مصدق، راه نرسیدن به دمکراسی


Share/Save/Bookmark

مصدق، راه نرسیدن به دمکراسی
by h.jahanshahi
06-Apr-2012
 

مسعود بهنود مصدق را یکی از بزرگان ملی میداند. طبیعیست که بعد از 28 مرداد  فرشته ساختن از مصدق  کار مشکلی نبوده و نیست. کما اینکه امروز هم فرشته ساختن از محمد رضا شاه و لعنت فرستادن به کارتر و بی بی سی و کنفرانس گوادلوپ کار سختی نیست. ولی واقعن مردمی که با این فرشته های دورغین زندگی میکنند آیا قدرت تغییر وتحول خود و کشورشان راخواهند داشت؟  آیا چنین مردمی نسل اندر نسل سرگرم متهم کردن دیگران و انکار واقعیت ها و اشتباهاتشان نخواهند بود؟

برای آشنا شدن باینکه بدست آوردن رای اکثریت مجلس برای غائله ی نفت چگونه ممکن شد و اینکه هم پیمانان مصدق از چه قماشی بودند، متن آموزنده ی زیر را بخوانید و به جنایتی که این غائله برای مبارزه با انگلیس مرتکب شد، و به حرفهایی که ملا کاشانی و روزنامه ها در رابطه با قتل زدند، فکر کنید و جواب این سئوال را نه بمن بلکه بخودتان بدهید: آیا سیاستمدارانی که بخاطر اختلاف نظر نقشه ی قتل یک وزیر را کشیده و اجرا میکنند و بعد هم قاتلش را آزاد میکنند، و از آن بدتر همدست قاتلان را رئیس مجلس میکنند(ملا کاشانی)، جوهر آنرا داشتند که کشور را بسوی دمکراسی ببرند؟

«در سال ۱۳۲۹ اقلیت مجلس به شدیدترین شکل به رویارویی با نخست وزیر رزم‌آرا که قصد مصالحه با انگلیس در جریان نفت را داشت، پرداخت. رزم‌آرا چنین استدلال میکرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم. همین باعث شد تا او را به عنوان یک خائن به منافع ملی ایران معرفی کنند. در بیرون از مجلس نیز جریانهای گوناگون کشور از دربار تا اسلامگرایان تندرو ائتلافی بر ضد رزم‌آرا ایجاد کرده بودند.

رزم‌آرا اگرچه لایحه قرارداد الحاقی نفت را از مجلس پس گرفت ولی مخالفتها با او ادامه یافت تا اینکه در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا در مسجد شاه تهران کشته شد. آنزمان اینگونه اعلام شد که خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، قاتل بود. فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آنزمان در اتحاد با آیت الله کاشانی و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آنرا به عهده گرفت. او در زمان دولت دکتر مصدق آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت.

بنابر روایت فداییان اسلام، رزم‌آرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود. حال آنکه بنابر روایت جبهه ملی، در آن مقطع، شاه مخالف رزم‌آرا بوده و به جبهه ملی نزدیکتر بود تا به دولت. مصدق در خاطرات خود میگوید، قاتل رزم‌آرا هرکه بود رفع کدورت از ذهن اعلیحضرت کرد. همچنین توضیح میدهد که در آنزمان ارتباطش با شاه خوب بوده و پیش از این شاه به او دو بار پیشنهاد نخست وزیری داده بود که او نپذیرفته بود.  فردای ترور رزم‌آرا، روزنامه نبرد ملت ارگان فدائیان اسلام، تیتر زد "رزم‌آرا به جهنم رفت و سایر خائنین به دنبال او رهسپار می‌شوند." این تیتر را کرباسچیان، مدیر روزنامه زده بود. روزنامه دو قران بود، تا ساعت ده به ۲ تومان رسید؛ ۳ بار هم چاپ شد.

شنبه صبح ابراهیم کریم آبادی، مدیر روزنامه اصناف عکسی چاپ کرد که در آن نواب صفوی دستش را روی سر سید حسین امامی و خلیل طهماسبی گذاشته بود و نوشت:« این دو مرد حق تربیت شده این مرد حق‌اند.» و اعلامیه نواب صفوی را با این تیتر چاپ کرده بود که "اعلام ما به دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلامی ایران، شاه و دولت" و زیرش نوشته بود "حضرت استاد خلیل طهماسبی معروف به عبدالله موحد رستگار، طبق فرمان خدا رزم‌آرا را از میان برداشت. چنانچه دربار در عرض یک هفته از این سرباز برومند اسلام، حضرت خلیل طهماسبی عذرخواهی نکرده و آزاد ننماید، دربار را کن فیکون خواهیم کرد." پس از دستگيري خليل طهماسبي به اتهام قتل رزم‌آرا، «يك اعلاميه از طرف نواب صفوي (رهبر فداييان اسلام‌) صادر شد كه در بالاي آن «هوالعزيز» نوشته شده بود.

اين اعلاميه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور مي‌داد كه بايد فرمان آزادي قاتل رزم‌آرا را صادر كند، و براي هرگونه آزاري كه وي در زمان بازجويي توسط پليس ديده است‌، از او عذرخواهي نمايد.»  آيت‌الله كاشاني در مصاحبه‌اي نظرش را چنين ابراز داشت‌: «اين عمل به نفع ملت ايران بود و اين گلوله و ضربه عالي‌ترين و مفيدترين ضربه‌اي بود كه به پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد. قاتل رزم‌آرا بايد آزاد شود; زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش بوده است‌.» بنا به خاطرات سيدمحمد واحدي از اعضاي برجسته فداييان اسلام و حاج مهدي عراقي‌، رهبران جبهه ملي براي جلوگيري از اقدامات رزم‌آرا و حتي احتمال كودتا توسط وي‌، از فداييان اسلام درخواست مي‌كنند كه رزم‌آرا از سر راه نهضت ملي برداشته شود.

در جلسه‌اي با حضور نواب صفوي‌، بقايي‌، فاطمي‌، نريمان‌، آزاد، حائري‌زاده‌، سنجابي‌، شايگان و مكي از طرف جبهه ملي حضور پيدا مي‌كنند و دكتر فاطمي تأكيد مي‌كند كه من اصالتاً از طرف خودم هستم و وكالتاً از طرف مصدق (چون كسالت داشت‌) و ايشان گفته‌اند هر تصميمي كه در اين جلسه گرفته شود «براي خود من هم لازم‌الاجرأ است‌.» نواب صفوي طي دو جلسه طولاني به شرط اجراي احكام اسلام در صورت به قدرت رسيدن جبهه ملي‌، پيشنهاد اعدام انقلابي رزم‌آرا را پذيرفت و جبهه ملي نيز متعهد شد كه در صورت موفقيت‌، خواسته‌هاي فداييان اسلام را عملي نمايد.  همچنين نواب صفوي در اين مورد با آيت‌الله كاشاني نيز ملاقات و گفتگو كرد و آيت‌الله كاشاني هم قول داد كه «بگذار مرحله اول رزم‌آرأ برود، بقيه كارها درست مي‌شود.» در سندي كه متن بازجويي از خليل طهماسبي در سال ۱۳۳۴ را نشان مي‌دهد، وي ادعا کرده که جلساتی با رهبران جبهه ملي و آيت‌الله كاشاني داشته است ولي از اشخاص فقط نام بقايي و مكي و كاشاني و فاطمي را ذكر كرده است و نسبت به بقيه با عنوان «وكلاء اقليت كه نامشان در خاطرم نيست‌» پاسخ داده است‌.

