پیشینهی تاریخی
آزادی اندیشه و سخن بدون آزادی انجمن امكانپذیر نیست، زیرا فرد برای اندیشیدن و بیان آن نیازمند مخاطب است و به علاوه برای پیاده كردن نیات خود به یاری همفكران احتیاج دارد. بیهوده نیست كه در دوران جدید، اشاعه فكر آزادی همیشه همراه با تشكیل انجمنها است. انقلاب مشروطیت، جنبش ملی كردن صنعت نفت و قیام بهمن بدون وجود احزاب سیاسی، هیاتهای مذهبی، گروههای مخفی و كانونهای ادبی، قابل تصور نیست. برای نمونه "دهشب شعر، گوته" در پاییز 1356 را به یاد آوریم كه از سوی "كانون نویسندگان ایران" برگزار میشود و لغو سانسور را به صورت یك شعار عمومی درمیآورد.
در قدیم انجمنهای ادبی وابسته به فرق مذهبی، اصناف پیشه وری، دربار و مراكز محلی قدرت بودند. تنها در دوران جدید است كه گویندگان و نویسندگان جرگهها و انجمنها و كانونهای مستقل خود را تشكیل میدهند و برای تقویت و گسترش آفریدههای ادبی و هنری خود به یاری یكدیگر برمیخیزند. همزمان با آغامحمدخان قاجار كلانتر او در اصفهان، انجمن ادبی "نشاط" را به وجود میآورد كه در گردهماییهای آن سبك شعر جدید "بازگشت" نطفه میبندد. انجمن "دانشكده" كه در سال 1294 به دست محمدتقی بهار و یاری پیشكسوتانی چون عباس اقبال و نوآمدگانی چون سعید نفیسی پی افكنده میشود، مهر خود را بر ادب و فرهنگ كشور در دورهی بعدی میزند و باعث غلبهی گرایش اعتدالی در میان ادبای تجددخواه میگردد. وحید دستگردی به همین سیاق نخست انجمن ادبی "ایران" و سپس انجمن "حكیم نظامی" را تشكیل میدهد كه جلسات آن ابتدا در خانهی خود او برپا میشده و پس از ثبت قانونی محل آن به وزارت فرهنگ منتقل میگردد. در مقابل، چهار تن از نویسندگان جوانی كه به ادبیات جدید در اروپا آشنایی بیشتری دارند، یعنی صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد، و مجتبی مینوی، بین سالهای 1309 تا 1315 جرگهای تشكیل میدهند كه هفتهای یك بار در كافهی "رزنوار" در تهران برپا میشده و برای دهنكجی به ادبای سبعهای كه جرائد ادبی آن روز را با نام خود پر كردهاند، نام جرگهی خود را "ربعه" میگذارند. محفل "ربعه" نیز مهر خود را بر بخش مهمی از ادبیات بعدی میزند و به شكلگیری جرگهای میانجامد كه حول نشریهی ادبی "سخن" به سردبیری پرویز ناتل خانلری گرد آمده است. آنها در زمینهی داستانی پیشگام، اما در قلمروی شعر میانهرو و مخالف بدعت نیما هستند.
در اوایل دههی 40 شوری تازه در فضای ادبی كشور احساس میشود، دو خصوصیت مهم این نوزایی ادبی، یكی بریدن از قطبهای سنتی چپ و دیگری، رشد مستقل شهرستانها نسبت به تهران است. به دلایل تاریخی، قشر روشنفكری در ایران بخصوص از دههی 20 همیشه تحت تاثیر جنبش چپ قرار داشته است. بخش بزرگی از نویسندگان، گویندگان و مترجمین كه از آن دهه كار خود را شروع میكنند و هنوز نام بسیاری از آنها در نشریات و كتابها به چشم میخورد پروردهی تفكر چپ بودهاند.
هنگامی كه در اوایل دههی 40 همراه با شكاف در به اصطلاح اردوگاه سوسیالیسم زمینه برای رشد اندیشههای مستقل چون اگزیستانسیالیسم سارتر ("جنگ شكر در كوبا") و جنگ چریكی چهگوارا باز میشود، این امر به خودی خود راه را برای آزاداندیشی و پیمودن راههای تازه در هنر و ادبیات باز میكند. چه كسی میتواند تاثیر كتابهایی چون "اگزیستانسیالیسم" و "اصالت بشر"، "ادبیات چیست؟" و "كلمات" اثر سارتر یا "موج نو" فرانسه را بر ادبیات آن دوره، از یاد ببرد؟ این كتابها، ایمان به قدرت فرد و اتكاء به نفس را بالا میبرد و به جای تسلیم در مقابل جبر تاریخ آزادی اراده را قرار میدهند.
برخاستن صدای تازه از شهرستانها مسلما تا اندازهای نتیجهی اصلاحات اقتصادی و رشد شهرنشینی و ایجاد قطبهای صنعتی و فرهنگی در شهرستانها میباشد. نه تنها در تهران نشریات وزینی چون "آرش"، "دفترهای زمانه"، "جنگ طرفه"، "جهان نو"، "خوشه" درمیآیند، بلكه شهرستانها نیز جرگهها و جنگهای خود را پیدا میكنند."جنگ" اصفهان بخصوص وقتی كه از شمارهی دوم از همكاری ابوالحسن نجفی مترجم سارتر برخوردار میشود تا اندازهی محسوسی صاحب سبك و روش مشخصی در اندیشهی فلسفی داستاننویسی و شعر میگردد. تاثیر مستقیم فلسفهی سارتر را بر "شازده احتجاب" هوشنگ گلشیری نباید از یاد برد و همچنین اثری را كه نوشتههای آلن روب گریه و شعر "سنگ آفتاب" اكتاویو پاز، منتشر شده در جنگ اصفهان، بر داستان و شعر آن دوره دارد نمیتوان نادیده گرفت. در آبادان نشریهی"پرچم خاورمیانه ـ ویژهی هنر و ادبیات" درمیآید، در رشت "بازار ـ ویژهی ادبیات" و "سهند" در تبریز و همین طور نشریات ادبی دیگر در مشهد، شیراز، و كرمانشاه.
