Haj Ghorban Soleimani: Plectrums of Love

Documentary about legendary Dotar player

Very well-made in two parts below, with English subtitles and telling of a remarkable and unique life's story (he died in Iran a few months ago). Info on YouTube: Haj Ghorban Soleimani was born in 1920 in Aliabad, a small village in the north of Ghuchan in northern Khorasan. Of Turkish origin, he has lived all his life in Aliabad whose inhabitants are in majority Turkish speaking. A musician as well as a farmer, capable of singing in Persian, Turkish, and Kurdish, Soleimani is the perfect example of the Bakhshi. He is one of the last great living bards. He learned his art from his father, who, in turn, was taught by his own father. True to tradition, Soleimani has been the teacher of his only son Alireza. The sons of Alireza, in turn, already hold promise despite their youth and follow diligently the teachings of their grandfather and father.

10-Jul-2008
Share/Save/Bookmark

Recently by Party GirlCommentsDate
1970's Iranian music treasures found!
57
Nov 08, 2009
A message of hope
6
Jun 27, 2009
Gholombe
-
Apr 01, 2009
more from Party Girl
 
default

Saw him once in Los Angeles

by Anonymous 3455 (not verified) on

Saw him once in Los Angeles at a very small venue with his son, Alireza. Blew me away.


default

Haj Ghorban Soleimani

by MusicLover (not verified) on

Thanks so much for publishing this. One of the least known treasures of Iranian musical arts, Haj Ghorban Soleimani was a unique and special artist. Here's his Wikipedia page.

//en.wikipedia.org/wiki/Haj_Ghorban_Soleimani


default

And one last thing...

by MusicLover (not verified) on

قربان سليماني ۱۲۹۹-۱۳۸۶معروف به حاج قربان پيشکسوت دوتار نواز ايران د روستاي علي اباد قوچان به دنيا امد او از کودکي به دو تار نوازي علاقه داشت و افتخارات زيادي در عرصه هاي داخلي وخارجي به دست اورد که کسب مقام اول جشنواره موسيقي ليون فرانسه، احراز مقام ستاره جشنواره اوينيون فرانسه، اجراي ده‌ها دوتار نوازي در کنسرت‌هاي موسيقي کشورهاي اروپايي، آسيايي و امريکا از ان جمله است

حاج قربان سليمانى در جوانى به كشورهاى سوريه٫ عربستان (مكه) و تركيه سفر كرده است. او در فرانسه (8 بار)٫ آلمان٫ سوئيس، بلژيك، كلمبيا، انگليس، پرو، پاناما، آمريكاي شمالي به كنسرتهاى گوناگون دعوت و در آنها برنامه اجرا كرده است. در سال 1991 ميلادي که اين هنرمند بزرگ ترك در فستيوال موسيقي و تئاتر سنتي ايران در جشنواره شهر آوينيون فرانسه شرکت کرده بود حضار را مجذوب و حيران هنر خويش ساخت و تحسين موسيقى دانان و آهنگ سازان نامى غرب را برانگيخت. منتقدين اروپايي موسيقي در روزنامه فرانسوى لوموند به او لقب " گنجينه ملى واقعى" را دادند و مجله مشهور فرهنگى فرانسوى نوول آبزرواتر در مورد او نوشت "حس عميق او نسبت به موسيقى و مهارت او در نوازندگى٫ در عين حال كه بسيار طبيعى جلوه مىكند٫ بسيار حيرت انگيز است". پس از فستيوال آوينيون وى در مقابل تماشاگران به وجد آمده در پاريس اجراى هنر نمود. در اين اجرا حاج قربان و پسرش از سوى تماشاگران سه بار به صحنه بازخوانده شدند و پس از آن بر دستهاى حضار حمل شدند. حاج قربان همان سال به جشنواره هنر ايران در دوسلدورف آلمان دعوت شد. پس از آن پىدرپى نشريات لوموند٫ ليبراسيون٫ لو نوئل اوبزئرواتور٫ بىبىسى٫ و رسانه هاى ديگر با وى مصاحبه هايى انجام دادند و عكس وى در قاب جلد ليبراسيون شماره جولاى 1991 با تيتر گنجينه اى ملى چاپ شد. مجله لوموند فرانسوى نيز تصوير حاج قربان سليمانى را روى جلد خود چاپ كرد و زير آن نوشت:"كسى كه درهاى بهشت را به روى غرب گشود". با اين فستيوال دنياى غرب موسيقى او –موسيقى تركى شمال خراسان را كشف كرد و بدين ترتيب او به يك نوازنده جهاني تبديل و شهرتي بين المللى كسب كرد.

