از چه می ترسید؟

آمدن پادشاهی یا رفتن جمهوری اسلامی؟


Share/Save/Bookmark

از چه می ترسید؟
by Elahe Boghrat
29-Jan-2012
 

حقوق زنان و اقلیت های مذهبی در کنار تشکیل نهادهای مدرن، بر تارک خدمات دو پادشاه پهلوی میدرخشد. همان حقوقی که سالهاست از رژیمی گدایی میشود که اتفاقا با همین هدف آمد که آنها را از میان بردارد! پس، آنکه از آغاز در برابر جمهوری اسلامی، حتا پیش از تأسیس آن، ایستاده بود، نه «روشنفکران» و مدعیان آزادی و عدالت بلکه اتفاقا پهلوی ها بودند! امروز نیز خطر نه از سوی شخصیتی آزادیخواه که فرصتی باقیمانده از همان سلسله تجددطلب است، بلکه در ادامه و بقای رژیمی است که به مانع اصلی پویایی و شکوفایی کشور و جامعه تبدیل شده است.

*****

بزرگترین اشتباه پهلوی ها، به نظر من، این بود که بر خلاف قانون اساسی مشروطه از یک سو، پس از یک دوره کوتاه، به حکومت و نه سلطنت پرداختند و از سوی دیگر، باز هم بر خلاف همان قانون، قاطعانه در برابر سهم خواهی مذهب در قدرت نایستادند! فراموش نکنیم که در قانون اساسی مشروطه، جایگاه ویژه ای به مذهب شیعه جعفری اثنی عشری به مثابه «مذهب رسمی» کشور داده شده بود. یعنی پهلوی ها در مورد اینکه شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، باید قانون اساسی مشروطه را رعایت میکردند و در مورد «مذهب رسمی» کشور با توجه به اقدامات حقوقی و اصلاحاتی که از جمله در زمینه حقوق زنان و اقلیت های مذهبی انجام میگرفت، باید آن را زیر پا مینهادند!

این اما  بر عهده تاریخ نویسان است که با توجه به شرایط آن دوران و نفوذ روحانیت در دستگاه سیاسی کشور، به بررسی این تز بپردازند که آیا پهلوی ها میتوانستند بدون زیر پا گذاشتن اصل سلطنت، به محدود کردن قدرت آخوندهایی بپردازند که در ساختار سیاسی و دستگاه دولتی و امنیتی نفوذ داشتند و هراسان از تغییر و تحولاتی که میدیدند، به پشتوانه همان «مذهب رسمی» میخواستند همچنان احکام شریعت را در جامعه اِعمال کرده و نفوذ خود را حفظ نمایند؟!

آن دو پهلوی در برابر رژیم کنونی ایستادند!

کسانی که انقلاب مشروطه را میستایند اما سلسله پهلوی را در ادامه آن انقلاب نه تنها آگاهانه قیچی میکنند بلکه حتا مصیبت های آینده را نیز به گردن آن میاندازند، از یک سو نقش تفکر کج و معوج و ویرانگر خود را در شکل گیری جمهوری اسلامی و بقای آن منکر میشوند و از سوی دیگر نشان میدهند که نه تنها تاریخ نمیدانند و از آن نمی آموزند، بلکه از مباحث حقوقی و فلسفی «مسئولیت» و «علت و معلول» نیز بیخبرند.

دوران پهلوی هنوز از حافظه معاصر جامعه فراموش نشده است. حقوق زنان به ویژه کشف حجاب و حق رأی که هر دو نه یک تصمیم فردی و خودسرانه بلکه پاسخ به نیاز و خواست موجود در جامعه رو به ترقی ایران بود، به همراه حقوق اقلیت های مذهبی در کنار شکل گیری نهادهای مدرن سیاسی و قضایی، بر تارک خدمات دو پادشاه پهلوی میدرخشد. همان حقوقی که جمهوری اسلامی با خشونت تمام زیر پا مینهد و «روشنفکران» کوردل و تاریخ ستیز سالهاست آن را از رژیمی گدایی میکنند که اتفاقا با همین هدف آمد که آنها را از میان بردارد!

به این ترتیب، آنکه از آغاز در برابر جمهوری اسلامی، حتا پیش از تأسیس آن، ایستاده بود، اتفاقا آن «پدر و پسر» بودند! کسی که نخواهد این واقعیت را ببیند، این را نیز درک نمیکند که اگر بیدرنگ پس از انقلاب مشروطه، اقدامات ترقی خواهانه و ایستادگی شاهان پهلوی در برابر زیاده خواهی آخوندها و روحانیت نبود، ایران در چنگ «ارتجاع سرخ و سیاه» درست مانند افغانستان، یا طعمه کودتای روسی (بهار 1356) میشد و یا پیچیده در چاقچور به دامان طالبان وطنی میافتاد. این، بنیه نیرومندشده جامعه ایرانی به ویژه زنان در دهه های پس از انقلاب مشروطیت و در دوران پهلوی بود که اجازه نداد حکومت اسلامی به شیوه طالبان در ایران پیاده شود. تلاشی که جمهوری اسلامی همچنان از آن دست بر نداشته و همان بنیه به یادگار مانده از رژیم پیشین است که در برابر آن مقاومت میکند.

