سفری به تهران

persian westender
by persian westender
19-Aug-2012
 

کوهی که زور میزند تا دیده شود

از پسِ حجمِ غبار آلوده جنوب

خوردنِ یک ظرف فالوده خوب

در جوار فضای آلوده جوب

ولی‌ باید اول رنج را هضم کنم

مثل روغن کَرچَک یا دوای تلخ

عزم را باید برایش جزم کنم

مهاجرت به شیوه‌های قانونی

کلانشهر، در حاشیه - روستا، کانونی

ذهن پر از خستگی‌‌های دود زده

خیره به خُرده نانهای توی جانونی

سیفون را بی‌ وقفه کشیدن

برای خالی‌ شدن از احساس

بی‌ تاب درکِ معنای سقوط

از لبِ نرده‌های تراس

مچاله شدن در چنگ زندگی‌

به خاطر یک مشت اسکناس

چادر نماز فَشِن، سجده‌های ساخت چین

آهای درخت‌های تیرآهن! ‌ با من حرف بزنین!،

پیاده روهای فقیر، از دارآباد تا ورامین

با من حرف بزنین، با من حرف بزنین، حرف بزنین، بزنین، بزنین، زنین، زنین،...

تابستان ۹۱


Share/Save/Bookmark

Recently by persian westenderCommentsDate
مغشوش‌ها
2
Nov 25, 2012
میهمانیِ مترسک ها
2
Nov 04, 2012
چنین گفت رستم
1
Oct 28, 2012
more from persian westender
 
persian westender

Thank you Souri

by persian westender on

...for visiting.

  Best 

 


Souri

Very nice

by Souri on

Very beautiful, this poem. I relate to it and trully felt it.

Thank you.