زنجیره ای از "تمنا" در سروده ها


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
27-Jul-2011
 

 

 

 

سالها دل طلب جام جم ازما میکرد/وآن چه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است/طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش/ کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان، قدحِ باده به دست/وندر آن آینه صدگونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به توکِی دادحکیم/گفت آنروزکه این گنبدمینا میکرد
بیدلی، در همه احوال، خدا با او بود/ او نمیدیدش و از دور "خدایا" می کرد
اینهمه شعبده ی خویش که میکرد اینجا/سامری پیش عصاو یدبیضا میکرد
گفت آن یار، کز او گشت سر دار بلند/جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید/ دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست؟
گفت: «حافظ گله ای از دل شیدا می کرد!» : حافظ

خوشا آن سر که سودای تو دارد/خوشا آندل که غوغای تو دارد
دلم در سر تمنای وصالت/ سرم در دل تماشای تو دارد: فیض کاشانی

مرا که چون تو پری چهره دلبری باشد
چگونه رای و تمنای دیگری باشد؟
خیال چشم و رخت تا بود برابر چشم
گمان مبر که مرا خواب یا خوری باشد : سلمان ساوجی

ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
درویش جهانیم و هما در قفس ماست
از لذت امید تماشای تو مردن
در باغ تمنا ثمر پیش رس ماست: عرفی شیرازی

صبح تمنا دمید، دل چمنستان ‌کنیم
یوسف ما می‌رسد آینه سامان ‌کنیم
گردن ما تا ابد بستهٔ زنجیر اوست
قمری این‌ گلشنیم طوق چه پنهان‌ کنیم: بیدل دهلوی

کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا/کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور/پنهان نگشته ای که هویداکنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من/با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
بالای خود در آینه ی چشم من ببین/  تا با خبر زعالم بالا کنم ترا
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری/  تا قبلهگاه مؤمن و ترسا کنم ترا
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم/خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم ترا
فروغی بسطامی

آن را که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
مارا ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست
رهی معیری


تو ، قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و چشمت پر از بهار
زیبایی ای درخت
وقتی که بادها ، در برگهای درهم تو لانه می کنند
 وقتی که بادها
 گیسوی سبزفام تو را شانه می کنند
 غوغایی ای درخت : سیاوش کسرایی

جفای خلق و غم روزگار دیده منم
وزین دو، رشته ی پیوند خود بریده منم
شبم که سینه ی من پرده دار اسرار است
به انتظار تو، این خنجر سپیده! منم
ز تیغ طعنه ی دشمن دلم چو گل شد چاک
کنون چو غنچه زبان در دهان کشیده منم
ز اوج چرخ ِ تمنّا چو برف با دل سرد
فرونشسته و بر خاک آرمیده منم
سیمین بهبهانی

آن شب عبورآتش آغوش اش
دریک بلور د لکش رویا بود
نورنگا ه ولعل  لب نوش اش
صد جلوه از حضور تمنا بود
دکتر منوچهر سعادت نوری

نرسد دست تمنا چو به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی ست در این فاصله قربان شما
فریدون مشیری

گفتي كه : مي بوسم ترا ، گفتم تمنا مي كنم
گفتي كه : گر بيند كسي ؟ گفتم كه : حاشا مي كنم
گفتي: ز بخت بد اگر ، ناگه رقيب آيد ز در ؟
گفتم كه : با افسونگري ، او را ز سر وا مي كنم
گفتي كه : تلخي هاي من گر ناگوار افتد مرا
گفتم كه: با نوش لبم ، آن را گوارا مي كنم
سيمين بهبهاني

شبی در خلوت برف زمستانی ، هوایی سرد و توفانی
تو ، ره بر من گرفتی
چه آگاه از بسا نکته که شاید افتد و دانی
و من ، مبهوت و حیران تو بودم

تن ات گرم و پر از آتش
هوس انگیز و شادی بخش
تمنا بودی و خواهش
رخ ات گلگون و من خیره بر آن ، خواهان تو بودم

در آن شب
سینه ات پنهان ، درون بند گوهرها
در آن سینه
دل ات ، سرگرم رویاها و باورها:

"مرا بر گیر و باخود بر، به سوی وادی آغوش
بزن بوسه سرا پایم
میان بازوان لخت و بی تن پوش
بسازم پیکری مدهوش"

