مرگی حرکت آفرین

منتظری می‌رود تا با شعله‌ای که در دل میلیون‌ها ایرانی بر افروخته درد سر بزرگتری برای حاکمان جمهوری اسلامی ایجاد کند


Share/Save/Bookmark

مرگی حرکت آفرین
by Hossein Bagher Zadeh
24-Dec-2009
 

درگذشت ناگهانی آیت الله منتظری صحنه شطرنج سیاست ایران را دستخوش تلاطم جدیدی کرد. جنبش سبز که بزرگترین چالش سیاسی در برابر جمهوری اسلامی ایران را در طول حیات سی ساله آن ایجاد کرده با از دست دادن «پدر معنوی» خود گویی حیات تازه‌ای یافته است. اجتماع عظیم هواداران این جنبش در قم و شعارهای کوبنده آنان که مراسم رسمی تشییع جنازه را تحت الشعاع قرار می‌داد یک‌ بار دیگر به حاکمیت نشان داد که با حرکتی رو به رشد و خاموش ناشدنی روبرو است. تلاش حاکمیت برای مصادره مراسم تشییع و یادبود منتظری به نفع خود با شکست مفتضحانه‌ای روبرو شد و آن را وا داشت تا با خشونت عریان مجددا به صحنه بیاید و حادثه بیافریند. حدوث این واقعه در آغاز ماه محرم شتاب تازه‌ای به غلیان احساسات مردم داده است و می‌رود که ایام عزاداری این ماه را به روزهای پر هیجانی تبدیل کند. در برابر، نیروهای حکومتی خود را برای سرکوب هرچه شدیدتر مخالفان آماده کرده‌اند. حاکمیت ظاهرا بر آن است که به هر بهایی که شده چالش جنبش سبز را در هم بشکند، و این یعنی خشونت و سرکوب هرچه بیشتر.

منتظری مظهر یک عالم شیعی پاک طینت و پاک کردار بود. او، به تصدیق دوست و دشمن، نظیری نداشت. این که در بین خیل عظیم عالمان شیعه، او از نظر آزادگی و افتادگی و انسان‌دوستی استثنا بود بیش از آن که او را به یک انسان برتر تبدیل کند از فساد و انحطاط شایع در بین این قشر از جامعه حکایت می‌کند. فساد و انحطاطی که بسیاری از آنان را به دریوزگی و جیره‌خواری نظام حاکم تبدیل کرده و یا آنان را در برابر جنایاتی که به نام اسلام در این نظام صورت گرفته و می‌گیرد به سکوت واداشته است. عالمانی که برای پاره شدن یک عکس یقه وااسلاما می‌درند، ولی در برابر موج اعدام و شکنجه و تبعیض و سرکوب سخنی ندارند که بر زبان برانند. و گرنه چرا در برابر فوج فوج اعدام‌های دهه اول انقلاب و به خصوص هلوکاست سال 67 به جز منتظری از کس دیگری از میان اینان صدای اعتراضی بلند نشد، و یا چرا در ماه‌های اخیر تنها تعدادی انگشت‌شمار از آنان به کودتای انتخاباتی خرداد گذشته و سرکوب‌های خشونت‌بار پس از آن خرده گرفته‌اند؟ و به راستی اگر عالمان دیگر دین هم چون منتظری به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خود عمل کرده بودند آیا ممکن بود در جمهوری اسلامی این همه جنایت و فساد و تباهی صورت بگیرد؟

به هر حال در بین این همه از عالمان، منتظری نتوانست در برابر ندای وجدان ساکت بنشیند و تباهی را محکوم نکند. و این یعنی که ردای جمهوری اسلامی به قامت او راست نمی‌شد. و گرنه او بیش از هر روحانی حیّ دیگری برای جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مایه گذاشته بود و وارث طبیعی آن بشمار می‌رفت. او حتا در سال‌های اول حیات این رژیم از موقعیت و نفوذ بالایی برخوردار بود و در کارکرد این رژیم و از جمله نصب و عزل بسیاری از حاکمان شرع دخیل بود. ولی سلامت نفس و انسان‌دوستی و تواضع او (که در رده‌های بالای روحانیت کم دیده می‌شود) مانع از این شد که او به فساد و انحطاط حکومت آلوده شود و بر مقام رهبری آن تکیه زند. عزل او از مقام رهبری در واقع نه تخفیف مقام او و بلکه بیان این واقعیت بود که رهبری این نظام به قامت کسی آراسته است که از دروغ و ریا و تقلب (یا خدعه و مکر) و خشونت و سرکوب ابا نداشته باشد. و این خصوصیات در منتظری یافت نمی‌شد.

حمایت‌های صریح و ضمنی منتظری از جنبش سبز او را به پدر معنوی این جنبش تبدیل کرده بود و با گسترش این جنبش بر دامنه محبوبیت او نیز اضافه می‌شد. اگر برای مردن وقت خوبی وجود داشته باشد می‌توان گفت که منتظری وقت خوبی مرد ‌ یعنی در اوج محبوبیتش. او میلیون‌ها نفر از مقلد و نامقلد و مسلمان و نامسلمان را عزادار کرد، ولی خود به نیکی رفت و نام نیکی از خود به جا گذاشت. او نه فقط در سال‌های پس از انقلاب با دخالت مستقیم خود جان‌های بسیاری را از مرگ نجات داد و بلکه در سال‌های آخرین عمرش با نوآوری‌هایی در فقه شیعه تابوهایی را در هم شکست. دفاع از حقوق شهروندی بهائیان یکی از این تابوها بود. مورد دیگر، به روایت یکی از نزدیک‌ترین شاگردانش عمادالدین باقی، تأکید بر این امر بود که از دید او حق در شرع بر اساس انسان تعریف می‌شود و نه عقیده. این نظر اجتهادی در اصول و تحولی رادیکال در فقه شیعه بشمار می‌رود، بسیاری از احکام فقه را که بر اساس آن برای مؤمنان حقوقی تعریف شده که کافران از آن محرومند در هم می‌شکند و میراث مهمی در فقه از منتظری بر جا می‌گذارد.

درگذشت ناگهانی منتظری بیش از هر کس دیگر حاکمیت را به دستپاچگی و وحشت انداخت. بلندگوهای رژیم از مدت‌ها پیش منتظری را به یک شیخ «تنزل» داده بودند و از اهانت‌های مختلف به او کوتاه نمی‌آمدند. وقتی خبر درگذشت او اعلام شد هزاران نفر در نقاط مختلف کشور بلافاصله احساسات خود را بروز دادند و برای عزاداری او خود را آماده کردند. دستگاه عظیم حکومتی، اما، ساکت نبود و نمی‌دانست چگونه واکنش نشان دهد. خبرگزاری‌های دولتی به ناچار خبر را پخش کردند، ولی هم‌چنان از او به عنوان شیخ یاد می‌کردند. تا این که مقام رهبری پس از یک سکوت طولانی پیام «تسلیت»ی را منتشر کرد. او در این پیام از آقای منتظری به عنوان «فقیه عالی‌قدر» و «آیت‌الله» یاد نمود و بعد با اشاره به ایستادگی منتظری در برابر خمینی در اواخر عمر او آن را نقطه ضعف منتظری قلمداد کرد. این طعنه کافی بود که اولا یکی از دلایل محبوبیت منتظری از زبان ولی فقیه برای همه روشن شود و ثانیا پاسخ دندان‌شکن «تسلیت کینه‌ای، نمی‌خوایم نمی‌خوایم» را از سوی هزاران مردم شرکت کننده در تظاهرات بگیرد.

به هر حال، با پیام رهبری، یک مرتبه مقام آقای منتظری در رسانه‌های حکومتی از شیخ به آیت‌الله ارتقا یافت. به دنبال همین پیام، تعدادی از مراجع تقلید نیز که با حاکمیت هم‌کاسه‌اند به یاد صدور پیام تسلیت افتادند و یکی پس از دیگری به او تأسی جستند. به وضوح هدف حاکمیت از صدور این پیام، مصادره مراسم دفن و کفن منتظری بود. حاکمیت دریافته بود که جمعیت عظیمی در این مراسم حضور خواهد یافت و سرکوب و منع این مراسم عملی نیست. از این رو، به مصداق یک ضرب‌المثل انگلیسی که «اگر نمی‌توانی حریف را شکست بدهی به آن ملحق شو»، حاکمیت تصمیم گرفت که خود را در عزای منتظری شریک نشان دهد و با کشاندن نیروهای خود به مراسم آن را مصادره کند. این نقشه البته موفقیت چندانی نداشت و غرّش شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، از جمله در زیر تصویر بزرگ خامنه‌ای بر دیوار و یا به هنگامی که اعلام شد قرار است پیام تسلیت او خوانده شود، مراسم را تحت الشعاع قرار داد. بخشی از نقشه حاکمیت یعنی پر کردن مسجد اعظم با نیروهای سپاه و بسیج که به لغو مراسم یادبود از سوی بازماندگان منتظری فقید منجر شد، نیز به این وسیله بر باد رفت.