"كانوننویسندگان ایران" كه مقدمات آن از سال 1345 ریخته میشود در واقع میخواهد ترجمان یكپارچهی این صدای نوخیز در سراسر كشور باشد. همهی این جرگههای ادبی مهر خود را بر فرهنگ ایران در دهههای بعدی به جا میگذارند و ما هنوز تاثیر آن را در داخل و خارج كشور میبینیم.
مقدمات شكلگیری
هنگامی كه در اواخر سال 1983 به فرانسه میرسم، فضای فكری روشنفكران ایرانی مهاجر را گرم میبینم. نه تنها مطالعهی تئوری بخصوص آثار متعلق به گرایشهای گوناگون نئوماركسیستهای اروپایی رواج یافته است، بلكه كانون نویسندگان ایران در تبعید تشكیل شده، نشریهی" الفبا" به سردبیری غلامحسین ساعدی انتشار یافته و سپس به مرور "جنگدبیره"ی هما ناطق، "چشمانداز" ناصر پاكدامن و محسن یلفانی و "سوسیالیسم و انقلاب" مهرداد مهربان كار خود را آغاز میكنند. با وجود این، فكر ایجاد انجمن، برای روشنفكرانی كه تازه از سازمانهای چپ بریدهاند و نسبت به هر تجمعی با بد گمانی مینگرند، ناخوشایند است. این دورهای است كه در آن فرد و مسئولیت شخصی برجسته میشود و تجمع و گروه چون حصاری تنگ و كشندهی استعدادهای فردی به چشم میآید. البته در همان زمان برخی از روشنفكران چپ در پاریس برای خود انجمنی به نام "اندیشه" تشكیل میدهند. من خود در برخی از نشستهای آن شركت میكنم. بحثها تمام سیاسی و نظری است.
در می 1984 به لسآنجلس میرسم و از همان آغاز به گونههای مختلف تجمع روشنفكران هممیهن خود راه مییابم: نخست ـ تجمعی است دانشگاهی به نام "دوره" متشكل از عدهای از استادان و دانشجویان دانشگاهها بویژه دانشگاه كالیفرنیای جنوبی در لسآنجلس. من از طریق برادرم حمید به جلسات آنها كه معمولا ماهی یك بار در خانهی همكاران دوره تشكیل میشود و غالبا به زبان انگلیسی است راه مییابم و با پژوهشگرانی چون امین بنانی، كاوه صفا، فرزانه میلانی، مهدی بزرگمهر، امید سالار و خسرو شاكری آشنا میشوم. مطالب در این جلسات از روی متن خوانده میشود و بعد دربارهی آنها بحث به عمل میآید. از كارهای خوانده شده میتوانم از نوشتههای حمید نفیسی دربارهی "نقش لوطی در سینمای فارسی"، "آشنایی مردم با سینما در ایران" و رسالهی كاوه صفا راجع به "شاهنامه" و نوشتهی فرزانه میلانی دربارهی "زنان شاعر ایرانی" نام ببرم.
دوم ـ كانونهایی چون "اندیشه"، "روشنفكران"، "نیما" و "سخن" هستند متشكل از چند نفر كه در واقع برگزاركنندهی سخنرانیها، سمینارها، و نشر مجلات ادبی میباشند. محل برگزاری گردهماییها معمولا در دو دانشگاه UCLA و USC و عدهی شركتكنندگان بین 50 تا 500 نفر در نوسان میباشد. از جلسات كانون "اندیشه" میتوانم از یادمان ساعدی و نیما یوشیج نام ببرم و از جلسات كانون "روشنفكران" گفتارهای مجید نفیسی دربارهی "مسئلهی جنسیت" و "سایه روشنِ معلول بودن". كانون "نیما" پرتداومتر است و سمینارهای متعددی در زمینهی "نقش روشنفكران در سدهی بیستم" یا "حافظ" تشكیل میدهد كه در آنها بسیاری از اهل قلم چون داریوش آشوری، نادر نادرپور، اسماعیل خویی، شاهرخ مسكوب، احمد اشرف، هما ناطق، افسانه نجمآبادی، احمد كریمی حكاك، عباس میلانی، منصور خاكسار، مجید نفیسی شركت دارند. امروز تنها كانون سخن هنوز به فعالیت منظم خود ادامه میدهد. جلسات آنها در دوشنبهی اول هر ماه در تالار اجتماعات پاساژ سانتامونیكا انجام میگیرد و موضوعات بحث از سیاست تا هنر و ادبیات، ورزش و روانشناسی را در برمیگیرد.