حاج قربان سليماني نوازنده بزرگ دوتار تركى خراساني٫ اين آخرين راوي بزرگ بازمانده از نسل بخشيان ترك شمال خراسان در باره ساز و موسيقى ملى تركى چنين مىگويد:

- بايد با ساز مهربان و شکيبا بود. تو عاشق سازي، نه ساز عاشق تو. وقتي که ساز و نوايش آدم را گير بيندازد ديگر نمىتواني از چنگش خلاص شوي. در اين حال است که از خود بيخود مىشوم٫ حساب زمان از دستم در مىرود و تمام بدنم خيس عرق مىشود. ساز گويي بال در مىآورد، خودش را به اين طرف و آن طرف مىکشد. سيم هايش جان مىگيرند و با هر پنجه من به فرياد و لرزه در مىآيند .

- آدم تا به سن عقل و کمال نرسد نمىفهمد عشق چيست. سن که از پنجاه گذشت، آن وقت مىفهمي که عشق چه کارها مىکند و دفع بلاها که نمىکند. پنجاه ساله باشي مىفهمي که ساز چه راز و نيازي با تو مىکند!

- اين همه موسيقي تمامي كشورها هيچ تفاوتي با يكديگر ندارد . هر مليت و قومي بنا به شرايط و موقعيت خود كار مي‌كنند.

- اگر عكس مرا به هر فرانسوي نشان دهيد مرا مي‌شناسد ولي از هر 100 نفر مشهدي حتي يك نفر هم اسم مرا نشنيده است . اين به خاطر اين است كه ما هنردوست نيستيم ولي خارجي‌ها به خصوص فرانسويان هنر دوست و عاشق موسيقي‌اند.

//blog.360.yahoo.com/blog-serfDfg.dq.ZBbvBcD....


default

More on Soleimani

by MusicLover (not verified) on

حاج سلیمانی، استاد موسیقی مقامی خراسانی درگذشت

حاج قربان ۲۴ ساله بود که پدرش درگذشت و او نزد استادان دیگر به تکمیل اندوخته‌های خود در در زمینه موسیقی پرداخت
حاج قربان سلیمانی، استاد پیشکسوت موسیقی مقامی خراسانی، عصر روز یکشنبه (20 ژانویه) در سن ۸۵ سالگی بر اثر کهولت سن درگذشت.
این خواننده و نوازنده دوتار یکی از آخرین راویان بازمانده از نسل بخشیان بزرگ شمال خراسان بود و با مرگش بسیاری از داستان‌ها و روایت‌های این نسل از بین رفته تلقی می‌ شود.

حاج قربان سلیمانی که کشاورزی شغل اصلی او بود، در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به عنوان "گنجینه ملی" لقب گرفت و از دست رئیس جمهوری وقت نشان درجه ۲ فرهنگ و هنر دولتی دریافت کرد.

او در سال ۱۳۰۲ در روستای علی‌آباد قوچان به دنیا آمد و نزد پدرش کربلایی رمضان که از نوازندگان معروف دوتار در شمال خراسان بود به آموختن این ساز پرداخت.

در سال ۱۹۹۱ در جشنواره موسیقی و تئاتر سنتی ایرانی در شهر آوینیون فرانسه شرکت کرد و منتقدان اروپایی به او لقب "گنج ملی" دادند

حاج قربان ۲۴ ساله بود که پدرش درگذشت و او نزد استادان دیگر به تکمیل اندوخته ‌های خود در زمینه موسیقی پرداخت.

حاج قربان از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۶۶ مدت بیست سال به دلایل مذهبی دست به ساز نزد و دوتارش را کنار گذاشت. او در این باره گفته بود: "بعد از سفر حج، یک روز از یک جشن عروسى بر مى‎گشتم. شیخی به من گفت که من و موسیقى من نفرین شده و شیطانى اند."

"از همان روز حدود ۲۰ سال دست به ساز نزدم تا روزی که شیخ دیگری موسیقی مرا موهبتی الهی خواند و تشویق به نواختنم کرد و مرا با سازم آشتی داد."

حاج قربان سال‌های متمادی در جشنواره‌ های مختلف موسیقی در ایران و خارج از کشور شرکت کرد.

او در یکی از دوره‌ های جشنواره موسیقی نواحی کرمان نیز به عنوان داور بخش مسابقه حضور داشت. این نوازنده و خواننده در سال ۱۹۹۱ در جشنواره موسیقی و تئاتر سنتی ایرانی در شهر آوینیون فرانسه شرکت کرد و منتقدان اروپایی به او لقب ” گنج ملی“ دادند.

اجراهای متعدد حاج قربان سلیمانی در داخل و خارج از کشور ضبط شده است و چند سال پیش مجموعه دوتار و آواز او با نام استاد حاج قربان سلیمانی،‌ موسیقی شمال خراسان از سوی کارگاه موسیقی منتشر شد که در آن، علیرضا سلیمانی به عنوان نوازنده دوتار و همخوان، حاج قربان را همراهی کرده است.

//www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/01/08...


default

A Very Gifted Artist

by MusicLover (not verified) on

ساز حاج قربان سلیمانی خاموش شد… / سید عطاء الله مهاجرانی
دوندوران ۲, ۱۳۸۶

صدای ساز حاج قربان خاموش شد… او و سازش از هم جدا نبودند. مثل رستم و رخش. چه کسی دیگر می تواند آن ساز را به صدا در آورد؟ علیرضا پسر حاجی قربان و یا حیدر نوه اش؟ حاج قربان می گفت:
“وقتی ساز می زنم همه چیز را از یاد می برم. در وضعیت معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که می نشینم، خسته می شوم. اما ساز که می زنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت می زنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست.” در جشنواره آوینیون؛ که حاجی قربان ستاره جشنواره شد و به او عنوان: گنجینه راستین ملی داده شد، وقت برنامه اش ۴۰ دقیقه بود. او دو ساعت ساز زد…
حاج قربان انگار نشانه ای از خراسان بزرگ بود. چهره او؛ سلوک او؛ صفای او که مثل باران بهار بود. سادگی اش که مثل آب بود. داستان ها و حکایت هایی که با سازش می خواند…
می گفت من با سازم حرف می زنم. سازبه من می گوید؛ حالا بزن یا نزن. مثل پرنده است. نمی دانم او ساز من است یا من ساز او…وقتی ساز می زنم سیم هایش زنده می شود…کار عشق است.
در آغاز میانسالی، وقتی از سفر مکه باز گشته بود، طلبه قشری به او گفته بود؛ سازش را کنار بگذارد. شانزده سال دوتارش خاموش مانده بود تا روحانی درس خوانده حکیمی به او توصیه کرده بود، که ساز بزند. می گفت: وقتی سازم را کنار گذاشتم، از حسرت و دلتنگی دو سه سالی مریض بودم…گفتم؛ حاجی قربان اصلا شنیدن ساز تو نه تنها حرام نیست که به فتوای غزالی واجب است! صدای ساز تو انسان را به خدا نزدیک می کند. یاد خدا را در دلها بیدار می کند…
شاید بتوان حاج قربان را از بعد حالی که داشت با آقا حسینقلی فراهانی مقایسه کرد؛ که سحر به پشت بام می رفت و تا دمیدن آفتاب ساز می زد. تا سپیده صبحی ، همچنان که تارش در آغوشش بود؛ جان سپرد. عارف در باره او سروده بود:
کاسه تار بعد از او زیبد
که در آن عنکبوت بندد تار
حاج قربان و سازش، ترکیب شگفت انگیزی بودند. شمیم خراسان بزرگ، عطر فرهنگ؛ از صدای او و سازش به مشام می رسید.