Author: Ali Abdolrezaei
Translator: Abol Froushan
Having not died under kicks and cuffs, I sprang out of sleep
I was shouting at my spouse
though what sleep or even which spouse?
I am dreaming again
Love was the sunlight on the rift of our rafters
and loneliness, the night wanderer wetting the wall at the end of the alley
I am bleary again
She is dying! The madness is dying!
The night had an untouched sky
And 'I love you' was always lost in grandma's stories
she used to take nightly walks in herself with me
The girl died in a bad way, poor thing!
I'm still counting the overhead wires
its birds flown out of your dream
you pointlessly pursue the stone
A finished man
who finished no job and was the eldest son of all the world's whores
I don't deny was me!
I am alone with my own hands
although I've fallen this low
Hey pinnacle, I have plodded your paths and won't come back!
Her eyes sat firmly in her face
and her hands still waving bye bye in my memories
the Boeing wing was slowly lifting off
they put no parachute on my shoulders
and chucked me out the porthole
some place beneath the clouds the wind plucked my eyelids
I have to try very hard to blink
one two three four
and count to a thousand
You should try hard in this hide-and-seek
and run like a dog after other dreams
Black and white films are out of fashion
you're no longer the actor in whose eyes girls tore their blouse
you're no longer the poet...
I wish a girl would whisper quietly in my ear
to bring out the big man dreaming himself in me on a date
I wish she would come from the front and … from behind
She came
The truth torn to pieces, tattered, came dishevelled
I had only guessed in the street
you confessed
then it too turned dark something between the moon and me
Everything was ersatz whatsoever
Bad song bad guitar and bad bad dances
I did not dance you were not there
half way down the route I had lost in dreams
love was coming from a thousand directions you from the back alley just!
You were the street that we passed by each other very quickly
I was Zampano Sorry I am!
Anywhere I set foot chins wag that the lunatic has come back
Gelsomina on route eleven! Moonlighting till eleven!
In reverse of me who was the driver of the torso
Behind you the woman who spent life in a tent, is standing
Always walking in herself with me
You run away from everyone you won't marry me
Shut up! Even if I were a leach I wouldn't leach like you Bitch!
Zampano, crazed and the film, finished and the one next to me, not there, me too sapped to beg her to stay, she left!
Holding the film's heroin's hand with both hands the director pulled her out of the screen! Mid stage, takes a hand in her lines a little, then slaps the rapture of the audience!
She's dying the mad girl is dying do you see that?
Federico Felini shouts out in the loud
I am alone with my hands
and life is meaner than the grocer at the top of your alley
to let you travel in my bosom again
so happiness... Ugh!
Today too is the yesterdays of the envy that I'll burst with tomorrow
Women always finished in my hands
How much love lay waiting in my chest
Me in love with her.... Sorry!
I was in love with you
though you gave up acting mid-film
and wiped the moon off my sky
rumour had it the guy can play a thousand acts
what did they know the poet is the man always in the window
who the pedestrians always sidewind in the sidewalks
What did I know!
That night in your eyes I threw a mattress
covertly to pull the curtain, shall I?
I put a foot in your dreams, get up!
It's enough to turn your snores down a little so you say in the loud Yes I killed him!
The sofa was sitting in the back room
I was stuck on you desperately
and I had come to leave your whereabouts
whereabouts did you get out of that night?
There was a man outside who doesn't get out of you
A man who doesn't go without you No I won't go
Today a girl who was my secretary was saying
Hello! Ali Are you in love?
If she asked a year later I would not say no
I have a heart which I lose wherever I take it
and I imitate I'm in love from myself where is it?
Where on Earth is a woman who has lost her sky?
Is there no one to receive this little empire from me?
Alone they occupy the windows each day
those girls who spread their hearts in the mirror each night
I have another sky
and I beg you to thank the girl who killed me
and be grateful that this crime was to no one's benefit
من زامپانو بودم
بی آن که مرده باشم زیر مشت و لگد از خواب می پرم
سر ِهمسرم داد می زنم
اما کدام خواب اصلا کدام همسر؟
دارم دوباره خواب می بینم
آفتاب ِ لبِ بام ِ خانه ی ما بود عشق
و تنهایی شبگردی مردی که دیوار تهِ کوچه را خیس می کرد
دارم دوباره تار می بینم
داره می میره! دیوونه داره می میره
آسمان دست نخورده ای داشت شب
و دوستت دارم همیشه در قصه های مادربزرگ گم می شد
شبانه با من در خودش قدم می زد
دختره بدجوری مرد...طفلی!
هنوز سیم های برق را می شمارم
پرنده هاش از خواب تو بیرون پریده اند
بیهوده سنگ را دنبال می کنی
مردی تمام که کاری نکردتمام و ارشدترین پسر تمام روسپی های جهان بود
کتمان نمی کنم من بودم!
من با دست های خودم تنهام
گرچه این پایین افتاده ام
ای قله من راههای تو را رفته ام بر نمی گردم!
