آخرین تانگو

فقط برای این آمده ای که از یاد من بکاهی ولی نمی توانی


Share/Save/Bookmark

آخرین تانگو
by hadi khojinian
19-Sep-2007
 

از دیشب که از سر کار بر گشتم به فکر دیدن دوباره فیلم آخرین تانگو در پاریس افتادم .یک حس خوبی در دیدن دوباره ی آن به من دست می دهد و شاید هم این بهانه ای باشد که از تو بنویسم .با صدای گوشی ام از خواب بیدار می شوم ولی از خستگی دوباره به رویا می روم .پرنده کوچکی از دی شب لانه اش را کنار پنجره ام درست کرده و با نوکش دائما به شیشه می زند و من این دفعه بیدار می شوم .

به گوشی ام نگاه می کنم چهار ساعت قبل به طلوع صبح گاهی برایم تکست فرستاده بودی و من بیهوش توان نگاه کردن را نداشتم .نوشته بودی در کنار جنگل کنار دانوب در کلبه مشغول تمیز کردن اتاق ها هستی و همه گلدان ها را آب داده ای و داری نهار درست می کنی ولی چرا این قدر زود ؟ همه گزنه ها و علف های هرزه را از باغ کنده ای و مارکس را برای خرید به دهکده فرستاده ای تا تنها باشی چون فقط برای این آمده ای که از یاد من بکاهی ولی نمی توانی چون خودت برایم نوشته ای .

غروب که بشود می خواهی صدای مرا بشنوی کریدیت موبایل ات تمام شده و نمی توانی به من زنگ بزنی خوب من برایت زنگ می زنم تا دلت بخواد کردیت مجانی دارم ! از خواب بیدار می شوم خانه ر تمیز می کنم و دوش می گیرم صبحانه درست می کنم ولی شیر ندارم از ماژنا اجازه می گیرم و از یخچال شیر بر می دارم .یک لحظه به یخچال نگاه می کنم از شش تا آبجو فقط یکی مانده به میکیس زنگ می زنم می گوید دیشب همه را من خوردم چون بد جوری دلم می خواست مست بشوم .

لباس هایم را در لباس شویی می گذارم و بعد به سایت هواشناسی نگاه می کنم امروز باران نمی بارد فردا حتما می بارد! لباس ها در حیاط آویزان می کنم و لباس هایم را می پوشم و به بیرون می روم.هوس کرده ام یک تی شرت قرمز برای خودم بخرم از پریمارک خرید می کنم و به کتابخانه می روم و فیلم برتولوچی را کرایه می کنم و در طول نوار ساحلی شروع به قدم زدن می کنم و حس خوبی از نم هوا و نسیم باد به من دست می دهد.

به خانه بر می گردم و میز ناهار را آماده می بینم باز این ماژنا محبت شرقی اش گل کرده و مرا به صرف غذا دعوت می کند پس از نهار به اتاقم بر می گردم و رمان ینگه دنیا اثر جان دوس پاسوس رمان نویس امریکایی را به دست می گیرم اگه وقت پیدا کردم در باره اش برایت خواهم نوشت .حالا می خواهم دوباره به رویای خیس تو بر گردم و غرق خیال تو بشوم در این عصر نمناک بهانه ی خوبی هستی برای تنها نبودن.


Share/Save/Bookmark

Recently by hadi khojinianCommentsDate
ابر‌های حامله از باران
4
Jul 28, 2012
مادام بوواری
-
Jul 07, 2012
دیوارهای روبرو
6
Jun 26, 2012
more from hadi khojinian
 
default

Nice story.

by Arameh (not verified) on

Nice story.