 بله، تلخ است، ولی حقیقت تاریخی است که آنکه در برابر خمینی و زمامداران بعدی جمهوری اسلامی ایستاد، «روشنفکران» و احزاب و گروه های چپ و آته ئیست و مذهبی و ملی مدعی آزادی نبودند، بلکه پهلوی ها بودند که اتفاقا هم دیکتاتور شده بودند و هم به دین اسلام و شیعه جعفری اثنی عشری ارادت داشتند! با تأکید بر واقعیت دیکتاتور شدن دو شاه پهلوی و اعتقاد شخصی آنان به اسلام، میخواهم به پوچی آزادیخواهی و سکولاریسم برخی از مدعیان سیاست توجه دهم که در اثبات و پیاده کردن ادعای خود نه تنها به گَرد پای پادشاهان پهلوی، آن دیکتاتورهای مسلمان، نمیرسند، بلکه برعکس، در روی کار آوردن و نگه داشتن یک دیکتاتوری بنیادگرای اسلامی، سنگ تمام گذاشته اند!

من پیش از این هم نوشته ام که گذشت زمان و تاریخ نشان داد آنان که با جمهوری اسلامی به قدرت رسیدند، بر اساس یک شناخت واقعی، در رژیم گذشته به درستی جایشان در زندان بود! امروز نیز آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر چیزی جز این نمیخواهند چرا که همه دیدند وقتی آزاد شدند و به قدرت رسیدند چه بر سر ملت و مملکت آوردند. این، مظفرالدین شاه بود که با امضای فرمان مشروطیت، ضربه محکمی بر قدرت فاسد روحانیت در حکومت فرود آورد و پهلوی ها بودند که در عمل و با اقدامات ترقی خواهانه خود در برابر این رژیم ایستادند، آن هم پیش از آنکه احزاب و گروه های سیاسی ایران دست چپ و راست خود را بشناسند. ولی همین احزاب و گروه ها و «روشنفکران» در برابر پهلوی ها و شخصیتی مانند دکتر شاپور بختیار، دست به دست هم  دادند و در مقابل روح الله خمینی یا همان شیخ فضل الله نوریِ هفتاد سال پیش از انقلاب اسلامی، پشت خم کردند و این رژیم را روی کار آوردند و با این همه نه تنها  از زیر بار مسئولیت سنگین خود در میروند بلکه حتا یک بار نیز یادآوری نمیکنند که ادعاهای آنان تا کنون همگی پوچ و ناکام مانده اند!

این پهلوی یک فرصت دیگر است

من تا کنون از رضا پهلوی به مثابه یک شخصیت سیاسی عمدتا بدون عنوان «شاهزاده» نام میبردم. ولی در برابر برخوردهای مبتذل که گذشته از «ارتش سایبری» رژیم، بر اساس انکار واقعیت موجود شکل گرفته است، از این پس او را با تیتر واقعی و به حق وی یعنی «شاهزاده» خواهم نامید. در برخی کشورهای اروپایی، از جمله در آلمان نیز، با آنکه سلطنت و نظام پادشاهی به تاریخ سپرده شده است ولی هنوز در رسانه ها و مجامع، بازماندگان خاندان های سلطنتی و اشرافی با عنوان «شاهزاده» و القاب دیگر خطاب میشوند بدون آنکه کسی دچار عقده حقارت شود.

رضا پهلوی، چه کسی را خوش بیاید یا نیاید، شاهزاده است. نمیشود مرتب از «شاه» سخن گفت و تقصیر و مسئولیت هر آنچه بر سر ایران آمد را به گردن او انداخت و هنگامی که به فرزندش میرسد، واقعیت «شاهزادگی» وی را مذبوحانه انکار کرد. این شاهزاده نه تنها حق دارد نگران سرنوشت کشور و مردم خود باشد بلکه موظف است و مسئولیت دارد نقشی را که به دلیل موقعیت ویژه خود، به دلیل شاهزادگی، بر عهده وی گذاشته شده است، به بهترین شکل و محتوای ممکن اجرا کند.

چرا نقش و موقعیت «شاهزادگی» مهم است؟ اتفاقا به همان دلیلی که بسیاری از کینه جویان آن را سر و ته مطرح میکنند: ایران دو هزار و پانصد سال تاریخ مدون پادشاهی دارد که پس از حمله اعراب و در طول هزار و چهارصد سال تسلط اسلام بر ایران نیز ادامه داشته است. کسانی که «اسلام» را به مثابه یک فرهنگ، به دلیل پیشینه هزار و چهارصد ساله از ایران نازدودنی میشمارند، نمیتوانند مدعی زدودن فرهنگی شوند که نه تنها دست کم هزار سال بیش از آن قدمت دارد، بلکه پا به پای آن و به مراتب پربارتر از آن در جامعه حضور تعیینکننده داشته و دارد.

همین که هر چه زمان گذشت، موضوع شاهزاده رضا پهلوی بیشتر برای جمهوری  اسلامی و منتقدان و مخالفان آن مطرح شد، نشان میدهد که نمیتوان با انکار واقعیت حکم به نبودن آن داد.

موضوع شاهزاده رضا پهلوی از یک زاویه تاریخی و نقش روحانیت نیز اهمیت پیدا میکند و آن اینکه تا پیش از انقلاب اسلامی، نهاد روحانیت در کنار نهاد پادشاهی، حتا پیش از اسلام، در دوران موبدان زرتشتی، از اعتبار و منزلتی برخوردار بود که جمهوری اسلامی آن را به گونه ای گسترده و تصورناپذیر بر باد داد. هیچ عجیب نخواهد بود اگر بخشی از روحانیت، که من فکر میکنم هر چه میگذرد بر شمار آنها افزوده خواهد شد، به دنبال باز یافتن امنیت و اعتبار دین و نهاد خویش در کنار نهاد پادشاهی باشد. در این صورت یک بار دیگر شاهد جابجایی جمهوری خواهان صد در صدی خواهیم شد که برای دفاع از «جمهوری» به زیر عبای این رژیم خواهند رفت چرا که در تناقضی که خودشان نیز قادر به توضیحاش نیستند، این حکومت، به هر حال، «جمهوری» است! کدام تناقض است که اینان نمیتوانند توضیح دهند؟ این، که وقتی از جمهوری هایی نام میبرید که بدتر از هر سلطنت هستند، اینان مدعی میشوند: اینها که جمهوری نیستند! از جمله جمهوری اسلامی هم جمهوری نیست! ولی وقتی خودشان در برابر انتخاب یک پادشاهی ممکن و یک جمهوری اسلامی موجود قرار میگیرند، این جمهوری را ترجیح میدهند! این نازلترین سطح برخورد از سوی کسانی است که مشکلشان ظاهرا فقط یا نام «جمهوری» است یا پهلوی هایی که هیچ جمهوری واقعی نمیتواند به بررسی تاریخ معاصر ایران بپردازد و دستاوردهای سلسله آنان را نادیده بگیرد!

امروز، خطر نه از سوی شاهزاده رضا پهلوی که بیشتر یک فرصت باقیمانده از همان سلسله ای است که در برابر بنیانگذاران جمهوری اسلامی میایستاد، بلکه در بقا و ادامه جمهوری اسلامی است. شاهزاده رضا پهلوی را باید به مثابه امکانی سنجید که بدون وی صحنه سیاست ایران قطعا نه تنها پربارتر نخواهد شد بلکه انصراف یا نبود وی، آن را بسی حقیر خواهد کرد چرا که همچنان با همان گروههای قانونی و غیرقانونی روبرو خواهیم بود که تا کنون بوده ایم و جز خطا  و خیانت از آنها ندیده ایم. شاید تنها فرصت یک همگراییِ فراتر از خود، که شاهزاده رضا پهلوی برای آن تلاش میکند، بتواند آنها را از طلسم  ناکامی های مکرر برهاند. فرصتی که میتواند جامعه را به سوی شرایطی هدایت کند که هر کس این امکان را بیابد که با رأی خود راه را به سوی دموکراسی بگشاید. ولی من میدانم آنها از این رأی هم میترسند مگر آنکه مانند خمینی اطمینان داشته باشند که به حساب آنها ریخته خواهد شد! اینجاست که شاهزاده رضا پهلوی از نظر ادعا و تعهد به دموکراسی یک سر و گردن بالاتر از آنها قرار میگیرد زیرا بدون داشتن آن اطمینان به صراحت و بدون اگر و مگر اعلام کرده است بر رأی مردم، هر چه باشد، گردن خواهد نهاد!

الاهه بقراط
کیهان لندن
www.kayhanpublishing.uk.com


Share/Save/Bookmark

 
Esfand Aashena

Prince Chubby has never been on Time magazine's cover?! Ahhhhh!

by Esfand Aashena on

Everything is sacred


Red Wine

...

by Red Wine on

اگر واقعاً اعتقاد به دموکراسی داریم،باید اِجازه دهیم که آقا رضا نیز در صحنهٔ مبارزه بر علیه اِسلامیونْ حضور داشته باشد،ایشان نیز همچو یک فردِ مبارز در کنارِ مردم کوشش و جوشش داشته باشد،بعد از اینکه دموکراسی به مملکت بازگشت،با یک رفراندوم برای همیشه تکلیفِ سلطنت و جمهوری را در ایران مشخّص خواهیم کرد.رأی..رأیِ مردم است،خواسته مردم از همه چیز بَرتر است.


Maryam Hojjat

Areyo Barzan, Thanks for

by Maryam Hojjat on

Great rebuttle comment to Aynak.  It was very logical and to the point that he agreed with you.


Maryam Hojjat

Aynak, As VPK responded to you

by Maryam Hojjat on

RP already has spoken in his struggle for freedom & domocracy many times may be always that he is doing this as an Iranian citizen,  He has said repeatedly that it is up to IRANIANS to chose him in a referendom in any position. You need to read more about RP & his speeches.

 


shushtari

i agree completely....

by shushtari on

this is what I have been saying all along to the people who try to portray the shah as a ruthless dictator....:
آنان که با جمهوری اسلامی به قدرت رسیدند، بر اساس یک شناخت واقعی، در رژیم گذشته به درستی جایشان در زندان بود! امروز نیز آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر چیزی جز این نمیخواهند چرا که همه دیدند وقتی آزاد شدند و به قدرت رسیدند چه بر سر ملت و مملکت آوردند.

i rest my case 


Veiled Prophet of Khorasan

Aynak

by Veiled Prophet of Khorasan on

 

Reza Pahlavi has already responded to all your points. How many times does he have to repeat it? I read the same questions over and over. Maybe JJ should get Reza Pahlavi to do a Q&A on IC how about it!

Maybe he would hold monthly sessions! Then we decide ourselves if we support or work with him. We may even change our minds once in a while! That is a great part of living in the West and RP. You are not required to join a cult. This ain't MEK.



aynak

رضا پهلوی : شاه یا شهروند؟

aynak


دوست محترم آریو برزن:   با تشکر از پاسخ شما، که با بیشتر آن موافقم.   پس فقط یک نکته که اصل تفاوت ماست را یاد آور میشوم.
رضا پهلوی به عنوان یک ایرانی شناخته شده، میتواند کمک بسیار بزرگی به
پیروزی جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران و آینده ایران سازد.(این در تصدیق 
همان جمله پایانی شماست که ما چه می خواهیم).   از نظر من این فقط زمانی
ممکن است که ایشان -- هم اکنون و پیش از به قدرت رسیدن احتمالی -- خود را
حامی و طرفدار سیستم و سازمان های دمکتراتیک برای اداره کشور اعلام دارد  و
نقش خود را به عنوان یک شهروند خواهان آینده ای خوب برای ایران و کمک به
منافع ملی (همان گونه که گفتید) بازی کند.   این دو، اگر ایشان خود را وارث
تاج و تخت بداند و بخواهد نقشی "شاه-زاده-ای" یا از نظر من فرا شهروندی
بازی کند میسر که نیست- هیچ - به تجربه تلخی دیگر خواهد انجامید.
سوال من از شما بسیار ساده است:   اگر افرادی که خواهان بازگشت سلطنت از
نوع مشروطه هستند (با سلطنت پرستان ،کاری نیست) در عمل خواهان سیستمی
متفاوت از آنچه بوده (از بدو پادشاهی در ایران چه قبل چه بعد از اسلام) و
نقش پادشاه را تشریفاتی و نه اجرایی می پندارند، چه تفاوتی بین رضا پهلوی
(که اکثر افرادی که مخالف نهاد سلطنت در ایران هستند با آن هیچ مشکلی
ندارند) با شاه زاده رضا پهلوی (که وارث تاج و تخت است .....) دارد؟   و
اگر ایشان به جای زیر ابی رفتن و محول کردن نقش خود به رفراندم، نقش خود را
در فردای ایران همین امروز آشکار کنند، چه خدشه ای به نظام دمکراتیکی که
اکثرا خواهان ان هستیم خواهد خورد؟
  

 

 

 


Veiled Prophet of Khorasan

Mixing things up

by Veiled Prophet of Khorasan on

 

I noticed that people are not getting two things. Therefore I will go head on and at the minimum say where my view.

  • Argument: 97 % of Iranian Americans are opposed to US attack on Iran. Wrong conclusion is that 97 % of Iranians want IRI to go on. Another wrong conclusion is that 97 % of Iranians do not want any pressure on IRI. Being opposed to a US invasion is not the same as opposing sanctions; internal revolution; a blockade; no fly zone or even air strikes. You get to phrase the poll one way; then you get the response you want.
  • Argument: supporters of Reza Pahlavi are <put your favorite negative attribute here>. Wrong conclusion is that they are Monarchists. And somehow want to revive a dictatorship. Based on what? I support Reza Pahlavi and I am not a Monarchist. I happen to think he is the right person now for the job. Once IRI goes I believe he will support democracy. I may be wrong but it is my belief. Nobody is required to support him. Nobody is required to oppose him. Get it in your heads: you don't order other people what to do.

PS

Please write short posts. I don't have the time to read page after page.

Please use Persian instead of Arabic. When I see every other word is Arabic I just tune out.


Veiled Prophet of Khorasan

Responses

by Veiled Prophet of Khorasan on

 

Dear Ahosseini: if you don't know what is special about Reza Pahlavi then I can't help you. There are many articles on IC and other places telling you. I want to know whether you are serious with your question? Why don't you read all those articles and posts then come here. If you are a teacher then you know the importance of preparation. If a student comes without having read the background. Then asks questions which have been discussed many times what do you say? Don't you tell them to go back and do the reading? I am not going to repeat the stuff about Reza Pahlavi. It is all out and well discussed please read!

Dear Arash: thank you for repeating a few reasons to support Reza Pahlavi. But to the people who oppose him no amount of reason will help. Good thing is they are not the deciding factor. 


areyo barzan

Dear Aynak

by areyo barzan on

I believe in one point that you made your response you have hit the nail right on the head.

 

رضا پهلوی اگر فرشته هم باشد، در دست این هوادارن تبدیل به همانخواهد شد که پدرش شد

 

Well done! I could not have put it better my self

 

Though I will go one further by claiming that such attitude is not just limited to the followers of RP and supporters of monarchy but is a national disease.

 

Today if one has a honest and non bias look on the political spectrum amongst the opposition abroad, such claim could more or less be made about all other groups and faction their leaders and their followers.

 

For example the members of MKO or the communists are no better than supporters of RP.

 

However having said that, you’ll then go on to discredit your self and join the rank of dictators by trying to evade your responsibility for the current mess.

 

To me and many other like me who were there in 1979, the part played by our so called “intellectuals” for following and supporting Khomeini blindly is very clear and trying to dedy it is so foolish. Hence you need to do much better than that in terms of explaining your cock up.

Especially after the warning by Dr Bakhtiar who stated that Dictatorship of Nalain in much worst that dictatorship of Chakmeh

 

The fact of the matter is that today the ordinary people in the streets of Iran are more distrustful of those so called intellectual revolutionaries than they have ever been of Monarchy or RP and in the end that is your challenge. If you think these people will follow you again without any question or without haveing a proper explanation on your part in the 1979 disaster or at least a sincere apology, then I am afraid you are in for a big disappointment my friend.

 

And PLEEEEEEAS! do not even think of bringing people like Dashti, Shafaa or Teimortash into the equation.

The fact is that the disaster of 1979 happened in spite of people like Shafaa or Dashti and not because of them furthermore if you are evading your responsibility in all this then in our eyes you are another dictator just like the IRI and I do not see any reason to fight for another dictator who is not even trying to change.

   

Furthermore don’t you dare putting them in the same category as people like Ghotb Zadeh, Bani Sadr, Ibrahim Yazdi and Rajavi who were all competing and falling over each other in  trying to kiss Khomeini’s ass. We were not born yesterday you Know!?

   

Now! In case you are going to say that they do not represent the national struggle I will say that they were the only faces then and if they did not represent the struggle then where were you and others like you to confront and discredit them or to challenge Khomeini?

It is always easy to talk in hindsight and to dismiss people or even accuse them of being traitors after the disaster has happened and the dust is settled. But I did not see any of you guys in 1979 to take into the street and oppose Khomeini.

In fact many of you supported him. As I have mentioned before you supported him as you thought you could use him and his religious influence to get rid of Shah and then he could be pushed aside easily but Khomeini was more dubious that all of you put together. He turned the table on you and used you to get into the power and them got rid of you when no longer needed.

 

In those days people in the streets wanted an Islamic Republic  (and Islamic Republic is what they got) without knowing what an Islamic republic is and instead of doing your job and being a leader by informing them about what actually an Islamic regime is and the fact that two words Islamic and republic can not even be used in the same sentence, you became the followers of crowd because it served your purpose or at least you thought that it would have served your purpose at the time.

 

Now if I am wrong why not telling me WHY do you think I am wrong. WHY don’t you prove me wrong.

 

 

Do you really thing by blindly dismissing the truth or evading the question or denying your responsibility for the disaster of 1979 you can gain any credibility amongst our people and especially younger generation?

Well sir I must then disappoint you by informing you that people like you do not know the first thing about our younger generation and where they stand

 

Today the ordinary man in the streets of Iran is sick and tired of hearing about the old routing ideologies of Marx Lenon and Mao.or the French revolutionary BS. What they want is a government that is on their side and more importantly is able to rebuild the economy and make their life easier.

In fact in all the democracies in the world that is what people select a government for. To improve their life standard and NOT to promote their own ideological dogma and fight over rotting old ideologies

 

This was what I have explained in detail in one of my previous articles (//iranian.com/main/2011/nov/if-we-really-want-it)..

 

Toppling a dictator is totally different to establishing a democracy. In my opinion one person being Shah, Khomeini or RP is simply incapable of establishing to diminishing democracy.

 

A democracy cannot me given to a nation who does not behave in a democratic manner in the same way that no dictator can permanently take the democracy away from a society where people think and behave in a democratic manner.

 

But I agree  that some leader have more tendency towards democracy and modernization and push the society in that direction or at least won’t become an obstacle on its way while on the other hand  others (Like Ali Khamene-eei and gang, or Rajavees) thrive on dictatorship and have no interest  in democracy or even fight it to the biter end.

 

In my opinion and many others RP falls into the first category and has a potential to be help us towards democracy. But in the end the hard work of building a democratic fair society fall on our shoulders as a nation and the first step toward that goal is to acknowledge ones errors and accept responsibility for it (exactly what you and your like failed to do so far)

 

But does it mean that we should follow our leaders blindly without asking any question or avoiding to criticise when due? Of course not

 

In fact the only guarantee that RP will not become another dictator is the vigilance and anticipation of people like you and I.

 

However scepticism and keeping an eye on a person is very different to blind dismissal.

 

That is why I believe that instead on condemning RP for what his father did or didn’t do 50 years ago, we need to unite with (and NOT blindly follow) him as equal partners, to get the job done and while supporting his sensible positive action never hesitate to criticise his errors and refuse to let him to take our support granted or think of it as unconditional.

 

In the mean time however we need to have a  look at ourselves, at our own conducts and be truly honest with ourselves as to how democratic are we especially when it comes to respecting the democratic rights of those whose ideology or political orientation we strongly disagree with or even can not stand.

 

Most of all if we want any support or even want to be taken seriously, we need to live up to our responsibilities and instead of blaming our own error of judgment of any one but our self and our own arrogance, we need to bit the bullet and accept our errors. Instead of playing the game of “KEE BOOD, KEE BOOD MAN NABOODAM”..

 

Other wise there is no chance in hell for us to be taken seriously, let alone accepted as a leading movement and being followed by many

 

Just remember that the one thing which needs to come before any ideology, leader or even movement is the our people’s National interest

 

And that would be our only hope for democracy.


Arash Kamangir

Reza Pahlavi has all the qualities

by Arash Kamangir on

There is presently noone else who can be loved and repected by millions of iranians. Musavi and Karoubi are both servers of IR and their problem is not with IR but with the leaders of IR. Reza Pahlavi has all the qualities that a leader needs to have in order to lead a country forward. Those who don't wish monarchy to return are either IR fans or have leftist backgrounds.


default

He/She who pays the piper decides the tune

by ahosseini on

     

My problem with some of these journalists, poets, writers, researchers, university lecturers, ... is that they get paid for what they write and what they do. You can clearly see that, at times, they talk less sense than ordinary members of public. For example there was an opinion poll taken in the US, from Iranian citizens about military attack on Iran, 97% voted against it. Now, if you take an opinion poll from the so called intellectuals, particularly those who receive money for writing articles, poems, composing music, producing films then you will see that 97% them vote for military action. A man who taught philosophy to founder members of Fedaei organisation, and now receives large payments from various institutions talk less sense than an ordinary member of public. One of the deficiencies of capitalist system is that you can employ philosophers, lawyers, poets, journalists, film produces so they can dramatise things, twist words turn things to their advantage.For that matter, it is evident that Boghrat has so much difficulty in linking various concepts. In the very last sentence she says, Reza Pahlavi is prepared to go along with whatever, the Iranian people want. If that is the case what is the difference between Reza Pahlavi and any other individual? What is the point of writing this article or making this statement? The question that I would ask her is: how Reza Pahlavi is going to come to power? Is it going to be through US military attack or popular uprising? If it is through military attack, then her last paragraph does not make sense at all. If it is through popular vote then he is just like any other Iranian citizen who has the rights to elect or be elected. In a democracy that is monitored and properly controlled by members of public, there are no privileges for any member of the public including Reza Pahlavi. Does Boghrat believe in democracy? If so, then why should Reza Pahlavi have special privileges? It is clear she does not. We teachers use assessment criteria to asses assignments and projects. One question that I put to her is “What criteria do you uses to asses Reza Pahlavi or any other individual? What is Boghrat trying to say other than fulfilling her duty as journalist satisfying paymasters?We don’t need to tell her. She knows she is talking nonsense. She is just trying to make a comfortable living. Please leave her alone!!.

 


omeedvar

maghlateh kardan....

by omeedvar on

عینک و همکیشان ایشان هر وقت کسی حرف حق میزند، مغلطه میکنند. اولا حکومت خامنه‌ای جمهوری اسلامیست، نه‌ پادشاهی. جمهوری اسلامی توسط رهبر، رئیس جمهور، مجلس و قوه قضائیه اسلامی اداره میشود. موضوع مصر و سوریه و دیگر کشورها هم به این مطلب ربطی‌ ندارد، ضمنا آنها فعلا مراحل اولیه انقلاب خود را میگذرانند، و یکی‌ دو سال بعد تکلیف آنها روشن خواهد شد.

