اعلام اعتصاب غذای ۳۳ روزه به مردم ايران


Share/Save/Bookmark

asghar62
by asghar62
14-Feb-2008
 

«امروز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ بود. برای امروز سازمان، راه پيمائی بزرگی را تدارک ديده بود. من و ديگر رفقای گروه هوادارمان که پريروز در دانشگاه تهران در گردهمآیی سالروز سياهکل شرکت کرده بوديم، قرار گذاشته بوديم که امروز هم در راهپيمایی سازمان که قرار بود از دانشگاه تهران شروع شود و به سمت ميدان فردوسی برود، شرکت کنيم. برآوردها را نمی دانم که تا چه حد دقت داشته باشد ولی رفقا می گفتند که بايد صد، صد و پنجاه هزارنفری باشيم. شعارهایمان هم مانند هميشه بود. "استقلال، کار، مسکن، آزادی"، "کارگر، برزگر، اتحاد، اتحاد"، "اتحاد، مبارزه، پيروزی"، "همافر، همافر، حمايتت می کنيم" شعارهای "رهبران، رهبران، ما را مسلح کنيد" و "تنها ره رهایی، جنگ مسلحانه" هم بودند. ولی راستش اين شعارها خيلی به دلم نمی نشست و خيلی قوی تکرارش نمی کردم. شعار آن سوئی ها خطاب به ارتش يعنی شعار "ما به شما گل داديم، شما به ما گلوله" بيشتر برایم جاذبه داشت. بگذريم، سرود هم خوانديم. سرود "ای رفيقان، رفقا، قهرمانان، جان در ره ميهن خود بدهيم، بی محابا...." يا سرود "کارگر، برزگر، کارگر، ای کارگر! ما با هم متحد می شويم، تا برکنيم ريشه استبداد..." را و خوب طبعاً سرود انترناسيونال را. با هم می خوانديم و از هم نيرو می گرفتيم. در حدود ميدان فردوسی خبر رسيد که درگيری بين همافران و گارد جاويدان شاه آغاز شده است، به اين ترتيب قرار شد که راهپيمائی متوقف شود و به کمک همافران بشتابيم. رهبران هم که هنوز نتوانسته بودند ما را مسلح کنند. از جمع ما تنها عباس در نزديکی ها بود. قرار گذاشتيم که او به خانه برود تا رولور پدر بازنشسته اش را که از مدت ها پيش برای چنين روزهایی در نظر گرفته بود، بردارد و به صحنه برود و من دانشجوی سال چهارم پرشکی که دو سال بالينی را گذرانده بودم به اميد کمک امدادی اوليه عازم محل درگيری شدم. کار زيادی از دستم بر نيامد. به يکی دو مصدوم خفيف کمک مختصری کردم و آن ها را به آمبولانس های آژيرکش انتقال دادم ولی چون اغلب راه ها به شدت مسدود بود و هرج و مرج عجيبی برقرار بود، کار چندانی نمی شد کرد. ساعاتی بعد فرماندار نظامی تهران در دو اعلامیه پشت سرهم ساعات منع عبور و مرور را از ۱۶ امروز تا ۱۲ ظهر فردا اعلام کرده است ولی گمان نمی کنم که کسی گوشش بدهکار چنين فرمان هایی باشد .........»

