پرونده سید احمد خمینی


Share/Save/Bookmark

Masoud Kazemzadeh
by Masoud Kazemzadeh
09-Jun-2008
 

FROM: enghelab-57.blogfa.com

سیداحمد خمینی اما در آخرین روزهای عمرش به نکته‌ای اشاره کرد که تا به آن وقت بازگو نکرده بود و از دخالت آقایان رفسنجانی،

خامنه‌ای و رضایی، نزدیک‌ترین افراد به آقای خمینی در دهه 60، پرده برداشت:

"در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما مسئولان جنگ گفتند ما باید تا کنار اروندرود برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این کار موافق نبودند و می‌گفتند اگر بناست شما جنگ را ادامه دهید، بدانید اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و باید این جنگ را تا نقطه خاصی ادامه دهیم. الان که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده ، بهترین موقع برای پایان جنگ است."[7]

"امام در آن جلسه فرمودند ما دو راه در پيش داريم. يا بايد همين جا صلح كنيم و از راه‌هاي سياسي خسارات خود را از رژيم صدام بگيريم و يا بايد جنگ را ادامه دهيم تا رژيم صدام را ساقط كنيم. نظر خود من صلح است. اكثر حاضران نيز نظر امام را تأييد كردند. اما يك نفر گفت ما الآن در بهترين شرايط هستيم تا رژيم آمريكايي صدام را ساقط كنيم و عراق را آزاد كنيم. چرا وقتي مي‌توانيم با عزت به اهدافمان برسيم، به ذلت صلح تن دردهيم؟ آن فرد چنان با حرارت سخن گفت كه اكثر حاضران با سخن وي همراه شدند. اما امام هم چنان مخالف بودند و در نهايت به رأي اكثريت تن دادند و با آنان اتمام حجت كردند. از جمله گفتند ببينيد از نظر نظامي توان اين كار را داريد يا نه كه همه‌ي فرماندهان نظامي گفتند مطمئنا توان اين كار را داريم. در انتها امام خدا را شاهد گرفتند كه من به دليل تأييد شما به اين كار رضايت دادم و از اين ساعت حتي اگر همه‌ي شما از اين نظر برگرديد من برنمي‌گردم تا زماني كه صدام ساقط شود"[8]

به فاصله چهار هفته پس از این سخنرانی حال وی دگرگون شد و با یک ایست و شوک اساسی‌ در تمامی نقاط حساس بدن درگذشت. و آنطور که حجت‌الاسلام نیازی به فرزند او، سیدحسن خمینی، گفته است حاج‌سید احمد به قتل رسیده بود.[9] دکتر جمشید پرتوی، متخصص قلب و پزشک سیداحمد خمینی نیز در 10 دی 1377 در تهران و در منزل مسکونی‌اش کشته شد. بعدها سعید امامی در اعترافات خویش پیرامون قتل سید احمد خمینی به نکات تازه‌ای اشاره کرد:

" وقتی باخبر شديم كه حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولايت امر اهانت می‏كند. آن را ارجاع داديم و بلافاصله دستور آمد كه همه رفت و آمدهای ايشان را زير نظر بگيريد و از مكالمات و ملاقاتهای ايشان نوار تهيه كنيد. ما هم بمدت يكسال همين كار را كرديم. متاسفانه حاج احمد آقا به راه يك طرفه بدی وارد شده بود كه برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحيان به من ابلاغ كرد مضطرب شدم و حتی به ترديد فرو رفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحيان به ديدار آيت‌‏الله مصباح رفتيم، آقايان محسنی اژه‏ای و بادامچيان هم آنجا بودند البته بعدا حاج آقا خوشوقت هم از بيت[رهبری] آمدند آنجا و نظر جمع بر اين بود كه نبايد به كسانی كه با ولی امر مسلمين خصومت می‏كنند، رحم كرد."[10]

[8]- آخرین سخنرانی سید احمد خمینی در دیدار با جمعی از خانواده‌های شهدا، بهمن 73. همچنین به نقش "دور و بری‌ها" در تصمیمات آقای خمینی در کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری بارها اشاره شده است. برای مثال منتظری می‌گوید:" مرحوم امام به اطرافيان خود و به مسئولين بالاي نظام اعتماد داشتند و برخي از اين اعتماد سوء استفاده مي‎كردند، افرادي از روي اغراض سياسي يا خطي و جناحي چيزهايي به ايشان مي‎گفتند و براي ايشان ذهنيت درست مي‎كردند"( خاطرات آیت‌الله منتظری،ج1،ص669)

جالب است که با آنکه متن سانسور شده این سخنرانی در روزنامه جمهوری اسلامی مورخه 14/1/74 آمد، اما این سخنرانی در مجموعه آثار یادگار امام، ناشرموسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، بهار 75 نیامده است.

 

 

[9]- سید احمد خمینی در 25 اسفند 1373 درگذشت. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به مقاله عمادالدین باقی در روزنامه فتح، 30 بهمن 78. همچنین برای نامه‌های باقی، مشروح دادگاه و نکات دیگری از پرونده سیداحمد خمینی رجوع کنید به" ناگفته‌ها در پرونده قتل‌های زنجیره‌ای،علیرضا نوری‌زاده، نشر نیما،چاپ دوم، دسامبر 2000، صص100-145

 

 

[10]- اعترافات سعید امامی، ج16،ص 384. این اعترافات در 18 جلد و 970 صفحه توسط گروه تحقیق و بررسی سید محمد خاتمی( متشکل از علی ربیعی، علی یونسی و سرمدی) تهیه شده است.


Share/Save/Bookmark

more from Masoud Kazemzadeh
 
Ali P.

Nothing is impossible...

by Ali P. on

...but it seems  unlikely.

Take the children of those, openly and obviously killed by the IRI: Forouhar's children,...Boroumand's children,...Seerjaani's children...

 

They don't have the support of any fractions of the IRI, and have far more reasons to be afraid , and they have been outspoken.

 

Not ONE person in Khomeini's clan has the guts to say anything, because they are too afraid?

 I may be wrong, but it does not seem likely to me.

 


default

Ali P.

by anonymous-now (not verified) on

You might be right, but you seem not to consider another side:
It could be that people are afraid of their own lives!
If someone can eliminate the son of the leader at the highest peak of the movement, would anyone dare speaking up even later?

People are afraid of gangs and mafia mentality. They will not speak up, or they might not take legal action because they have no faith in the legal system of a corrupt government or a real presentable evidence that would once and for all eliminate the threat of the bullies and they figure that life would be even more dangerous if they show that they have the knowledge of such acts.

I am not saying he was murdered or wasn't, but to dismiss a claim like that based on people's silence is a little too naive.


Ali P.

Could it be?

by Ali P. on

Does Khomeini's wife (Ahmad's Mom) know about this?

Does Ahmad Khomeini's son know about this?

All these high ranking officials in the establishment who are relatives of Ahmad Khomeini; do they know?

 I'm sure they have far more accurate information about his death- and probably care far more about it- than we all do.

Are they too afraid to speak up?

Not even one?

Would you not speak up, if it was your son, or your father?

In the whole Khomeini clan, nobody has the guts to even imply that it was murder?