در مورد دموکراسی در کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه، بهتر است به تاریخ مراجعه کنید و ببینید در گذشته نه چندان دور که سیستم سلطنتی داشتند چه فجایعی بر سر مردم خود آوردند، و چه مدت طول کشید تا به دمکراسی رسیدند، و حالا مردم آنها اجازه نمیدهند شاه، ملکه، یا رئیس جمهور دیکتاتور شود. در اسپانیا هم پس از تبدیل سیستم پادشاهی به جمهوری، و تجربه بیش از دو دهه دیکتاتوری فرانکو، مردم پسر شاه قبلی‌ را پذیرفتند و شاه جوان اسپانیا بدون دخالت در حکومت، سلطنت کرده و آرامش در اسپانیا بر قرار شده است.

 


omeedvar

Well said Ms. Boghrat

by omeedvar on

Those who have benefitted from the Islamic regime, do not want a change. They defend this regime by blaming the Pahlavis for the tyranny that IRI has imposed on the Iranians, for the past thirty some years, and by insulting Reza Pahlavi. They are afraid, if there would be a free referendom in Iran Today, majority of Iranians will vote for the constitutional monarchi, and welcome back Reza Pahlavi.


aynak

خانم بقراط دروغ چرا: ما هم از سلطنت خامنه ای و هم از سلطنت ...

aynak


 

 

خانم بقراط دروغ چرا: ما هم از سلطنت خامنه ای  و هم  از سلطنت پهلوی  وحشت داریم

هر چند گاهی- دوستان می گویند بابا رضا پهلوی خیلی
فرهیخته و خوب است چرا ایشان را اینقدر مورد سوال قرار میدهید.  جواب من
یکی است.   رضا پهلوی اگر فرشته هم باشد، در دست این هوادارن تبدیل به همان
خواهد شد که پدرش شد.  این مسئله اصلا شخصی نیست.  از نظر من، رکن سلطنت
چه در لباس مشروطه پادشاهی و چه ولی فقیه در ایران جایی ندارد.  مشکل اساسی
ایران یک مسئله است:  عدم قبول قانون به عنوان اصل- و قبول استبداد به
عنوان عنصر اصلی تصمیم گیرنده.   این باز تولید استبداد در درجه اول، به
عدم خود باوری انسان ها به نهاد های مدنی و احتیاج به دیکتاتور برای اعلان
نتیجه و تصمیم نهایی هر جا که اختلاف نظر های ریشه ای باشد خود را بیان می
سازد.   در نهایت بجای   Compromise" که از قضا در فارسی دو ترجمه با بار
منفی دارد: ۱: سازش ۲: بده بستان  که شاید ترجمه بهتر آن تصمیم  گیری جمعی
با  در نظر گرفتن حقوق گروهی باشد، ما مجبوریم به این ستون های استبدادی
تصمیم گیرنده برای همه که در نهایت همه به نفع خود دیکتاتور ترجمه می گردد
تبدیل خواهد شد.

با این مقدمه نگاهی به نوشته خانم بقراط:
"حقوق زنان و اقلیت های مذهبی در کنار تشکیل نهادهای مدرن، بر تارک خدمات دو پادشاه پهلوی میدرخشد...."
چه جالب است که در دورانی زندگی می کنیم که عین این جمله در مورد حکومت
استبدادی بشار اسد در سوریه صدق مینماید.  به خانم بقراط توصیه می کنم که
حتما به نیرو های پشت سر بشار اسد نگاهی پیندازند که ملتفت شوند چه از نظر
حقوق زنان و چه از نظر حقوق اقلیت ها -- حکومت بشار اسد بسیار از نیروهای
مخالف که اکثرا ریشه در حرکت های اسلامی (برخی با حمایت مستقیم حکومت
عربستان دارند)  پیشرفته تر است.   ولی آیا این مسئله در نفس دیکتاتور بودن
وی و خون آشامی او تقییری حاصل می سازد؟   در مورد حقوق زنان، به جرات
میتوان حتی حکومت صدام حسین را برتر و بهتر از حکومت فعلی عراق دانست.   پس
این خود فقط وقتی مفهوم پیدا می کند که --کل -- جامعه از حقوق شهروندی
برخوردار باشند.

جمله گوهر بار بعدی بقراط اما تحیر آور است:
"یعنی پهلوی ها در مورد اینکه شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، باید قانون
اساسی مشروطه را رعایت میکردند و در مورد «مذهب رسمی» کشور با توجه به
اقدامات حقوقی و اصلاحاتی که از جمله در زمینه حقوق زنان و اقلیت های مذهبی
انجام میگرفت، باید آن را زیر پا مینهادند!"
عجب ؟   خانم بقراط، خوب است لااقل در غرب که زندگی می فرمایید یک چیز هم
از آزادی و تحمل  یاد بگیرید.   مشکل پهلوی ها این نبود که به مذهبیون ازدی
دادند،  مشکل این بود که به بقیه آزادی نداند.  شما با این نبوغ خارق
الاده  بجای اینکه پهلوی ها را به خفقان و سرکوب آزادی های سیاسی -حزبی که
موجب شد تنها گروه متشکل همین مسجد و مذهبیون  باشند و برای معالجه ان درد
توصیه به آزادی سیاسی برای همگان فرمایید، افسوس می خورید که چرا مذهبوین
نیز مانند بقیه سرکوب نشدند؟   بابا جان همین مصر هم پس از انتخابات آزاد
پس از ۳۰+ سال دیکتاتوری سعادت و مبارک همان نتیجه را دارد می دهد.  درسی
گرفته اید؟

