تولد

تولد
by Abarmard
29-Apr-2008
 


روزها مي گذرند و من به آهستگی جوانيم را مي بخشم.
پنداری زمان اينجاست تا ريشه ات را بخشكانت.

درختان اين باغ
زمانی چه تنومند
چه باريك
چه جوان
خشكيده اند...
تبر زمان
تجربه درد هر جوان
درسی از كوتاهی يك عمر دراز دارد

درك هميشه آسان نيست
درك
خروج افسانه هاست وفهم زندگی.

درختان خشكيده اين باغ
مرده اند ز طغيان خاكی كه ترك برداشته در اين دشت
و باران را منتظرند...

چندی از آنان كه اميد روشنكننده انتظارند
اما
ميدانند
اميد خاك باران نيست،
درختان اين زمين
آنان كه دگر پوسيده اند
آب را زندگانی چه؟
اميد روشن آنان
اما
زمان است.

روزها مي گذرند و ما به آهستگی
تسليم می شويم…

Share/Save/Bookmark

Recently by AbarmardCommentsDate
خواست
-
Oct 23, 2012
پیوند ساقه ها
5
Jul 26, 2012
رويای پرواز
14
Jan 24, 2012
more from Abarmard
 
IRANdokht

tavalod

by IRANdokht on

I took tavalod as the birth itself, not the anniversary of it, hence the confusion. Now I get it!

Thanks

:0)

IRANdokht


Abarmard

Time, symbol of aging every birthday!

by Abarmard on

That's why.


IRANdokht

Dear Abarmard

by IRANdokht on

I am glad you don't feel that way anymore. I think that's a phase we all go through. Good JOB though! I liked the poem. 

May I ask why you called it "Tavalod"?

Thanks

IRANdokht


Abarmard

Dokhtar e Iran

by Abarmard on

I had written this eight years ago, I like the poem but I don't feel like that. You shouldn't feel bad, feel happy :)


IRANdokht

Nice one!

by IRANdokht on

very well written and deep....but I am completely depressed now.

;-)

IRANdokht


Abarmard

.

by Abarmard on

.