روزهای پر آشوب،روزهای پر تلاطم،روزهای غمگین و خاکستری ... و من در اینجا افتاده،بی زبان و حتا بدون هیچ پیکری .
روزهای دور از خانه، روزهای طوفانی، روزهای پر سکوت و بارانی... و من گریان و نالان در نبود سهراب.
دلم گرفته است،پژمرده است،دلم خاموش از پرواز سهراب است.
چشمانم غرق از افسردگیست... دفتر شعرم خالیست،امروز هیچی برام دیدنی نیست !
امروز ۲ قطره اشک میخواهم... تنها ۲ قطره اشک و نه چیز دیگر.
یک قطره اشک برای سهراب و یک قطره دیگر برای مادرش.
Recently by Red Wine | Comments | Date |
---|---|---|
که خوش میآمد آن بورانی اسفناج | 4 | Dec 04, 2012 |
راهی که بازگشتی نداشت | 6 | Nov 22, 2012 |
ساعتِ آخر یک آزادیخواه | 32 | Nov 10, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
sookeh Sohrab
by Yana on Tue Jul 14, 2009 07:34 AM PDTWhen I saw the clip of his burial and saw his mother crying like that, I wanted so bad to be there hand hold her in my arms and take her pain away, I am so sorry for all of them and ashamed of my worthless life!
I want so very bad to wipe away her pain and other's but I can't because I am living in this vicious programed life with no way out!
دوست عزیز،
IRANdokhtMon Jul 13, 2009 09:41 PM PDT
دوست عزیز، وقتی امروز بعضی از این اشکها رو میبینم به یاد روزهایی میافتم که همین گروه میخواستند به جای ۱-۲-۱۰ یا حتی ۱۰۰ کشته، فرود آمدن بمبها رو در ایران جشن بگیرند... وقتی از دست دادن یک ندا و یک سهراب اینطور داغونمون میکنه، مجسم کن چند تا ندا و سهراب و ایمان و محسن با هر یک بمب نابود میشوند.
حالا همینها پرچم میهن دوستی به دست گرفتند و کسانی که از اول با خونریزی مخالفت میکردند را به باد ناسزا میگیرند
IRANdokht
...
by Red Wine on Mon Jul 13, 2009 05:44 PM PDTمن امروز،
Mardom MazloomMon Jul 13, 2009 03:51 PM PDT
وقتی تشیع جنازه این پسر ایرانزمین را دیدم خیلی بیشتر از دو تا اشک گریه کردم. بعد از سن خیلی جوانی تا حالا نشده بود گریم درآد ولی وقتی شیون مادر این جوان را دیدم یکهو مادر خودم آومد جلوی چشمام و در سکوت اشکهام سرازیر شدند. دلم آش و لاشه....
بلاخره نوبت این حرومزادههام میرسه ......
چو ایران نباشد، تن من مباد
Redwine aziz
by ebi amirhosseini on Mon Jul 13, 2009 03:47 PM PDTSame feelings here.
Ebi aka Haaji
Red Wine jaan
by SamSamIIII on Mon Jul 13, 2009 02:13 PM PDTI believe your emotions & cries!!! are real, sincere & from the heart. Iran needs folks like you who exposed the beast even when it wasn,t fashionable. God bless you & Sohrab's soul .
//www.iranianidentity.blogspot.com/
//www.youtube.com/user/samsamsia
شراب سرخ عزیز
IRANdokhtMon Jul 13, 2009 12:06 PM PDT
شراب سرخ عزیز
دیروز منهای وهای برای سهراب گریه کردم و این دل باز نشد. دلم برای اون مادر کبابه. یک مادر چقدر آرزو برای پسر ۱۹ ساله ش داره... وقتی کلی برای سهرابها و مادرانشون و همهٔ مردم ایران گریه کردم، پسرم را بغل گرفتم و چشماشو بوسیدم و از زمین و آسمون پرسیدم آخه برای چی؟
چرا باید اون مادرها و فرزندان جوان ایران به این روز بیفتن؟ مگه دنیا و مال دنیا چقدر ارزش داره؟
ای بابا دوباره اشکم درومد...
IRANdokht