نکردی تو بیان
نه راندی بر زبان
اما ، تو با چشمان
سخن گفتی و من مجذوب چشمان تو بودم

سحر، پدرام و عطر آلود
فضا شنگرف و بوی عود
نه سرما بود و توفانی، همه جان بود و جانانی
و آن شب تا سحر ، هر لحظه قربان تو بودم

دکتر منوچهر سعادت نوری

مجموعه ی گل غنچه های پندار


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

 

Thank you again; please accept this in return

کنا ره ی عشق
 گفتی ز سرزنش به شمارش‌ ها / عمرت چه شد عبث، زتمنائی
بو د م کنا ر ‌تو به ستا یش‌ ها / د ر یک جها ن سبز شکیبا ئی
ا ینک توئی شبا نه ی خواهش‌ ها / د ر اوج د لربائی و زیبائی
با شم من آ ن زبا نه ی آ تش‌ ها / برموج کهربا ئی_ شید ا ئی

دکتر منوچهر سعا دت نوری

//iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-58


M. Saadat Noury

Dear Literary Critic

by M. Saadat Noury on

 

Thank you again; please accept this in return

آه اگر دست دل من به تمنا نرسد : سعدی

//www.jasjoo.com/books/poem/saadi/ghazal/189/


All-Iranians

تمنا ی نظامی گنجوی

All-Iranians


 

دیده اگر جانب_ خود وا کنی/ در تو بود ، آنچه تمنا کنی
عاقبت از غیر ، نصیب تو نیست/ غیر تو ای خفته طبیب تو نیست
چاره ی خود کن ، که طبیب خودی/ همدم خود شو که حبیب خودی
از ره غفلت ، به گدایی رسی/ گر به خود آیی ، به خدایی رسی
نظامی گنجوی

 


Literary Critic

با سپاس مجدد از جناب دکتر

Literary Critic


یکی‌ از غزلیات مورد علاقه این حقیر از شیخ اجل سعدی است که خواستم به این مجموعه ارزنده تقدیم دارم. در پایان غزل لینک اینترنتی شما را با قطعه‌ای از برنامه گلهای تازه که این غزل را که با صدای جاودانی محمودی خوانساری خوانده شده مرتبط میسازد.

هر شب اندیشه دیگر کنــم و رای دگر

که من از دست تو فردا بروم جای دگر

                                      بامدادان که برون می نهم از منــزل پای

                                       حسن عهدم نگذارد که نهــــــم پای دگر

هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است

ما به غیر از تو نداریم تمنــــــــــــــــــــــــای دگر

                                           زانکه هرگز به جمال تو در آئینه وهم

                                            متصور نشود صورت و بـــــــالای دگر

وامقی بود که دیوانه عــــــــذرایی بود

منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر

                                          وقت آنست که صــــحرا گل و سنبل گیرد

                                          خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

بامدادان به تماشای چمن بیرون آی

تا فراغ از تو نماند به تمــــاشای دگر

                                             هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید

                                             گویم این نیز نهم بر سر غمهـــــای دگر

بازگویم نه که دوران حیات اینهمه نیست

سعــــــدی امروز تحمل کن و فردای دگر

//www.4shared.com/audio/XTZ6YFT3/Golhaye_taze_148_khansari.html


M. Saadat Noury

Dear Literary Critic

by M. Saadat Noury on

Thank you for posting the beautiful poems composed by Shaikh Bahaaii and Frough Farrokhzad; please accept this in return

 تا کی به تمنای وصال تو یگانه / ای تیرغمت را دل عشاق نشانه - هایده

 //www.youtube.com/watch?v=FzIaj1jpgMI


Literary Critic

و نیز از زبان فروغ

Literary Critic



منشین غافل و سنگین و خموش

زنی امشب ز تو می جوید کام

در تمنای تن و آغوشی است

تا نهد پای هوس بر سر نام

//farrokhzad-forough.persianblog.ir/post/39

Literary Critic

 با اجازه استاد

Literary Critic


 با اجازه استاد محترم  جناب دکتر نوری مخمس مشهور شیخ بهایی را به دوستدارن تقدیم می‌کنم.

 

    تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار 
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
"شیخ بهایی"

M. Saadat Noury

غرق تمنای توام ، موجی ز دریای تو ام

M. Saadat Noury


همه ی ایرانیان گرامی

با سپاس از پیوند ترانه ی رنگ تمنا و در پاسخ، سروده ای از رهی معیری تقدیم می شود

غرق تمنای توام ، موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم ، تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی ، از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی ، فریاد بی حاصل کنم : رهی معیری


All-Iranians

Khanum Anahid Hojjati Aziz

by All-Iranians on

We are all happy that you liked the poem; thanks again.