دخالت حاکمیت در مراسم که به قصد مصادره آن صورت گرفت برنامه‌های برگزاری مراسم یادبود و سوم و هفتم را مختل کرده و بازماندگان منتظری را از این حق انسانی خود محروم کرده است. ولی به هم خوردن این مراسم به معنای آن است که سدها مراسم دیگر در گوشه و کنار کشور به یاد منتظری برگزار خواهد شد، مراسمی که مقامات حکومتی امکان مصادره آن‌ها را نخواهند داشت. ترکیب این برنامه‌ها با برنامه‌های عزاداری ماه محرم می‌رود تا به یکی از بزرگ‌ترین سلسله تظاهرات اعتراضی علیه رژیم جمهوری اسلامی و شخص علی خامنه‌ای تبدیل شود و جمهوری اسلامی را در برابر بزرگ‌ترین چالش‌های حیات خود قرار دهد. به روشنی، رژیم بر آن است که به هر بهایی که شده از قدرت و موقعیت خود دفاع کند، و این معنایی جز سرکوب خشن مخالفان رژیم نمی‌تواند داشته باشد.

شواهد زیادی در دست است که عناصر حاکمیت و شخص علی خامنه‌ای از وسعت جنبش سبز و عمق نفرت مردم از رژیم حاکم و خود او آگاه‌اند و ویدئوهای تظاهرات روزهای اخیر هم‌چون گذشته‌ها را دیده‌اند. آنان دیده‌اند که چگونه شعارهای رسمی که از بلندگوهای رژیم پخش می‌شد در زیر سیل شعارهای خودجوش مردم محو می‌گردید و چگونه مردم با مشت‌های گره کرده و شعار مرگ بر دیکتاتور به پیام تسلیت خامنه‌ای پاسخ گفته‌اند. این واقعیت نه فقط در لابلای گزارش‌های غرض‌آلود رسانه‌های حکومتی تجلی پیدا کرده است و بلکه خود عناصر حکومتی و وابستگان آن نیز به آن اذعان کرده‌اند. از جمله آیت الله نوری همدانی روز پس از کفن و دفن منتظری در جمع گروهی از پاسداران گفته است که «سکوت در برابر شعارهای دیروز جایز نیست». او که نظام را از هر «معروف»ی مهم‌تر دانسته بر «بسیج همه قدرت‌ها و ظرفیت‌ها» برای حفظ نظام و سرکوب مخالفان تأکید کرده است.

نغمه‌هایی شومی از این قبیل حکایت از آن دارد که حاکمیت به شدت از قدرت و وسعت جنبش سبز به هراس افتاده و خود را برای سرکوب آن آماده می‌کند. حکومت نگران فعالیت جنبش سبز در ماه محرم بود، و اکنون با درگذشت آقای منتظری این نگرانی‌اش دو چندان شده است. از سوی دیگر نیز، مردم خسته از 30 سال حکومت جهل و فساد و خشونت برآنند تا با استفاده از فرصت سوک منتظری و ماه محرم، آرمان‌های آزادی‌خواهانه خود را هرچه رساتر فریاد زنند و حق حاکمیت و انتخاب آزادانه خود را بطلبند. منتظری تا زنده بود با وجود خود خاری در چشم دین‌مدا‌ران ریاکار حکومتی بشمار می‌رفت و (به گفته شاملو) انکار آنان بود. مرگ او، اما، برای حکومتیان تسلی خاطری نیاورده است، و بلکه می‌رود تا با شعله‌ای که در دل میلیون‌ها ایرانی بر افروخته درد سر بزرگتری برای حاکمان جمهوری اسلامی ایجاد کند. حاکمیتی که از حیات منتظری نگران بود اکنون باید در نگرانی از مرگ او به فکر راه‌های مقابله با تأثیرات آن بیفتد.

From: Iran Emrooz 


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
mahmoudg

Who could forget Ghorbeh Nareh

by mahmoudg on

Who could forget at the beginning of the revolution he was called Ghorbeh Nareh, or his son was called mamad Ringo. There was a reaosn there was/were hatred for these folks.  Come on people, had Hitler repented, would we have pardoned him for the crimes he committed??  Should we have pardoned Mengele, Himmler, Goebbels, Goering, and in Russia Lavrentiy Pavlovich Beria, Joseph Stalin, and in Italy, Argentina, Chile,  etc. etc. etc....... 


David ET

می ترسید

David ET



شما از سبز می ترسید /از سرخ می ترسید /از صدا می ترسید /از سکوت می ترسید /از فریاد می نرسید / از تاریکی می ترسید /از روشنایی می ترسید /از گفته می ترسید /از نا گفته می ترسید /از شعر می ترسید /از شعار می ترسید /از فکر می ترسید /از نوشته می ترسید /از نانوشته می ترسید/از ترحیم از ... به راستی ما چرا باید از شما بترسیم؟