سرکوب جنبش زنان در سال ١٣١٢ به دستور رضا شاه


Share/Save/Bookmark

سرکوب جنبش زنان در سال ١٣١٢ به دستور رضا شاه
by Noosh Afarin
07-Jan-2010
 

جمعیت نسوان وطنخواه (۱۳۰۱۱۳۱۲) یکی از سازمان‌های رادیکال شناخته شدهٔ زنان در تهران بود که در سال ۱۳۰۱ توسط تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی به اهتمام محترم اسکندری تشکیل شد. هدف جمعیت نسوان وطنخواه ترویج حقوق زنان و بهبود شرایط دختران بود. این سازمان نشریه نسوان وطنخواه را منتشر می‌کرد و فعالیت‌هایی مانند برگزاری کلاس‌های تحصیلی دختران و اکابر، تاسیس بیمارستان برای زنان فقیر، برگزاری جلسات سخنرانی و راهپیمایی داشت و نمایشی به نام آدم و حوا اجرا کرد.[۲][۳] این جمعیت میزبان دومین کنگره نسوان شرق در سال ۱۳۱۱ در ایران بود.[۴]

جمعیت نسوان وطن خواه آخرین انجمن زنان بود که در دورهٔ سرکوب نشریات و احزاب کشور به‌دست رضاشاه، در سال ۱۳۱۲ بسته شد.

نوشتارهای اصلی: جنبش زنان در ایران و زنان در جنبش مشروطه

در دوره جنبش مشروطه انجمن‌های سری و نیمه‌سری زیادی در ایران به وجود آمدند. در این دوران انجمن‌های زنان نیز به طور مخفیانه شکل گرفتند که در جنبش مشروطه شرکت می‌کردند.
بعداً، در سال‌های پس از تشکیل مجلس و جنگ جهانی دوم سازمان‌هایی تأسیس شدند که به حقوق زنان می‌پرداختند و جنبش زنان ایران را شکل دادند.[۵][۶] جمعیت نسوان وطنخواه در سال ۱۳۰۱ توسط تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی به اهتمام محترم اسکندری (که از دستاوردهای انقلاب مشروطه برای زنان مأیوس شده بود[۷]) تشکیل شد و تعداد قابل ملاحظه‌ای از اعضای آن گرایش‌های چپ*[۸] داشتند.

اهداف جمعیت نسوان وطن‌خواه ایران آموزش دختران، گسترش صنایع ملی، تحصیل زنان بزرگسال (کلاس‌های اکابر)، حمایت از دختران بی‌سرپرست و تأسیس بیمارستان برای زنان فقیر[۲]، به دست آوردن حقوق زنان و رفع حجاب و ترویج کالاهای ایرانی بود (مثلا یکی از شعارهای این جمعیت، «پوشیدن لباس وطنی» بود).[۳] نشریه نسوان وطنخواه نیز درباره حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر می‌شد.[۲] محترم اسکندری سازمان‌دهندهٔ اصلی این جمعیت و نخستین رئیس آن بود. سخنرانی‌های او در حمایت از تحصیل زنان و علیه حجاب بود و راهپیمایی‌های اعضای جمعیت را برنامه‌ریزی می‌کرد.

 

اعضای جمعیت نسوان وطنخواه عبارت بودند از: نخستین رئیس انجمن، محترم اسکندری، و پس از فوت او مستوره افشار. نایب رئیس ملوک اسکندری (که صاحب امتیاز مجله نسوان وطنخواه نیز بود)، منشی اول و از نویسندگان باقدرت مجله نورالهدی منگنه، معلم کلاس اکابر نصرت مشیری، منشی دوم خانم شریفی، بازرس عباسه پایور، بازرس ملکه ابوالفتح‌زاده، دیگر اعضای هیئت مدیره: صفیه اسکندری، طوبی بقائی، عفت‌الملوک و نظم‌الملوک خواجه‌نوری، فخرعظمی ارغون، هایده مقبل، توران افشار، اخترالسلطنه سیادت، آصف‌الملوک، اخترالسلطنه فروهر، عشرت‌الزمان آصف و … [۹] دفتر حسابرسی سال ۱۳۰۵ جمعیت نشان می‌دهد جمعیت در این زمان ۷۴ عضو داشته است که حق عضویت ۳۰۲ تومانی خود را به طور کامل پرداخت کرده‌اند.[۱۰]

مردانی چون سعید نفیسی ، رضازاده شفق ، میرزاده عشقی و ابراهیم خواجه‌نوری نیز از فعالیت‌های این سازمان حمایت می‌کردند.[۲] گروهی از اعضای جوان و کمونیست جمعیت نسوان وطنخواه نیز سازمان بیداری زنان را در سال ۱۳۰۲ تشکیل دادند.[۳][۱۱]

