قتل 48 ایرانی در سوریه و مواضع سوال برانگیز بعضی از مخالفان مافیای حاکم

Share/Save/Bookmark

mahmood delkhasteh
by mahmood delkhasteh
06-Aug-2012
 

از سفری کوتاه برگشتم. در این فاصله، اتفاقات بسیاری رخ داده اند، از جمله به اسارت گرفتن 48 ایرانی در سوریه و به قتل رساندن سه نفر از آنان و تهدید به قتل دیگران از طرف ارتش "آزادی بخش" سوریه. در این رابطه بحث های شدیدی بین ایرانیان مخالف رژیم در رابطه با نوع عکس العمل به این گروگانگیری در حال انجام شدن است. نگاهی به آنها من را متوجه این کرد که مهمترین عنصر، که همان حقوق انسان است در ان جایی ندارد. به همین علت، کامنت زیر را نوشتم:

"در اینجا بنظر می رسد که یکی از اساسی ترین مسائل فراموش شده است و آن حقوق انسانها می باشد. این را هرگز نباید فراموش کرد که حقوق انسان، قبل از باور و عمل انسان قرار می گیرد و از اصلی ترین این حقوق حق حیات می باشد. وقتی از این منظر به این مسئله نگاه کنیم، با خود خواهیم گفت که حتی اگر این 48 نفر همه آدمکش و تروریست هم بوده اند، با این وجود، دفاع از حقوق انسانی آنها وظیفه تمامی کسانی می باشد که برای آزادی مبارزه می کنند و بر اساس همین باور، حقوق را ذاتی انسان می دانند( از این منظر، از حقوق انسانی امثال استالین و هیتلر و خمینی که با یک دست خط دستور کشتار هزاران اسیر را می دهند و....و هم باید دفاع شود). نقض این اصل/ ارزش/پرینسیپل، ناقض را در کنار مستبد دمشق و هم جنسانش قرار خواهد داد.

در دفاع از حقوق انسان، نه فضای خاکستری وجود دارد و نه می شود با آن بازی سیاسی کرد. ارتش "آزادیبخش" سوریه که جیره خوار مستبدان عرب خلیج فارس و قدرتهای سلطه گر غربی ( ترکیه را هم باید به ان افزود.) شده است، وظیفه دارد که از جان این اسیران ( و دیگر اسیران) محافظت کند و در زمان اسارات، کرامت آنها را حفظ کند. ولی وقتی می بینیم که بطور مشکوکی از کشته شدن سه نفر خبر می دهد و در کنار آن تهدید به اعدام بقیه اسیران می کند، نشان می دهد که این ارتش، هیچ فرقی با آدمکشان رژیم اسد ندارد. دیگر اینکه نشان می دهد که کسانی که از این ارتش دفاع می کنند، نیز هیچ باوری به ازادی و حقوق انسان ندارند که اگر داشتند، به قتل رساندن و تهدیدی به قتل کردن بقیه را بشدت محکوم می کردند. به بیان دیگر چنین مواقعی حکم آب را دارد که پای سیاه و سفید باورمند و عمل کننده بودن و یا نبودن به حقوق انسان را در هنگام از آب رد شدن، به نمایش می گذارد.

پیشنهادم به کسانی که به دفاع از این ارتش جیره خوار بر آمده اند این است که قدری در باور و نظر خود اندیشه کنند و به یاد بیاورند که ما برای جامعه ای مبارزه می کنیم که حتی حقوق انسانی بدترین ها نیز با بیشترین وسواس رعایت شود چرا که اگر اینگونه باوری را نداشته باشیم و بر اساس این باور عمل نکنیم، رژیم آینده، تنها ادامه استبداد سلطنتی و ولایت فقیه منتهی با اسمی جدید خواهد بود. متاسفانه سوریه ای های مخالف اسد، مانند رژیم اسد، بدست خود جام زهر وابستگی و استبداد را سر کشیدند ( البته از یک منظر نمی شود زیاد ایراد گرفت، وقتی کشوری بعد از جنگ جهانی اول، در رابطه قدرت ابر قدرتهای زمان خود ایجاد می شود، سخت است به اهمیت رعابت اصل استقلال در مبارزه پی ببرد.) و با اینکار خود، در صورت پیروزی، تجریه سوریه را تضمین کردند. در اینجاست که به اهمیت خارق العاده دو اصل راهنمای استقلال و آزادی در مبارزه می شود پی برد."

