سه حرف عشق

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
10-Jul-2011
 

 

(در استقبال از رباعی الفبای عشق سروده ی همین سراینده)

از بهر_ عشق ، واژه ی شیدایی
ثبت ست چنین ، به دفتر_ دانایی:

"عشق ا ست کلید رمز توا نا یی"
"خوشتر ز عشق نیست ، ا لفبا یی"

عین است وشین وقاف ، به معنایی
زیبا ، و در فصاحت و شیوا یی

عین است برای_ عادت_ دیدن ها
شین
است نشان_ شوق_ شنیدن ها

قاف است و قند_ بوسه چشیدن ها
یا  چونکه ، قلب ها و تپیدن ها ...

زیبا ، و در فصاحت و شیوا یی
عشق است یگانه واژه ی شیدایی

دکتر منوچهر سعادت نوری

مجموعه ی گل غنچه های پندار

 


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

Dear Soosan Khanoom

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem and the link; please accept this in return:

All you need is love

//www.youtube.com/watch?v=r4p8qxGbpOk


M. Saadat Noury

دیوانه ی فرزانه

M. Saadat Noury


 

با سپاس و در پاسخ، سروده ای از شاه نعمت‌الله ولی تقدیم می شود

ما دم از عشق در قدم زده ایم
پیش از این دم ز عشق دم زده ایم
غم نداریم از همه عالم
شادی عشق جام جم زده ایم
مطرب بزم باده نوشانیم
ساز عشاق زیر و بم زده ایم
حرف عشقش نوشته ایم به جان
دفتر عقل را قدم زده ایم
در طریقی که نیست پایانش
عاشقانه بسی قدم زده ایم
از وجود و عدم مگو با ما / که وجود و عدم به هم زده ایم : شاه نعمت‌الله ولی


Soosan Khanoom

love can be sweet but so deceitful

by Soosan Khanoom on

 

آ ر ی ا ی عشق ا ین تو بود ی که فر یبم د ا د ی

Deceit

 

//www.youtube.com/watch?v=I6Fzq32fYZs 


divaneh

طاقت برسید و هم بگفتم

divaneh


طاقت برسید و هم بگفتم

عشقت که ز خلق می نهفتم

طاقم ز قرار و صبر و آرام

ز آن روز که با غم تو جفتم

- سعدی 


M. Saadat Noury

شازده ی خوش سخن

M. Saadat Noury


 

با سپاس و در پاسخ، سروده ای از خاقانی تقدیم می شود

دروازه ی سرای دل، دان سه حرف عشق
دنــدانــه ي كليد ابد، دان دو حرف لا
حد قدم مــپرس، كـه هرگز نيامده است
در كـوچه ي  حدوث  عــماري كـبريا : خاقانی


M. Saadat Noury

چو حرف عشق جانان می‌سرائی

M. Saadat Noury


تبرزین گرامی

با سپاس و در پاسخ، سروده ای از فیض کاشانی تقدیم می شود

نگاه ار می کنی جان می فزائی
تغافل می کنی دل می‌ربائی
قیامت در قیامت می‌نماید
قیامت را بقامت می‌نمائی
مرا صد غصه از دل می گشاید
ز زلفت گره چون می گشائی
غمم ز آینهٔ دل میزداید
ز دل گر کینهٔ من می زدائی
حیاتی بر حیاتم می فزاید
چو در لطف نهانم می فزائی
تنت هر موی دارد مویهٔ فیض
چو حرف عشق جانان می‌سرائی
سر درج حقایق می گشاید
چو در وصف بتان لب می گشائی: فیض کاشانی


Tabarzin

دوست عزیز

Tabarzin


 

با سپاس از پیشنهاد شما یکی‌ از مشکلات فی‌ البداهه شعر گفتن کم دقتی در وزن ابیات است. این نقص را با مرور دیگری بر سه بیت تقدیمی به گمان خود بر طرف کرده و "بسان" را با "همچو" عوض نمودم. هرچند پیشنهادات شما ارزنده می‌‌باشند ولی‌ چون واژه "حاصل" در بیت اول بکار برده شده بود ترجیحا از تکرار آن معذورم.
با سپاس مجدد
تبرزین  

شهد و طبرزدم ز ره معنی

گرچه بنام تیغ و تبرزینم


Shazde Asdola Mirza

سخن عشق

Shazde Asdola Mirza


 

