable analysis. Don't forget Ahmadinezhad pretends to be on the side of the poor and he does it so cleverly and naturally by appearing to have a simple life (wearing cloths which are torn and eating bread and cheese in a humble way, ... and saying words that appeal to the poor and backward in terms of knowledge). Don't forget, at the same time he acts in this way he pays £50,000 a week to the likes of George Galloway and Laurn Booth working for PressTV. He has learned from the likes of Regan (a cowboy) and Palene (an ex model), and star politicians linked to Disney world, in the USA and Europe. Look at William and Kates fairy tale story. It is beyond imagination how the upper-class managed to hook more than 3 billions to TV screens. Diana with all her wealth and resources did not even manage to pass basic Maths, English and Science exams. When she died she was all time hero in British history. These are methods adapted by upper-class to control the poor. On the one hand they keep a section of the society who follow like sheep(followers of Imam zaman- nothing), very happy and use them to suppress the rest of the nation and on the other hand suppress the rest of the nation. You need a well organised army of up to 500,000 from the most backward section of the society to put the rest of the society in its place. They do it everywhere in the Saudi Arabia, in Dubai, Ghatar, Kowait, and Bahrain. In the UAE, a small administration and army of well paid with 200000 members(vatani or local) control a population of about 10,000,000. The 200000 earn at least $100,000 PA while the rest earn about $1000 a year. It works very well, doesn't it? A well organised army of the most backward (or intelligent enjoying the privileges) against 60,000,000 disintegrated people, most of whom are quite intelligent. That is why intelligent people must learn how to organise themselves in democratic societies . That is why I suggested we should come up with an idea to control the leaders and do it while we are in opposition. It does not matter which political party you belong to, it is important we try to put pressure on the leaders to use the web technology to listen to members and allow members to be part of daily activities and policy making bodies. It does not matter which party we belong to, we should try to impose democratic ideas on leaders. You soon find out that most of them will force you out in which case we form a party which believes in a flat structured organisation. An organisation that controls the leaders and not the other way. Technology does allow us to form such an organisation. One such an example is a website such as Iranian.com. This tool can be used to run a society in a very democratic way. Try it in small numbers. If you need help in setting up the website, I can help to some extent.
interesting - how do you classify AN, then?
by MM on Wed May 18, 2011 05:23 PM PDTAhmadi Nejad would have become a phenomenon if he had been more of an advocate for the poor, for the tortured/murdered and tried to prosecute those who have mismanaged Iran and pocketed the proceeds (especially Mullahs). Unfortunately, AN has played along with the religious elite, as you noted, beat his chest on "death to this and that" and promised Iranians a Mahdi phenomenon. And, now that he has a difference of opinion with the Mullahs, he expects everyone to rally around him? Sorry, but he needs to do a LOT more than that.