سوم ـ گروههای مطالعه. در سالهای 85ـ1984 با دوستانی از گرایشهای گوناگون به مطالعه بر سر مفهوم "سازمان" و همچنین "ضرورت لغو حكم اعدام" میپردازیم. هم زمان به جلسات گروه رایا دونایفسكایا معروف به ماركسیست ـ اومانیستها میروم و هستهای برای خواندن آثار هگل داریم. سپس با كامبیز سخایی آشنا میشوم كه تازه از ایتالیا آمده و با برخی از استادان نئوماركسیست چون پل كولهتی و چند نفر دیگر از مكتب "دلاولپو"كار كرده است و نظرات منسجمی در نقد هگل و انگلس دارد. به همراه او و چند تن دیگر یك گروه مطالعاتی برای خواندن "دستنوشتههای پاریس" و "نقد فلسفهی حقوق هگل" اثر ماركس تشكیل میدهیم و در كنار آن تقریباً هفتهای یك بار در دانشگاه USC جمع میشویم و جلساتی برای سخنرانی و گفتوگو داریم. تعداد شركتكنندگان بین 20 تا 50 نفر و موضوعات مورد بحث جالب و آموزنده است. در همین دوره است كه من جرات میكنم كه پس از دو سال خاموشی، نتایج مطالعات خود دربارهی ماركس را به صورت گفتارهایی به نام "ماركس نه چون یك پیشوا" عرضه كنم.
شكلگیری جرگه
در اواخر سال 1985 من مجدداً به سمت شعر بازمیگردم و در یك انفجار چهار ماهه دهها شعر مینویسم كه 103 تای آن در مجموعهی "پس از خاموشی" منتشر میشود. مطالعات من نیز بیشتر جنبهی ادبی و فرهنگی میگیرد كه نمونهی آن را میتوان در كتاب "در جستجوی شادی: در نقد فرهنگ مرگپرستی و مردسالاری در ایران" مشاهده كرد. در كنار هستههای مطالعاتی، هفتهای یك بار با عدهای گرد میآییم و كلیات نیما یوشیج را میخوانیم. به همین ترتیب، برخی دیگر از دوستان نیز به ادب و فرهنگ توجه بیشتری نشان میدهند. این دوره تعریف مجدد مرزها و تشخیص هویت است. روشنفكرانی كه سابقا خود را جزیی از یك جنبش سیاسی میدیدند اكنون پس از شكست، به دنبال چرایی آن میگردند و هر یك به اشكال و درجات گوناگون، بنیادگرایی چپ را مورد نقد قرار داده و دیگر حاضر نیستند به شكل سنتی فعالیت كنند. ادبیات و فرهنگ مناسبترین بستری است كه میتواند هم پیوند آنها را با فرهنگ بشری نگاه دارد و هم بر زخمهای آنان مرهمی بگذارد. از دست دادن دوستان، رانده شدن از كاشانهی خود، فشار زندگی در غربت، تنهایی و فقر، برجسته شدن فرد پس از پاشیده شدن هویت گروهی ـ این جاست كه تخیل جاذبههای بیشتری نسبت به زندگی مییابد. و ادبیات و هنر به امداد آدمی میآید.
در همین دوره است كه فكر داشتن یك جرگهی ادبی بین ما قوت میگیرد. جلسات سخنرانی یا شعرخوانی كه از سوی كانونهایی چون نیما انجام میگیرد برای خود كسانی كه آفرینندهی آثار ادبی هستند نمیتواند كافی باشد و نیاز به فضایی كه بتوان در آن مخاطبینی كه خود در عین حال خالق آثار ادبی هستند، به شدت احساس میشود. وقتی كه در اوایل سال 1989 محسن حسام كه آن زمان در لسآنجلس به سر میبرد، پیشنهاد میكند كه نشستهایی به طور ماهانه برگزار كنیم با استقبال دوستان روبرو میشود. در اولین نشست رسمی كه به این منظور تشكیل میگردد، تا جایی كه به یاد میآورم افراد زیر شركت دارند: محسن حسام (داستاننویس)، ایرج اسفندیاری (طراح)، ناصر رحمانی نژاد (كارگردان تئاتر)، فضلالله روحانی (شاعر)، منصوره هاشمی (شاعر)، انوشیروان آریاپور(شاعر)، داود غلامحسینی (نمایشنامهنویس)، محمد غروی (طراح)، خسرو دوامی (داستاننویس)، مهرنوش مزارعی (داستاننویس)، پرتو نوریعلا (شاعر)، علی كیافر (طراح)، مسعود بینیاز (داستاننویس)، و مجید نفیسی (شاعر). در این نشست بر سر درك از ماهیت تجمع، اختلاف بروز میكند؛ از یك سو ناصر رحمانینژاد است كه فعالیت محفل را بیرونی و برای استفادهی همگان میبیند و از سوی دیگر اكثریت افراد هستند كه كار را درونی، و شرط شركت در این جلسات را این میدانند كه فرد شركتكننده خود خالق كار ادبی یا هنری باشد.
بدین ترتیب نشستهای ما آغاز میشود و از آن هنگام تاكنون تقریبا بدون گسست برای ده سال در اولین شنبهی هر ماه تشكیل شده است. تنها وقتی كه شنبهی اول ماه با یك روز تعطیل چون چهارم ژوئیه روز استقلال امریكا اصابت میكند نوبت به شنبهی دوم ماه میافتد. علت انتخاب شنبه این است كه افراد در شبهای دیگر باید خود را برای رفتن به سر كار آماده كنند. با وجود این نشستهای ما نامی برخود ندارد تا این كه در اوایل سال 1993 مسئلهی چاپ دفتری از آثار شركتكنندگان پیش میآید و نام "دفترهای شنبه" برای آن انتخاب میشود و از آن پس نیز نشستهای ما به "نشستهای شنبه" یا "نشست شنبهها" معروف میگردد.
