سنگ صبور


Share/Save/Bookmark

Maryam Raeesdana
by Maryam Raeesdana
11-Oct-2012
 

زنی بر بالین شوهرش شب زنده‌داری می‌کند. نفس‌هایش با نفس‌های مرد زخمی یک آهنگ می‌شود. لبانش می‌لرزند. نماز می‌خواند، تسبیح می‌چرخاند. نود و نه بار«القهار، القهار، القهار»، یکی از نام‌های خداوند را صدا می‌کند. نفسی تازه و باز شروع می‌کند. بدنش هم آهنگ با ذکرش تکان‌های گهواره است، می‌خواهد ایمان بیاورد، می‌خواهد امید داشته باشد. نگران است برای این تن افتاده. برایش حرف‌های نامفهوم جنون زمزمه می‌کند، حرف‌های ناگفته، بازمانده‌های مهربانی، خیالات مدفون شده. پیش می‌رود تا بیان رازهای نهان، شهامتی دردناک. بی‌صبریش که سرریز می‌کند، یاغی می‌شود، حرف‌های تلخ می‌زند، حرف‌های جنون، مدفون شده از خیلی دور در لایه‌لایه‌های جانش. تمام زندگی‌اش جریان سیل می شود بر زبان همیشه فرمانبردارش. کلمه هایی می آیند ممنوعه، شورشی. بر خدا و جهنمش فریاد می‌زند، مردان و جنگ‌های‌شان را دشنام می‌دهد. شوهرش، این سرباز الله را لعن می‌کند، این قهرمان پیروز ِمفتخر به مرد بودنش را، نفرت می‌کند. 1 از این تاریک اندیش مذهبی ِ متنفر از دیگران. توسل می‌کند، فریاد می‌زند. او سکوت بود، ایثار بود. زن می‌شود.

عتیق رحیمی تمام شهامت شاعرانه‌اش را گذاشته است برای کتاب چهارمش، البته اولین به فرانسه. شاید ضرورتی برایش وجود داشته که زبان مادریش، فارسی، را کنار گذاشته و زبان فرانسه را به‌کار برده تا رخنه کند به اعماق جان این زن شجاع، و بتواند جاری شود در رنج‌هایش. برایش بنویسد و او را مقامی بخشد تا بر زبانش جاری شود سیل‌وار سخنان خشم، تحریک‌کننده، آکنده از تمایلات ارضاء نشده ـ عشق، سکس و لذت های ممنوعه.

روزی، زن بیخود شده از خود، برای انتقام از این شوهر ستمگر، مردان نظامی را تحریک خواهد کرد، فاحشه خواهد شد. زن عاصی می‌شود، جنگ علیه دورویی را شروع می‌کند، به خودش بازمی‌گردد: « من تنم را می‌فروشم همان طور که شما خونتان را.»

LA PIERRE DE PATIENCE، در فارسی سنگ صبور معنا می‌دهد. روزی روزگاری سنگی جادویی وجود داشته که می‌شد برایش درددل کرد: « سنگ به تو گوش می‌کند، کلمه‌های تو را می‌نوشد و رازهایت را، تا این‌که بالاخره در یک روز زیبا سنگ می‌ترکد... در چنین روزی تو از تمام رنج‌ها رها می‌شوی، از تمام دردها.»
عتیق رحیمی شده است سنگ صبور، او دردها و امیدهای تمام شهیدان و زنان درحاشیه مانده را درخود فروکشیده، بازشان ساخته تا یادشان را زنده نگاه دارد تا بگوید مقاومت‌شان تا ابدیت مترادف است با حقیقت و آزادی. زنی که به آن نقش تراژیک باستانی داده شده، می شود نماد: « صدایی که از گلویم بیرون می آید، صدای مدفون شده از سالیانی دور است.»

در اتاقی، « جایی در افغانستان یا جای دیگری»، زنی بر بالین شوهرش تا صبح بیدار است. مرد مرده است یا زنده؟ از بیرون صدای گلوله می‌آید، صدای قدم‌های تند، صدای ناله‌هایی، و سپس سکوت. در تنهایی پایان جهان، زن از خویشتنش حجاب برمی‌دارد، خود را برای خود عریان می‌کند، به تنش نگاه می‌کند، دیگر دانه‌دانه‌ی تسبیح را با یاد خدا نمی‌چرخاند، خاطراتش را اما ازسرمی‌گیرد، رویاهای ناکامش، ازدواج اجباری، خواهر فروخته شده‌اش به مردی پیر، افتخارات فامیلی: آشتی ناپذیری، استبداد، و بعد این جنگ‌های برادرکش که پایانی ندارند هرگز... سنگ صبور سرودی‌ست برای آزادی، برای عشق، وسواسی است وردوار که حجیم می‌شود هم‌چون یک رکوئیم. جادویی بسان سنگ صبور.

این ترکیب لغوی، ابداعی از یدالله رویایی است در یکی از اشعارش.


Share/Save/Bookmark

Recently by Maryam RaeesdanaCommentsDate
دار عشق
-
Nov 30, 2012
قفلی زدند بر دهانت
12
Nov 16, 2012
کویر تا ابد تشنه خواهد ماند
-
Nov 05, 2012
more from Maryam Raeesdana
 
Maryam Raeesdana

maryam

by Maryam Raeesdana on

 

ترجمه بالا نقدی است از مجله تله‌راما بر روی «سنگ صبور»، نوشته عتیق رحیمی/ نویسنده مقاله: مارتین لاویه، بیستم مارس 2008/ مترجم: مریم رییس‌دانا/ انتشار: بررسی کتاب، ویژه هنر و ادبیات، شماره 63، سال بیستم، پاییز 1389

source:

//farsi.raeesdana.com/2011/11/blog-post_9444.html