در دادنامه دادستان ارتش مورخ ۱۸/۱۰/۳۴ عليه فداييان اسلام پس از بازداشت گسترده به دليل سوءقصد ناموفق به حسين علاء، به سابقه ترور رزم‌آرأ با معاونت «بعضي از نمايندگان اقليت در دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي‌» اشاره شده است‌.  و پاي آيت‌الله كاشاني‌، بقايي‌، حائري‌زاده‌، مصدق و شايگان نيز به ميان كشانده شده با توجه به نبود مدرک و عدم اثبات ادعا توسط دادستان و و نواب و یارانش پرونده مختومه گردید. هيكل روزنامه‌نگار شهير مصري مي‌نويسد: بعداً شوهر اشرف (پهلوي) به من گفت وقتي كه خبر ترور رزم‌آرا را به شاه دادند، گيج شد. او نمي‌توانست باور كند كه نخست‌وزيرش بدين طريق از صحنه محو شده باشد. شاه بعد از شنيدن خبر گفت‌: «نمي‌توانم باور كنم‌، نمي‌دانم چه كار بكنم‌»  فرداي قتل رزم‌آرا، روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ كميسيون نفت پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت را تصويب و اعلام كرد. قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ و در مجلس سنا در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید. » منبع

وقتی احمد قوام از شاه خواست که بعلت لائیک نبودن مجلس آنرا منحل کند، میدانست که برای کاشانی و امثال او چه روشهای جنایتکارانه ای مجاز ند ولی برای امثال مصدق نه لائیک بودن مجلس و دولت بلکه مصادره ی سهم انگلیس مهم بود، راه رسیدن به دمکراسی بشیوه مصدقی. اینجاست که باید گفت: وای بحال ملتی که چهره مهم ملیش مصدق باشد و چهره سازش مسعود بهنود. واقعن در کجای دنیا اتحاد امثال مصدق با کاشانی و داردسته های اسلامیست و کمونیست به دمکراسی منجر شده است که در ایران چنین امکانی وجود داشته باشد؟

آیا واقعیت این نیست که مصدق نه یک قهرمان بلکه یک فاکتور مزاحم در روند دمکراسی کشور بود؟ یک نقطه عطف برای ابدی کردن یک نفرت، نفرت از غرب؟ نفرتی که سرانجام در غائله ی خمینی شعله ورشد؟

 


Share/Save/Bookmark

Recently by h.jahanshahiCommentsDate
روزگار نفت-1
-
Dec 01, 2012
حاضر و آماده
3
Sep 17, 2012
آینده اقتصاد چین از والستریت ژورنال
-
Sep 07, 2012
more from h.jahanshahi
 
aynak

ایران مستعمره ی انگلیس و یا آمریکا نبوده

aynak



جهانشاهی:
"اینکار بیشتر برای این انجام میشود تا سیاست سیاستمدارانی مثل مصدق،
سیاستهای استقلال طلبانه نشان داده شود و همزمان غرب ستیزی این نیرو ها
توجیه شود. استقلال مطلق در هیچ کشوری وجود ندارد. و مبارزه با نفوذ غرب و
بیرون کردن آن، در روند دمکراسی ایران اولویت نداشته است. برعکس سمت گیری
بسوی غرب و بویژه بسوی آمریکا راه بیرون آمدن از مشکلات کشور است."

  جان شما چون امروز خیلی بی کارم گفتم با شما هم کمی مزاح کنیم .   اول باید
از گستره دید شما که فرمودید "ایران مستعمره انگلیس و آمریکا نبوده" سپاس
گذاری کنم که من را یاد سخن معروف "از کرامت شیخ ما این است ..." انداخت.
دوم، شما چند نمونه از غرب ستیزی مصدق مثال بزن لااقل نگوییم ایشان که
هیچکدام از نویسنده های مطرح را که نمیشناسد خدای نکرده آبگوشتی زده و با
این نوکر انگلیس باد در دل هر دو افتاده و بلاخره بعله سخن از معده .... می
فرمایند..  تا اونجا که ما می دونیم - مصدق اتفاقا خیلی هم آمریکا رو دوست
داشت  و اگر غیر از این بود عکس های ذیل با مقامات آمریکایی از جمله
ترومن  رییس جمهور آمریکا اینگونه دوستانه نمی انداخت:
//www.parstimes.com/history/mossadegh_us/
//archive.worldhistoria.com/mossadegh-in-us-1...
اتفاقا  تا قبل از کودتا ۵۳ نه تنها رابطه  بین 
آمریکا  و ایران بد نبود  بلکه  حتی کمک های آمریکا یی ها  به ایران از
جمله شوستر در زمان انقلاب مشروطه، و نقش عمده آمریکا در تخلیه نیروهای
روسیه پس از جنگ جهانی دوم از ایران -  مصدق را از دوست داران آمریکا ساخت.
او  که در مبارزه آمریکا برای یافتن استقلال و مبارزه ایرانیان برای کنترل
منابع طبیعی خود شباهت های فروان می یافت - متاسفانه شاید در مراحلی حتی
بیش  از حد روی محبویت خود در آمریکا و علاقه و روابط حسنه  خود به آمریکا  حساب باز کرد و البته مشکل اصلی  آغاز
جنگ سرد و مبارزه آمریکا و روسیه بر سر ۲ روش متفاوت اداره جهان/کنترل
جهان هم عاملی شد که به او در زمان آیزنهاور کمک نکرد.   پس شما مثنوی هفتاد من نوشتی بدون  توجه به شرایط جغرافیایی
سیاسی- حاکم در آن زمان.
ولی اگر منظور شما از" مبارزه با نفوذ غرب و بیرون کردن ان" ملی کردن نفت
است کهیا  شما  مفهوم نفوذ را نمی دانید یا مفهوم یغما بردن منابع
را.  
اما جالب تر از همه جمله پایانی شماست- که گمانم با خردن دوغ گاز دار همراه بوده:
"برعکس سمت گیری
بسوی غرب و بویژه بسوی آمریکا راه بیرون آمدن از مشکلات کشور است."

خوب محترم، آقای رفسنجانی هفت سگجانی هم که به این نتیجه رسیده که جنگ
با آمریکا کار خوبی نیست.  اصلا یکی نیست بگوید ربط شرایط فعلی که در آن
حکومت خامنه ای  بقیه را تهدید می کند و اصلا معلوم نیست خواسته حکومت اسلامی چیست؟  با زمان مصدق که خواسته او کنترل
منابع کشور خود  ایران بود چیست؟   ولی صرف "سمت گیری به سوی غرب" اگر قرار بود مشکلی
را حل کند الان مصر و عربستان و بویژه  این دومی با منابع بی حد طبییعی و
توریستی الان باید مریخ را هم فتح میکردند؟   اصلا مگر نه این است که تا
همین دهه پیش پاکستان از نزدیکترین  متحدان آمریکا  در منطقه بشمار می آمد و
هند طرف مقابل؟   پس کمی سطحی نگری را کنار بگذارید و از مصرف مواد گاز دار
حین نوشتن در مورد مصدق بشدت خودداری فرمایید. 


h.jahanshahi

ایران مستعمره ی انگلیس و یا آمریکا نبوده

h.jahanshahi


بسیاری از ایرانی ها سعی میکنند برای مخالفت با شاهان پهلوی، ایران را مستعمره معرفی کنند. در صورتی که مستعمره خصوصیات خود را دارد. صرف وجود نفوذ سیاسی آمریکا یا انگلیس در یک کشور، آن کشور را مستعمره نمیکند. مستعمرات تابع قوانین کشور سلطه گر هستند و عمدتان به آنها مالیات هم میپردازند.

