سخن های روز:خداحافظی با موسوی و کروبی


Share/Save/Bookmark

سخن های روز:خداحافظی با موسوی و کروبی
by David ET
17-Sep-2010
 
جمهوری دموکراتیک، آری یا نه؟ – امید سهراب

پرسش« جمهوری اسلامی، آری یا نه؟» در سال 1358 “تناقضی نظام ناپذیر” را به جان ملت ایران انداخت که تا انهدام این ملت و تجزیه کشور به اقوام و ملل وحدت ناپذیر از حرکت بازنخواهد ایستاد…سی و یک سال است است ملت ایران بدون نظام و دولت زیست کرده است و به تعبیر هانا آرنت ما «مردمانی بی دولت» بوده ایم. دسته های پراکنده و متخالفی از گانگسترها یا به قول نیچه«کلافی از ماران سر در خویش که با یکدیگر کمتر در آسایش بوده اند» بر سرنوشت این ملت مسلط بوده اند و هرگز به آنچه خود قانون اساسی نامیده اند وقع و اعتباری ننهاده اند. حشاشون تنها با ریش سفیدی و کدخدامنشی مشکلات کشور را به تعویق انداخته اند و مشکل روی مشکل تل انبار کرده اند. این کشور نیاز به نظام و قانون اساسی و حکومت قانون دارد و آنچه امروز در جریان است ستیز«حکومت شرع»ونهاد شورای نگهبان با «حکومت قانون» وپارلمان است. شورای نگهبان نمی تواند به تنهایی با اتکاء به شش فسیل عمامه به سر حکومت کند. شورای نگهبان بدون سپاه پاسداران وفرماندهی کل قوا ولی مطلق العنان فقیه یک ساعت هم دوام نمی آورد و مجبور است حکومت شرع را واگذارد و بگریزد…..روده درازی درباره«مجلس در راس نظام است»در حالی که هنوز باور داریم«شورای نگهبان در راس نظام است» و نخواهیم این باور را به چالش بکشیم فقط فریب و سرگرم کردن مردم است. از آنجا که شورای نگهبان مهمترین اصل از اصول مربوط به اسلامیت نظام است مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی الی الابد غیر قابل تغییر است بنابراین انحلال شورای نگهبان تنها با براندازی نظام ممکن است. از طرفی موسوی و کروبی موافق انحلال شورای نگهبان نیستند بنابراین چاره ای جز خداحافظی با موسوی و کروبی نداریم هرچند تلخ است.

جمهوری اسلامی یک تناقض نظام ناپذیر بود و پروسه حل این تناقض با یک پرسش رفراندم گونه آغاز شده است: جمهوری دموکراتیک، آری یا خیر؟

پاسخ به این پرسش عیار دموکراسی خواهی هر گروهی را نشان می دهند. نتیجه “آری گویی” به این پرسش نه ارتجاع به پیش نویس 58 بلکه اصلاح انقلابی در نهاد های موجود کشور و نوشتن یک قانون اساسی تازه است. اگر قانون اساسی موجود را به عنوان نقطه شروع در نظر بگیریم تغییرات زیر کمترین اصلاح آن است:

1-حذف شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام

2-حذف منصب رهبری و ولایت فقیه

3-حذف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

4-حذف نهادهای موازی اقتصادی

5-تغییر نام قوه مقننه

6-تغییر در سیستم مدیریت قوه قضائیه

7-اعاده نهاد نخست وزیری

8-حذف قیود ایدئولوژیک از مواد مربوط به حقوق ملت

9-مقید کردن دولت به حقوق بشر

از آنجا که موسوی و کروبی با این موارد موافق نیستند و نمی توانند ما را همراهی کنند اپوزیسیون معتقد به «حکومت قانون» فارغ از اینکه خود را چپ، راست، لائیک، سکولار، نئوسکولار، سکولار سیاسی وهر چیز دیگری از این قبیل بدانند به صرف باور به «حکومت قانون»(که من آنرا در مقاله “حکومت قانون،حلاجی مفهوم سکولاریزم” تشریح کرده ام) باید “کنگره ملی”را برای تدوین قانون اساسی جدید تشکیل دهند. به علاوه وظیفه رهبری و هماهنگی آکسیون های اعتراضی نیز به عهده کنگره ملی ست. راه ما ازکسانی که به «حکومت شرع» اعتقاد دارند جداست.