سنتها
مكان برگزاری جلسات خانهی شخصی افراد شركتكننده است. در هر نشست، میزبان نوبت بعد داوطلب میشود. و او معمولا یك هفته قبل از تاریخ جلسه به شركتكنندگان تلفنی اطلاع میدهد و برگزاری نشست را یادآوری مینماید. معمولا میزبان از ساعت شش و نیم آمادهی پذیرایی است اگر چه این ساعت بنا به فصل و روشن و تاریكی هوا كمی تغییر میكند. افراد اكثرا با خود پیشكشی میآورند و اگر كتاب یا نشریهای برای فروش یا اطلاع دیگران آورده باشند آن را در گوشهای قرار میدهند. نشست با صرف تنقلات و صحبتهای دوستانه شروع میگردد و در حدود ساعت هفت و نیم رسمیت مییابد. حوالی ساعت ده وقت خوردن شام فرا میرسد كه معمولا تنها یك ساعت ادامه مییابد. آن گاه نشست دوباره رسمیت یافته و تا نیمهشب به درازا میكشد. سیاست ما در زمینهی نوشخواری یا تهیهی شام متغیر است. گاهی به خاطر زیادهروی كسی در جلسهی پیش، جامها را در گنجه میگذاریم و زمانی به خاطر این كه میزبانی چندین رقم غذا درست كرده و زحمت زیادی متحمل شده از جلسهی بعدی تصمیم میگیریم كه شام فقط حاضری باشد و جلسه برای صرف شام قطع نگردد. ولی به طور كلی میتوان گفت كه گرایش به رعایت اعتدال غلبه دارد.
افراد از آوردن همراه ناخوانده با خود خودداری میكنند مگر آن كه آن فرد اهل قلم باشد و خبر آن از قبل به میزبان داده شود. طی این ده سال ما میهمانان زیادی از ایران یا كشورهای دیگر داشتهایم كه به نشستهای ما آمده و اكثراً كاری از خود عرضه كردهاند. از آن جمله: منوچهر آتشی، هوشنگ گلشیری، جلیل دوستخواه، میرزا آقاعسگری، محمود فلكی، شهرنوش پارسیپور، منیره روانیپور، شمس لنگرودی، علی دهباشی، حسین نوشآذر، عدنان غریفی، عباس مخبر، محمد مختاری، تهمینه میلانی، صفدر تقیزاده، مرتضی میرآفتابی، ناصر شاهینپر، اسماعیل نوریعلا، شكوه میرزادگی، بیژن بیجاری و جواد مجابی. تعداد شركتكنندگان متغیر است ولی به طور معمول بین 18 تا 25 در نوسان است. در سالهای گذشته به مرور افرادی به محفل پیوستهاند كه به صورت اعضای اصلی آن درآمدهاند ـ مانند: منصور خاكسار (شاعر)، بیژن كارگر مقدم (داستاننویس)، سودابه اشرفی (داستاننویس)، خلیل كلباسی (شاعر)، فرزاد همتی (شاعر)، محبوبه بدیعی (مترجم)، یاشار احد صارمی (داستاننویس)، عباس صفاری (شاعر)، مجید روشنگر (مترجم)، بكری تمیزی (منتقد)، محمود عنایت (روزنامهنگار)، كیوان فتوحی (داستاننویس)، فاطمه دادگر (نقاش) و ملیحه تیرهگل (منتقد). افراد زیر نیز به طور نامنظم شركت میكنند: شادی پایدار (داستاننویس)، خلیل موحد دیلمقانی (كارگردان تئاتر)، حسن فیاد (مترجم)، فریده فرجام (شاعر)، منوچهر كهن (شاعر)، قباد (شاعر)، شهلا ساروخانی (خواننده)، نظام ركنی (شاعر)، شایسته امانی (موسیقیدان)، فهیمه واحدی (نقاش)، پروانه پریزاد )بازیگر تئاتر)، آزاده فرهمند (شاعر)، لیلا فرجامی (شاعر)، جلال فاطمی (فیلمساز)، الهام قیطانچی (مترجم)، مریم آذر (شاعر)، علی آشوری (شاعر)، یوسف صدیق (شاعر) و محمد یزدی (فیلمبردار).
گردانندهی جلسه قبل از رسمی شدن نشست از شركتكنندگان جویا میشود تا اگر كاری برای عرضه دارند، به او بگویند. نخست كسانی كه از نشستهای پیش كار داشتهاند و نوبت به آنها نرسیده بوده است كارهای خود را میخوانند. سپس نوبت به داوطلبین تازه میرسد مگر این كه میهمانی از شهر دیگر آمده باشد كه اولویت با او خواهد بود.
پس از خواندن كار، افرادی كه نظر دارند صحبت میكنند و سپس نوبت به آخرین كلام از سوی صاحب اثر میرسد. متن از سوی نویسنده قرائت میشود و معمولا جز یك نسخه موجود نیست. ولی گاهی برخی از دوستان كارهای خود را تكثیر میكنند و پیش از رسمی شدن نشست آن را در اختیار حاضرین میگذارند. هرگاه یكی از افراد نشست كتابی منتشر كرده یا نمایشگاه نقاشی گذاشته است گاهی تمام یا نیمی از وقت یك جلسه به بررسی آن اختصاص داده میشود و همكاران تشویق میشوند كه بررسیهای خود را بنویسند و از روی متن قرائت كنند.
تا به حال به این آثار برخورد شده است: "قصیدهی سفری در مه" (منصور خاكسار)، "شعرهای ونیسی" (مجید نفیسی)، "بریدههای نور" (مهرنوش مزارعی)، "زنان داستاننویس مهاجر" (بكری تمیزی)، "لسآنجلسیها" (منصور خاكسار)، "پرسه" (خسرو دوامی) و "كلارا و من" (مهرنوش مزارعی). همچنین یك بار كارنامهی "بررسی كتاب" ـ فصلنامهای كه به مدیریت مجید روشنگر درمیآید و گاهی از آثار شركتكنندگان در این نشست در آن چاپ شده است ـ مورد بررسی جمعی قرار گرفت. محمود عنایت نیز گاهی در نشریهی خود "نگین" و عباس صفاری، یكی از ویراستاران مجلهی "سنگ" كارهای همجرگهایها را چاپ كردهاند.