چشمهاش در چهره محکم نشسته بود
و دستهاش هنوز در خاطرات من بای بای می کنند
بو یینگ داشت آهسته بال بر می داشت
چتری به شانه هام نبستند
و از پنجره پرتم کردند بیرون
جایی زیر ابرها پلک های مرا باد کنده ست
باید تلاش کنم دوباره چشم بگذارم
یک دو سه چهار
و تا هزار بشمارم
باید تلاش کنی در این قایم باشک
و دنبال خوابهای دیگری سگ دو بزنی
فیلم های سیاه و سفید از مد افتاده ست
تو دیگر آن بازیگری نیستی
که در چشمهاش دخترها گریبان جر بدهند
تو دیگر آن شاعری نیس..
کاش در گوش من بخواند دختری بآرامی
و مرد بزرگی را که در من خودش را خواب می بیند سر ِقرار بیاورد
کاش از روبرو بیاید و از پشت...
آمد
حقیقت تکه پاره شده ژنده! ژولیده آمد!
من در خیابان فقط گمان کرده بودم
تو اقرار کردی
بعد هم تاریک شد چیزی میان ِ من و ماه
همه چی الکی بود هر چی
آوازبد! گیتار بد! و رقص ها بَد بَد!
من نرقصیدم تو نبودی!
وسطِ راهی که در خواب گم کرده ام
عشق از هزار طرف می آمد تو از کوچه ی پشتی فقط!
تو آن خیابان بودی که خیلی زود از هم گذشتیم
من زامپانو بودم ببخشید هستم
هر جا که پا می گذارم لب ها تکان می خورند که دیوانه باز هم آمد
جلسومینای در خط یازده! تا یازده شب کاری! بر عکس من که راننده ی تن بودم
پشت تو آن زنی که زندگی را زیر چادر سر کرد، ایستاده ست
همیشه با من در خودش قدم می زد
تو از همه بیزاری با هام عروسی نمی کنی
خفه! حتی اگه کنه بودم مثل تو گیر نمی دادم پدرسگ
زامپانو مجنون و سینما تمام و بغل دستی م نیست، از حال رفته ام که التماس کنم بماند، رفت
دست خانوم توی فیلم را دو دستی گرفته کارگردان ازپرده می کشد بیرون! وسط سِن، توی حرفهاش کمی دست می برد، بعد هم می زند سیلی توی ذوق تماشاچی ها!
داره می میره دیوونه داره می میره می بینی؟
(توی بلند داد می زند فدریکو فلینی)
من با دست های خودم تنهام
و زندگی خسیس تر از بقّال سر ِکوچه ی شماست که بگذارد
دوباره در آغوشم سفر کنی
که خوشبختی... اَاا..ه!
امروز هم دیروزهای حسرتی ست که فردا می خورم
همیشه زن در دست هایم تمام شد
چقدر محبت که در دلم معطل ماند
من عاشق او... ببخشید!
من عاشق تو بودم
که در این میان پرده وادادی
و ماه را از آسمانی که داشتم پاک کردی
چو افتاده بود فلانی هزار پرده بازی دارد
چه می دانستند مرد همیشه پشت پنجره ای ست شاعر
که او را همیشه کج می روند در پیاده رو ها عابران
چه می دانستم
در چشم های تو آن شب دُشک انداخته بودم
که پرده را یواشکی پس بزنم بزنم!؟
در خواب های تو پا کرده ام پا شو!
کافی ست صدای خُرناست کمی کم کنم تا در بلند بگویی بله! من کشتم!
کاناپه دراتاق ِپشتی نشسته بود
من گیر کرده بودم در تو بد جوری
و آمده بودم که از حدودِ تو رفته باشم
تو از کجای آن شب زدی بیرون؟
بیرون ِتو مردی بود که از تو بیرون نمی رود
مردی که بی تو دیگر نمی رود نه! نمی روم
امروز دختری که منشی ِمن بود می گفت
الو! علی! تو عاشقی!؟
یک سال ِدیگر اگر بپرسد نمی گویم نه
من دلی دارم که هر جا می برم گم می کنم
و عاشقم را از خودم تقلید کرده ام کو!؟
یک زن که آسمان ِخودش را گم کرده باشد آخرکجاست؟
کسی نیست این امپراطوری ِکوچک را از من تحویل بگیرد؟
تنها پنجره ها را اشغال می کنند هر روز
دخترانی که در آینه دل پهن می کنند هر شب
من آسمان دیگری دارم
و از شما می خواهم از دختری که مرا کُشت تشکّر کنید
و شکر کنید که این جنایت به سود هیچکس نبود
Recently by Ali Abdolrezaei | Comments | Date |
---|---|---|
Ali Abdolrezaei 's new English books on Amazon | 1 | Jul 19, 2012 |
The new issue of Danse Macabre Magazine | 2 | Jun 01, 2012 |
Short & Little Like i | - | May 13, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |