راههای طی شده (4)

طلایه داران تفاهم و گفتگوی بین ادیان: پلورالیسم مجرب و پلورالیسم مقّدر

Share/Save/Bookmark

راههای طی شده (4)
by Mahmoud Sadri
30-Jun-2010
 

Part 1 - Part 2 - Part 3 - Part 4 - Part 5

نظر می رسد. بسیار خوب، اما چرا اینقدر دیر؟ آیا متفکران، خیر خواهان، شکاکان، و بلند نظران ادیان و نحل در قرون گذشته به عبث بودن غرور دینی نیاندیشیده و برای آن چاره ای نجسته بودند؟ پاسخ آنست که چرا در طول چندین قرن گذشته بارقه هائی درخشان از سعه صدر،تحمل و تساهل دینی نزد بزرگان و وارستگان می بینیم. اما این بصیرت روحانی نزد خاصان باقی ماند و به معرفت عامه راه نیافت. تنها در قرن بیستم بود که حلقه های بزرگتری از متفکران و متالهان به آن نزدیک شدند و جنبش جهانی گفتگوی میان ادیان را بنیاد نهادند.

پیشتازان تفاهم و گفتگوی بین ادیان چه کسانی بودند؟ می توان آرا آنان را در دو مقوله پلورالیسم مجرب و پلورالیسم مقدر خلاصه کرد. گروه اول چند گانگی دینی را در تجربه می دیدند وامکان تقلیل این تکثر مذهبی را به یک دین و آئین واحد بعید بلکه نا ممکن می یافتند. هرچند در عمل آنرا می پذیرفتندو به آن بها می دادند، در نظر توضیح و تفسیری عقلی یا دینی بر این تکثر نداشتند. نتیجه این بود که مقدسات و معتقدات دیگران را محترم می شمردند و از جدل و جدال دینی پرهیز می کردند. و حال آنکه گروه دوم پلورالیسم دینی را نه تنها واقیعتی مجرب که امری مقدس و حتی مقدر می دانستند و در صرافت یافتن دلائل و قرائنی عقلی، نقلی، و عرفانی برای آن بودند.

پلورالیسم مجرب:

در میان پیشتازان این نگرش شیخ مصلح الدین سعدی نقش بسزائی دارد. او که به یمن سفر های دور و درازش با مذاهب گوناگون آشنا شده بود از فریب خود مرکزی دینی آگاه بود با استفاده از طنز از آن تبری می جست. سعدی این بصیرت را در قالب حکایتی در گلستان تحت عنوان "همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال" عرضه می کند:

یکى یهود و مسلمان نزاع مى کردند
چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم

به طیره گفت مسلمان گرین قباله من
درست نیست خدایا یهود می‌رانم

یهود گفت به تورات مى خورم سوگند    
وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم

گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
بخود گمان نبرد هیچکس که نادانم

شایان توجه است که در روایت سعدی مسلمان و یهودی در این نادانی به یک نمط مسئولند. هردو بخطا می روند و مستحق استهزائند. البته سعدی راهی را برای رهائی از این خود مرکزی و دیگر گریزی پیش پایمان نمی گذارد و نمی گوید این پلورالیسم تجربی بر چه پایه های نظری و دینی قابل توجیه است. تنها با سعه صدر بی همتای خود دین باوران را از محاجه دینی باز می خواند و از سقوط در چالهرز خود بینی و خود پسندی اعتقادی بر حذر می دارد. البته می توان ریشه این بینش سعدی را در آیاتی چند از قران نیز جستجو کرد ولی سعدی به بیان تجربه زندگی خود بسنده کرده و ازاین روست که پلورالیسم او را مجرب می خوانیم. **