آیا عجله می کنیم یا فرصتها را از دست می دهیم؟ – دنیز ایشچی – کارآنلاین

روی کار آمدن حکومت ولایی مشروعه در ایران بخشی از همان استراتژی کمربند سبز بود که الان تاریخ مصرفش تمام گردیده است. بنا بر این مطرح کردن این که جامعه ما یک جامعه سنتی اسلامی می باشد که در آن مسیر گذر به دموکراسی خیلی سخت و دشوار و طولانی خواهد بود، با استناد به این که باز گشت دوباره مشروعه یکی از دلایل این عقب ماندگی فرهنگی ما می باشد، استنادی ضعیف و توجیه گرانه ای بیش نیست. دلایل اصلی بازگشت مشروعه در ایران یکی سرکوب نزدیک به نابودی سازمانهای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک توسط سلطنت حاکمه و دلیل دیگر آن استراتژی ایجاد کمربند سبزی بدور اتحاد شوروی توسط بلوک غرب و بالاخره دلیل نهایی دست نخورده ماندن نهادهای سرتاسری مساجد وابسته به حوزه های علمیه و مراجع تقلید بود. با وجود همه آن سرکوبها، اپوزیسیون سکولار دموکراتیک بعد از انقلاب بهمن ۵٧ بصورت اپوزیسیون مستقل و قدرتمندی عرض اندام می کرد. کشوری که میلیونها فارغ التحصیل دانشگاهی مسلح به اندیشه های مدرن سکولاریستی دارد، جنبش زنان، دانش آموزان و دانشجویان آن هیشه توسط نیروهای آزاده و دموکرات رهبری گردیده است، جنبشی آزادیخواهانه و ترقیخواه توام با سابقه مبارزاتی طویلی را پشت سر گذاشته است، کشوری که ۵٠ سال سابقه حکومت سکولاریستی بدون شکل گیری اپوزیسیون قابل توجه سنتی مذهبی تجربه کرده است، بدون کوچکترین شکّی قابلیت رهبری و هدایت جنبش مردمی در مسیر تحولی دموکراتیک به سکولاریسم و مدرنیته را دارا می باشد.

رنگ سبز برای من غیر از رنگ سبز مذهبی حسینی مفهوم دیگری ندارد. رنگ سبز می تواند یکی از رنگهای رنگین کمان رنگارنگ جنبش دموکراتیک مردم ایران باشد. اصرار در جمع کردن تمامی نیروهای حرکت تحول دموکراتیک و ازادیخواهانه زیر یک پرچم سبز نه تنها غیردموکراتیک می باشد، بلکه پیش شرط تعریف شده مذهبی محدود کننده تنگی را برای اتحآد نیروهای این جبهه تعیین می کند که مضمونی خاّص و شعارهایی ویژه ای را در بر می گیرد. دوستانی که با وجود مشمول گذشت زمان شدن و از دست رفتن مضمون ارتباطی رنگ سبز با روند چالشهای تحولگرایانه آینده حرکات مردمی، همچنان با کمندهای خود جنبش را به عقب کشیده و می خواهند زیر چادری سبز آن را بچپانند، به دلایل عدیده ای نقش ترمز کننده ای در تحولات تاریخی در حال وقوع ایفا می کنند……..

ایشان که جنبش و حرکت میلیونی ملّی مردمی را بصورت “پشت جبهه” ای در نظر می گیرند، این دگرگونی دموکراتیک را از طریق تاثیرگذاری بر قدرتمداران جناحهای مختلف داخل قدرت حاکمه سیاسی توصیه می کنند. ایشان آن دسته از اصلاح طلبان داخل حکومتی را که از جنبش اعتراضی مردمی می ترسند و به چانه زنی در بالا می پردازند به انتقاد می گیرند، و به آنها و همه جنبش سکولار دموکراتیک نوید می دهند که “جنبش سبز با گسست از اسلام فقاهتی و نقد اسلام سیاسی بسوی جدایی دین از دولت تعمیق می یابد”. البته ایشان نوید هایی از گفته های آقایان موسوی و کروبی هم می آورند که آقای موسوی گفته اند که ” نه اسلام شما و نه ایران شما را قبول داریم”، و آقای کروبی هم گفته اند که “مردم می توانند حکومت دینی یا غیردینی را انتخاب بکنند”.

به زبانی سادەتر، این بینش همچنان این اندیشه را ترویج می کند که باید تمامی جنبشهای زنان، کارگران، دانش آموزان، دانشجویان، کارمندان و معلمان، نویسندگان، هنرمندان، وکلا، پزشکان و سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک پشت سر کسانی صف بکشند که فرسنگها از نظر بار سکولار دموکراتیک و مسلح بودن به دانش و فرهنگ علمی و زیستی قرن بیست و یک از آنها عقب مانده ترند، تا این حضرات تمام اقشار روشنفکری نامبرده را در مسیر تحول دموکراتیک (چیستی ساختار سیاسی) پیشگامی و هدایت بکنند. این نگرش با دل خوش کردن به جملاتی از گفتارهای آقایان کروبی و موسوی، تمام آمال جنبش تحولخواهانه مردمی را در گرو این جملات دل خوش کنک اسیر می کند. این در شرایطی است که اولاً این جملات شامل تفسیرهای زمانی و مکانی شرایط خواهند بود، از طرف دیگر پتانسیلهای جنبش و ارزشهای آرمانهانی تحول آینده و نیروهای محرکه و آنهایی که قابلیت پیشاهنگی چنین دوره گذری را دارند، کّلاً به کناری گذاشته می شوند. در یک کلام این بینش جنبشی بنام جنبش سبز را فقط در وجود و با رهبری آقایان موسوی و کروبی خلاصه می کند و ایشان را بنام “رهبران نمادین” جنبش تعریف می کند. از طرف دیگر شاخص اندازه گیری درجه عمق پیدا کردن جنبش دموکرتیک مردمی را فقط در جملاتی از بیانیه های آین آقایان جستجو می کند.

این تحلیل فراموش می کند که نیروهایی که ناخواسته در شرایط ویژه تاریخی در موقعیتی قرار می گیرند که از یک طرف نیاز و ضرورت تاریخی خواسته های خارج از ظرفیت از آنها طلب می کند، و از طرف دیگر آن خواسته ها تامین کننده آمال اقشار و طبقات اجتماعی که آنها نمایندگی آنها را می کنند نیست، با عوض شدن شرایط امکان بازگشت با جایگاه قبلی خود را دارند. لذا فقط امیدوار بودن به این که این مرغ ما تخم دو زرده خواهد کرد و دل خوش کردن به کلمات قصاری از طرف این آقایان نمی تواند استراتژی تحول و گذر سکولار دموکراتیک را تعریف کند. شاید بی جا نباشد حتی چنین تصویری ارائه گردد که این نگرش دنبال معجزه ای الهی از زبان این آقایان برای گذری دموکراتیک می باشد. ما در آن روزهایی که پشت سر آقای خمینی صف کشیده و با قاطعیت تمام علیه استکبار جهانی مقابله می کردم، نه تنها آدمهای عجولی نبودیم، بلکه فرصتهای گرانقیمتی را بخاطر عدم شکلدهی بلوک واحد جبهه سکولار دموکراتیک که نیروهای جبهه سوسیال دموکراسی می توانست وزنه اصلی و موتور محرکه آن باشد از دست می دادیم. امروز هم عوض این که چشم به کلمات قصار این آقایان دوخته باشیم، باید جهت سنجش تعمیق جنبش دموکراتیک، انگشت خود را روی نبض حرکت جنبش زنان، کارگران ، جوانان، جنبش دموکراتیک ملّیتها و دیگر اقشار دموکراتیک بگذاریم. عوض این که شاخص تعمیق جنبش را در کلمات قصار این آقایان ببینیم، این شاخص را در مضمون نامەهایی که از زندانها می نویسند، تعداد اعتراضات و اعتصابات مردمی، شکل گیری نهادهای دموکراتیک فراسازمانی صنفی سیاسی و ارتقای شعارها و خواسته های اقشار و طبقات اجتماعی جستجو بکنیم. …..

نهادینه کردن سیستم حکومت سیاسی دموکراتیک در کشور تنها وقتی قابل تحقق می باشد که قدرت سیاسی در کشور در دست نیروهای کاملاً دموکراتیک و سکولار باشد. تنها پیشاهنگان سکولار دموکراتیک با اتکا به جنبشهای زنان، جوانان، دانشجویان، ملّیتها، کارگران، معلمان و دیگر اقشار دموکراتیک می توانند با تشکیل دادن ساختاری سیاسی به موازات جمهوری اسلامی ایران بصورت آلترناتیوی موثر، قابل اعتماد و قابل اتکا برای مردم مطرح باشند. تنها پیشاهنگانی که از نطر مضمون منشور برنامه ای خود و سابقه مبارزاتی رهبران آن و حضور روزمره فعال در تحولات سیاسی می توانند ثابت کنند که رهبران و پیشگامان این حرکت بزرگ در راستای تحول دموکراتیک می باشند. تاریخ ده ها بار برای ما ثابت کرده است که به امید شام همسایه نشستن، “شب ابستن” نخواهد شد.

آیا قبضه کردن قدرت سیاسی اقتصادی کشور توسط سپاه پاسداران و کسب قدرت سیاسی توسط طالبانهای شیعه و یا صدام حسین های داخلی را می شود به بحثهای آکادمیک دانشگاهی دانشگاههای اروپایی تشبیه کرد؟ آیا می شود به این حضرات توصیه کرد که بیایید و بیشینیم اول با همدیگر شرایط اجتماعی دموکراتیک انتخابات آزاد را نهادینه بکنیم. آیا می شود با این حضرات طالبانهایی که قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی را در دست قبضه کرده اند گفت که “کیستی” قدرت مهم نیست، “چیستی” قدرت مهم می باشد؟ با چنین نگرش فلسفی سیاسی می شود از این حضرات خواهش کرد که به اصول دموکراتیک “چیستی” ساختار سیاسی احترام بگذارند، و به اراده دموکراتیک مردمی تن داده و قدرت سیاسی را که یک فاکتور درجه دو از نظر اهمیت در برابر “چیستی” قدرت می باشد تحویل نمایندگان منتخب مردمی بدهند. اگر این دوستان ما و باورمداران فلسفی اندیشه های آنها در طول تاریخ توانسته اند پینوشه ها، فرانکو ها، هیتلر ها، صدام حسین ها، پول پوت ها و ده ها حکومت استبدادی دیگر را در طول تاریخ از طریق نصیحت از حکومت بر کنار کرده و نهادهای دموکراتیک را جایگزین آنها بکنند، این بارهم موفق خواهند شد.

از یک طرف باید اشاره کرد که اسلام افراطی یک مقوله دینی سیاسی ارتجاعی گلوبال می باشد، نه اینکه فقط مختصّ ایران بوده و در چهارچوبه کشوری و داخلی ایران قابل حّل باشد. ثانیاً این بینش سیاسی فلسفی ریشه های هزار و چهارصد ساله دارد که باید تحت تاثیر رنسانسی دموکراتیک، علمی و صنعتی ایزوله شده و جایگاه واقعی خود را در اجتماع پیدا بکند…..تنها راه برون رفت از این بحران، شکل دهی به ساختاری جبهه ای فراگیر، سکولار و دموکراتیک از همه نیروهای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک است که به موازات جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته و به رقابت سیاسی با آن بپردازد. چنین ساختاری با مضمون و منشورسکولاریسم، دموکراسی و مدرنیته در راستای رفع هر گونه تبعیض جنسی، ملّی و غیره و استقرار عدالت اجتماعی باید برنامه مستقل خود را داشته باشد، که بعداً می تواند به قانون اساسی آلترناتیو تبدیل گردد. این حرکت باید رهبران پیشاهنگ شایسته مستقل خود را که سمبل آرمانهای دموکراتیک و علمی فرهنگی مدرن و تحولگرایانه می باشد را در سطح جنبش ارائه و برجسته نماید


Share/Save/Bookmark

more from David ET
 
David ET

Dear Nader

by David ET on

The reset button exists and in our hands. We just are not aware of it.


Nader Vanaki

ای کاش از اول هم یه دگمه داشتیم Reset Button

Nader Vanaki


که تازه بزنیم و برگردیم به پیشنویس سال 58 این نظام و Reboot می کردیم .

MM

after 31 yrs, nothing should be revolutionary

by MM on

plus all the useless non-elected committees/individuals who rule with prejudice.