Anahid Hojjati

Thanks Dear All-Iranians for the link

by Anahid Hojjati on

what a great poem, and how true. Thanks.


M. Saadat Noury

ارسطوی آگاه و تیزبین

M. Saadat Noury


 

با سپاس از نوشتار مهرآمیز و خردمندانه ی شما، این را باید از کارشناسان صوفیگری پرسید . اما بنا بر پاره ای آگاهی ها:
 
زلف اصطلاح و نشانه ای از صوفیگری است.«نزد صوفیه عینیت و هویت را گویند که کسی را بدان راه نیست و گاه بر شیطان اطلاق شود و گاهی بمعنی قرب آید. و در کشف اللغات می گوید: زلف عبارت از ظلمت کفر است یا اشکال شریعت و مشکلات طریقت و معضلات حقیقت است و قیل از قبه ٔ عرش تا تحت ثری ، هر کثرتی که در وجود است و هر حجابی که مقصور گردد، آن را زلف گویند». حتی حلقه نیز نشستن صوفیان در محفل برای ذکر و سماع است.
گیسو در نزد صوفيه : طريق طلب را گويند به عالم هويت که حبل المتين عبارت از آن است. دکتر معین
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود/ تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود: حافظ
//iran-poem.blogspot.com/2009/04/blog-post.html


M. Saadat Noury

Dear Anahid

by M. Saadat Noury on

با سپاس و در پاسخ، سروده ای از عطار نیشابوری تقدیم می شود
 
نه دل به تمنای تو در بر گنجد
نه عقل ز سودای تو در سر گنجد : عطار نیشابوری


M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

Thank you for your very useful links; please accept this in return
تمنا : کتایون
//www.youtube.com/watch?v=zcLSZsJvMGQ


Ari Siletz

Cleverly themed...

by Ari Siletz on

...and beautiful poems, all of them. 

Ostaad Saadat Nouri, what is your take on the meaning of the beit:

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست؟
گفت: «حافظ گله ای از دل شیدا می کرد!»

 

In the final mesra', is Hafez commenting that on the previous mesra' he's gotten off the subject? By what interpretation of the mesra' can we believe that' the poet is still still on the subject at a level too deep for the reader to recognize at first reading?


All-Iranians

برای آناهید عزیز

All-Iranians


باور : آ خرین شعر شاعر فقید سیاوش کسرائی
//ayeneh.persianblog.ir/post/39


Anahid Hojjati

Thanks Ostaad for your response

by Anahid Hojjati on

Wherever it was, I always enjoyed Kasraii's poems and he was one of my most favorite poets and one whom I read more of his poems. Yadaash gerami baad.


All-Iranians

آهنگ خاطره انگیز از استاد معین، به نام تمنا

All-Iranians



M. Saadat Noury

Dear Anahid

by M. Saadat Noury on

با سپاس ، و در پاسخ یاد آور می شود تا آنجا که حا فظه ی ناچیز، یاری می دهد، پیش از رویداد بهمن ۵۷ نشانه ای از هیچ یک از اشعار سیاوش کسرایی در کتاب های درسی نمی توان یافت.


M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

Thank you for your interesting link; please accept this in return

حافظ: "سالها دل طلب جام جم از ما می کرد" ... صدا: احمد شاملو
//www.youtube.com/watch?v=hEI5rGQJyZM


Anahid Hojjati

Very beautiful collection, thanks Ostaad Saadat Noury

by Anahid Hojjati on

so many great poems. I have a question, The poem in this collection from Siavash Kasraii about "derakht", was this in our text books growing up? I seem to remember so but I may be wrong. Good one from Simin: 

گفتي كه : مي بوسم ترا ، گفتم تمنا مي كنم
گفتي كه : گر بيند كسي ؟ گفتم كه : حاشا مي كنم
گفتي: ز بخت بد اگر ، ناگه رقيب آيد ز در ؟
گفتم كه : با افسونگري ، او را ز سر وا مي كنم
گفتي كه : تلخي هاي من گر ناگوار افتد مرا
گفتم كه: با نوش لبم ، آن را گوارا مي كنم
سيمين بهبهاني


All-Iranians

کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا

All-Iranians