روش اداره
گرداندن نشستها در چند سال اول غالبا به عهدهی میزبان است یا این كه یكی از حاضرین داوطلب انجام آن میشود. اكثر ما تجربهی سازمانهای چپ را از سر گذراندهایم كه چه به دلیل فقدان روابط دمكراتیك در آنها و چه به مقتضای شرایط مبارزه مخفی غالبا از یك رهبری منتخب برخوردار نبود. در نتیجهی این تجربه غالب دوستان نسبت به نوبتی بودن گردانندگی نشستها نظر مثبت دارند و تجربهی دمكراسی در كشور میزبان نیز بر این اشتیاق میافزاید. متاسفانه به دلایل گوناگون پس از مدتی، ادارهی جلسات برای چند سال به دوش یكی از همكاران میافتد. در ابتدا این كار توجیهپذیر مینمود زیرا اگر میزبان بخواهد همزمان گردانندهی نشست هم باشد از عهدهی هیچ یك به خوبی برنمیآید. به علاوه برخی از گردانندگان شكیبایی لازم را از خود نشان نمیدهند و موجب اختلال در روند كار میشوند و در نتیجه، وقتی یكی از دوستان متانت خوبی از خود نشان میدهد آرزو میكنند كه او نقش گردانندگی را به صورت پایدار به عهده بگیرد و همه را از زحمت انجام این مسئولیت راحت كند.
با وجود این، آثار سوء این روش غیردمكراتیك به مرور ظاهر میشود و بی اعتمادی در میان جمع رشد میكند. تا این كه در بهار 1998 راجع به این موضوع بحث كافی به عمل میآید و قرار میشود كه از آن به بعد گردانندگی نوبتی باشد. به این صورت كه هر فرد برای سه ماه مكرر نشست را بگرداند و پس از آن شخصی دیگر را به جای خود برگزیند. مشروط بر این كه تا همهی افراد برای یك بار به این سمت نرسیدهاند، یك فرد دوباره برگزیده نشود و به علاوه، اگر در یك نوبت فرد گرداننده از مردان است در نوبت بعدی از زنان باشد.
اكنون كه این سطور را مینویسم سه دوره نقش گردانندگی بین شركتكنندگان گشته و نتیجهی آن مثبت بوده است. دیگر همهی افراد احساس مسئولیت میكنند: در زمان بحران، نه همه انگشتها را به سوی یك فرد میگیرند و نه به طور كلی خطر شیخوخیت كسی را تهدید میكند.
"دفترهای شنبه"
از اواخر سال 1992 درخواست برای انتشار دفتری كه آثار خوانده شده در نشستهای شنبه را در خود گرد آورد از سوی همگان مطرح میگردد. بنابر این قرار میشود كه هر یك از همكاران به انتخاب خود یك یا چند اثرش را برگزیده و تنی چند از بچهها كه تجربه و مهارت بیشتری در چاپ و ویرایش نشریه دارند آنها را در دفتری به چاپ رسانند. همچنین از انوشیروان آریاپور و محسن حسام كه از لسآنجلس بیرون رفتهاند آثاری انتخاب میشود زیرا همانطور كه در مقدمهی دفتر توضیح داده شده: "غرض نقشیست كز ما باز میماند." هر یك از صاحبان اثر مبلغ 100 دلار به میان میگذارد در عوض پس از چاپ، ده نسخه به رایگان دریافت میكند. بقیهی مخارج نیز از سوی برخی افراد خیر تامین میشود. به این ترتیب در اپریل 1993 اولین شمارهی "دفترهای شنبه" در پانصد نسخه درمیآید. فهرست مطالب این دفتر به قرار زیر است: شعر"فالی با تاریكی" (انوشیروان آریاپور)، "سفری در مه" ـ "عاشقانه" ـ "در عاشقانگی" (منصور خاكسار)، "شعری برایت مینویسم" ـ "زایندهرود" ـ "بر مزار فرهاد" ـ "دریایی" (مجید نفیسی)، "عجز" ـ "نزدیكی" ـ "محلهی فقیر" (فهیمه واحدی)
داستان: "بادبادكی در باد" (شادی پایدار)، "یك روز خوب" (بیژن كارگرمقدم)، "دو مرد" ـ "آرامش" ـ "غریبهای در رختخواب من"(مهرنوش مزارعی)، "سرهنگ" (مسعود بینیاز) "هتل بل ویل" (محسن حسام)، "حیلان" (بهروز داودی)
ترجمه: "مرگ لوركا" (روی. پرشت)، "شعر" (لوركا) از فضلالله روحانی، "قدرت اسطوره" (جوزف كمبل ـ بیل مایرز) از محمود عنایت، "دوشعر" (اكتاویو پاز) از حسن فیاد، "چهار شعر" (لنگستون هیوز) از فیاد، "داستاننویسی در مكزیك" (نورما كلان) از علی كیافر
نقد و بررسی: "عناصر نو در روایت" خسرو شیرین نظامی (خسرو دوامی) "نگاهی به آینههای دردار" (مجید روشنگر)
ادبیات نمایشی: "به كودكی كه هرگز دیده نشد" (پروانه پریزاد)، "صدای آشنا" (داوود غلامحسینی)