//news.gooya.com/politics/archives/2012/08/14...

Share/Save/Bookmark

more from mahmood delkhasteh
 
vildemose

 Iran paidar: You are

by vildemose on

 Iran paidar: You are spot on. This author couldn't be more transparent where his loyalties lie.

 

All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir


mahmood delkhasteh

هموطنی در انتقاد از نظرات من نوشتند:

mahmood delkhasteh


هموطنی در
انتقاد از نظرات من نوشتند:

" آقای
دلخواسته عزیز، حرف شما با عقل نظری درست است. من تعرض به جان هیچ انسانی را تایید
نمیکنم و نیز یاداور میشوم که فرمانده رسمی ارتش ازاد سوریه در گفتگو با بی بی سی
اصلا حرفی از تهدید نزد. برعکس گفت که ارتش اسد میخواهد انها را زیر آتش بمباران
بکشد تا اطلاعات ندهند. اما به فرض که ارتش ازاد جان این افراد را تهدید کرده بود
باید هر جنبشی را در روی زمین و در بستر تاریخ واقعی اش دید. اینکه با دید مطلق و
آرمان اندیش هر حرکتی را بزنیم نهایتا هیچ جنبشی از تیغ ما مصون نخواهد ماند و
شریفترین انسانها بی تفاوت ترین ها از کار درخواهند امد. شما نگاهی به انقلاب
فرانسه بیندازید با همه نقائص تاریخی اش. آیا میشود این انقلاب را به کل و از بیخ
رد کرد و دور انداخت و دستاوردهایش را ندیده گرفت؟! جنبش سوریه را هم باید در
تاریخ خودش (یعنی در مرحله ای که سوریه به لحاظ تاریخی در آن قرار دارد و در بستر
شرایط خودش سنجید و به قدر خودش ازش انتظار انطباق با معیارهای حداکثری حقوق بشر
را داشت. در یک درگیری بی رحمانه نابرابر نظامی چندان عجیب نیست همچین حوادثی و
اساسا در جنگ، یاران دشمن که شریک جنایت هستند چندان صاحب حقوق تلقی نمیشوند. اگر
این یک جنگ برابر کلاسیک بود این انتظار شما معقول تر بود اما در جنگ نابرابر
انقلابی سوریه انتظارتان دور از واقع بینی است. مخلص
."

پاسخ دادم:

کسی که از حداقل اطلاعات نظامی برخوردار باشد نیک می داند که چنینی ادعایی چقدر
دور از واقعیت است. تنها زمانی یک چنینی روشی بکار می آید که هم ارتش سوریه از محل
دقیق زندانیان اطلاع داشته باشد و هم موشکهایی را در اختیار داشته باشد که دقیقا
نشانه گیری کنند، و این در حالیست که ضریب خطای توپخانه، صدها متر است. یعنی سوریه
باید منطقه ای به شعاع 200 متر را ویران کند تا شاید به هدف خود برسد! آیا عقل
سلیم این را می پذیرد؟
دیگر اینکه، سخن از 48 گروگان است و من در شمارشی که انجام دادم، حدود 28 زندانی
دیدم. به ظن قوی می شود گفت که علتی که بقیه افراد را نشان نداده است اینست که
آنها زن می باشند و به احتمال زیاد، همسر و مادر مردها، وگرنه هیچ علتی برای نشان
دادن، بیش از نیمی از گروگانها ندارد. اگر این فرض درست باشد، دلیل دیگری بر بی
اخلاقی این ارتش است.