اینکار بیشتر برای این انجام میشود تا سیاست سیاستمدارانی مثل مصدق، سیاستهای استقلال طلبانه نشان داده شود و همزمان غرب ستیزی این نیرو ها توجیه شود. استقلال مطلق در هیچ کشوری وجود ندارد. و مبارزه با نفوذ غرب و بیرون کردن آن، در روند دمکراسی ایران اولویت نداشته است. برعکس سمت گیری بسوی غرب و بویژه بسوی آمریکا راه بیرون آمدن از مشکلات کشور است.


h.jahanshahi

you have no idea who Dr. Katouzian is and still go ahead

by h.jahanshahi on

کاظم زاده ی گرامی، اگر یکی بگوید 2 و 2 میشود 7 من میدانم که اشتباه است حالا جه این شخص را بشناسم یا نشناسم. من نمیدانم چرا درک مسئله ای باین سادگی برای شما سخت است؟ من که نیامدم اینجا تا در کودکستان بحث کنم.

در ضمن دوست محترم، من از نظام های کاستی متنفرم. به کسانی که با سید نامیدن کسی، آیت اله نامیدن کسی، دکتر، پروفسور نامیدن کسی، آنها را مهمتر میدانند کاری ندارم. در نگاه من انسانها برابرند و حرمت انسانی و حقوق آنها با القابشان تغییر نمیکند. برای من محتوا مهم است نه قالب.

از اینکه نقطه نظر هایتان را در این تاپیک مطرح کردید سپاسگزارم!


h.jahanshahi

to vildemose

by h.jahanshahi on

من هم ممنونم!


h.jahanshahi

to mr. arj

by h.jahanshahi on

دوست گرامی، اگر من چیزی نوشتم که باعث رنجش شما شده، عذر میخوام. در ضمن اگر مایل هستید، میتوانید جهانشاهی بنویسید. من خودمانی بودن را ترجیح میدم.

انتقاد من از سیاست مصدق بعنوان حمایت از سیاستهای محمد رضا شاه نیست. من سعی میکنم لیبرال و پرگماتیک باشم و در انتخاب الویت ها دقت کنم. صرف اینکه کسی بمن صدمه میزند بمعنی این نیست که مبارزه با او حتمن در زندگی من اولویت دارد.

نکته ی دیگر این هست که اینکه من از صنایع مونتاژ مثبت نوشتم بمعنی این نیست که کافیست صنایع مونتاژ راه بیاندازیم و فوری میشویم چین. نه. طبیعیست که اینطور نیست. ولی شما از کالای مونتاژ با بار منفی یاد کردید و من هم نظرم را نوشتم. بنظر من توضیح من در اینمورد لازم بود.

نکته ی دیگر این است که چه مصدق و چه شاه - یکی بیشتر و دیگری کمتر- تمایلی به ابزار سازی از نفت نشان دادند. در مصدق این مسئله انقدر شدید بود که حتا سیاست داخلی را به مسئله ی فرعی تبدیل کرد. هیچ تاجر دانایی شرکا و مشتریانش را نمی ترساند.

من هیچ شکی ندارم که انگلیس با پول شرکت نفت لابیگری میکرد. همه ی شرکتها ی خارجی اگر امکان پیدا کنند در کشوری که فعالند لابی گری میکنند. در ایران چنین بود و هست، در چین چنین است و در اروپا و آمریکا چنین است. شما فکر میکنید که مثلن شرکت دایملر، فولکس واگن، دویچه بانک و شرکت های دارویی آلمان در آمریکا برای تغییر قوانین پول خرج نمیکنند؟

چرا خرج میکنند ولی آمریکا مبارزه با لابیگری غیر قانونی و مبارزه با رشوه خواری را به دادگاه ها و نهاد های بازرسی واگذار میکند. مصدق باید الویت را در بوجود آوردن نهاد های مستقل قرار میداد تا اینها بتوانند فعال شوند. البته یکشبه نمیشد و سالها وقت لازم داشت ولی راه دمکراسی راه تفکیک قدرت و مسئولیتهاست و این زمان میبرد. مصدق میخواست دولت و مجلس، دادگستری و ارتش، اقتصاد و سیاست و خلاصه رهبر همه چیز باشد.

تاپیک من اینجا انتقاد از سیاست شاه نیست ولی بطور کلی من مشکل اساسی سیاستمداران ایران را تکیه به نفت و سهل انگاری در ساختن اقتصاد غیر دولتی میدانم. ماچه در گذشته و چه در حال حاضر دولتمان را با پول نفت بزرگ میکنیم و تعجب میکنیم که چرا به رشوه خواری و ایستایی میرسیم. همه هم دوست داشتیم و داریم که کارمند دولت باشیم. البته این را هم نباید ناگفته گذاشت که محمد رضا شاه در دهه ی 60 میلادی، زمانی که عالیخانی وزیر اقتصاد بود در ساخت اقتصاد خصوصی تلاش کرد ولی متاسفانه با افزایش پول نفت تغییر پیش آمد.

کاری که بنظر من ما باید انجام میدادیم ربطی به غرب نداشت مشکلات داخلی بود. ما سیاست و دین را جدا نکردیم، ما شاه و مجلس را جدا نکردیم ما بخش خصوصی را در مقابل قدرت دولتی تضعیف کردیم و تنها به آن بخشی اهمیت دادیم که با رشوه انحصارات میساخت و جلوی رقابت را میگرفت. همزمان هم پول نفت را داخل کشور میریختیم و تورم میساختیم. ولی این ها فقط بخشی از تیتر های ماجراست و ما بجای نگاه به همه ی اینها به دشمنی غرب با ما تکیه میکنیم. من بر خلاف مصدق و بسیاری از هواداران شاه سابق غرب را دشمن ایران نمیدانم.  


h.jahanshahi

Bad Stories for Bad Kids

by h.jahanshahi on

آف تاپیک

من همین نیم ساعت پیش شروع کردم و تازه به وقایع تگزاس رسید م و تصمیم دارم آخر هفته باقی داستان را بخوانم

بنظر من شما استعداد نویسندگی دارید وچون بدون غرور و تکبر و با طنز مینویسید خواندنی هستید

موفق باشید!

 


vildemose

 Thank you so much Mr. JH.

by vildemose on

 Thank you so much Mr. JH. My Persian is awful...lol

A state of war only serves as an excuse for domestic tyranny.--Aleksandr Solzhenitsyn.


h.jahanshahi

to vildemouse

by h.jahanshahi on

از توجه شما ممنونم. معنی غائله را میتوانید اینجا بخوانید

ولی منظور من در استفاده از این واژه نشان دادن یک کمپین سیاسی با بار منفی بود.


anglophile

Can a TOP scholar answer this LOWLY Noukar? Please?

by anglophile on

(writing in the style of our TOP SCHOLAR, Professor M(mossadeghzadeh)K): This Noukar of Englis (meaning moi) has been longing to hear from a TOP scholar of the calibre of TOP Homa (khanum) Katouzian (do you know how TOP she is? - and by the way, she had NOTHING to do with writing Rafsanjani's son dissertation at Oxford - NOTHING), or TOP Mark Gasiorowski (he is so TOP that he was invited as a visitng professor by the TOP faculty of Law and politics of  the TOP regime controlled Tehran univesity in 1994, 1996 and 1998, is worshipped by the TOP Mossadeghist journalist the one and only TOP Stephen Kinzer and absloved the TOP president Khatami from having anything to do with terroristic decison making and encouraged the TOP US authorities not to undermine the TOP Islamic reformists) or TOP Ervand Abrahamian, a born Mossadegh apologist who is quick to dismiss the election results of 2009 due to "

“the name and location of the polling organization” may well have influenced the results."

//www.isreview.org/issues/67/critthink-iran.shtml

 

But he is so TOP that cannot see anything wrong with the manner Mossadegh's referendum was organised, or

 

TOP Ali Amini whose father was Mossadegh's TOP lawyer for his finances but is so TOP he must be accpeted as the TOP independent expert.

 

Anyways, can any of the these TOP experts (oops I forgot the TOPPEST of ALL, Professor TOP Masoud Kazemzadeh of the TOP SAM HOUSTON (unranked) University)  answer my question:

 

We need a TOP piece of evidence that Mossadegh opposed the TOP release of o f the TOP general Razamar's assassin, PLEASE!

 

From this LOWLIEST OF NOUKARS OF ENGLISA,

 

angal - o - phile           

 

 


Siavash300

Enough is Enough.. Madam Albright's apology, big historical joke

by Siavash300 on

Under the name of "Democracy" we suffered for 32 years. Enough is enough. Those who were against shah and brought misery to our nation should come forward and apologize from our people before making any comment here. We had beautiful country under shah's smart leadership. Our people were happy and no one can deny.

What a guilable people we have here. These are so-called our "Intellectuals". If these are our intellectulas, what should one  expect from uneducated people?

   Madam Albright did not apologize from Japanese for bombing Nakazaki and Hiroshima in WWII, but she apologized from a bunch of the stinky rag head thugs ruling Iran!!! and our intellectuals buy that "joke" as a "true apology"! LOL. I am just shocked why our people are this much guilable. Jebhe Meli sold out our country to Islamic thugs and they owe apology to our nation. Keep talking about being "Nokar" to supress those who are not agree with them. These type of talk put us in this mess. Now, it has been 32 years that we are not "Nokar", or rather we are master of the world according to Jebhe Meli e khaen. Just look where are we now? Labling has been meant to target Iranians national pride in order to prove Jebhe meli's legitimacy. No my friends "labling" those who are not agree with you as "nokar" doesn't work any more, but surely it did put our nation in misery last 32 years.  

                  GOAL : RESTORING MONARCHY


Masoud Kazemzadeh

Truth vs. LIES

by Masoud Kazemzadeh on

HJ,

1. It is amazing that you have no idea who Dr. Katouzian is and still go ahead and call his scholarly publications "journalistic." You also confuse the notion of cherry-picking with the notion of "journalistic" work. To pick only certain elements to support one’s case while ignoring other elements that contradict one’s case is called "cherry-picking". Neither good scholars nor good journalists engage in such publication. To call a work "journalistic" is used by scholars to say that a work is superficial. The assumption is that journalists by the nature of their work lack in-depth knowledge of the phenomena and their job is to simply observe and report those observations.

2. Dr. Katouzian is one of the very top scholars of Iran. I would rank him as number ONE scholar of Iran. He has been for many years the Editor-in-Chief of Iranian Studies, which is the flagship journal of the International Society for Iranian Studies. The ISIS is THE society of scholars who study various aspects of Iran (e.g., history, politics, sociology, literature, culture, etc). I do no think that is any serious scholar of Iran living anywhere on this planet who would not know Dr. Katouzian, or ISIS. The simple fact that you are ignorant of Dr. Katouzian tells the readers that you UTTERLY LACK THE MOST BASIC KNOWLEDGE ABOUT SCHOLARSHIP ON IRAN.

3. Dr. Abrahamian is one of the very TOP historians of Iran. It is perfectly acceptable to oppose his political judgements (because such judgements are based on normative values, and people hold different political values and judgements). It is also perfectly ok to oppose and disagree with his analysis (because one may have a different theoretical or paradigmatic framework and there exists a great degree of subjective interpretation in one’s analysis). However, there is no dispute to the FACT that scholars do also presents objective FACTS. Dr. Abrahamian is one of the very top historians of Iran, and the FACTS which he presents are not disputed (other than minor things that do exists in the works of any scholars, which are usually flushed out in reviews of one’s publications and during scholarly exchanges). To say that he uses "maghlateh" [sophistry] shows the dept of YOUR ignorance and hubris, and arrogance. You are a person who lacks the most basic information on Iran’s scholarship, and have the arrogance to call the scholarly publications of TOP scholars of Iran, "sophistry"!!!!!!!!!!!

 

4. You write your false, and non-sense blog based on Wikipedia!!!!!!!! And on an issue on which we know that the IRI’s Ministry of Intelligence has added LIES. The IRI’s MOI and its agents have spread LIES in Wikipedia. For example, on the entry of Saeed Imami, the MOI and its agents wrote that he was Jewish and was working for Mossad!!!!!!!!

5. The IRI regards the secular democratic republic as the most likely alternative to the vf regime. The MOI’s job is to spread LIES and propaganda against various opposition groups. Mossadegh is the symbol of the democracy and secularism. Mossadegh is also the most loved political leader in our recent history. Therefore, Mossadegh presents a powerful symbol and figure which is the most likely threat to the fundamentalist terrorist regime. The regime has published sooooooooo many lies and propaganda against Mossadegh. It is, therefore, highly likely that the MOI places LIES against the Mossadegh and JM on Wikipedia.

6. You use suspect non-scholarly garbage and you attack and ignore the very TOP scholars and scholarly works on the subject. You write LIES and propaganda that benefits the fundamentalist terrorist regime and attack Iran’s main democratic leader and pro-democracy organization based on these LIES.

 

7. Mohammad Reza Shah Pahlavi was petrified of Gen. Razmara. Razmara was a popular military leader with substantial support among the military. He also had excellent relations with the UK, UK, and the USSR. He was very much like Reza Khan. ROOG has placed the excellent interview with Mohammad Amini. You could listen to it to get some of the reasons why the Shah was so afraid of Gen. Razmara and wanted to murder him.

Dr. Mossadegh has mentioned in his memoir that the Shah was so afraid of Gen. Razmara that wanted Mossadegh to become prime minister in order to undermine Gen. Razmara. Mossadegh refused at that time.

 

8. You are utterly ignorant of the realities of the British colonial subjugation of Iran. How could we have democracy in Iran, if Iran is under the colonial control (economic, political) of the UK? The oil nationalization was to gain our de facto independence from the British de facto colonial control of Iran. To maintain their colonial subjugation of Iran, the British were using the Shah as their nokar to serve their interests.

9. Mossadegh was actually very secular within the context of Iran’s politics and history.

10. In conclusion, your blog and your views are utter nonsense. They are based on materials in Wikipedia (probably placed there by IRI’s Ministry of Intelligence) which lacks scholarly credibility. I have extensively quoted from scholarly publications by TOP SCHOLARS of Iran.

I suggest the readers to base their opinions on ACTUAL scholarly PUBLICATIONS by top scholars of Iran such as Dr. Katouzian, Dr. Abrahamian, Dr. Gasiorowski. I also suggest they take the time and listen to Mohammad Amini. I listened to his interview. On all major issues what he said is consistent with the actual publications of historians, and political scientists who are TOP scholars in their field. I suggest the readers to ignore the lies and propaganda by IRI’s Ministry of Intelligence, other fundamentalist extremists, and those who utterly lack any scholarly qualifications and expertise on the subject matter and repeat nonsense from suspect sources.

 

Masoud

 


aynak

غائله "استقلال" آمریکا از دست انگلیس

aynak


 

این حرف های ۲ ریالی این شبح میرفطروس مرا یاد غائله استقلال آمریکا می
اندازد.   بجای اینکه افرادی که به آمریکا آمده بودند و مالیات زور به
انگلیس میداند شروع کنند به این کارهایی که ایشون میفرمایند، هم و قم خود
را گذاشتند روی اینکه اول بخواند حق رای از انگلیس بگیرند، و بعد این
آمریکایی های بی چشم و رو به حق رای هم قانع نشدند و زدند تو کون انگلیسی
ها و گفتند می خواهیم کشور مستقل باشیم !!! وی که چه رویی داشتند.

روش مصدق - تنها روش پیشرفت حقیقی برای ایران است: او به آزادی احزاب و
بیان کاملا ایمان داشت. دوستانی که با این شبح میرفطروس در حال جنگند بد
نبود بپرسند، پس روش رسیدن به دمکراسی حکومت شاه بود، یا حکومت فعلی؟  
راستی مگر همین هندی ها که بزرگترین دمکراسی دنیا را دارند از بیرون کردن
انگلیسی ها چه ضرری کردند؟
مشکل اتفاقا اصلا از مصدق نبود، و او هم هیچ گاه ضد غرب نبود، اتفاقا ایشان
می خواست ایران ها نیز از همان رفاه غرب برخودار شوند، در عین حال خوب می
دانست آنچه غرب را غرب می کند، آزادی شهروندان آزادی احزاب و رسانه هاست.  
بدنیست جناب جنهانشاهی با بصیرت خود قدری هم از راه رسیدن به دمکراسی صحبت
میکرند؟  مصدق که خیلی وقت است مرده، ایده شما چیست؟ 

 

 

ایران برای همه ایرانیان
رای ایرانیان - دولت ایرانیان
نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 

 

 


Arj

سوال اصلی‌!

Arj


آقای جهانشاهی، شما مغایر با ظاهری که بیطرفانه مینماید، خود گرفتار دیدگاه‌های مغرضانه و کلیشه‌ای نسبت به مواضع دیگران هستید و به سادگی‌ دیگران را برای منکوب دیدگاهشان در چارچوبهای از پیش ساخته که نیازی به باز گوییشان نیست، قرار میدید!

من، بر خلاف برداشت شما، مقایسه تان بین ایران و آلمان و ژاپن و کره را نه سفسطه، بلکه قیاس معا لفارق دانستم. یعنی‌ اینکه آلمان و ژاپن کشورهای صنعتی قدرتمندی بودند که اقتصادشان در رابطه‌ی تنگاتنگ با باقی‌ دنیای صنعتی بود که از نظر وزن بین المللی در حد آنها بودند، نه‌ مثل ایران که نه تنها سیاستمدارانش به راحتی‌ خریده، بلکه شاهانش بسهلی بوسیله آنها بر مسند قدرت و یا برکنار می‌شدند! نگاه آنها به ایران به گونهٔ کسانی‌ بود که با وجود تصاحب گاو شیرده، نیازی به خرید آن نیمیدیدند!

و اما سفسطه انجاییست که شما به جای اشاره و یا حتی توجه به منظور من، لغات مورد استفاده منرا مورد استهزا قرار میدید! حال ببینیم منظور من چیست: مگر شما مدعی نیستید که مصدق اشتباه کرد و می‌بایست با غرب از در معامله و مسامحه در میامد؟ مگر نه‌ اینکه شاه و باقی‌ کودتاچیان پس از سقوط مصدق همین کار را کرده و از در معامله با غرب در آمدند؟ مگر نه‌ اینکه شاه همان کارهایی‌ را کرد که میگویید مصدق بایستی میکرد (صنایع مونتاژ و خرید تسلیحات در مقابل نفت را که شما به منزله پایه توسعه صنعتی میدانید)؟ پس چرا در نهایت شکست خورد؟! 

در مورد رفاه هم، با نگاهی‌ به نمودار رشد اقتصادی ایران و مقایسه آن با منحنی رشد قیمت نفت در بازار‌های جهانی‌، میبینیم که اوج رشد اقتصادی شاه در میانه دهه ۷۰ میلادی و همزمان با تحریم فروش نفت بوسیله اعراب و به عنوان پیامد جنگ اعراب و اسرائیل بوده. ولی‌ پس از مصالحه اعراب با آمریکا که باعث تنزل قیمت نفت و بحران اقتصادی اواخر زمان شاه شد، تلاش‌های شاه برای جلوگیری از سقوط قیمت نفت در اوپک با زیراب زنی‌ سعودیها که پشتیبانی‌ غرب را در پی‌ داشت مواجه شد! آیا بنا به نسخه شما مصدق چیزی به جز اینکه شاه انجام داد می‌بایست انجام میداد؟ اگر نه‌ پس چرا شاه شکست خورد و زیر پایش از طرف غرب خالی‌ شد؟ و اگر در مسامحه با غرب چیزی مضاف بر این بایست انجام می‌گرفت، آن چه چیزیست که حتی شاه نتوانست انجام دهد! 


vildemose

 what is the meaning of

by vildemose on

 what is the meaning of

 غائله ?

A state of war only serves as an excuse for domestic tyranny.--Aleksandr Solzhenitsyn.


anglophile

Homa Katouzian

by anglophile on

To know Mr Katouzian better please see thse links:    //homakatouzian.com/?p=561    and more controvertially:      //iranian.com/main/2011/apr/short-termist-iranians  

h.jahanshahi

مرسی

h.jahanshahi


آنگلوفیل گرامی، من هم از شما بی نهایت سپاسگزارم و از اینکه شما هم این ضرورت را حس کردید و من را همراهی میکنید 1000 بار سپاسگزارم.

شاد وسلامت باشید

 

شازده ، دوست گرامی از شما هم به خاطر توضیح در باره هما کاتوزیان سپاسگزارم.

ببخشید اشتباه کردم. گفتم که من ایشان را نمیشناسم.

:-))


h.jahanshahi

to Masoud Kazemzadeh -3

by h.jahanshahi on

دوست گرامی، اینکه برخی سیاستمداران آمریکا بخاطر 28 مرداد پوزشخواهی میکنند میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. مثل بهتر کردن روابط با ایران، کم کردن هزینه ی مبارزه با تروریسم، افزایش امنیت داخلی و ده ها دلیل دیگر. این پوزش خواهی حکم تبرئه ی مصدق از اشتباهاتش نیست.

مصدق بجای جدایی دین از سیاست، بجای جدایی دولت از مجلس بجای تقویت استقلال بانک مرکزی بجای حمایت از دادگستری برای مبارزه با قاتل رزم آرا، بجای همه ی این گام های ضروری برای بنای دمکراسی، به دنبال مصادره ی سهم انگلیس رفت. 

اگر تمام رئیس جمهوران آمریکا هم بابت 28 مرداد پوزش خواهی کنند ، راه مصدق راه نرسیدن به دمکراسی میماند. غائله ی نفت مصدق ربطی به دمکراسی نداشت.


Shazde Asdola Mirza

ببخشید، ولی‌ هما (همایون) کاتوزیان آقاست

Shazde Asdola Mirza



h.jahanshahi

to Masoud Kazemzadeh -2

by h.jahanshahi on

شواهد و استدلال هایی که مخالف تئوری خانم کاتوزیان هستند:

سه تن از کسانی که در جنایت شرکت داشتند در زمانهای مختلف، از جلسه ای با حضور نواب صفوی، کاشانی، بقایی، مکی، فاطمی و .. عده ای هم ازحضور حائری زاده، سنجابی، شایگان و ... نام میبرند. تا جائیکه من اطلاع دارم، هیچ کدام این افراد (آنهایی که در قید حیات بودند) اینرا انکار نکردند.

این نظر بر اساس بازجویی سال 1334 از نواب صفوی و خاطرات مهدی عراقی و محمد واحدی در دو زمان مختلف، که شاهدان عینی ماجرا هم بودند استوار است

کشتن رزم آرا بوسیله ی محمد رضا شاه و بعد وزارت مصدق بمعنی آنست که شاه طرفدار غائله ی نفت بوده و اگر اینطور بوده که شما معتقدید جنبش نفت گویا جنبش استقلال و دمکراسی هم بوده، پس شاه چطور میتوانسته است هم نوکراستعمار بوده باشد و هم شریک جنبش به اصطلاح استقلال؟  آیا کشتن رزم آرا، آب به آسیاب ریختن مصدق و کاشانی نمیشود؟


حتا اگر به غلط فرض بگیریم که شاه در این جنایت با اسلامیستها همکاری کرده، آیا این مسئله ی همکاری مصدق با جنایت کاران را نفی میکند؟ آیا او هم شریک جرم نمشود؟


شاه به باور من در آن زمان بسیار ضعیف تر و بی تجربه تر از آن هیولایی بود که مصدقی ها توصیف میکنند. شما میگویید که شاه نوکر بوده، رزم آرا هم که میدانیم مخالف پیشنهاد انگلیس نبوده، پس چرا شاه باید خود را در مقابل انگلیس قرار میداد؟ آیا چنین کاری با نوکری در تضاد نیست؟

متاسفانه بسیاری از ایرانی ها به تغییر و تحول سیاستمداران در اثر وقایع و گذشت زمان باور ندارند. شاه قبل از 28 مرداد با شاه بعد از آن فرق داشت. بنظر من حسین مکی که سالها جزو محرمان مصدق بوده، در مصاحبه ای دانش و آگاهی شاه آنزمان را خوب توصیف میکند و نشان میدهد که شاه در آن سالها با یک دیکتاتور فاصله زیادی داشت:


«شاه آنقدر ضعیف بود که وقتی مصدق گفته بود تولیت آستان قدس رضوی را، که طبق وقفنامه تولیت آستان با پادشاه وقت است، باید من انتخاب کنم، شاه جواب داده بود حرفی ندارم. مصدق 5 نفر را معرفی کند تا من یکی از آنها را انتخاب کنم. من به مصدق گفتم چرا شما باید انتخاب کنید؟ گفت برای اینکه از پول تولیت نباید وارد دربار شود. شاه به قدری از مصدق وحشت داشت که حد نداشت.

مصدق گفت خواهر شاه باید از ایران برود، شاه گفت باشد. گفت مادرش هم باید برود، شاه گفت چشم! هرچه میگفت شاه قبول مبکرد.»1 آدمی که از مصدق غیر نظامی چنین حساب میبرد، آیا میتواند نقشه پیچیده ی قتل رزم آرا را به آن شکل جانی دالری استادان شما طراحی کند؟   
--------------------------

1-مصاحبه ی حسین مکی با موسسه ی مطالعات تاریخ ایران در حضور حضار 1375


anglophile

Fabrication Factory of Mossadeghollahis is hard at work

by anglophile on

Thanks to the an eye opening blog by Mr Jahanshahi, our Mossadeghollahi apparatchiks are hard at work to fabricate further falsehoods. A most blatant example of such  pathetic attempts to falsify history is evident in the pre-packed fabricated bundles produced by our self-styled 'expert' professor Masoud (mossadeghzadeh) Kazemadeh of a non-ranked university in the US of A Here is professor's pre-packed bundle:     "When the Majles supported the release of Tahmasebi, the Speaker of the Majles was Ayatollah Kashani. At that time, Kashani was opposed to Mossadegh and was allied with the Shah. The Shah SUPPORTED the release of Tahmasebi. Dr. Mossadegh OPPOSED the release of Tahmasebi."     No amount of upper-cased lettering can replace an irrefutable piece of fact. So here is a challenge for the unranked university professor:     Show us ONE piece of independent evidence that the Shah supported Tahmasebi's release and Mossadegh opposed it.        ps - The Shah' signature under the bill to relase Tahmasebi is not an evidence of support - it was for all intents and purposes, ceremonial

h.jahanshahi

to Masoud Kazemzadeh -1

by h.jahanshahi on

دوست گرامی، در دانشگاه های آلمان و احتمالن در همه ی حهان بین کتابهای ژورنالیستی و کتاب های علمی فرق میگذارند. کسی که از چند فاکتور دلبخواه نام میبرد و از آن نتیجه ی دلخواهش را میگیرد یک پژوهشگر علمی نیست بلکه یک ژونالیست است که بخاطر منافع اقتصادی و یا سیاسی عمل میکند.

تئوری بانو کاتوزیان شما یک تئوری ژورنالیستیست نه علمی. من با کتابهای ایشان آشنایی ندارم ولی از آبراهامیان خوانده ام و مغلطه هایش را میشناسم.

چیزی که اثبات آن ممکن نیست تنها یک فرضیه است و نه دانش. جهان ما پر است از اینگونه فرضیه های دایی جان ناپلئونی. خنده دار ترینش هم این است که گویا چند یهودی ثروتمند همه ی وقایع بد جهان را طراحی میکنند.

در تئوری بانو کاتوزیان تنها یک مورد غیر فرضی وجود دارد که گویا افسری بنام دیهیمی شهاهدتی به ضد شاه داده است. که این هم با پست دوستمان All-Iranians کمرنگ میشود. بقیه ی آن نتیجه گیری های شخصی ست نه دانش 100%.

دوست گرامی اگر ما این کیس را به دادگاه ببریم از ما خواهند پرسید آیا شاهدان و مدارک دیگری هم وجود دارند  و یا نه؟ خوب ما که میدانیم شواهد دیگری وجود دارد پس نظر این افسر تنها یک شاهدت از میان شهادت ها و اسناد میشود. ادامه ی این را در پست بعدی مینویسم.

 


h.jahanshahi

کالای مصرفی و مونتاژ

h.jahanshahi


ارج گرامی، مقایسه ی من در مورد ایران با آلمان و ژاپن و کره مغلطه نیست. شما متاسفانه بجای نفس عمل وضعیت کشورها را مهم کرده اید. مسئله این نیست که توانایی یک کشور و یا نزدیکی آن به غرب چقدر است. بلکه مسئله بر سر روبرو شدن با دشواری ها و انتخاب اولویت هاست. اولویت برای مصدق مبارزه با انگلیس بود و برای کشور هایی که نام بردم رفاه و استقرار دمکراسی. آنها بر خلاف مصدق حاضر به جنگ برای مسائلی که الویت نداشت نبودند. 

مصدق میخواست قهرمان ضد استعمار شود و قدرت را در شاخ و شانه کشیدن برای انگلیس میدید در حالی که کشور های دیگر به دمکراسی و توانایی اقتصادی اولویت دادند چون قدرت یک کشور در دمکراسی و توان اقتصادیست.

در ضمن دوست گرامی این بحث های آل احمدی در باره کالای مصرفی و جنس مونتاژ غلط و قدیمیست. آلمان برای اینکه شرکت های صنعتی ژاپنی و آمریکایی در بخش شرقی آن کارخانه ی مونتاژ بسازند زمینش را متری 50 سنت میفروخت. حتا برای آوردن شرکت «ادوانس مایکرو دوایسز» به حمایت دولتی چند میلیاردی شرکت راضی بود.

از آن گذشته، کشورهای خاور دور با جنس مونتاژ شروع کردند. چین با جنس مونتاژ به دومین اقتصاد جهان تبدیل شد. این تصور که غرب کشور های فقیر و بدبخت نفت فروش میخواهد با واقعیتها انطباق ندارد. در دنیای رقابت سرمایه داری قدرت خرید کشور ها تعیین کننده است نه فقر آنها.

اینکه آمریکا انقدر در جهان اهمیت دارد در درجه ی اول بخاطر قدرت خرید آنست.  اینکه ایران ثروتمند تر شود آرزوی هر کشور پیشرفته ی سرمایه داریست چون حجم معاملات آنها افزایش خواهد یافت و این به اشتغال و انباشت ثروت و بالا رفتن رفاه آن کشور ها کمک میکند.

اینکه غرب ضد ماست، این تئوری مصدقی و اسلامیستها و کمونیستها نه با واقعیت انطباق دارد و نه ملی ست بلکه فقط ملی نماست و به کشور لطمه میزند . 


h.jahanshahi

to oktaby

by h.jahanshahi on

از لطف شما ممنونم دوست گرامی. اگر بلاگ خوبیست بخاطر مشارکت همه ی شماست. مرسی!

قهرمانان ملی کسانی هستند که غرورشان را فدای رفاه ملت میکنند و عوامفریبان کسانی هستند که احساسات مردم را ابزار رسیدن بقدرت.

مصدق یک موج سوار بود و به چیزی که خواست رسید: شهرت.

ولی متاسفانه به قیمت کاشتن نفرت و تقویت اسلامیستها در صحنه سیاسی کشور.


areyo barzan

I am now confused!

by areyo barzan on

So! Now the Mosaddeghollahis agree that murdering Razmaraa was wrong.

But they are trying to pin it on Shah by making the absurd claim on collaboration between Fadaaeyan-e Eslam and Shah’s Regime. Come on guys pull the other one and please people, give us some credit. We are not all as dumb as you take us for. Unlike you people Ta-assob has not made us blind yet. After all this only goes to support my claim that at the end of the day these people (Mosaddeghollahis) do not give a sh**t about Mosaddegh either. He is just some escape goat to hind behind so that they do not have to face the reality of their cock up and for once in their miserable lives accept their error and take responsibility for it

 

PS, By the way does this mean that you are indirectly agreeing with the argument made by the author who thinks the proposal of Razmara for Dealing with British was more realistic than Mosaddegh’s approach


All-Iranians

جناب کاظم زاده

All-Iranians


 

تصحیح تاریخی : علم در کابینه ی رزم آرا ، وزیر بود. وی به  رزم آرا یاد آور شد که باید در مجلس ختم آیت الله فیض در مسجد سپهسالار (جنب مجلس در بهارستان)  شرکت داشت و به اتفاق هم به این مسجد (نه مسجد شاه در سبزه میدان) رفتند و ترور  رزم آرا در آنجا انجام یافت. نگاه کنید به روزنامه های اطلاعات و کیهان در آنزمان.


anglophile

از روباه پرسیدن شاهدت کیه گفت دمم

anglophile


 

استدلالات این حضرات مصدق الهی منو به یاد داستان اون روباهه که انکار میکرد دزدی کرده میندازه. وقتی‌ بهش می‌گفتن: از کجا بدونیم دروغ نمیگی، میگفت شاهد دارم. گفتند، شاهدت کیه؟ گفت: دمم!

 

حالا این آقایون (و خانوما) هر وقت میخوان ثابت کنن راست میگن از دم خودشون شاهد میارن. دیگه از این آقای امینی وابسته تر به مصدق و مصدق الهی‌ها بهتر نمی‌شه گیر آورد: آقازاده فرزند مرحوم نصرت امینی و اخوی سرکار خانم فریبا امینی- متی تشریف دارند (نفر اول از سمت چپ):

 

//iranian.com/FaribaAmini/2007/April/Aqd/3.html 

 

خدایا میشه ما یه روزی رو ببینیم که این مصدق الهی‌ها از یکی‌ شاهد بیارن که یه روزی ضد مصدق بوده و حالا شده موافقش؟ مثل میلانی ، میرفطروس، آجودانی، که همشون مخالف شاه بودند، زندون شاه هم رفتن ولی‌ بالاخره به این نتیجه رسیدند که اینطرف اونطورا هم که می‌گفتن بد نبوده :))


religionoutofgovernment

We should not forget him

by religionoutofgovernment on

This blog is a futile attempt in rewriting history. This video by Mohammad Amini is one of the best accounts of Razmara's assasination and evidence for collaboration of the Shah, Seyed Zia and the Fadaian in it. People need to read more about history and seek evidence instead of accepting garbage allegations.

   


Masoud Kazemzadeh

Truth vs. LIES (part 2)

by Masoud Kazemzadeh on

HJ,

Your blog and the passage from Wikipedia includes LIES. I have posted several passages from SCHOLARLY books and articles that clearly show what actually happened.

There has been concerted efforts by the fascistic Shah’s regime and the fundamentalist regime to spread LIES against Mossadegh and the pro-democracy movement.

The fundamentalist regime regards the main alternative to be liberal democracy confronting Islamist rule. Mossadegh is the symbol of democracy in Iran. That is why Khomeini and Khamenei have been attacking him.

 

You are ignorant of the basics of our history as well as world politics.

JM is NOT against the West. We are a secular liberal democratic party/coalition. Most of us are either secular liberal democrats or secular social democrats. Mossadegh did have good relations with President Truman. One of his closest friends was William O. Douglas, the famous Supreme Court Justice.

JM is NOT nokar of the UK or US. We struggle for independence. This means that the decisions for Iran has to be made by Iranians. The Shah was NOKAR. The fundamentalist are extremist Jihadi warmongers. YOU obviously do not understand these very basic orientations.

Japan attacked the US and was defeated by the US during WWII. Germany started WWII and was defeated by the US (and its allies). They were occupied because they started a war and were defeated. Korea was divided in the aftermath of WWII. If it was not for the US, the North would have occupied South Korea. Therefore, the South owes its independence to the US.

Iran, on the other hand, was struggling to gain its independence (and democracy, freedom, and human rights) from the British colonial subjugation of Iran. Madeline Albright has publicly and officially expressed the US government’s regret for its ugly role in overthrowing Mossadegh’s govt; President Obama (in the Cairo speech) has publicly expressed the ugly US action in overthrowing our democracy in 1953.

YOU can put your head in the sand and IGNORE our ACTUAL history. But the fact that other historians, political scientists, pro-democracy Iranians, hold the scholarly view does not make them worshipers of idols. It makes them honest persons who support democrats, democracy, and honesty.

Masoud


Masoud Kazemzadeh

Truth vs. LIES

by Masoud Kazemzadeh on

The blog and the passage in Wikipedia includes LIES.  There are ample ACTUAL evidecne in SCHOLARLY books and articles that are totally contarary to the LIES made by Shahollahis and Hezbollahis.  Here are scholarly evidence:

 

1. We know for 100% certitude that Alam asked Razmara to go to the Mosque (Masjed Shah) on 16 Esfand 1329.

2. We know for 100% certitude that at the same time, Khalil Tahmasebi and an Army Sargent with a Colt arrive at the same time. Even the IRI’s site for Navab Safavi admits to this.

3. The liaison between the darbar and Fadaian Islam was Seyyed Zia. Alam and Zia had been working for MI6 for a long time.

4. Shah was terrified of Gen. Razmara and was working hard to get rid of him. The Shah asked Mossadegh to become prime minister in order to undermine Razmara, an offer which Dr. Mossadegh refused.

5. We have evidence that Col. Daihimi was asked by Alam to organize the assassination. Col Daihimi discusses this with the Shah. Col. Daihimi says that an Army Sargent was assigned to shoot Gen. Razmara if Khalil Tahmaseni’s assassination did not work. The evidence is that the wounds on Razmara indicate that the mortal wound did not come from the weak gun by Tahmasebi, but by a powerful gun like Colt (the kind used by the Sargent sent by Alam).

Based on the evidence, Mohammad Reza Shah and Alam decide to assassinate Gen. Razmara. Alam personally brings Gen. Razmara to the place where he was killed. Alam also has Col. Daihimi send an Army Sargent with a Colt to be present and ordered to assassinate Gen. Razmara. Alam has Seyed Zia to coordinate Khalil Tahmasebi to be present and assassinate Gen. Razmara. Tahmasebi proudly confesses that he killed Gen. Razmara. At least three shots were fired. How many of the shots are from Tahmasebi’s weak gun and how many from Alam’s Army Sargent’s Colt are not known.

====================================

 

Homa Katouzian, Musaddiq and the Struggle for Power in Iran (London and New York: I.B. Tauris, 1990), pp. 82-84.

Professor Katouzian is widely regarded as one of the very top scholars of Iran. In my opinion, Professor Katouzian is the number 1 scholar of Iran. He is currently at the University of Oxford. The following are from his book:

 

===============================

Musaddiq having thus refused to co-operate, the shah and his friends began to think of other means of dealing with the fearsome general.

Razmara was assassinated on 7 March 1951 while attending a funeral service at a mosque in Tehran. The self-confessed assassin was Khalil Tahmasibi, a member of the Fada’iyan-e Islam....

Immediately after the assassination, Sayyed Zia had confided in his friends that he believed that the shah was involved in the incident. The Sayyed had related that was with the shah when Alam – who had accompanied Razmara to the mosque where he was shot dead– had hurriedly arrived at the palace, and joyfully told the shah: ‘They killed him and we are relieved.’ ....

However, Colonel Musavvar-Rahmai’s detailed discussion of the event in his recent memoirs had left little room for speculation that the plot had had sides to it. Thus he wrote:

"An army sergeant, in civilian clothes, was chosen for the deed... He had been told to shoot and kill Razmara with a Colt, the moment Tahmasebi began to shoot... Those who had examined the wounds in Razmara’s body were in no doubt that he had been killed by a Colt buller, not by the bullet of a weak gun."

 

Furthermore, Musavvar-Rahmani relates his conversations with Colonel Daihimi shortly after the event, and the letter from Daihimi to the shah which the latter had read out to him, ending with the following words (which Rahmani emphasizes he is paraphrasing from memory): ‘As Your Majesty knows very well, no one had a greater role in getting rid of General Razmara than Mr [Asadullah] Alam and this servant.’

 

====================================

 

There are a lot of published evidence on the role of the Shah, Alam, and Seyyed Zia in organizing the assassination of Gen. Razmara. Many people including Dr. Mossadegh said that the Shah killed Gen. Razmara

 

 

Mohammad Reza Shah was involved in the assassination of Gen. Razmara

Mohammad Reza Shah had not imprisoned Navab Safavi (1945-1951);

Mohammad Reza Shah was collaborating with akhund Falsafi, ayatollah Behbahani, Grand Ayatollah Brujerdi (Khomeini’s boss), Ayatollah Kashani, and Fadaian Islam at various periods.

 

the following is from Ervand Abrahamian, op. cit., p. 109.  Also available at //tehranbureau.com/history-abused/

 

On the shah’s triumphant return home on August 22, the Fedayan-e Islam newspaper hailed the coup as a “holy uprising,” demanding Mosaddeq’s execution and praising the shah as the world’s Muslim hero. Not surprisingly, Navab Safavi, their leader, was promptly released from prison and permitted to go on a world tour. Meanwhile, Kashani told a foreign correspondent that Mosaddeq had fallen because he had forgotten that the shah enjoyed extensive popular support. A month later, he went even further and declared that Mosaddeq deserved to be executed because he had committed the ultimate offense: rebelling against the shah, “betraying” the country, and repeatedly violating the sacred law.

 

=========================== 

 

Mohammad Reza Shah, like Reza Shah, had assassinated many powerful individuals. There are many "theories" on Reza Shah killed soooooooooo many of his own lieutenants. One speculation was that because Reza Shah was a heavy opium uses, that might have caused him to become paranoid and kill his own top aids. One top scholar, Professor Stephanie Cronin, argues that Reza Shah’s heavy use of opium many not be the explanation of why he killed sooooo many of his own supporters. Professor Cronin argues that Reza Shah was getting old and he believed that his son was too young and inexperinces and that his own powerful lieutenants might make a coup and get rid of Mohammad Reza Pahlavi. Therefore, Reza Shah killed all those who MIGHT one day undermine his son. See Stephanie Cronin, Tribal Politics in Iran: Rural Conflict and the New State, 1921-1941 (London and New York: Routledge, 2007).

 

The following is on page 173 of Cronin book:

 

The shah’s fear of assassination had become very visible from at least the mid-1920s and these fears only heightened with time. By the early 1930s he had become dominated by a sense that his own life and the future of his dynasty were in danger. Although he had little concern about any rival to himself, he was extremely conscious of the vulnerability of the succession, owning to the Crown Prince’s youth and weakness. His own health was suffering, his use of opium taking its toll, his morale further damaged by the attitudes and behaviour of those surrounding him, and he became morbidly preoccupied with the real or imagined ambitions of those closest to the court.

 

======================= 

 

In conclusion, Reza Shah and Mohammad Reza Shah have a long history of killing other powerful individuals. In order to avoid responsibility for killing them, Reza Shah and Mohammad Reza Shah made them look like suicide in prison, or assassination by other groups.

 


Arj

درس‌های غلط از افسانه‌های اشتباه!

Arj


آقای جهانشاهی، شما مثل اینکه متوجه اوضاع نیستید ولی‌ به هر حال نسخه رو می‌پیچید! شما ظاهراً اینگونه القا‌ می‌کنید که گویا ملت ما و استعمار انگلیس در شرایطی برابر پای میز مذاکره نشسته بودند و نظرشان همان وزنی را در جهان داشت که امپراطوری انگلیس داشت! 

درد ملت ما این بود که در شرایطی که اکثریت مردم ایران در زیر خط فقر بسر می‌بردند، چرا می‌بایست یک شرکت بریتانیایی که تحت الحمایه دولت انگلیس بود سهم شیر را از جسد سرمایه ملی‌‌شان ببرد و آنها به پس مانده آن قناعت کنند! به همین منظور نهضت ملی‌ کردن نفت هنوز بمثابه یک جنبش ملی‌ در نزد ایرانیان تلقی‌ میشود، و بر خلاف آنچه شما سعی‌ در بتصویر کشیدن دارید، مصدق حقانیتش را از این نهضت می‌گیرد و نه بالعکس! 

وانگهی، این مصدق نبود که شکست خورد، و نه تنها نهضت ملی‌ کردن نفت را به خوبی به مقصد رسانده، استعمار انگلیس را در دادگاه بین‌المللی لاهه به زانو در آورد و حقانیت مردم ایران در حفاظت از منابع ملی‌شان را به جهانیان ثابت کرد، بلکه امکان بهره برداری دولت‌های آینده از نتایج این نهضت را برآورد! بر خلاف ادعای شما، این کودتاگران و دشمنان نهضت ملی‌ شدن نفت بودند که نهایتاً شکست خوردند. چون تاریخ اثبات کرد که با تمام خوش خدمتی‌هایشان به استعمارگران، وقتی‌ منافع آنها در میان بود، همچون تفاله‌ای به زباله دان تاریخ فرستادهٔ شدند!

همچنین، مقایسه‌های شما بین ایران، ژاپن، آلمان و حتا کره، قیاس معالفارغ است. چون آلمان و ژاپن جزعی‌ از دنیای صنعتی بودند و منافع‌شان با غرب گره خرده بود. همینطور کره جنوبی که بدون داشتن نفت در مقابل همسایه شمالی خود به سنگر حائل آمریکا بدل شد و در نتیجه ضرورت ایجاد یک اقتصاد پویا را بیشتر میکرد. در مقابل، شاه با تمام خوشخدمتی‌هایش به غرب، و پس از سالها خرج پول نفت برای خرید اسلحه و کالا‌های مصرفی و مونتاژ، حتی نتوانست یک کارخانه ذوب آهن و فولاد از غرب بگیرد، و مجبور شد از دشمن ایدئولوژیک قدیمیش یعنی‌ شوروی ذوب آهن وارد کند! این بایست بهش پیغام رو میرسوند که پا رو از گلیمش درازتر نکنه! حال آیا جای تعجب دارد که شاه به این صورت مفتضحانه شکست خورد؟!