دومین شمارهی "دفترهای شنبه" دو سال بعد در تاریخ مارس 1995 منتشر میشود. تاخیر در انتشار ناشی از تداوم گفتوگویی است كه بر سر درك از ماهیت نشریه و چگونگی ادارهی آن وجود دارد. در دفتر اول به دلیل فقدان یك هیئت ویراستار، اختلاف كیفی بین مطالب به چشم میخورد. زیرا مسئولیت انتخاب به عهدهی هر فرد است. در نتیجه قرار میشود كه برای هر شماره سه نفر به عنوان ویراستار برگزیده شوند و در شمارهی بعد این نقش به دیگران واگذار گردد. پس از یك رایگیری مخفی سه نفر زیر انتخاب میشوند: منصور خاكسار ـ خسرو دوامی و مجید نفیسی. بر سر سیاست چاپ مطالب نیز بین همجرگهایها اختلافنظر وجود دارد. دستهای "دفترهای شنبه" را كاملا ویژهی آثار شركتكنندگان در نشستهای شنبه میدانند و طبع آثار دیگران را در آن جایز نمیشمارند زیرا معتقد هستند كه این دفترها فقط باید آیینهی تلاش و بالندگی گروه باشد. در مقابل دستهی دیگر بر این باورند كه ما نمیتوانیم خود را از ادبیات ایران بخصوص بخش خارج آن جدا كنیم وگرنه به صورت یك فرقهی دربسته درمیآییم و در نتیجه از تاثر و تاثیر محروم میمانیم. بالاخره جمع به این نتیجه میرسد كه هفتاد درصد مطالب از همكاران شنبه و سی درصد از آثار دیگران برگزیده شود، تنها بدین ترتیب نظر هر دو گرایش تامین میگردد. ویراستاران این شماره تصمیم میگیرند كه بیشتر به چاپ مطالبی بپردازند كه وضعیت زندگی مهاجران در خارج از كشور را منعكس میكند، . . . "چرا كه باور داریم نویسندگان و هنرمندان مهاجر باید خود را جدی بگیرند." (به نقل از یادداشت ویراستاران)
فهرست مطالب شمارهی دوم به قرار زیر است:
شعر: "لسآنجلسیها" (منصور خاكسار)، "در جستجوی اپیكور" (فضلالله روحانی)، "دقیقه به اكنون" (علیرضا زرین)، "هنوز میبارد" (ادیت سیت ول ترجمه عباس صفاری)، "زیبایی" ـ "پلكان تاریك دنیا" (عباس صفاری)، "درخت كریسمس" (خلیل كلباسی)، "آنگاه . . . شده است" (مسعود منش)، "آه لسآنجلس" (مجید نفیسی)، "گلدان و خورشید" (فهیمه واحدی)، "من انسانم" (نوشین امانی)
داستان: "تی لند" (شادی پایدار)، "ساعت" (بیژن كارگر مقدم)، "چیزی خوب و كوچك" (ریموند كارور ترجمهی خسرو دوامی)، "كاوه" (مهرنوش مزارعی)، "به امضای خودم" (نهال نفیسی)
مقاله: "مكاشفه در روند تحول آگاهی" (امبرتو اكو ترجمه علی كیافر)، "ارنست یونگر و رژیم نازی" (یان بروما ترجمهی محمود عنایت)، "زبان بوطیقایی و فرمالیستهای روس" (تروتان تودوروف ترجمهی پژمان فرخ)، "تبدیل به هنر" (ال دكتوروف ترجمهی مجید روشنگر)
نقد و بررسی:"خود و غیر در داستان تخت ابونصر صادق هدایت" (علیرضا زرین)، "زال بدنشان" (مجید نفیسی)
شمارهی سوم "دفترهای شنبه" در تاریخ مارس 1996 و با مطالب زیر منتشر میشود:
شعر: "لسآنجلسیها" (منصور خاكسار)، "سرود پایان هفته" (فضلالله روحانی)، "عكس یك خواب" (خلیل كلباسی)، "هراس" (نادر نادرپور)، "نامه" (مجید نفیسی)، "ستونها" (اكتاویو پاز ترجمه عدنان غریفی)، "تنگاها" (ایزومی شی كوبو ترجمهی عباس صفاری)، "عبور" (شیموس هینی ترجمهی فضلالله روحانی)
داستان: "دوگانه" (علی حسینی)، "پارك" (خسرو دوامی)، "درست مثل یك دوست" (رضا فرخ فال)، "این رسم رفاقت نیست" (بیژن كارگر مقدم)
خاطرهها: "خاطرهای از زندان" (شهرنوش پارسیپور)، "سور و سوگ سیاوش كسرایی" (نادر نادرپور)
مقاله: "هنر رمان" (آلن رب گرییه ترجمه مجید روشنگر)، "همكاری هایدگر با رژیم نازی" (تامس شیهان ترجمهی محمود عنایت)، "شش یادداشت برای هزارهی آینده" (ایتالو كالوینو ترجمه پژمان فرخ)، "بازگشت به طبیعت در شعر نیما یوشیج" (مجید نفیسی).
با وجود این كه قرار بود هر شماره ویراستاران تازه داشته باشد شاید به همان دلایلی كه برای نقش گردانندهی نشستها متذكر شدیم در جمع كشش لازم برای انتخاب هیئتی جدید دیده نمیشود. و در نتیجه همان سه نفر پیشین ویرایش این شماره را نیز به عهده میگیرند. خطمشی این شماره نیز مانند دفتر دوم مبنی بر تكیه اصلی بر آثار درون محفل و همچنین انعكاس زندگی در تبعید است. این دفترهای سه گانه به اضافهی كتابهایی چند كه نام آنها در بالا آمد و متعلق به برخی از همكاران شنبه است همه با نام "نشر ریرا" مزین شدهاند. غرض آن است كه بین انتشارات دوستان هماهنگی به وجود آید. نشانی "نشر ریرا" چنین است.