هر چند در مغرب زمین نیز مونتین در قرن 16، دکارت در قرن 17، و مونتسکیو در قرن 18 به ایجاز و کنایه این نظر را تائید کرده اند ***، اما تنها در قرن 19 است که همتای سعدی را در آنسوی جهان می یابیم. کسی که پلورالیسم مجرب را از نفی جدال متعصبان در حکایت سعدی به اثبات امیدواران می پیوندند. فنیمور کوپر نویسندۀ ابتدای قرن 19 آمریکائی و صاحب سری رمان های کلاسیک "پابند چرمی" که حاوی پنچ رمان است (1826-1849) به دوستی عمیق یک شکارچی اروپائی الاصل بنام ناتی بامپو و یک سرخ پوست بومی بنام چینگاچگوک می پردازد. ایندو برغم تفاوت های بنیادین فرهنگی و عقیدتی شان چنان ژرفای انسانیت و اخلاق یکدیگر را وجدان کرده بودند که رستگاری یکدیگر را به عین الیقین می دیدند. در فرازی از کتاب "بلدِ راه" ناتی در توصیف دوستش می گوید: "من براستی نمی دانم که آیا در آخرت یک بهشت وجود خواهد داشت یا دو بهشت اما اینقدر می دانم که در آنجا باید راهی باشد که در آن همه انسانهای صدیق با یکدیگر همگام باشند." **** همزمان با رمان کوپر، چارلز دانا نویسنده شهیر دیگر آمریکائی که خاطرات دو سال دریانوردی خود را در کتاب زوال نا پذیر "دو سال در برابر سکان" منتشر کرده تصویری از دوستی ژرف و علقه انسانی میان او و یکی از بومیان نگون بخت جزائر هاوائی که در آن زمان اسیر بیداد استعمار بودند رسم می کند که تالی دوستی دو شخصیت انسانی داستان کوپر است. *****

سعدی شیرازی و کوپر آمریکائی، هفت قرن پس از او، به پلورالیسم تجربی رسیده بودند. دریافته بودند که جنگ هفتاد و دو ملت زاده کوته نظری و خود بینی انسانهاست. پذیرفته بودند که هر فرهنگ و مذهبی بهره ای از حقیقت برده، و هرچند در نظر راهی برای تلفیق و تعامل بین ادیان نمی دانستند به پذیرش و اعلام این حقیقت مفتخر بودند. آیا راهی برای این تلفیق و تعامل هست؟ برای چنین اجتهادی در بخش بعدی به مولانا می نگریم و آموزه های متعالی او را تحت عنوان آنچه "پلورالیسم مقدر" اش نامیده ام مطرح می کنیم. سپس ثمرات اینگونه تفکر خردمندانه و سخاوتمندانه، و حقیقتاً معنوی را در بینش فلسفی متفکران وارسته قرون اخیر مانند لئو تولستوی روسی جستجو خواهیم کرد.

محمود صدری

ادامه دارد

پا نوشت ها

* این گفتار تلخیص مقاله ای است که به انگلیسی منتسر کرده ام. آدرس آن مقاله به این قرار است:

From Irony to Inclusion: Early models of Interfaith Dialogue in: Inter-religious Insight, January 2006

**مثلاً آنجا که می فرماید اگر خدا می خواست می توانست همه مردم را معتقدان به یک دین واحد بیافریند (آیه 118 سوره هود و آیه 93 سوره نحل) یا آنجا که می فرماید نه به خواسته های شما مسلمانان خواهد بود و نه به خواسته های آنان "اهل کتاب" (123سوره نسا) و قس علیهذا.

*** Montaigne, Michel de, Essays, 1947. Doubleday, New York; Descartes, Rene, Discourse on Method of Conducting One’s Reason Well, University of Notre Dame Press, Indiana; Montesquieu, Charles-Luis De Secondat, Persian Letters, 1721,1980. Penguin, New York.

**** Cooper, James Fennimore, “Leather Stocking Tales, 1826-1849; Pathfinder, [1931] 1992. Oxford University Press, New York.

***** Dana, Charles Henry Jr. Two Years Before the Mast, 1841, 1969, Boston, Harvard Classics, Collier & Son, New York.

Share/Save/Bookmark

Recently by Mahmoud SadriCommentsDate
نه به حجاب اجباری
9
Jul 16, 2012
جامعه شناسی ابلهان
5
Jul 13, 2012
نیم قرن لیبرالیسم اسلامی
3
May 18, 2011
more from Mahmoud Sadri
 
Fred

" خاصان "

Fred


حضرت استادی میفرمایند:

 "پاسخ آنست که چرا در طول چندین قرن گذشته بارقه هائی درخشان از سعه صدر،تحمل و تساهل دینی نزد بزرگان و وارستگان می بینیم.  اما این بصیرت روحانی نزد خاصان باقی ماند و به معرفت عامه راه نیافت."

آیا نمونه "خاصان " مورد نظر حضرت  استادی افرادی مانند خمینی جانی، علی شریعتی شارلاتان، حاج فرج دباغ کمیسر انقلاب فرهنگی هستند؟

آیا این واقعیت ندارد که تساهل در کنه فرهنگ ایرانی است و " عامه " پسند و  این " خاصان " حضرت استادی هستند که با "سعه صدر، تحمل و تساهل " اشکال اساسی دارند؟