اما نه و افسوس که امروز ۲۱ بهمن ۱۳۸۶ است. امروز هم هنوز اطلاع دقيقی از آخرين وضعيت دکتر مصطفی علوی در دست نيست. اگر به گزارش روز ۱۷ بهمن فعالين حقوق بشر و دموکراسی اتکا کنيم و اگر اعتصاب غذای او ادامه داشته باشد، امروز سی و دومين روز اعتصاب غذای اوست. او به بيماری قند وابسته به انسولين و چند بيماری جدی ديگر مبتلا است و در اين فاصله دو بار به کوما رفته است. با اينکه بسياری نگران آنند که او نيز به سرنوشت ولی الله فيض مهدوی و اکبر محمدی يا زهرا کاظمی، زهرا بنی يعقوب و ابراهيم لطف اللهی دچار شود، هنوز کارزار گسترده و کارسازی برای نجات جان او به راه نيافتاده است. از وضعيت کنونی طيب و يزدان دو جوان ارسنجانی که حکم بی سابقه پرتاب از بلندی برايشان صادر و تأييد شده است، نيز خبری در دست نيست. من که به سهم خود نه نام خانوادگی شان را می دانم و نه نام وکيل يا وکلای احتمالی شان را و نه نام افرادی از اعضای خانواده شان که احتمالاً امکان تجديد نظر در حکم را پيگيری می کنند. از سنگسار، اعدام کودکان و اعدام های پرشمار بزرگسالان اکنون سخنی نمی گويم و شرحی از آن را به بعد وامی گذارم. اما از قربانيان به نقص عضو دائمی محکوم شده موجزی بايد گفت. از حال و روز «م.ع. جلالی»، «ع.ب.ريگی»، «ا. ريگی»، «ع.ر.رودينی» و «د. پهلوان» که اين بار اسم کوچکشان را نمی دانيم، خبری در جایی منعکس نيست. اينان اکنون يک دست و يک پا ندارند. انگار معلولان جنگ ايران و عراق، سوانح حين کار و تصادفات رانندگی کم بودند که دستگاه "قضاوت" هم با خود عهد بسته است که معلولان تازه ای به جامعه عرضه کند.

سناريوی کودتای مخملين نمایشی کردن هر چه بيشتر "انتخابات" و فرمايشی کردن هرچه بيشتر مجلس حاصل آن، در اثر مقاومت هنوز محدود و کمتر محسوس در مقابل آن، آرام آرام پيش می رود. در اين مرحله که بايد تمام تلاش ها بر روی برخورداری از «حق انتخاب شدن» کسانی که خود را واجد صلاحيت کافی برای در معرض قضاوت مردم قرار گرفتن، می دانند، متمرکز باشد، اقدامات حمايتی برای تحقق اين خواست آنان هنوز در حد شايسته و درخور نمی باشد.

در چنين شرايطی بار ديگر با تقاضا از کسانی که خود را کانديدای نمايندگی مردم در بالاترين ارگان قانونگذاری کشور در شرايط برگزاری انتخاباتی آزاد و «سالم»، «عادلانه»، «منصفانه» می دانند، به استقبال از طرح «به موازات "انتخابات" نمايشی مجلس، کانديدا معرفی کنيم!»،

//www.asre-nou.net/1386/bahman/10/m-be-mowazat.html

اعتصاب غذای خود را از نيمه شب امشب آغاز می کنم و با اميد افزايش مقاومت لحظه به لحظه مردم کشور در برابر سناريوی "انتخاباتی" تدارک شده برای ايشان، تا پايان روز ۲۴ اسفند ادامه خواهم داد.

۲۱ بهمن ۱۳۸۶

حسن نايب هاشم (فرود سياوش پور)

www.hambastegi83.blogspot.com

hambategi1384@yahoo.com



Share/Save/Bookmark

Recently by asghar62CommentsDate
Stand By Me
-
Oct 07, 2011
THANK YOU Steve and RIP
5
Oct 06, 2011
Steve Jobs: Life's lessons
14
Oct 06, 2011
more from asghar62
 
asghar62

Just for the record

by asghar62 on

I saw this article in the following blog and thought it is worth to publish it:

//www.hambastegi83.blogspot.com/

So the person in the strike is not me.


default

You'll die for yourself

by Theatrical Voter (not verified) on

Since 33 days without food will most likely kill you, I would like to say that I for one do not want you to die for me. What you are doing is strictly for yourself and the kind of person you are. If you die you will have killed yourself for your own selfish reasons. I don't believe any of those political prisoners that you talk about would want you to die for them, neither millions of people who you imply are theatrical voters. Have you asked any of them if they accept your death as a price to be paid so they can have a better life?
If you want to go on a one-week hunger strike I'll support you. But 33 days you are basically asking for death, which is as bad as armed struggle. We don't need anymore heroes.


default

Sleeping and awiting

by Nikkhan (not verified) on

Do not wake me and my compatriot. We are sleeping
and awaiting the 12th emam the 13th was already there!