P.O.Box 1844 VENICE, CA 90294 USA
نشستهای بیرونی
یك جرگه نیز مانند یك فرد نیاز به مخاطب دارد وگرنه در مانداب خود میماند و آرام آرام طراوت خود را از دست میدهد. این است كه از اوایل سال 1994 مسئلهی برگزاری نشستهای بیرونی در دستور كار همكاران قرار میگیرد و قرار میشود كه با استفاده از تالار اجتماعات كتابفروشی مترقی "میدنایت اسپشیال" واقع در گردشگاه سانتامونیكا ماهی یك برنامه داشته باشیم. منظور اصلی از این نشستها معرفی همكاران شنبه و در وهلهی بعد روشنفكران دیگر ایرانی است. از آن جا كه خبر این برنامهها در فهرست رویدادهای فرهنگی كتابخانهی مذكور قید میشود و به اطلاع عموم میرسد و به علاوه برخی از این نشستها به زبان انگلیسی است منحیثالمجموع برگزاری این گردهماییها در معرفی روشنفكران ایرانی مهاجر به مردم امریكا سودمند است. این جلسات برای مدتی بیش از یك سال ادامه مییابد و سپس دنبالهی كار قطع میشود. شاید به این دلیل كه اكثر همكاران برای یك دور معرفی میشوند و گذاشتن برنامهی مجدد ضروری نمینماید. جمعیت شركتكننده به طور میانگین بین 20 تا 60 و فقط در یك مورد از 100 نفر تجاوز میكند. اینك فهرست این برنامهها با استفاده از گزارشی كه در سومین شمارهی "دفترهای شنبه" به چاپ رسیده است:
5 می 95 عباس صفاری و سودابه اشرفی به معرفی مجید نفیسی، 27 ژوئیه 95 مجید نفیسی به معرفی خلیل كلباسی (این برنامه به زبان انگلیسی است)، 13 اوت 95 منصور خاكسار و مهرنوش مزارعی به معرفی محمود عنایت، 26 سپتامبر 95 محمود عنایت به معرفی منصور خاكسار (عنوان سخنرانی: "دربارهی غربت")، 26 اكتبر 95 شهرنوش پارسیپور به معرفی مهرنوش مزارعی، 30 نوامبر 95 خلیل كلباسی و فهیمه واحدی به معرفی مجید روشنگر (فهیمه همچنین ده تابلو از كارهای خود را به نمایش میگذارد)، 25 ژانویه 96 فضلالله روحانی به معرفی عباس صفاری.
علاوه بر این، سه برنامهی فوقالعاده به قرار زیر برگزار میشود:
26اوت 95 احمد كریمی حكاك یكی از مترجمین مجموعه شعر اسماعیل خویی به زبان انگلیسی به نام "كرانههای شعر" به معرفی شاعر و شعر او میپردازد. این برنامه به زبان انگلیسی است. 15 نوامبر 95 محمد مختاری شعرهای خود را میخواند. این برنامه در كتابفروشی "گالری تصویر" برگزار میشود. 14 دسامبر 95 جواد مجابی دربارهی "طنز در ایران" سخن میگوید.
پس از چاپ این گزارش، فقط دو برنامه، یكی شعرخوانی شمس لنگرودی در تاریخ 20 می 96 و دیگری سخنرانی مجید روشنگر پیرامون "نشریات ادبی" در تاریخ 29 فوریه 97 برگزار میشود. به فاصلهی كوتاهی پس از قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، "دفترهای شنبه" بزرگداشت باشكوهی در تاریخ 28 دسامبر 1998 در تالار اجتماعات "پاساژ سانتامونیكا" برپا میكند. این برنامه با همكاری كانون نویسندگان ایران در تبعید (امریكا)، نشریهی سیمرغ و مجلهی نگین چاپ لسآنجلس و كتابفروشیهای ایرانی دهخدا، كتابسرا، شركت كتاب، نشر كتاب، و دریچه انجام میگیرد. ادارهی جلسه با خلیل كلباسی است و پس از نمایش فیلمی از سخنرانی محمد مختاری در فلوریدا، محمود عنایت، پرتو نوریعلاء، فضلالله روحانی، منصور خاكسار و مرتضی میرآفتابی سخن میگویند و مجید نفیسی شعر "روح شعر" را كه به یاد محمد مختاری سروده میخواند. در این جلسه نزدیك به 300 نفر شركت دارند و صندوقی برای حمایت از خانوادههای مختاری و پوینده تعبیه شده است.
اولین نشست درونی شنبهها در سال 1999 در محل كتابفروشی "دهخدا" كه مدیر آن محمد یزدی یكی از همكاران جرگه است انجام میگیرد و بنابه درخواست خود وی قرار میشود كه هر چند یك بار برنامههای بیرونی در آن محل داشته باشیم. تاكنون سه جلسه از این نوع تشكیل شده كه در آنها حسین نوشآذر داستاننویس مقیم آلمان و مرتضی ثقفیان شاعر مقیم سوئد آثار خود را خوانده و ملیحه تیرهگل كه به تازگی به نشست ما پیوسته دربارهی كتاب وزین خود "مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید" سخن گفته است.
