هنر مرد بودن

برای ما مردان، اعمال غریزی چون شجاعت، رقابت و حتی قابلیت فیزیکی برای دستیابی به جفت جنسی نیز کمرنگ شده


Share/Save/Bookmark

هنر مرد بودن
by ونداد
19-Jun-2011
 

 بار دیگر به سراغ یکی از نشریات خوب «مردانه» آمریکایی[۱] می‌روم و به بهانه موضوع افول موقعیت مردان در دنیای معاصر، نگاهی خواهم داشت به مقاله «مرض مدرن مردان و علاج آن»[2]، تا بتوانم اشاره ای داشته باشم به دغدغه‌هایی که در رسانه‌های اجتماعی و فرهنگی غربی در این زمینه ابراز می‌شود. کمابیش مطمئن هستم که نگرانی مطرح شده درباره از دست رفتن موقعیت سنتی مردان در جامعه، معضلی است که رگه‌های آن را می‌توان در تمام نقاط دنیا شناسایی کرد.

متفکر آمریکایی اوایل قرن بیستم آقای «تی.کیع.ویپل»[3] که مقالات انتقادی متعددی درباره تاثیرات دنیای مدرن نوشته گفته است: «اجداد ما، مردان قدیم، در دنیای وحشی زندگی می‌کردند ولی آرزوی انسانیت و تمدن در وجودشان می‌تپید. در حال حاضر ما فرصت زندگی در دنیای متمدنی را داریم که آن‌ها برای ما تدارک دیده‌اند. تفاوت در این است که ما آرزوی آن‌ها را زندگی می‌کنیم ولی آرزوی ما این است که مثل آن‌ها زندگی کنیم.»

تغییر وضعیت و موقعیت مردان در بحبوحه همه تحولات سرسام‌آور در دنیای مدرن به حدی است که دیگر نمی‌شود آن را انکار کرد. پذیرش این حقیقت تلخ که دوران سلطه یکجانبه مردان در تمام شئون زندگی به زیر سئوال رفته است البته به این نتیجه‌گیری ختم نمی‌شود که ما مردان به گونه ای متحد، به یک واکنش مشابه در مقابل تغییرات ایجاد شده رسیده‌ایم.

برای هزاران سال ما مردان، شکارچیان قهاری بودیم که باید غذای خانواده‌مان را تهیه می‌کردیم. هزاران سال بعد، ما مردان، جنگجویان شجاعی شدیم که حفاظت قبیله، خانواده و اموال، به وظیفه روزانه ما تبدیل شده بود. قرن‌ها را پشت سر گذاشتیم تا آن‌که بالاخره توانستیم قوانین، اخلاق و مذاهبی را تدارک ببینیم که حقانیت، برتری جسمی، جنسی و فکری ما مردان را تائید و تضمین کند.

اکثریت جمعیت باسواد شهرها و اغلب قانونگذاران این شهر‌ها و حتی خود این شهرها را ما مردها تشکیل داده بودیم. در واقعیت، تقریباًً تمامی شاعران، فیلسوفان، هنرمندان و نمایندگان خدا روی زمین ما مردان بودیم. ما مردان، مدت بسیار طولانی وضعیت را به شیوه کاملاً دلخواه و بر اساس مزیت‌های جسمی و غریزی خود حفظ کردیم.

بعد از مدتی، ما مردانِ کامیاب، مغرور و سرشار از انرژی و امید، آرزوهای جدیدی را پی افکندیم. ما برای زندگی بهتر بشر به‌ویژه در ۵۰۰ سال گذشته گستاخی‌های زیادی کردیم، ما تلاش کردیم به گونه‌ای جدی ریشه بیماری‌ها، عقاید خرافی و ناهنجاری‌ها را قطع کنیم. ما به آرامی و با فرخندگی تمام تفکرات جدید و منطقی‌تر را اشاعه دادیم بدون آن‌که متوجه به هم خوردن میزان‌های طبیعی‌ای باشیم که به نفع ما مردان بود.

ما مردان، آموزش عمومی را در حد توان خود، از ۲۵۰ سال پیش گسترش بخشیدیم و کم‌کم به زنان و دختران خود این اجازه را دادیم تا از دستاوردهای تمدنی که ما مردان ایجاد کرده بودیم بهره بیشتری ببرند. از ۱۰۰ سال پیش به زنان در بعضی نقاط دنیا اجازه مالکیت بر اموال خود را دادیم و از ‌‌همان هنگام بود که ما مردان، کم‌کم و در پی درخواست‌های متوالی زنان تحصیلکرده، به آن‌ها حق رای دادیم.

زندگی جدید، آرامش و امنیت فردی، بالارفتن سطح استاندارد زندگی و در کنار همه آن‌ها بالا رفتن توقع طبیعی زنان برای رسیدن به موقعیت ما مردان و هزاران عامل کوچک و بزرگ دست به‌دست هم داده‌اند تا ما به یکباره به نقطه کمابیش خطرناکی برسیم و متوجه شویم دیگر خبری از کبکبه و دبدبه سابق نیست.

حال نه نیازی به قدرت شکار و تهیه غذا توسط ما مردان سریع و چابک وجود دارد و نه قدرت بازو و شمشیری که از عزیزان ما در حین ناامنی محافظت کند. مهم‌تر از همه آن‌که از اواخر دهه ۶۰ میلادی زندگی اجتماعی و تحولاتش دست به دست هم دادند تا با وقوع انقلاب جنسی به شکل قابل توجهی، کنترل جنسی ما بر جامعه نیز از سیطره خارج شود.

سیستم اجتماعی که بالاخره بر پایه توقعات و آرزوهای ما مردان در نیم قرن اخیر در اکثر نقاط جهان سرو سامان گرفت توانست همه چیز را آماده و با بسته‌بندی و از پیش تنظیم شده در اختیار همه آنهایی که قدرت خریدش را داشتند قرار دهد. برای  ما مردان، اعمال اساسی و غریزی چون شجاعت، رقابت و حتی قابلیت فیزیکی برای دستیابی به جفت جنسی نیز کمرنگ شد.

البته در طی چند دهه اخیر و بعد از گذار از مرحله انکار، ما مردان، تقریباً دو نوع واکنش را به کار بستیم تا بتوانیم با وجود همه تغییراتی که در طول تاریخ تمدن بشری خواستار آن بودیم با اتفاق‌ها و تغییرات جدید برخورد کنیم. مثل همیشه به خاطر تنوع خصوصیات و شرایط مختلف معیشتی و فرهنگی، ما مردان واکنش‌های مختلفی از خود بروز دادیم.

بخشی از ما مردان به رشد شتابان زنان برای داشتن همه حقوقی که همیشه متعلق به ما بوده است اعتراض کردیم و سرسختانه بر ضعیف بودن و کمتر بودن قابلیت‌های ذاتی زنان اصرار ورزیدیم. برای همین تصمیم گرفتیم یا بیشتر به مذهب پناه ببریم، یا به رفتن به درون طبیعت و گذراندن اوقات زیاد با مردانی که قدر شکار و ماهیگیری و ورزش را می‌دانند خود را تسکین دهیم.

بخش دیگری از ما در چرخش سرسام‌آور تغییرات و در بحبوجه از دست دادن امتیازاتی که به آن خو کرده بودیم با مشاهده تلاش بی‌وقفه و پشتکار دختران و زنان همکلاسی که موقعیت‌های بهتر از ما نصیب‌شان شده است دچار یاس و انفعال و رفتار «الکی خوش» شدیم و به بازی‌های کامپیوتری، شبکه‌های ۲۴ ساعته تلویزیونی و دوستی‌های لحظه‌ای با زنان تن دادیم.

