درس محبت

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
09-Mar-2009
 

جان نثاران وطن؛ در نو بهاران شما
نغمه ای در سینه دارم بهر ایران شما

ماه فروردین رسید و باد نوروزی وزید
یادی آورد از کهستان و سپاهان شما

پرتو خورشید خاور از خراسان می رسد
آب کوهستان دود در جویباران شما

گر چه دور افتاده ام از خاک گوهرخیزتان
خوش درودی می دهم بر پیکر و جان شما

راه بس دور است و فردا دورتر استاده باز
سر فرود آرم به گُردیّ دلیران شما

دست دورانم اگر یاری دهد باری دگر
می دوم با پای سر تا آذرستان شما

ابر فروردین شوم با شور عشقی بیکران
ژاله بارم یکسر از گرگان به تهران شما

آه سرخ از سینه خیزانم گدازان بگذرم
تا به یال سینه سوز کوه تفتان شما

بامداد لوت گردم در بیابان بنگرم
گوهر صحرا بیابم یزد و کرمان شما

موج اروندی شوم گم گشته در دریای پارس
راه دوری طی کنم تا بحر عمان شما

خاک خوزستان ببینم معدن گلهای سرخ
رسته از خون جوانان سرافشان شما

نوجوان گردم دگربار و بیاموزم ز نو
قطره ای درس محبت از دبستان شما

نوزدهم اسفند 1387
اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Souri

More beautiful than this, Is it possible?

by Souri on

I believe there couldn't be any Nowruz poem, more beautiful than this one. You remembered everything and every places in Iran. Our dear country, our dear memories. Many many thanks to you. You are the greatest poet!!