زندان های شیراز


Share/Save/Bookmark

Ruhi
by Ruhi
03-Nov-2012
 

وضعیت زندان

پدرم چند شب پیش تماس گرفت و بعد از چند روز باهم صحبت کردیم.

همیشه وقتی با هم حرف میزدیم از نگرانی اش راجع به ما میگفت و وقتی از درباره خودش و محل زندان می پرسیدیم با خنده می گف آره خوب خوبم و هیچ مشکلی نیست،فقط نگرانی من بابت شماست.شما که خوب و خوشحال باشید من هم خوبم و شادی شما مستقیما به من میرسد.

دیشب وقتی مامان با اصرار از بابا درباره محیط زندان پرسید،بابا اینچنین تعریف کرد:

-اندازه ی اتاقی که ما در آن هستم 5/4*6 متر است که تعداد 28 نفر در آن بسر میبریم.

-اتاق دارای 6 تخت است که به افراد قدیمی تعلق دارد.

-هنگام ورود به زندان فرد هیچ پتویی ندارد و باید در این هوای سرد روی موکت کثیف تا صبح از سرما بلرزد

-برای حمام رفتن باید در صفی بسیار طولانی بایستیم و نهایتا زمانی که نوبت ما میشود شیرها و دوش حمام خراب است و هیچ آبی از آن خارج نمی شود.

-توالت ها بسیار بسیار کثیف و چاه آن همیشه گرفته است.شیرهای توالت فاقد شلنگ است چرا که زندانیان از آنها به عنوان نی قلیان استفاده می کنند.

-غذای زندان صبح و شب تکه ای 18*20 سانتی متر نان است.سهمیه نان ثابت است و با افزایش تعداد زندانیان سهمیه نان بیشتر نمی شود،بلکه اندازه نان کوچک و کوچکتر می شود.

-در این موقع از سال زندان روز به روز شلوغ تر می شود چون افراد بی خانمان برای داشتن سرپناه در این فصل کاری می کنند که گرفتار شوند، حداقل اینجا سقف و تکه نانی هست.

-اگر اینجا فردی بیمار شود و در اثر آن بمیرد،آب از آب تکان نمی خورد.

-از خانواده زندانی هیچ چیزی قبول نمی کنند و همه را به فروشگاه زندان ارجاع میدهند.فروشگاه بسیار بسیار شلوغ و برای ورود به آن باید در صفی طولانی بایستیم.من برای گرفتن پتو چندین مرتبه مراجعه کردم،از صبح تا بعد از ظهر در صف ایستادم و نهایتا فروشگاه پتو نداشت.

-زندانی های جدیدی که وارد بند می شوند را به اتاق ها راه نمی دهند و آنها را کثیف خطاب می کنند.آنها مجبورند تا صبح در راهرو روی کارتن بخوابند تا صبح مامورین زندان آنها را با ضربات شلنگ از خواب بیدار کنند...

این است وضعیت زندان های شیراز،شهر شعر و ادب،پایتخت فرهنگی ایران!!!


Share/Save/Bookmark

Recently by RuhiCommentsDate
A letter by dearest Rayyan Hessami
-
Jul 26, 2012
more from Ruhi
 
MM

Down with IRI

by MM on

The prison conditions appear to be worse than the 80's, not counting the unlawful death camps for the mojaheds, the communists ....... and the Baha'is. And, it is heart breaking to think that the conditions outside is so bad that folks commit crimes so that they go the prison to get a place to sleep and get a meal.


amirparvizforsecularmonarchy

I wonder if JJ knows about this question

by amirparvizforsecularmonarchy on

How does one send money to iranians for charitable purposes if the charity is to help support families of political prisoners, separation for them must be very hard to deal with and  the isolation, torture etc god do they need help, I'd like to know.

 

 


vildemose

Heartbreaking, but

by vildemose on

Heartbreaking, but wrenching, plain horrific conditions. How can we support the families of these prisoners? Can we send them money?

 I wonder what De mo nic is going to come up with to justify this travesty against Iranians.  

 

All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir


Dainasur and amu maad agha

جايگاه رفيع از ديدگاه ملانصرالدين..

Dainasur and amu maad agha


جايگاه رفيع از ديدگاه ملانصرالدين...

يک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.  

الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . 

ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. 

ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، 

ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. 

هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. 

ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد ، که استراحت کند. 

در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد  .

وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. 

به ناچار خودش برگشت پایین . 

بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،

 بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد. 

بعد ملا نصر الدین گفت: 

لعنت بر من   که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع و پست مهمی  برسد 

هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد


Shazde Asdola Mirza

زنده باد جمهوری اسلامی، که مردم از خوشی‌ زیادی به زندان میروند

Shazde Asdola Mirza