جمعیت نسوان وطنخواه نمایشنامه «آدم و حوا» با محوریت آزادی زنان را که نخستین تئاتر زنان در ایران بود[۳] با همکاری میرزاده عشقی نوشتند و آن را در پارک اتابک اجرا کردند. پنج هزار زن از جمله برخی از زنان اروپایی به تماشای آن آمدند و چهارصد تومان جمع شد.[۱۲] اما سپس به دلیل مخالفت شدید روحانیان تهران اجرای آن ممنوع شد.[۲] نسوان وطنخواه با اجرای این برنامه و درآمد حاصل از فروش بلیط آن مخارج کلاس‌های اکابر برای زنان را تأمین کرد.[۳]

در یکی از راهپیمایی‌ها، جمعیت نسوان وطن خواه جزوه‌هایی زن‌ستیز به نام مکر زنان را که توسط برخی مرتجعین نوشته و توزیع شده بود، از تمام مناطق خریدند و در میدان توپخانه به آتش کشیدند و با این عمل مبارزه خود را با خرافات اعلام کردند.[۳] به همین دلیل بسیاری از آنان، از جمله محترم اسکندری بازداشت شدند و خانهٔ وی مورد حمله مذهبیان قرار گرفت و غارت شده، به آتش کشیده شد. علیرغم این شرایط، او برگزاری کلاس‌های سواد آموزی را ادامه داد.[۲] همچنین، اعضای جمعیت در دادگاه مرد نویسنده‌ای که به دلیل نوشتن علیه حجاب محاکمه می‌شد شرکت کردند.[۱۱]

پس از مرگ محترم اسکندری، مستوره افشار (۱۲۵۹–۱۳۲۴) که از اعضای اولیه جمعیت بود در سال ۱۳۰۳ برای ریاست انجمن انتخاب شد.[۱۳] این انجمن در سال ۱۳۱۱ میزبان دومین کنگره نسوان شرق بود.[۴]

نشریه نسوان وطنخواه ارگان رسمی جمعیت نسوان وطنخواه بود و درباره حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر می‌شد.[۲] این نشریه توسط محترم اسکندری و صاحب امتیازی ملوک اسکندری در یازده شماره و در طول سه سال (از ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۵) چاپ شد.[۱۴][۲]

این نشریه با همکاری تعدادی از زنان نوشته می‌شد. اهمیت جمعیت نسوان وطنخواه و نشریه آن، زنان بسیاری را به این نشریه جذب کرد. صدیقه دولت‌آبادی و فخرآفاق پارسا نیز پس از بسته شدن نشریه‌هایشان به همکاری این مجله پرداختند. یکی از بخش‌های نشریه به سیاست و بخش دیگری به مذهب اختصاص داشت و سایر مطالب نشریه درباره اصلاحات اجتماعی، حقوق زنان، تحصیل دختران، شعر و ادبیات بود.[۱۱] با مرگ زودهنگام محترم اسکندری، جمعیت مشوّق خود را از دست داد و انتشار نشریه را متوقف کرد.

 

جمعیت نسوان وطن خواه در سال ۱۳۱۲ بسته شد.*[۱۵] در این زمان رضاشاه اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمن‌های مستقل دموکراسی‌خواه و چپ‌گرا کرده بود و کنترل حکومتی بر مطبوعات افزایش یافت. سازمان‌های زنان نیز از این قاعده مستثنا نبودند و طبیعت خودجوش جنبش زنان به سمت کنترل دولتی می‌رفت. چنانکه دو تن از اعضای جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت دستگیر شدند، سازمان بیداری زنان بسته شد، جامعه زنان قزوین بسته شد و اعضای آن به اتهام داشتن عقاید کمونیستی زندانی شدند، همچنین نشریات زنانه غیر کمونیستی مانند نامه بانوان نیز بسته شدند و موسس آن، شهناز آزاد زندانی شد و روزنامه پرخواننده جهان زنان بسته شد. جمعیت نسوان وطنخواه نیز پیش چشم نیروهای نظمیه با تحریک و جلب عده‌ای از متعصبان سنگباران شد و نشریات آن به آتش کشیده شد.[۱۶][۱۷] موضع‌گیری سخنران‌های جمعیت در کنگره نسوان شرق و اختلافات درباره مسئله چگونگی مواجهه با رضاشاه و مسئله حجاب نیز در این باره موثر بود[۱۸]. چند سال بعد تعدادی از اعضای جمعیت که تمایل داشتند فعالیت‌های اجتماعی خود را ادامه دهند به کانون بانوان که توسط دولت تشکیل شد پیوستند.[۱۹]

