در ستایش دردناک خدایان


Share/Save/Bookmark

در ستایش دردناک خدایان
by Rogi Karimi
23-Feb-2011
 

زجرخواهم کشید تا دوستم بداری...

حضور دو نژاد هندی و چینی در کنار مالایی ها تنوعی از آیئن ها و جشن های گوناگونی را پدید آورده است. تایپوسام یکی از مهمترین آیین های مذهبی هندوست که در بین نژاد تامیل طرفداران بیشتری دارد. اکثر پیروان این مذهب در مالزی طی سه روز مراسمی را در غاری با نام "باتوکیو" اجرا می کنند. این غار زیبا در شمال کوالالامپور واقع شده و هر ساله میلیون ها زائر و گردشگررا گرد هم می آورد تا همه شاهد یک آیین بسیار کهن و در عین حال عجیب باشند. عکسها

.داستان های زیادی در مورد فلسفه و آغازگاه زمانی این مراسم وجود دارد که متداول ترین آن به بزرگداشت روز تولد "لرد مورگان" پسر کوچک خدایان بزرگ "شیوا" و "پرواتی" اشاره می کند. درعین حال تایپوسام روزی است که پرواتی نیزه ای را به پسرسپرده است که مورگان با آن اقدام به نابودی دیو بد سیرتی به نام "سوراپادمن" می کند همچنین "پوسام" در کلمه تایپوسام نام ستاره ایست که دراین وقت از سال در بالاترین جایگاه خود درآسمان فراز می گیرد.

 ... زجرخواهم کشید تا دوستم بداری

 تایپوسام را شاید بتوان اوج شیفتگی بندگانی دانست که با نثار مراتب عبودیت خود به خدای مورگان گوی سبقت را از همدیگر می ربایند ، و در این میان "خدای مورگان" با آرامشی خدای گونه در مدخل ورودی معبد باتو کیو  نظاره گر سینه چاکی زوار و بندگان خویش است. گویی همه و همه گرد هم می گردند تا بدین طریق ستایشی به سبک وسیاق هندوها را  در دنیایی پر از رمز و راز و شگفت انگیزی جان دهند.

 مجسمه ی طلایی رنگ مورگان تکیده بر سینه فراخ کوه باتوکیو را هر بیننده ای می تواند براحتی از فرسنگ ها دور و ازلابلایی کلاف های سردرگم اتوبانهای کوالالامپور ببیند... به خدای مورگان نزدیکتر می شوم که با قامتی به بلندای 43 متری در آستانه معبد نظر هر بیننده ای را جلب می کند. از او نیز می گذرم و نزدیکتر می شوم... هنوز به کوهپایه ها نرسیده صدای سازهای کوبه ای ریتمک وار به گوش می رسد. بوی تند عُود و کُندر فضا را پر کرده و گویی قیامتی برپاست. هندوها را می بینم که دسته دسته به سمت غار در حرکتند، گروهی بر سازهایشان می کوبند و چند نفری را دوره می کنند که اکثرا با قلاب و زنجیر نذوراتی را در بدن و زبانشان فرو کرده اند؛ گل ومیوه و...ذکر یک کلمه مدام به گوش می رسد و تکرار آن بارها و بارها طنین انداز گوش ها می گردد ، تا به هنگام فرو کردن سیخ ها و سنجاق ها در بدن اوج  بگیرد و همچنان تا بالا رفتن از پله ها و رسیدن به غار ادامه پیدا کند.

گروهی دیگر اّلّم و کُتل هایی به دوش می کشند که کاوادی نام دارد، این کاوادی ها نیز اکثرا بت زنجیر به زبان و بدن زوار متصل است.خونی ریخته نمی شود و کمتر می توان علامتی از دردی را در صورت هایشان دید. گویی این افراد در خلسه ای فرو رفته و یا بنا به شنیده ها با کمک داروهای آرام بخش در چنین وضعیتی بسر می برند. بعضی ها هم زبان و صورت و پیشانی خود را با ماده ی قرمز رنگی به نام کوم کومام می پوشلنند.

در این میان هستند گروهی که دور از هیاهو و اجرای بعضی حرکات صرفا نمایشی ، آرام و ساده ذکری را زیر لب تکرار و با کوزه شیری بر سر 272 پله را به سمت غار باتو کیو، جایی که هندوها معابد خود را با تعداد زیادی مجسمه تزیین کرده اند، صعود می کنند. نرورات در این محل به سامی ها (راهبان هندو) داده می شود. گروهی بعد از تبرک کردن و خواندن دعا ندورات خود را می برند و گروهی نیز آن را در معبد می گذارند. نارگیل ها همانجا شکسته شده و جویی از شیر و شهد در مسیر جریان می یابد... و خلاصه آنکه میتوان خاستگاه های عجیب زیادی را در تایپوسام سراغ داشت که برای هر کدام داستان ها و فلسفه هایی قائلند. این جشن در ماه دهم تقویم هندوها، مطابق با اوایل فوریه در تقویم میلادی بر گزار می شود.

نوشته و عکسها از رقیه کریمی رهنما


Share/Save/Bookmark

Recently by Rogi KarimiCommentsDate
Celebration of Pain
10
Feb 23, 2011
more from Rogi Karimi
 
Mash Ghasem

...

by Mash Ghasem on

هیچیم
هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
و ز اهل عالم های دیگر هم
یعنی چه پس، اهل کجا هستیم؟
از عالم هیچیم و چیزی کم.

" ما، من، ما" - مهدی اخوان ثالث


Red Wine

...

by Red Wine on

 

قطعا برای رسیدن به معشوق میبایستی درد کشید و از درد بگذاری تا شاهد رسیدن به عشقت باشی‌،این امریست که تنها از خود گذشته گان و از خود رها شده گان میتوانند انجام دهند.

چه بهتر که خود بشناسی،چه بهتر که خودت را از این دنیا به کناری بکشی و ببینی‌ برای چه به این دنیا آمدی و برای چه از این دنیا میروی !

این زخم زدنها،این آتش بر پا کشیدنها و این تیغ‌ها و این سوزنها و تمام این درد و ضجه ها.. تنها بخشی از یک فلسفه عمیقی هست که تو را وادار به فکر می‌کند و تو میبینی‌ که از خاک هستی‌ و تو از هیچ هستی‌ .


Jahanshah Javid

Mamnoon

by Jahanshah Javid on

It's difficult for me to understand this need to inflict plain to one's own body for the love of god. It reminds me of similar rituals during Ashoora.

Having said that, there's a lot of beauty involved in this Hindu celebration as well.

I learned.

Thank you for sharing :)