قتل
قتلهای یك زنجیری
تلِْ بلندِ قتل
و در این پنهانی
یك پرونده شفاف است.
قتلهای قانونی
خدایان شادِ شادند
و سنگ دوباره سیراب میشود.
من خوابم
و تو بیداری
پلكهایم را مكِش
من این كابوس را دیدهام
بارها
من از چشمانم میترسم
دوباره
میان دود و گاز و اشك
چراغِ روشنِ موتورها
مردانِ مورچهای
با كاسكت و ماسك و باتوم،
یكبارِ دیگر اشغالشدیم
فقط شیشه نیست كه میشكند
من این كابوس را میبینم
كه تو بیدارِ آنی
من از چشمهایم میترسم كه دیدهاند
چشمی را در آسفالت
و ندای آن چشم
در همه گرفت
درختی از آن نگاه برآمد
سایه تیرهاش بر همه خاك لرزان
پلكهایم را مكِش
نمك در چشمانم مپاش
من از این كابوس میترسم
»چشمِ مُردة یك قتل ماندن«
درست میانِ خیابان
قانونی
قیر قرمز نیست.
من از خاموشی این ندا میترسم
من از آن فراموشی
من از این وحشت
میترسم.
فقط شیشه نیست كه میشكند
هوای آینه باید داشت.
23/6/2009
ا- ماهان
Recently by Alef Mahan | Comments | Date |
---|---|---|
کارناوال ریو تا تهران | 1 | Nov 27, 2012 |
اتوبوسی بنام هوس | - | Oct 29, 2012 |
از « آ » تا « ی » ای آزادی | - | Oct 13, 2012 |