نوشتید: " اینکه با دید مطلق و آرمان اندیش هر حرکتی را بزنیم نهایتا هیچ
جنبشی از تیغ ما مصون نخواهد ماند و شریفترین انسانها بی تفاوت ترین ها از کار
درخواهند امد. شما نگاهی به انقلاب فرانسه بیندازید با همه نقائص تاریخی اش. آیا
میشود این انقلاب را به کل و از بیخ رد کرد و دور انداخت و دستاوردهایش را ندیده
گرفت؟! "

هموطن عزیز، انقلاب فرانسه بر پایه فرهنگی به درازای 200 سال ایجاد شد و اصول
راهنمای آن آزادی بود و برابری و برادری. جنبش مردم سوریه بر چه پایه ای بر قرار
شده است؟ اندیشه راهنمای آن چیست؟ وقتی از طریق روشهای بکار گرفته شده به این جنبش
می نگیریم، می بینیم که هدف قدرت است. کسانی که سخن از دموکراسی و حقوق انسان می
زنند، یک اقلیت محض بیش نیستند و این اسلحه است که حرف آخر را می زند. از آنجا نیز
جز قدرت نمی فهمند، براحتی خود را در اختیار مستبدان خلیج فارس و غرب و ترکیه در
آورده اند.
اصلا، علتی که انقلاب سوریه در طول یازده ما مبارزه بس شجاعانه همه گیر نشد این
بود که دارای اهدافی نبود که بقیه قومیت ها و باورهای دینی با آن اینهمانی بجویند.
بنظر من علت اصلی که این نیروها دست به اسلحه بردند و خود را در خدمت قدرتهای
خارجی در آوردند این بود که متوجه شدند که جنبش عمومی نمی شود. برای نمونه همین
شهر حلب، از ساکترین شهرها در دوران جنبش بود و از انقلاب حمایت نمی کردند.
بنابرانی خیلی راحت می شود گفت که شورشیان، این شهر را اشغال کردند و نه آزاد.
هنوز هیچی نشده است، کردها منطقه مستقل خود را ایجاد کرده اند، سلفی ها شروع به
کشتن شیعه ها کرده اند، سنی ها خود نیز به چندین گروه حتی مخالف تقیسم شده اند
و....و منظور اینکه قیاس جنبش سوریه با انقلاب فرانسه قیاس مع الفارق است."

 

دوباره در پاسخ نوشتند:

" باشه! من یک سوال دارم: با این وصف این
گروه های مسلح هیچ نسبتی با مردم سوریه ندارند! (و لابد منابع انسانی شون هم از
قطر وارد میشه!) و بر اساس گفته های شما اگر بخواهیم حرفهای شما را بی تعارف ترجمه
بکنیم باید بگوییم "آنها تروریست هستند" پس با این وصف ایا کشتار بی
سابقه رژیم اسد را می توانید با استدلالی محکوم بکنید. نه اینکه فقط بگوییم
"آن هم محکوم است"!! آیا می توانید همینطور مستدل! کشتار اسد را نیز
محکوم بکنید؟ چون دست شما در محکوم کردن کشتار شهروندان بسته است. چون با فرض شما
که مخالفین را تروریست و تهدید امنیت ملی می بیند لاجرم برخورد هیتلری اسد باید در
کلیتش جایز شمرده شود. ضمنا اگر شما اطلاعات نظامی دارید و میدانید که برای نابود
کردن یک عده اسد باید یک منطقه را ویران بکند، سوال من از شما این است که پس در ان
مناطقی که اسد ویرانشان کرد هدف ویران کردن خود منطقه و شهرهای حکومت خودش بوده
است لابد! گویی اسد خودآزاری دارد. یعنی قصدش نابود کردن مخالفان نبوده. یا قذافی
که شهرها را بمباران میکرد قصدش نابود کردن کسی نبوده، چون بنا به حرف شما
نمیشود!! خوب دوست من، اینها شخم میزنند لابلاش آدم ها هم می میرند. سوال اخر اینکه
ایا شما همین مواضع را نسبت به محالفین مسلح در لیبی هم داشتید؟ قاعدتا باید داشته
بوده باشید. داشتید؟
  ضمنا درباره
مع الفارق دانستن انقلاب فرانسه با جنبش سوریه به نظر من استدلالتان خیلی ضعیف
است. شما باید همین شاخص خوبی که در مواجهه با مخالفان اسد دارید یعنی کردار انها
را برای انقلاب فرانسه نیز لحاظ کنید. نمیتوانید یک طرف کردار را محکوم بکنید و
طرف دیگر به "گفتمان" شان استناد بکنید!!! شما میگید گفتمان انقلاب
فرانسه آزادی و برابری و برادری بوده است. این درست است. اما فهم انها از ازادی با
فهم امروزی شما تفاوت داشته. این همه اعدام خشن انقلابی و عصر وحشت و ترور را چطور
با این سه کلمه می توانید توجیه بکنید؟! اگر واقعیت فعل انقلابیون را ملاک قرار
دهید نباید به اتکای اینکه کدام چقدر ریشه دارد این مساله را توجیه کنید. اگر
واقعا شما جان انسان برایتان ارزش دارد و با اصل خشونت مخالفید نباید این را
بگویید. اما گویی ناخوداگاه ِ شما می نگرد که ایدئولوژی قاتل چیست و شما در واقع
دارید ایدئولوژی را قضاوت میکنید. یعنی وقتی فکر میکنید یک فکر متحجر سلفی پشت
کشتار است ، از نظر شما محکوم است اما اگر فکر آزادی و برابر و برادری باشد از نظر
شما اشکالی ندارد. این وسواسی که شما در این نوشته روی کشتن انسان نشان دادید خوب
است. خیلی خوب است. اما با نوع رویکردتان به انقلاب فرانسه این فکر در من بوجود
امده که شما در واقع با کشتن مشکلی ندارید. مساله شما ایدئولوژی است. یعنی برایتان
مهم است که ایدئولوژِی کشنده است یا نه!! در حالی که اگر واقعا دغدغه حقوق انسان
دارید باید به "فعل کشتن" حساس باشید. فارغ از گفتمان!! لطفا به این
ابهامات من حول دغدغه خود پاسخ دهید
."