//fa.wikipedia.org/wiki/


Share/Save/Bookmark

more from Noosh Afarin
 
Noosh Afarin

به به؛ چه جالب

Noosh Afarin


 خدا رحمت کند آتاتورک را ! تنها سفراعلیحضرت شما به خارج، سفر به ترکیه در سال ۱۳۱۳ بود. ارباب شما سخت تحت تاثیر آتاتورک قرار گرفت و کوشید تا مانند او، کشور را با قدرت اداره کند. حالا افرادی رفتار دیکتاتوری او را تحسین میکنند. پسرش به اصطلاح خواست که اشتباه بسیار خودکامه پدرش را جبران کند و حجاب را از اجباری بودن خارج کرد، ولی انهایی که سنشان بیش از من است، میگفتند؛ که در شمال شهر بر درب ورودی بعضی از رستورانها حتی هتلها و امکان دیکری نوشته شده بود« ورود خانمهای با حجاب ممنوع». و دولتمندان جمهوری اسلامی هم همپای اعلیحضرت شما رفتار کردنند. بحرحال دلشاد باشید که افرادی همتای خود را در رابطه با پرستیدن دیکتاتور چه از نوع ارباب شما چه از نوع سلطان علیشاه خامنه دارید، که در ایران نیز مشغول به دست و پا بوسی هستتد.

                         آنکه ناموخت از گذشت روزگار، پنجه ی مرگش شود آموزگار

 

 

 

 

 

 


Farah Rusta

نطق تاریخی رضا شاه در روز ۱۷ دی‌ ۱۳۱۴ خورشیدی

Farah Rusta


 

 

برای درک کردن و شناخت هر چه پر مایه تر
از رویدادي که 17 دی را در تاریخ تثبیت کرد، ابتدا شرح این ماجرا را به
علی اصغر حکمت، کفیل وزارت ِ معارف ِ کابینه ی محمد علی فروغی " ذکا الملک
" محول می کنیم و سپس مقاله را بیاغازیم:


«
یک روز در تیر ماه 1314 جلسه ی هیئت وزرا در سعد آباد با حضور اعلیحضرت
تشکیل شد. هفته ای یک روز اعلیحضرت شخصا در هیئت دولت می آمدند که در
سعدآباد تشکیل می شد و در مذاکرات ِ جلسه شرکت میفرمودند و اوامری می
دادند. در آ ن روز اعلیحضرت رو به من کردند و فرمودند من سابقا به وزرا و
کفیل وزارت ِ معارف سابق دستور داده بودم این عادت منحوسی که در ایران
مرسوم است که زنها روی خودشان را میپوشانند و پیچه و نقاب می زنند برچیده
شود و زنها هم مثل سایر نقاط دنیا آزاد باشند و در اجتماع شرکت کنند ولی
اینها هیچکدام انجام ندادند حالا از تو می خواهیم ببینیم تو چه کار می
توانی بکنی؟ عرض کردم امر اعلیحضرت را که درست امر وجدانی خودم هم هست
انجام می دهم. آمدم وزارت معارف و یک برنامه ای نوشتم. برنامه را به عرض
رساندم و تصویب فرمودند. برنامه عبارت از این بود که حالا شروع کنیم در
مدارس دخترها حاضر شوند و در حضور مهمانان مرد نطق کنند و تکلم کنند و جشن
بر پا کنند و بعد در شهرها هر یک از وزرا و مامورین عالیرتبه دولت می روند
در مجالسی که تشکیل می شود خانمها هم شرکت داشته باشند و در عین حال یک
محلی تاسیس کنیم به اسم کانون بانوان که در آنجا خانم های تحصیل کرده جمع
بشوند و آن کانون کارش این باشد که از رجال و دانشمندان و اشخاص معروف
تهران دعوت کنند که در آنجا برای حضار از زن و مرد خطابه ای راجع به مقام
زن در جامعه و به خصوص جامعه اسلام ایراد کنند....

ماده بعد این
بود که اجازه داده شود در مدارس ابتدایی تا سال چهارم مدارس به صورت مختلط
باشد و دبستانها از بچه های ذکور و اناث ( پسر و دختر ) که در سن 12- 13
هستند تشکیل شود و معلمشان هم زن باشد زیرا که ما از حیث معلم دبستان در
مضیقه هستیم و بالاخره وقتی این کارها انجام شد و افکار حاضر شد یک روزی
در حضور اعلیحضرت همایونی و علیاحضرت ملکه و والاحضرت های شاهدخت جلسه ای
تشکیل شود و اعلام آزادی نسوان (زنان) به اطلاع اهل عالم برسد....