بقراط در ادامه:
"کسانی که انقلاب مشروطه را میستایند اما سلسله پهلوی را در ادامه آن انقلاب
نه تنها آگاهانه قیچی میکنند بلکه حتا مصیبت های آینده را نیز به گردن آن
میاندازند، از یک سو نقش تفکر کج و معوج و ویرانگر خود را در شکل گیری
جمهوری اسلامی و بقای آن منکر میشوند و از سوی دیگر نشان میدهند که نه تنها
تاریخ نمیدانند و از آن نمی آموزند، بلکه از مباحث حقوقی و فلسفی
«مسئولیت» و «علت و معلول» نیز بیخبرند."
برعکس خانم بقراط شما از نفس مشروطه بی  خبرید که در انگلیس زندگی می کنید و
نقش پارلمان را در کلیه امور می بینید، و نقش --تشریفاتی-- سلطنت را هم،،
همینگونه، ولی کماکان از ارتباط تصیم گیری گروهی برای اداره دولت عاجز
هستید.   در تاریخی که شما نمی دانید- عامل محرکه بسیاری از پیشرفت های
ایران نه شخص رضا شاه بلکه اتفاقن همان روشنفرانی مانند دشتی، فروغی و داور
و تیمور تاش که ا]از مغز متفکرین هوادارن او با برنامه های بسیار جالب که
در بسیاری از زمینه ها اساس بسیاری از تحولات مثبت زمان رضا شاه بودند، در
نهایت و پس از تجربه دیکتاتوری شخص وی یا از کار بر کنار و یا به قتل
رسیدند.   شما که تاریخ میشاسید گفته  کسروی  که رضا شاه را به خاطر   گرد
آوری ثروت شخصی -غارت اموال مردم، کشتار روشنفکران مترقی .... سرزنش میکند
[۱]-- چگونه توجیه می فرمایید؟
کمدی تلخ نوشته بقراط :
"به  این ترتیب، آنکه از آغاز در برابر جمهوری اسلامی، حتا پیش از تأسیس آن، ایستاده بود، اتفاقا آن «پدر و پسر» بودند!"
بابا پس تاریخ  در مورد  نتیجه این "ایستادگی" چه میگوید؟  ۱: یا این گونه
ایستدگی احمقانه بود ۲:یا واقعا ایستادگی نبود. 
  خانم بقراط به توجه به
وقوع انقلاب اسلامی گزینه خود را اعلام نمایند.

و سپس
بقراط:

"این پهلوی یک فرصت دیگر است"
 
برای خواننده با هوش و زکاوت  معمولی با مقدمه خانم  بقراط باید پر آشکار
باشد، که حکومتی که ایشان مد نظر دارند، در ماهیت با پدر و پسر قبلی نه
تنها تفاوتی ندارد، بلکه اگر غیر از این باشد خطاست!
چه به زعم سلطنت پرستان -- مشکلی  از پهلوی ها نبوده بلکه از مشتی
"روشنفکر" نادان و مردمی نمک نشناس بوده که حالا تشنه همان شقاوت اند که
چون پیش شقاوت حکومت اسلامی لنگ انداخته پس لابد ما محکومیم که همیشه بین
بد و بدتر را انتخاب کنیم؟

خانم بقراط.  ملت ایران و نسل آینده، اگر خواهان نظامی باشند که  تکرار
مجدد هزاران ساله سیستم سلطنتی-روحانی که همواره بر ایران حکومت کرده اند،
ولی به ندرت -- ایران را --اداره-- کرده اند باشد، ۵۰ سال دیگر هم عقب
خواهیم ماند.  بخوبی از گفتار شما پیداست که شما همان از جنس سلطنت 

پرستان هستید، و نه سلطنت آنگونه که در اروپا رایج است و هیچ گونه نقش اجرایی
ندارد، و گرنه خدمات در هر کشوری توسط دولت منتخب و تحت نظارت پارلمان و با
کنترل بخش قضایی مستقل صورت می گیرد، و نقش پادشاه- اگر زاید نباشد،
تشریفاتی است.
چه خوب که ما ایرانیان از محیط جدید اندکی یاد گرفته و قبول کنیم روشی 
بهتری وجود دارد که ما تاکنون تجربه نکرده ایم.   اثبات این نکته در انتخاب
محل سکونت ما مهاجرین پر آشکار است.

یک عمر از ان کوچه به آن خانه برفتید،
یک بار از ان خانه بر این بام بر آیید!!
[۱]:(درباره رضا شاه پهلوی) پرچم ۴ تیر ۱۳۲۱.

 


نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه