تداوم درد

تداوم درد
by shahireh sharif
14-Apr-2010
 

مدتی است که درسکوت به تماشای درختان تنومندی که تابلوهای هزار رنگی را به تصویرکشیده اند ایستاده ام. تنها عبور باد از میان شاخه ها و تداوم سقوط آزاد برگهای زرد، حضور طبیعت را در گالری "باور رنگ" متذکر میشود. خورشید از لابلای برگهای پولکی سرک میکشد و چشمانم را از نگاه به نقطه آغاز سماع برگها منع میکند. ناگزیر به پایین، به برکه سبزی مینگرم که چون آینه ای غبار گرفته زیباییهای پاییز را در هاله ای از ابهام میپیچد. انعکاس تصویر محیط در این برکه، هراس گنگی را (از آینده ای بی تو) برمن تحمیل میکند. گویا به جام جهان نمایی مینگرم که سرنوشتی شوم در آن تجلی پیدا کرده: رویاهای به خون کشیده شده و امیدهای پژمرده در قالب رنگهای پاییزی. در یک روز پرهیجان تابستانی وارد زندگیم شدی. امروز که رفتی دنیا در پاییزی فرورفته که حتی به نهانیترین زوایای قلبم نیز سرایت کرده. میدانم که بی تو خزان دل زمستانی بس تهی و سهمگین را به دنبال خواهد داشت. ولی آیا در فراسوی کرختی و خموشی چنین فصل هولناکی باز هم زندگی با بهاری دگر ادامه خواهد یافت؟

Share/Save/Bookmark

more from shahireh sharif
 
Mehrban

Of course it will!

by Mehrban on

and you will be there to marvel at the beauty of the cherry and apple blossoms.  You may even find them right now if you go out and look for them. Your piece is well written.  Take care of yourself.  


Souri

Yes, it will!

by Souri on

I second Monda to tell you: Life always goes on and you will go with her!

This is a long trip which sees the sunny days, gray days and the nights!

But after each night, there come a beautiful day! You bet!


Monda

You bet!

by Monda on

Life goes on... write it all out, to make sure all lessons are learned about the her/ him.  That's the only way you can fully move on.