در
اوایل دی ماه 1314 که من در خوزستان بودم، تلگرافی؛ از طرف آقای جم نخست
وزیر وقت احضار شدم. وقتی به تهران آمدم و حضور اعلیحضرت رفتم گفتند:
سابقا به شما گفته بودیم یک روزی جلسه بکنید و خانمها هم حاضر باشند و این
عادت منحوس حجاب از میان برداشته شود.

آن وقت من هنوز مصمم نبودم
ولی حالا به واسطه حوادثی که در خراسان پیش آمده و بعضی اشرار در مسجد
گوهرشاد تجمع کرده بودند و متفرق شدند و خیانتکاران مجازات شدند زمینه
حاضر است باید به فوریت این جلسه را حاضر کنید. بعد در جلسه وزرا فرمودند
که وزیر معارف پیشنهاد می کند که یک روز من و خانواده ام در یک مجلس عمومی
مشترک زن و مرد حاضر شوم. شما که اقدام نمی کنید. این عبارت خودشان است که
فرمودند شما که اقدام نمی کنید بالاخره من پیر مرد حاضر شدم که اقدام کنم.

به همین مناسبت به من فرمودند کی این کار می شود؟ آن روزها این
عمارت دانشسرای مقدماتی در خیابان روزولت تمام شده بود و تازه از دست بنا
بیرون آمده بود و ما می خواستیم افتتاح کنیم. قرار گذاشته بودیم که در روز
افتتاح جشن توزیع دیپلم ها و جوایز هم ضمنا به عمل بیاید. من بغتتا به
نظرم رسید که خوب است امسال اعلیحضرت در همان جلسه حاضر شوند و این دیپلم
ها را بدهند. معلمان و مفتشات و بانوان خدمتگزار هم حاضر شوند و وزرا هم
با زنها و خانواده هایشان حاضر باشند . یک جلسه رسمی انجام بدهیم. فرمودند
کی اینکار را خواهید کرد؟ من فورا عرض کردم هفدهم دی روز پنجشنبه. فرمودند
بسیار خوب....

روز هفدهم ِ دی ماه 1314 هوا خوب، آفتاب ِ درخشان
و نسیم معتدلی می وزید. ایشان تشریف آوردند و سر ِ راهشان دخترهای پیشاهنگ
ایستاده بودند و سلام دادند و اعلیحضرت همایونی جلوی ِ عمارت ِ دانشسرا
پیاده شده و به وزرا اظهار مرحمت فرمودند و من راهنمایی کردم به تالار
بزرگی که در طبقه دوم بود. آنجا تشریف آوردند توی سالن دیگر که خانم ها
ایستاده بودند. علیاحضرت ملکه و والاحضرتها و شاهدخت شمس و شاهدخت اشرف با
لباس های بسیار زیبا و نجیبانه و محترمانه ایستاده بودند. صف بانوان و
معلمات و مفتشات هم با لباس متحد الشکل در یک کنار ایستاده بودند.
اعلیحضرت رو به آنها کردند. خانم هاجر تربیت در آنجا خطابه ای حاضر کرده
بود که از طرف بانوان ایراد کرد. »

سپس اعلیحضرت رضا شاه بزرگ فرمودند:

"بی
نهایت مسرورم که می بینم خانمها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود
آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود برده اند. همانطور که خانم تربیت
اشاره نمودند، زنهای این کشور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند
استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند بلکه باید بگویم که نمی توانستند
حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بلاخره خدمات و
فداکاری خود را آن طور که شایسته است انجام دهند و حالا می روند علاوه بر
امتیاز بر جسته مادری که دارا می باشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره
مند گردند.

ما نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت ما به حساب
نمی آمد، یعنی نصف قوای عامله مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه (سرشماری)
از زنها برداشته نمی شد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت
ایران به شماره نمی آمدند. خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود
احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه می
افتاد و در آن موقع سرشماری می کردند و می خواستند تامین آذوقه نمایند.

من
میل به تظاهر ندارم و نمی خواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم
و نمی خواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید
این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور
استفاده کنید. من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم
قلب کار کنیم.

همین
طور باید در راه معارف کار کرد. گر چه معارف در نتیجه کوشش اعمال دولت
پیشرفت دارد ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار
است و باید روز بروز پیشرفت و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم
برداشته شود.

شما خواهران و دختران من، حالا که وارد
اجتماع شده اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید
وظیفه شماست که باید در راه وطن خود کار کنید."

 

//7tir2.info/index/viewtopic.php?f=7&t=28965