البته بخشی از ما مردان، این امکان را یا با شانس و یا با وجود خصوصیات فردی یافتیم که در بینابین تحولات، نظاره‌گر کمابیش فرخنده تحولات باشیم و مثل همیشه امید داشته باشیم که افراط‌ها و تفریط‌ها از طرف زنان و مردان بعد از مدتی رسوب کند و از دل آن شرایط بهتری برای زندگی همه افراد ایجاد شود.

ما مردان می‌توانیم بار دیگر و در آرامش بعد از طوفان، با تکیه بر خلاقیت، شجاعت، مسئولیت‌پذیری، میل به حمایت و قابلیت جسمی که از ویژگی‌های متمایز ما مردان است، سهم بسیار مثبت خود را در تحول و تکامل اجتماع به عهده بگیریم. بی‌شک در فضای منطقی و برابر می‌توانیم آرزوهای بلندپروازانه پدربزرگ‌های دور را در هیبتی انسانی برای بشری که همیشه خواهان حمایت و آسایش آن بودیم فراهم آوریم.

ونداد زمانی

منبع: radiozamaneh.com

پی‌نوشت‌ها:

۱- هنر مردانگی
۲- The Cure for the Modern Male Malaise
۳- T.K. Whipple

منبع عکس‌ها:
عکس از محمدرضا شریف‌زاده، اینجا.


Share/Save/Bookmark

more from ونداد
 
ونداد

Dear Azin

by ونداد on

I don't think so either... I will follow up on the concept of " Earth father", for now I like the sound of it...

All the best for our little planet


Azin Izadifar

I don't think so...

by Azin Izadifar on

So, You think YOU GAVE these rights to women? I don't think so. You should read a bit more on how women fought for everything they got. And yes, The world wars you guys created had a lot to do with GIVING the right to work outside of homes in factories and farms to women AND being paid for that for the first time. Anyways, I do think that This is  avery challenging time for both men and women, but the solution is not going back and try to focus on ur muscles in this new era of technology, just not to be ashamed infront of your grandpas. Both genders have to define themselves from a whole different point of view now. Jean Shinuda Bulen introduced a new archetype that i sbeing formed for the first time in the history of human conscioussness as " THE EARTH FATHER" comparing to the previous " Heavenly Father" which is pretty much detached from many aspects of psyche including emotions, caring and nurihsment. You may enjoy reading the last chapter of her fantastic book " Gods in every man". Cheers

 


ونداد

Dear Ari

by ونداد on

یه وقتی، یه جایی داشتم به سخنرانی یک استاد تاریخ رنسانس گوش می سپردم که به همین احساسی که اشاره کردید رسیدم و خوشحال و مطمئن که دختر من عجب شانسی آورد که در ونیز و فلورانس و در حوالی قرن 1500 میلادی به دنیا نیامده بود. توی اون دوران فرزندان دختر در خانواده های  اشرافی ( از وضعیت دخترانِ رعیت زاده نگویم بهتر است ) سه گزینه در زندگی داشتند. 1- باید به عقد مردان معمولا مسن در قرار و مدارهای اشرافیت شهر در بیایند و پدر نیز جهاز ثابت ماهانه ای به آنها می داد که توسط سرپرستش ( شوهر) اداره و خرج می شد 2- اگر به ازدواج  های از پیش تعیین شده تن نمیدانند می توانستند به کنج معبد های کلیسا پناه ببرند و  راهبه های تارک دنیا شوند 3- اگر نه، می بایست « اسپینستر» شوند و این به عبارتی یعنی کلفت خانه برادران خودشان بشوند، بخصوص برادر بزرگتر که همه ارث پدر به او می رسید... البته کلفت های محترمی که می بایست به دوستان و همراهان برادر خود در خانه برادر به گونه ای ناگفته سرویس هم بدهند! یک روز این قصه ها!!! را برای دخترم تعریف خواهم کرد. با مهر ونداد 

Ari Siletz

مقاله مناسبی برای روزِ پدر

Ari Siletz


 

به این فکر بودم که اگر این تحولات در تمدن معاصر رخ نمی‌داد چقدر غصّه دختر‌هایم را میخوردم.


ونداد

شراب قرمز

ونداد


می گویند یکی از مشکلات ممالک آسیای کهن این بوده است که طبقه اشراف نیز از امنیت ثابتی برخوردار نبودند و هر از گاهی، قبایل کمی خشن حکومت های بومی را با غارت و کشتار از بین می بردند و به محض انکه خودشان می رفتند که از ظرافت اشرفی ( فرهنگ، هنر، عرفان، مرام سیر و تامین شده) برخوردار گردند دوباره قوم نامهربان دیگر دمار اشرافیت تازه پا را در می آورد.

بی شک خانواده شاهزاده شما فرصت بیشتری برای مهربانی دیدن و بالطبع مهربان بودن داشته است.

با تمام وجود امیدوارم ثروتمندان نوکیسه ایران فرصت سیر شدن و امنیت روحی و خصلتی لازم را در نسل های بعدی خویش بیابند و ...

لطفا شما همیشه دلپذیر است

ونداد 


ونداد

نازنین عزیز

ونداد



خواستم بگویم شاید بهتر است که به میمنت وجود مردانی که قدم پیش پا می گذارند و قلقلک ایجاد شده را ( به هر صورت) می فهمند و می پذیرند خوب است که شاید تبسم ناشی از قلقلک مزبور را ماندگار سازیم و با ادعای خدا بودن لبخندها را پریده رنگ نسازیم     با مهر ونداد 



Nazanin karvar

*

by Nazanin karvar on

خدای من، من چه‌قدر در اشتباه بودم که فکر می‌کردم که خانم‌ها فقط با هوش سرشاری که داشتن و دارن سعی میکردن که زیرکانه شما رو  نتنها بدون مزد و جیره و مواجب بلکه با جان و دل وادار کنند که براشون بجنگید، غذا تهیه کنید و خیلی کار‌های دیگر رو انجام  بدید و تمام بار ززندگی رو بدوش بگیرید. 

و بسیار سیاستمدارانه شما رو چند ساعتی بیرون از خانه بفرستیم تا فلسفه‌ها و دین‌ها به‌بافید تا هم ما کمی آزاد تر باشیم و هم شما از پیش خود چیزکی در مورد حقوق ما بیاموزید . 

اگر من واقعا اشتباه فکر میکردم پس به چه دلیلی خانم‌ها تونستن فقط در عرض چند ده غرور چند هزار ساله شما رو قلقلک بدن!!

باور کنید اگر خدایی وجود داشته‌ باشه قطعا یک زن می‌تونه در این جایگاه باشه

 مرسی

نازنین 

 

 

 


Red Wine

...

by Red Wine on

سلامِ فراوان و گرم از شهرِ زیبا پرورِ پاریس به ونداد جانِ عزیز .شبِ تارِ ما را روشن فرمودید.

پارسال دوست و امسال آشنا... از شما خبری نداشتیم،حال بسیار مفتخریم که باز شما را زیارت می‌‌کنیم .

ما در یک خانواده یی بزرگ شدیم که ظاهراً مرد سالاری در آن ریشه دوانیده بود اما تمامِ قدرت،از مطبخ تا به دخل و دخول و خرج و خروجِ اقتصادی خاندان..در دستان زنانِ فامیلِ ما بود،حتی آقا جانِ ما ، شازده عمو جان‌ها و دایی جان والا مقامات،برایِ کوچکترین امر و اموری می‌‌بایستی‌ جلب خاطر حضراتِ عالیه را می‌‌کردند،وگرنه شدت غضبات این مقبول رویان آنچنان بود که تا مدت‌ها مردِ بیچاره از نه‌ کامِ عشق داشت و قوتِ حلال !

دستِ شما را می‌‌فشاریم ...

دوستدارِ همیشگی‌ِ شما ..

شرابِ قرمز .