پاسخ دادم: "نوشتید: "باشه! من یک سوال دارم: با این وصف این گروه های مسلح هیچ
نسبتی با مردم سوریه ندارند! (و لابد منابع انسانی شون هم از قطر وارد میشه!) و بر
اساس گفته های شما اگر بخواهیم حرفهای شما را بی تعارف ترجمه بکنیم باید بگوییم
"آنها تروریست هستند" پس با این وصف ایا کشتار بی سابقه رژیم اسد را می توانید
با استدلالی محکوم بکنید. چون دست شما در محکوم کردن کشتار شهروندان بسته است. چون
با فرض شما که مخالفین را تروریست و تهدید امنیت ملی می بیند لاجرم برخورد هیتلری اسد
باید در کلیتش جایز شمرده شود
"

 

- اول اینکه تروریست تعریف خود را دارد و
اینگونه نیست که مثل دولتهای غربی و سوریه و...و هر مخالفی را تروریست نامید
. 

- دیگر اینکه حتی اگر تروریست هستند، با این
وجود از حقوق انسانی برخوردار هستند و از جملگی آن حقوق، حق زندگی می باشد.  بنا براین ارتش اسد حق ندارد، به صرف اینکه آنها
تروریست هستند دست به کشتار آنها بزند و اولین وظیفه اش این است که آنها را دستگیر
کند و بعد از دستگیری هم حقوق انسانی اشان را مراعات کند.  اینکه رژیم اسد اینگونه عمل نمی کند نشان از آن
دارد که آنها به حقوق انسان عارف نیستند و اصلا نمی دانند که هر انسانی، تروریست و
غیر تروریست، از حقوق برخوردار است.  بنابراین
در هیچ شرایطی هیتلری و استالینستی و جورج بوشی ( حتما از جنایتهای ارتش آمریکا خبر
دارید؟  یکی از جنایتهایی که دنبال آن گرفته
نشد این بود که بعد از اشغال افغانستان، صدها نفر از طالبان را در کانتینرها در زیر
افتاب قرار دادند تا خفه شوند.  هیچ توجیه نظامی
نداشت، تنها یک انتقام گیری غیر قابل وصف
.)

- البته بسیاری نمی دانند که یکی از افتخارات
ایرانیان این است که ما نمونه بر عکس آن را داریم.  در زمانی که عراق به ایران حمله کرد و بعضی از شهرهای
را نیز به موشک بست و عده زیادی را کشت، با یان وجود، بنی صدر به عنوان فرمانده کل
قوا، به نیروهای نظامی دستور اکید داده بود که از اجرای طرحهای نظامی که ممکن است غیر
نظامیان عراقی کشته شوند، خوداری کنند و بهمین علت بود که در زمان فرماندهی او، حتی
یک غیر نظامی عراقی کشته نشد.  اینکه غرب در
باره این مورد بی نظیر سخن نمی گوید قابل فهم است، ولی چرا دیگر ایارنی ها در اینمورد
سکوت اختیار کرده اند؟

متاسفانه در اینگونه کامنتها مسئله را دقیق نمی شود شکافت:
- در انقلاب فرانسه، مانند انقلاب بهمن، مدتی بعد از
پیروزی، ضد انقلاب بود که در لباس انقلابی، بر دولت و جامعه حاکم شد. دیکتاتوری
ازادی روبسپیر، اندیشه ای بر ضد اندیشه راهنمای انقلاب فرانسه بود. ( یک بار یکی
از حقوق دانان اصلاح طلب بمن گفت که شما هنوز از انقلاب حرف می زنید ولی ما سالها
بعد از آن دست کشیدیم و توبه کردیم. پاسخ دادم که انقلابی بودن تعریف دارد و اینگونه
که شما فکر می کنید که هر کسی به خیابان امد و اسلحه بدست گرفت شد انقلابی...اگر
معیار انقلابی و یا ضد انقلابی بودن را با اندیشه راهنما و اهداف انقلاب بهمن -که
آزادی بود و مردم سالاری و استقلال و رشد و عدالت اجتماعی.- محک بزنیم، متوجه
خواهید شد که شما نه انقلابی که ضد انقلاب بوده اید و امر بر خودتان هم مشتبه شده
است. انقلابی واقعی ما بوده و هستیم، چرا که هیچوقت در عمل سیاسی خود این اصول را
نقض نکرده و به آن وفادار مانده ایم و..و) و مدتی بعد از او دیکتاتوری ناپلئون بود
که حتی استفاده از کلمات انقلاب و آزادی را ممنوع کرده بود. بعد هم که دوباره
سلطنت بر قرار شد تا جایی که امثال تاکویل برای مطالعه دموکراسی نه در محل تولد
دموکراسی، فرانسه، که به آمریکا سفر کرد و به تحقیق مشغول شد. ولی از آنجایی که
عده ای بودند که تجربه انقلاب فرانسه را رها نکردند، بالاخره فرانسه روی دموکراسی
را دید و حال ما شاهد جمهوری پنجم آن هستیم.

منظور اینکه وقتی سخن از انقلابی بودن و یا ضد انقلابی
بودن سخن می گوییم، باید آن را با محک اندیشه راهنمای انقلاب سنجید. حال شما بمن
بگویید که محک انقلابی بودن شورشیان چیست؟ اهداف اعلام شده اشان چیست؟ در تظاهرات
گسترده در سوریه چند شعار برای آزادی، استقلال، مردم سالاری داده شد؟ چه تفاوتی با
رژیم اسد دارند؟

- رژیم اسد که وابسته است. اینها هم داوطلبانه خود را به
قدرتهای خارجی وابسته کرده اند و شده اند جیره خوار آنها و تقاضای پوشش هوایی و
توپ و تانک و پول می کنند.

- رژیم اسد، دیکتاتوری می باشد، شورشیان مسلح با ترور و
کشتار و گروگانگیری و تهدید به قتل نشان داده اند که اصلا اطلاعای از آزادی و حقوق
انسانم ندارند.

و....و
خلاصه اینکه من هیچ فرقی بین شورشیان مسلح وابسته به
مستبدان عربستان و قطر و...و با رژیم اسد نمی بینم. وابستگی شورشیان مسلح به خارج
آنقدر گسترده ات که گروه کوچکی از فعالان حقوق بشر سوریه، در قاهره خود را از آنها
جدا کرده اند.

شما لطفا از منظر اندیشه راهنما و نیز عملی که منعکس
کننده ان آندیشه راهنما می باشد توضیح دهید که چه فرقی بین آدمکشان شورشی و
ادمکشان اسد است؟

می پرسید: " اما با نوع رویکردتان به انقلاب فرانسه
این فکر در من بوجود امده که شما در واقع با کشتن مشکلی ندارید. مساله شما
ایدئولوژی است. یعنی برایتان مهم است که ایدئولوژِی کشنده است یا نه!! در حالی که
اگر واقعا دغدغه حقوق انسان دارید باید به "فعل کشتن" حساس باشید. فارغ
از گفتمان!! لطفا به این ابهامات من حول دغدغه خود پاسخ دهید."

پاسخ:
- البته این را حتما می دانید که دفاع از خود، یکی از
اصلی ترین اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل می باشد. انسان، حق دارد که
برای حفظ جان از خود دفاع بکند. ممکن است که این دفاع از خود به مرگ طرف دیگر منجر
شود، که امری بسیاری تاسف آور است ولی دفاع از خود، از حقوق انسانی فرد می باشد.
البته اصل بر این است که تا حد ممکن از انجام ان سر باز زند. برای مثال یکی از
دوستانم در زمان جنگ، از چند جا زخمی شده بود و با اینکه امکان کشتن جوان عراقی را
داشت حاضر نشد که او را به قتل برساند و صبر کرد تا فشنگهایش تمام شد و او را
دستگیر کرد.

- برای من، قتل مخالف قتل است و فرقی نمی کند که قاتل،
سلفی باشد یا ناسیونالیست یا مارکسیست. من با زندگی کسی را به پایان بردن مشکل
دارم. بهمین علت است که با مجازات اعدام مخالف هستم و بر این باور هستم که بعد از
سرنگونی مافیای حاکم یکی از اولین کارهایی که باید انجام بگیرد، لغو مجازات اعدام
است. در مجازات کردن جنایتکار اصل را بر بخشش و جبران و ترمیم می دانم و البته
اصلا مهم نیست که جنایتکار صاحب چه عقیده ای می باشد. همانطور که قبلا گفته ام،
حقوق انسان از آنجا که ذاتی او هستند، قبل از باور و عمل فرد وجود دارد


shahrvand2

۳ ایرانی یا ۴۸ ایرانی؟

shahrvand2


از آنجا که ۴۸ ایرانی در سوریه کشته نشده اند، عنوان مقاله گمراه کننده
است. از آنجا که دولت سوریه متجاوز از ۱۰۰۰۰  نفر از شهروندان  خود را
بدون توجه به حقوق مدنی و انسانیشان با گلوله، توپ، تانک، خمپاره و آتشبار
هوایی کشته است، مندرجات  مقاله هم سؤال برانگیز است. چرا تنها  از  این ۴۸
نفر باید دفاع شود و هزاران سنی، کرد، دروز و حتی علوی سوری نادیده گرفته
شوند؟   آنچه بر خانواده شما و برادر شما رفته جای تاسف دارد،  ولی جای
استدلال صحیح و عقل نقاد را نمیگیرد.


jmyt17

سوال

jmyt17


Just want to say sorry for mistypingBut, how sad we all can be and hurt each other without thinking.Hang them at once, they are not real Iranian, dirty Sepah of IRI. 48 dirty IRI will not among us anymore .

 


MeyBokhor_Manbarbesuzan

@JMYT17: Please let the effects of whatever you are smoking

by MeyBokhor_Manbarbesuzan on

Please let the effects of whatever you are smoking wear off before you post, then maybe you will be comprehensible.


MeyBokhor_Manbarbesuzan

@MRX

by MeyBokhor_Manbarbesuzan on

Did you have the same thing to say about the "idiot" US "hikers" arrested inside Iran?


mahmood delkhasteh

این دفاع از حقوق انسان است که اوجب واجبات است

mahmood delkhasteh


این مقاله را کسی ننوشته است که قبلا جز اصحاب استبداد شاهی و ولایت فقیه بوده است و حال بدون روبرو شدن با گذشته خود، از حقوق انسان سخن می گوید.  برادر من، مسعود دلخواسته، اولین شهید غرب تهران در انقلاب بود که بدست لباس شخصی های استبداد شاهی به قتل رسید.  بعد از انقلاب، قاتل دستگیر شد و قرار بر اعدام او شد.  این نازنین مادرم بود که حاضر نشد که قاتل اعدام شود و رضایت داد و گفت که من که جگرم سوخته است و می دانم چه دردی دارد چگونه حاضر بشود جگر مادر و همسر و فرزندان دیگری را بسوزانم؟

 برادر دیگرم در سن شانزده سالگی و در زمانی که برای ساختن حمام و مدرسه به کردستان رفته بود، همراه عده ای در خارج از کالمیاران به اسارت کومله در آمد، آدم کشان کومله، بسیاری از آنها را و بیشتر آنها را همان شب اعدام کردند.  برادرم زنده ماند و بعد از یازده ماه اسارت آزاد شد.  چند هفته بعد از آزادی یکی از زندانبانهایش را در میداان انقلاب دید.  اول خواست او را دستگیر کند، ولی بعد چون شنیده بود که بنی صدر وجود شکنجه و اعدامهای برق آسا را در زندانها افشا کرده است، حاضر نشد که با دستگیری او، زندانبان خود را به جایی بفرستد که حقوق انسانی زندانیان نقض می شود.  بنابراین به او اطمینان داد که او را معرفی نخواهد کرد و خداحافظی کرد

مسئله ما با گناه و یا بیگناه بودن ساواکی ها و نظامیانی که به جوخه اعدام کشته شدند نیست، مسئله ما این است که با گناه و بیگناه، انسان بودند و انسان از حقوق ذاتی برخوردار است و از مهمترین این حقوق ذاتی، حق حیات است و از این حقوق است که باید دفاع شود.  ما اگر دفاع از این حقوق را اوجب واجبات ندانیم، بعد از سرنگونی رژیم، باید منتظر این باشیم که رژیمی ادمکش تر و جنایتکارتر بر سر کار بیاید.  مگر در بخش کامنتها نمی بینید که فردی نوشته است که همه را اعدام کنید؟  اگر این خوی آدمکشی که بطور کامل از انسانیت خود غافل است و در نفرت و خشونت غرق شده است، فردا بر مملکت حاکم شود نه فقط از کشته پشته خواهد ساخت که تضمین تجزیه وطن را خواهد کرد. تنها ضامن اینکه ایران فردا، پویاترین مردم سالاری ها را تجربه کند این است که به حقوق انسانی و ذاتی خود عارف شده و این حقوق را جهان شمول بشمار آوریم و از حقوق انسانی جنایتکاران و مستبدان نیز دفاع کنیم.  اینگونه خواهد بود که ایران مشعلدار دموکراسی و حقوق انسان در جهان خواهد شد.  ایران، ایران سعدی است و حافظ و مولوی، ما از چنان غنای فرهنگی وانسانی برخوردار هستیم که این را ممکن کنیم.  نهیبی بخود زده و بر پا خیزیم

مخلص

محمود دلخواسته


Iran Paidar 1st

آقای محمود خسته

Iran Paidar 1st


سوال این است که آیا آقای محمود خسته در زمان بعد از انقلاب که بسیاری از نظامیان بیگناه ایرانی‌ را به جوخهای اعدام میسپرتند آیا چنین مقالات انسان دوستانه ایی مینوشتند یا خیر؟ و اینکه، در این چند سالی‌ که در ایران هزاران زن و مرد و جوان ایرانی‌ به دار کشیده میشوند چند تا از این مقالات انسان دوستانه در حمایت از آنان نوشته‌اند که حالا چنین مقاله ایی در حمایت از حق انسانی‌ گروهی از آدمکشان جمهوری منحوس اسلامی می‌نویسند.

اگر جواب ایشان به سوال بالا خیر است، شرم بر محمود خسته.


jmyt17

سوال

jmyt17


 

Hang them at once, they are real Iranian, dirty Sepahi of IRI.

Do not call them Iranian.

48 dirty IRI will not among us soon.

 


MRX

one thing

by MRX on

I just like to know what kind of an idiot travels to Syria these days? now if the 43 are members of doctor's without borders  then they have good exuse being there , otherwise I am sorry I have no synpathy for them specialy if it turns out they are member of basiji or rev guard......