گرایشهای مشترك
جرگههای ادبی دو دستهاند: یكی متشكل از افرادی هستند كه از همان ابتدا گرایش مشخصی را دنبال میكنند و در واقع علت گرد آمدن آنها برای پیشبرد آن هدف خاص است. مانند جرگهی ایماژیستها كه در سال 1913 از شاعرانی چون اچ.تی و ازرا پاند تشكیل شد و تصویرسازی در شعر را برجسته میكند. دیگری متشكل از افرادی است كه اگر چه برخی زمینههای مشترك فكری و جغرافیایی دارند ولی دارای جهت خاصی نیستند، اگرچه ممكن است در روند كار خود به این هماهنگی دست یابند. مانند محفل "جنگ" در اصفهان كه از اوایل دههی 40 تا اوایل دههی 50 برقرار است و در آغاز بین همكاران آن خط واحد ادبی وجود ندارد ولی پس از برگشتن ابوالحسن نجفی از فرانسه به اصفهان از لحاظ فلسفی به سمت اگزیستانسیالیسم و از جهت داستاننویسی به سمت "رمان نو" فرانسوی میگراید. جرگهی ما نیز از همین دستهی اخیر است. هنگامی كه بچهها در آغاز دور هم جمع میشوند گرایش مشخص ادبی ندارند و شاید تنها از لحاظ پیشزمینههای سیاسی و موقعیت فعلی اجتماعی به یكدیگر احساس نزدیكی میكنند. چرا كه غالب آنها از جریانهای چپ انقلابی آمده و در حال حاضر به عنوان روشنفكران ایرانی مقیم لسآنجلس نقطهی مشترك دارند. با وجود این با گذشت زمان همنفسی و كنش و واكنشهای متقابل باعث آن میگردد كه به نوعی نقاط واحد در میان جمع شكل بگیرد كه همچون خطی نامریی افراد را به یكدیگر پیوند میدهد:
نخست ـ اعتقاد به این كه آثار ما باید بتوانند موقعیت فعلی ما در خارج از كشور را منعكس سازند. در واقع، گروه شنبهها بیگمان یكی از پیشكسوتان این نقطهنظر در میان روشنفكران مهاجر است و نمونههای آن را در سه نشریهی محفل یا كتابهای همكاران آن میتوان دید.
دوم ـ اكثر افراد نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی حساس هستند و در مقابل گرایش به سیاست گریزی كه در سالهای نخستین دههی 60 چه در داخل به نحو گسترده و چه در خارج به طور محدود رواج مییابد مقاومت نشان میدهند. این حساسیت به مفهوم تعهد به یك خط سیاسی یا فكری مشخص نیست بلكه بر آن است كه روشنفكران مهاجر باید از فضای دمكراتیك كشورهای میزبان بهره برده و برای انتقال دردهای هممیهنان و پشتیبانی از نویسندگان و هنرمندان داخلی استفاده كنند. این حساسیت اجتماعی بخصوص در دو زمینه خودنمایی میكند: یكی نفی مردسالاری و پذیرش صدای زنانه و دیگری اعتقاد راسخ به رعایت اصول دمكراتیك و پرهیز از روشهای دیوان سالارانه یا شیخوخیت كه اكثر جرگهها به آن مبتلا هستند. ما در عین حال كه بر این باوریم نقش افراد در جرگه یكسان نیست و آثار آنها باید خود گواه این مدعا باشد ولی به شدت از اشاعهی روابط مرادـ مریدی پرهیز میكنیم و آن را ناسالم و كشندهی روح آزادگی میدانیم.
سوم ـ توجه به سرگذشت شخصی بخصوص در زمینهی شعر را میتوان یكی دیگر از گرایشهای همكاران شنبهها دانست. هر چه پیشتر میآییم خط اتوبیوگرافیك در آثار دوستان قوت بیشتری یافته است. اگرچه این موضوع به معنای داشتن درك واحد از انعكاس زندگی شخصی در بین آنها نیست و بر سر چگونگی آن اختلافنظر وجود دارد. البته باید بلافاصله اضافه كنم آنچه در بالا به عنوان گرایشهای واحد همكاران ذكر شد تنها برداشت شخصی من از این موضوع است وگرنه هیچ گونه بیانیهی مشترك برای جرگهی ما وجود ندارد و افراد آگاهانه از اتخاذ چنین كاری پرهیز میكنند. وجود صداهای گوناگون و متضاد برای رویش و بالش یك محفل لازم است و هرگونه كوشش در غالب كردن یك خط واحد موجب پژمردگی روح آفرینندگی خواهد شد.
در آخر اگر بخواهم آرزومند چیزی برای "نشستهای شنبه" باشم این است كه بتواند "دفترهای شنبه" را مجددا انتشار دهد و بدین طریق نقش فعالتری در جهت حفظ و تداوم فرهنگ ایرانی بازی كند. بدیهی است كه این كار همچنین به ثبت و تقویت تلاشهای خود جرگه كمك خواهد كرد.*
11ژوئن 1999
* در دوازده سالی که از نوشتن مقاله ی بالا می گذرد، ترکیب اعضای جرگه ی ادبی ما عوض شده و افراد جدیدی به آن پیوسته اند. دریغا که در این میان سه تن از دوستان خود را نیز از دست داده ایم: خلیل موحددیلمقانی(2003)، بیژن کارگرمقدم (2008) و منصور خاکسار (2010).
ژانویه 2011
Recently by Majid Naficy | Comments | Date |
---|---|---|
دلیل آفتاب | 3 | Dec 02, 2012 |
Fire | 2 | Nov 18, 2012 |
Sattar Beheshti: "More Honor in Death" | 4 | Nov 13, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Thank you, dear Majid!
by Azarin Sadegh on Tue Jan 18, 2011 07:16 PM PSTSuch an exciting article, dear Majid!
Thank you so much for your detailed report about the origin and history of our wonderful literary group!
What I love the most about our gathering is the way the work itself becomes the center of attention, while our solid camaraderie remains intact. I truly enjoy and learn a lot through our lively and passionate discussions, which never loses its focus on what is the most important.
Thanks again for accepting me among you!