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که درین گنبد دوّار بماند


All-Iranians

تبرزین جان

All-Iranians


بهتر نیست اگر بگوییم

قول این کهنه حریفت بشنو / حاصل_ عشق  شود تنهائی
یا
قول این کهنه حریفت بشنو / حاصل_ عشق  بود تنهائی
و یا
قول این کهنه حریفت بشنو / حاصل_ عشق : فقط تنهائی


Tabarzin

سه بیت در پاسخ استاد

Tabarzin


 

عاقلی گفت به جز رسوایی          چه بود حاصل این شیدائی
شاهدی کو نکند فهم نظر            مفلست می‌کند این هرجأیی
قول این کهنه حریفت بشنو           عشق دردیست همچو تنهائی

(حروف ابتدای هر بیت یکی‌ از سه حرف عشق است)

تبرزین

شهد و طبرزدم ز ره معنی
گرچه بنام تیغ و تبرزینم

ناصر خسرو


M. Saadat Noury

حرف عشق تو که دانست که از خود بگذشت

M. Saadat Noury


 

همه ی ایرانیان گرامی

با سپاس و در پاسخ، سروده ای از شاه نعمت‌الله ولی تقدیم می شود

سالها در طلبت دیده به هر سو گردید
یافت مقصود همان لحظه که روی تو بدید
درد دل گر چه که دیدیم دوا یافته ایم
هر که رنجی نکشید او به شفائی نرسید
بی بلائی نتوان یافت چنان بالائی
گل بی خار در این باغ جهان نتوان چید
حرف عشق تو که دانست که از خود بگذشت
با خیال تو که پیوست که از خود ببرید : شاه نعمت‌الله ولی


M. Saadat Noury

Dear Anahid

by M. Saadat Noury on

Thank you for your kind comment; please accept this in return

یک نفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
ساعتی بی شور و مستی سرنمی آید مرا
سربسر گشتم جهانرا خشک وتر دیدم بسی
جز جمال او بچشم تر نمی آید مرا
هم محبت جان ستاندهم محبت جان دهد
بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا
شربت شهد شهادت کی بکام دل رسد
ضربتی از عشق تا برسر نمی آید مرا
جان بخواهم دادآخر در ره عشق کسی
هیچ کار از عاشقی خوشتر نمی آید مرا
تانفس دارم نخواهم داشت دست ازعاشقی
یکنفس بی عیش و عشرت سرنمی آید مرا
غیروصف عاشق و معشوق و حرف عشق فیض
درّی از دریای فکرت بر نمی آید مرا
گر سخن گویم دگر از عشق خواهم گفت و بس
جز حدیث عشق در دفتر نمی آید مرا : فیض کاشانی


M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

با سپاس ازنوشته ی محبت آمیز و توجه ی دقیق شما، در فرصت مناسب  عبارت شوق_ شنیدن ها نیز ضخیم و مشگی خواهد شد.


All-Iranians

عشق یعنی

All-Iranians


 

عشق یعنی لذت یک آرزو
عشق یعنی یک بلای ماندگار
عشق یعنی هدیه ای از آسمان
عشق یعنی یک صفای سازگار
عشق یعنی لحظه ای خندیدن و
 سال ها اشک ندامت ریختن
عشق یعنی زنگ تکرار نگاه
عشق یعنی لحظه ای زیبا شدن
عشق یعنی قطره بودن سوختن
عشق یعنی راهی دریا شدن
هر چه هست این عشق صد ها قلب صاف
با حضورش ‌آبی و بی کینه است
عشق یعنی سبز بودن تا ابد
عشق رنگ نقره ی آیینه است

مریم حیدر زاده


Anahid Hojjati

very nice Ostaad

by Anahid Hojjati on

Did not think just writing
عین است وشین وقاف

Would sound so nice in a poem but it does. With your permission, I may use something like this in future, but hopefully I will remember to use it for another word so it would not be 100 percent taghleed of you.


All-Iranians

حرف دل عشق را زده اید

All-Iranians


تشکر.  حرف دل عشق را زده اید که بسیار عالی است.  جسارت نبا شد بنظر میرسد فراموش فرمودید که عبارت شوق_ شنیدن ها  را هم با حروف ضخیم و مشگی بیاورید. البته ایراد ندارد.