طی ماه گذشته پنج کتاب شعر از علی عبدالرضایی منتشر شده که «فانتزی» تازه ترین آنهاست.لینک زیر شما را به فانتزی می رساند
چیپ نویسی را گاهی که دوست دارم بنویسم دوست دارم.گاهی که یک خنده بلند کم داری یا بیکاری و بدهکاری به تنت می زند به سرت! تنی که هرجا ببری ش دلی می بردش، بعد هم برش می گرداند همان جا که بود و اینجاست که حسی خفن سراغ بدن می گیرد. من این بدن را که می ماند گاهی روی دستم دوست دارم.دوست دارم دستش بیندازم.بیندازمش لای سطرهام و بخندم براش. کارتونی ست تن بازی که تازه نامش را هم گذاشته ام چیپ نویسی و فانتزی! شاید فقط اینطوری می توانم از رنجم بکاهم و خنده ای کوتاه بیندازم توی این گریه بلند که نامش زندگی ست. به این سبب هاست که بی ادب می شوم گاهی، والا زنی که ضدّش شده باشم سراغ ندارم پس خودتان را اینقدر خرجِ اراجیف نکنید که دیگر حتی دلِ آن ندارم زنی ناامید کنم، اصلن برای همین است که دیگرکمتر می کنم. آنقدر کم که گاهی لای دو سطر می گذارم کلماتی پاپتی و می شود این چیپ که با طعم نعنا غالبش کرده ام. وجالب اینکه یک نفر در من هست که با اینها حال می کند چرا حذفش کنم؟ دوای غمی را شاید کند ویزیت و بگذاردش در کُمای لبخندی، خنده ای شاید! خلاصه این طرزها که رو کرده ام در وزن شاید که شعر نیستند و شورش را درآورده اند دیگر از بس که گفتم نه
در این شعرها آری ام! عاری از شعوری که تنها از شعر برمی آید و بهانه می دهد دست حسادت که فقط ایرانی ست.به من می گویند چرا اینقدر می نویسی، چرا اینقدر گوناگون می نویسی و نمی دانند اگر نبود این گوناگونی اینگونه باز نمی گشتم لای سطرها. هر که را چیزکی زندگی می کند، مرا هم این نوشتن که قرار است روزی زندگی کند، پس کی!؟
مجموعه شعر فانتزی را می توانید در لینک زیر دانلود کنید
حکمت س یا حکمت سه یا حکمت سوال ، حکایت دیگری از درگیری من با شعر است. معشوقه ی سرخ لبی که پراندن دوستان را طی این سالها شرط دوستی کرده، نمی گذارد حتی بخوابم، پس هنوز هم فقط با شعر می خوابم. اگر خونی در قلبم پمپ نشود، دیگرهیچ عشقی نمی تواند درش لنگر بیندازد، پس حال مرا تنها حال من می نویسد، ربطی به دیروز و فردا هم ندارد، هر چه هست امروز است. دیگر یاد گرفته ام هیچ پلانی برای فردا نداشته باشم. شعر می گوید و من گوش می شوم چون عقل دل است، علم ماندن است،تنها ماندن است، تنهایی با کلمات است. در این راهزنی، من می نویسم و کلمات هورا می کشند.کلماتم آدمهایند، فرقی هم نمی کند پارسی بنویسی یا انگلیسی، تنهایی همان است، تنها آدمهاش فرق می کنند.من می نویسم که آدمهام را پیدا کنم، حالا چه در ایران، چه امریکا! چه فرق می کند؟ زندگی همان است همین تنهایی!
اگر به این تنهایی واردید، « حکمت س » را که همین حالا منتشر شده در آدرس زیر دانلود کنید. و اگر از این کالای رایگان حال بردید، خسیسی نکنید، به دوستان تان پیشنهادش کنید، حالا چه در صفحه فیس بوک تان، چه در وبلاگ ها.
این هم از لینک صفحه دانلود کتاب حکمت س:
//hashtaad.com/main/ketab/hekmat-sin-ali-abdo...
دوربین مخفی را هم همین هفته پیش منتشر کردم. گزینه ای ست از شعرهایی که مردم را در خیابان های سال گذشته در ایران گزارش کرده. در این شعرها بر پوستم راه رفته ام، اگر اهل راهید می توانید این متن پارسی و همچنین ترجمه انگلیسی و کوردی دوربین مخفی را در لینک زیر دانلود کنید
Recently by Ali Abdolrezaei | Comments | Date |
---|---|---|
Ali Abdolrezaei 's new English books on Amazon | 1 | Jul 19, 2012 |
The new issue of Danse Macabre Magazine | 2 | Jun 01, 2012 |
Short & Little Like i | - | May 13, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |